مقالات
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: قالی های ساروق، از مهمترین برندهای قالی ایران و از مشهورترین قالی ها نزد مخاطبان جهانی است که از اواسط قرن نوزدهم میلادی تا آغاز جنگ جهانی دوم با مدیریت کمپانی های فرنگی خاصه زیگلر، تولید می شد. نمونه هایی از این قالی ها با طرح لچک و ترنج با ساختاری منحصربه فرد در مجموعه کلرمونت وجود دارد که از منظر نوع نقشه، با نمونه های رایج، متفاوت است. محدودیت منابع پژوهشی جامع و شاخص در مورد قالی ساروق و نمونه های نفیس و صادراتی آن که در گذشته تولید می شد، ضرورت تحقیق در باب این موضوع را بیش از پیش آشکار می کند. پرسش اصلی تحقیق چیستی ویژگی ها و کیفیات بصری و عناصر ساختاری قالی های مجموعه کلرمونت، است. هدف: در پژوهش پیش رو، عناصر ساختاری قالی های ساروقِ بافت ربع آخر قرن نوزدهم میلادی که در مجموعه کلرمونت، نگهداری می گردد، بررسی و تحلیل خواهد شد. عناصر ساختاری و زیباشناختی در این مقاله شامل فضای زمینه، ترنج و سرترنج، لچک، حاشیه و رنگ های به کار رفته است. روش پژوهش: این تحقیق از نوع پژوهش های کیفی و بنیادین و روش تحقیق از نوع توصیفی- تحلیلی و شیوه گردآوری داده ها، کتابخانه ای و جستجو در وب سایت هاست. یافته ها: قالی های تولید اواخر قرن نوزدهم ساروق که با هدف صادرات بافته می شد، تماماً از نوع طرح لچک و ترنج بوده و از منظر نقش و رنگ، منحصربه فرد، اغلب بزرگ پارچه و دارای رنگ های گیاهی اما محدود است. رنگ حاشیه و زمینه بین سه رنگ قرمز، سرمه ای و کِرِم، در حال تغییر است. در برخی از قالی ها رنگ ترنج مرکزی با رنگ حاشیه و لچک یکی است. همه این قالی ها از نوع طرح لچک و ترنج و فرم ترنج مرکزی از تنوع برخودار است. ساختار و هویت نقوش شاخه شکسته (شکسته-منحنی) است. ساختار نقشه و رنگ بندی منطقی و نظم دیداری نقوش، از تفاوت های قالی ساروق با سایر قالی های ایران است.
بررسی و تحلیل نمادشناسانه نقش آتش در ایران پیش از اسلام با تأکید بر آثار دوره ماد و هخامنشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: با مشاهده جایگاه آتش و آتشدان در نقش برجسته های آثار به جا مانده از پادشاهان مادی و هخامنشی می توان دریافت که آتش در ایران پیش از اسلام جایگاهی بس والا و مقدس داشته است؛ به طوری که در آثار به جا مانده از این دوران، حضور و تجلی آتش را در گوردخمه ها، مراسم بار عام پادشاهان، مراسم دینی و آیینی و نیز در آثار هنری و تشریفاتی به مراتب مشاهده می کنیم؛ از این رو سؤالی که در این رابطه مطرح می شود، این است که: نقشمایه آتش در دوره های ماد و هخامنشی دارای چه مفاهیم نمادینی است؟ هدف: بررسی و تحلیل نمادشناسانه نقش آتش در تاریخ ایران پیش از اسلام (دوره ماد و هخامنشی) و جایگاه این عنصر در فرهنگ و هنر این دوره هدف پژوهش حاضر است. روش پژوهش: با توجه به جنبه تاریخی تحقیق پیش رو، روش اتخاذ شده توصیفی- تحلیلی است. تجزیه و تحلیل اطلاعات در این پژوهش به روش توصیفی و ارائه تصاویر انجام گرفته و اطلاعات به دست آمده، طبقه بندی و بررسی و تحلیل شده است. یافته ها: نتایج پژوهش نشان می دهد که در بررسی نقش های به جای مانده از آثار مرتبط با دوره ماد و هخامنشی، آتش نمادین همیشه منطق پاکسازی شر توسط خیر را به نمایش می گذارد. آتش مظهر اَشَه (تقوا و درستی)، بر روی زمین است و آتشگاه جایگاه برخواندن و ستودن اهورامزدا است؛ همچنین آتش، نشان پاکی و آرامش هستی، بهره مند از ویژگی پاکسازی ماده و جوهره روان است. در حقیقت، چنانچه آتش عاری از این ویژگی می بود، هیچگاه نمی توانست رابطی بین دنیای انسان خاکی و قلمروی روحانی اهورا باشد.
بازتاب مذهب، تاریخ، سیاست و فرهنگ ایرانی در فالنامه قطب شاهیان دکن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: دوران قطب شاهیان در دکن ، یکی از دوران های اوج فرهنگ ایرانی خارج از مرزهای جغرافیایی آن است. قطب شاهیان به واسطه ایرانی تبار و شیعه بودن، گرایش خاصی به فرهنگ ایران داشتند و تعداد زیاد مهاجران و کارگزاران ایرانی در دکن، به رونق فرهنگ ایرانی در قلمرو ایشان اضافه می کرد. با پشتوانه فرهنگ ایرانی و حمایت ایشان، آثار هنری و ادبی زیادی شکل گرفت که در بر گیرنده یک تعامل فرهنگی شکوهمند میان فرهنگ جنوب هند و ایران است. یکی از این آثار، فالنامه مصوری است که در گلکنده کار شده است. این فالنامه دارای 37 نگاره است که مجموعه ای از مضامین مختلف را در بر می گیرند که هریک از آن ها را می توان به نوعی با فرهنگ، سیاست، مذهب و فرهنگ ایرانی ارتباط داد؛ از این رو مسئله این پژوهش، این است که تا چه اندازه از طریق مضامین مختلف نگاره های این کتاب، می توان جنبه های مختلف فرهنگ ایرانی و تأثیرگذاری آن را در متن فرهنگ دربار قطب شاهیان، بازخوانی کرد. هدف: شناخت بیشتر قلمرو نفوذ فرهنگ ایرانی در سرزمین شبه قاره هند به ویژه در منطقه دکن هدف این پژوهش است. روش پژوهش: با روش توصیفی- تحلیلی، با استناد به اسناد تاریخی، به تحلیل میزان نفوذ جنبه های مختلف فرهنگی در دکن پرداخته می شود. یافته ها: نگاره های فالنامه خلیلی، آمیزه ای از مضامین دینی، اسلامی و مذهبی با محوریت تشیع هستند؛ در کنار این مضامین، تعدادی از نگاره ها به موضوعات ادبی و تاریخ باستان ایران پرداخته اند و مشخصاً یک نگاره از این نسخه با پرداختن به شاه تهماسب، تاریخ معاصر آن زمان را در بر می گیرد. تدقیق در نگاره ها نشان می دهد در همه این نگاره ها به اشکال مختلف، شاهد جنبه های مختلف فرهنگی و حتی سیاسی ایران، از فرهنگ رسمی گرفته تا فرهنگ عامه هستیم که نشانی از نزدیکی زیاد این دو فرهنگ می دهد.
جستاری در جنبش هنر نوگرای ایران در نقاشی خط (بر پایه گرایش به سویه های هنر سنتی و مدرن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: این مقاله در پی آن است که جنبش هنر نوگرای ایران در بافت تاریخی خود بررسی کرده و به ریشه ها و زمینه های بروز آن نگاهی بیندازد تا بنیان های نوجویانه نقاشی مدرن ایران به ویژه نقاشی خط را روشن نماید. خوشنویسی که دارای پیشینه ای مقدس است و با نگارش کتاب الهی ارتباط دارد، سیر تاریخی خود را از قرون گذشته با سابقه ای پربار تا سکولارشدن مستمراً پی گرفته و با فراز و نشیب های پشت سر گذاشته یک وجه آن به نقاشی خط هایی منجر شده که در جای خود قابل تأمل و بررسی اند. در این بررسی مشخصاً به این سوال که رخداد سویه های سنتی ومدرن نقاشی خط ایران چگونه بوده داده پاسخ داده خواهد شد. این پژوهش مسئله این مقاله، آن است که چگونه نقاشی خط (جنبش لتریسم ایران) را در هنر معاصر ایران بر پایه دوگانه هنر سنتی و مدرن می توان طبقه بندی کرد؟ نقاشی خط با طبقه بندی دوگانه هنر سنتی و نوگرا چه ویژگی هایی دارند؟ هدف: این نوشتار، در جهت مطالعات سبک شناختی و اقامه بحث فرهنگ بصری ایران بوده و در پی آن است که جنبش لتریسم ایران را براساس رویکرد سنتی و مدرن در قالب نقاشی خط طبقه بندی نماید. روش پژوهش: شیوه این پژوهشِ بنیادی، کیفی با روشی توصیفی-تحلیلی است. در گردآوری داده ها از مطالب و منابع کتابخانه ای و مطالعه بصری آثار مربوطه بهره برده است. یافته ها: دستاورد این مقاله روشن می سازد که نقاشی خط در پیروی از جنبش مدرن«لتریسم» در غرب، در جنبش سقاخانه با رویکردی هویت محور با استقبال گسترده ای از سوی هنرمندان مواجه شد که به دو گونه سنتی و نوگرا یا رویکرد خوشنویسانه و نقاشانه بخش شده است.
بازتاب اشعار مثنوی معنوی مربوط به داستان های پیامبران در نگاره های دوره صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: مثنوی معنوی مولوی یکی از برترین کتاب های ادبیات عرفانی کهن فارسی و حکمت پارسی پس از اسلام است که مضامین عرفانی و ادبی آن یکی از موضوع های اصلی نگاره های دوره صفویه (907-1135 ه.ق) محسوب می شود. حکایات موجود در مثنوی دستمایه ای برای بیان اندیشه های عرفانی مولوی است. سرچشمه این داستان ها، قرآن و احادیث و روایاتی است که مولوی از آن استفاده کرده و از داستان های پیامبران برای القاءِ مضامین عرفانی بهره گرفته است. از آنجا که تبیین زیبایی شناسی هنر نگارگری مبتنی بر آموزه های عرفانی به ویژه عالم خیال یا عالم مثال بوده است، هم راستا با حکایات مثنوی، هنرمندان نگارگر صفوی نیز با برداشت هایی از اشعار و اندیشه های عرفانی مولوی و تأثیر از آیات قرآنی به تصویرگری این داستان های دینی، به ویژه داستان های پیامبران همت گماشته اند و ماحصل بیان تصویری داستان های پیامبران به شیوه فضاسازی چندساحتی نگارگری، نمود معانی حکمی و عرفانی در این نگاره هاست. سؤال اصلی تحقیق به این شرح است که کاربرد چه عناصر بصری از نگاره های مثنوی و معنوی داستان های زندگی پیامبران دوره صفوی نمود مضامین عرفانی و حکمی است؟ هدف: هدف اصلی پژوهش در بر دارنده بررسی مفاهیم موجود در اشعار مثنوی معنوی در نگاره های دوره صفوی (با تکیه بر داستان های مثنوی مولوی) است. روش پژوهش: این پژوهش به روش توصیفی و تحلیلی و شیوه گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای (اسنادی)، در صدد بررسی ارتباط بین دو موضوع کاربرد عناصر بصری و شیوه فضاسازی در نگاره های عصر صفوی با مضامین عرفانی و مذهبی مثنوی معنوی با تکیه بر داستان های پیامبران است. یافته ها: یافته های پژوهش حاکی از این است که با توجه به ارتباط نزدیک قوه خیال در نگارگری با مضامین عرفانی، انعکاس فضاهای چندساحتی، عدم بُعدنمایی، کاربرد فرم یا صورت در نگاره های دوره صفوی بی شک متأثر از بینش عرفانی اسلامی است که به نگارگری دوره صفوی معنا و مفهوم ویژه ای بخشیده و اوج کمال و انسجام نظام چندساحتی نگارگری ایرانی در کنار ادبیات عرفانی در این نگاره ها جلوه گر شده است.
بازخوانی نظریه وانمودگی بودریار در عکس های آزاده اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: شهرت اصلی بودریار، به دلیل بیان نظریات مهمی مانند وانموده و ابرواقعیت است. او جهان پسامدرن را جهان وانموده می داند که مرز واقعیت و بازنمایی، در آن از بین رفته است. او در تطبیق تصویر و واقعیت، چهار مرحله را باز می شمارد که طی آن، تصویر، از مرحله انعکاس واقعیت، به مرحله مستور کردن واقعیت، سپس به مرحله مستور کردن غیاب واقعیت و در نهایت در مرحله چهارم، به مرحله ای می رسد که هیچ ارتباطی با واقعیت ندارد و به تولید وانموده می پردازد. در این پژوهش، سعی بر این است با مروری بر فلسفه بودریار و ذکر مراحل چهارگانه وانموده، به بازخوانی آن در عکاسی بپردازیم و از این مهم، برای تشریح شواهد تجربی، مجموعه عکس «به روایت یک شاهد عینی» آزاده اخلاقی انتخاب شده است تا به این پرسش پاسخ دهیم که عملکرد عکاسی استیجد چیست؟ و به چه طریقی در این نوع خاص از عکاسی، وانموده به تصویر کشیده می شود؟ هدف: خوانش وانموده در عکاسی استیجد و بصورت خاص در مجموعه عکس «به روایت یک شاهد عینی» آزاده اخلاقی هدف اصلی این پژوهش است. روش پژوهش: این پژوهش به شیوه توصیفی - تحلیلی و روش گردآوری مطالب، بصورت اطلاعات کتابخانه ای است. یافته ها: این پژوهش تشریح نظریه وانموده و بیان مراحل مختلف آن پرداخته و ضمن معرفی عکاسی استیجد، به این نتیجه می رسد که با توجه به تعریف وانموده و عملکرد آن از منظر بودریار، می توان چنین نتیجه گرفت که تمرکز اصلی مجموعه عکس های «به روایت یک شاهد عینی»، بر وانموده هاست و عکس های این مجموعه، همانند آنچه بودریار در تعریف وانموده می گوید، در تقابل با شبیه سازی قرار گرفته و خود دارای قدرت تولید واقعیت شده و واقعیتی را که در گذشته رخ داده، آشکارا به چالش کشیده است.