مطالعات بنیادین و کاربردی جهان اسلام
مطالعات بنیادین و کاربردی جهان اسلام سال 5 بهار 1402 شماره 1 (پیاپی 15) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
تاریخ باستان همواره شاهد علاقه انسان ها برای پیش بینی آینده بوده است. اما پاسخ به این علاقه در دوره های باستان بیشتر محصول گمانه زنی ها بوده است. بنابراین جذابیت شناخت آینده و اتکای گمانه زنی بر خطا و خیال سبب شد تا روند گرایش به دانستن آینده بر پایه تفکر سیستماتیک و بهره گیری از داده های علمی قرار گیرد. این تفکر سیستماتیک که آینده پژوهی یا علم تشخیص آینده نامیده می شود، امروزه جایگاه مهمی به دست آورده است. این جایگاه به ویژه در عصری که می توان آن را عصر بحران های مکرر نامید اهمیت دوچندانی دارد. زیرا در عصر بستر بحران ها، وجود ردپایی از آینده می تواند ضمن اینکه از غافگیری جلوگیری کند، دولت ها را در کاهش آسیب ها و آمادگی برای به کارگرفتن بهترین تصمیم یاری کند. در این پژوهش به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که چندجانبه گرایی در نظام پساکرونا مبتنی بر چه نوع سناریویی خواهد بود و راهبردهای جمهوری اسلامی ایران در این سناریو چه باید باشد؟ با توجه به روش آینده پژوهانه، فرضیه ای در پاسخ به این پرسش ارائه ندادیم و یافته ها در چارچوب سناریوسازی و بهره گیری از رویکرد تلفیقی نشان داد که چندجانبه گرایی سناریویی مطلوب در دنیای پساکروناست و ایران به عنوان بازیگری بالقوه، نیازمند کاربست راهبردهایی ویژه برای سهیم شدن در ایجاد این نظم مطلوب است.
خوانشی دلوزی از سیستم استبداد پارانوئیک در شمال آفریقا و ظهور زایش میل در تحولات بهار عربی (مطالعه موردی: مصر، تونس، لیبی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خیزش جهان عرب در قالب بهار عربی فصل جدیدی در تحولات خاورمیانه ایجاد کرد. از این زمان به بعد، تغییرات مهمی در ساختار سیاسی و اجتماعی برخی از کشورهای عربی ایجاد شد. در فرایند بهار عربی، استبداد جهان عرب به چالش کشیده شد و انرژی توده های ناراضی در قالب اعتراض های پیوسته خیابانی و انقلابی نمایان شد. تحلیل این خیزش ها از جهت روانی تأمل برانگیز است. به شکلی که توده های ناراضی جهان عرب با ایجاد نشانگان همراه با تغییر، نظام نشانگانی استبداد دیرپای عربی را به چالش کشیدند و توانستند مطلوب های نشانگانی خود را بروز دهند و آن را از ساحت قدرت مطالبه کنند. از آنجا که این اعتراض ها جنبه بنیادین نداشت، بیشتر در قالب ائتلاف سیاسی بی نتیجه نمایان شد و توانست به صورت ایجابی ماهیت انقلاب سیاسی و همه جانبه را از خود نشان دهد. در این مقاله به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که فرایند تنوع و تحول در کشور های شمال آفریقا به واسطه بهار عربی چگونه بوده و سیاست میل به قدرت چه مسیری را طی کرده است؟ فرضیه این مقاله ریشه داربودن ساختار پارانوئیک نظام استبدادی در جهان عرب را مانع اصلی استقرارنیافتن نظم دموکراتیک در این جوامع می داند. در این مقاله می خواهیم روند تحولات بهار عربی را با بهره گیری از نظریه ژیل دلوز بررسی و تحلیل کنیم.
بررسی و تبیین عوامل هویتی مؤثر در شکل گیری تحولات اخیر خاورمیانه عربی (مورد مطالعه: کردها، شیعیان و بنیادگرایان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحولات عربی از تونس آغاز شد و به واسطه اشتراک های تاریخی، دینی، فرهنگی و جغرافیایی به سرعت به دیگر کشورهای عربی نیز سرایت کرد. این تحولات به قدری جدی بود که در برخی از کشورها از جمله مصر، تونس، لیبی و یمن با سقوط دیکتاتورها، هیئت حاکمه آن ها با تغییرات اساسی روبه رو شد و در کشورهایی همچون سوریه و تا حدودی یمن بحران، ابعاد بین المللی یافته و همچنان ادامه دارد. در بروز این تحولات عوامل مختلفی هم زمان دخیل بوده اند، اما آنچه تاکنون از دید صاحب نظران مغفول مانده، نقش سازه های هویتی و هویت گرایی در بحران های این منطقه است. هدف ما در این مقاله بررسی تأثیر مؤلفه های هویتی شیعیان، کردها و بنیادگرایان در شکل گیری و نتایج متفاوت تحولات اخیر خاورمیانه عربی است. در این مقاله به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که در چارچوب نظریه سازه انگاری، هویت و هویت گرایی گروهای قومی و مذهبی جوامع عربی چه تأثیری در شکل گیری و روند تحولات اخیر این جوامع داشته است؟ از روش توصیفی- تحلیلی استفاده کردیم و شیوه گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای است. یافته های پژوهش نشان می دهد که نبود سه شاخص هنجار، ارزش و هویت مشترک در ساختار اجتماعی این جوامع و به تبع آن ناتوانایی در خلق هویت ملی و تلاقی آن با هویت گرایی شیعیان، کردها و بنیادگرایان نه تنها از عوامل زیربنایی این تحولات هستند، بلکه نتایجی همچون استمرار بحران، جنگ داخلی، ورود بازیگران فراملی، جنگ نیابتی و خشونت زیاد را به دنبال داشته است.
امکان سنجی پیوستن اندونزی و مالزی به توافق نامه های ابراهیم و عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل بسیار مهم در سال های اخیر، تلاش رژیم صهیونیستی برای برقراری رابطه با کشورهای مسلمان بوده است؛ به طوری که از اوت 2022 شاهد عادی سازی روابط امارات متحده عربی، بحرین، مراکش و سودان، به عنوان چهار کشور مسلمان، با رژیم صهیونیستی در قالب توافق نامه های ابراهیم بوده ایم. در این میان گمانه زنی هایی درباره پیوستن اندونزی و مالزی، به عنوان دو کشور مسلمان و مهم منطقه آسیای جنوب شرقی به این روند عادی سازی وجود دارد و گفته می شود در صورت این پیوستن و با توجه به اهمیت و ویژگی های این دو کشور، شاهد آغاز موج جدیدی از روند عادی سازی روابط بین کشورهای مسلمان و اسرائیل خواهیم بود. در این مقاله با استفاده از روش امکان سنجی و استفاده از شیوه توصیفی-تحلیلی و منابع کتابخانه ای در پی پاسخ به این پرسش هستیم که امکان پیوستن اندونزی و مالزی به قراردادهای ابراهیم چقدر است؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که با توجه به دلایل مختلف، به ویژه احساسات شدید ضداسرائیلی مردم این دو کشور، پیوستن اندونزی و مالزی به پیمان ابراهیم و عادی سازی روابط با اسرائیل محتمل نیست. یافته های پژوهش ضمن تأیید فرضیه نشان می دهد که پیوستن این دو کشور به توافق نامه های ابراهیم محتمل نیست، اما مسیر پیوستن اندونزی هموارتر از مالزی است. البته در این میان باید به عواملی مانند تأثیر بازیگران ثالث، به ویژه ایالات متحده و عربستان سعودی هم توجه کرد.
زمینه ها و بسترهای اجتماعی و فرهنگی نظم و امنیت در افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افغانستان، کشوری با قومیت های متعدد و چندفرهنگی است. این کشور بیش از چهار دهه، گرفتار جنگ و ناامنی بوده است. یکی از دلائل اساسی استمرار جنگ و ناامنی در این کشور بی توجهی به زمینه ها و ابعاد اجتماعی و فرهنگی ناامنی است. بنابراین هدف اصلی در این مقاله، فهم زمینه ها و بسترهای اجتماعی و فرهنگی نظم و امنیت در افغانستان است. روش این پژوهش کیفی است و با رویکرد نظریه داده بنیاد انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش، کارشناسان امور اجتماعی و فرهنگی افغانستان هستند و نمونه ها با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و تا اشباع نظری با 18 نفر مصاحبه کیفی ادامه یافته است. داده ها با کدگذاری باز، محوری و گزینشی تجزیه و تحلیل شده است. یافته های پژوهش در قالب شش مقوله اصلی این گونه استنتاج شده اند: نبود تفاهم نمادی و بی نظمی فرهنگی، تعاملات ضعیف و پرتنش گروه های قومی، نابرابری ها و تبعیض در توزیع منابع ملی، سرمایه فرهنگی ستیزه جویانه، سرمایه اجتماعی متمرکز بر قوم و قبیله و شکل نگرفتن عرصه عمومی. پدیده مرکزی این پژوهش، حک شدگی نظم و امنیت در بسترهای اجتماعی و فرهنگی جامعه افغانستان شناخته شده است. بنابراین نتیجه گرفته می شود که راه حل اساسی تأمین نظم و امنیت در این کشور، برچیدن بسترهای فرهنگی و اجتماعی جنگ و ناامنی است.
واکاوی تاریخی پیدایش احزاب سیاسی در الجزایر و مغرب و سناریوهای پیش رو از استقلال تا بهار عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
احزاب سیاسی از مظاهر دموکراسی و بازتاب واقعیت های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هستند. الجزایر و مغرب به دلیل قرارگرفتن در همسایگی یکدیگر، هم نژادی و حضور استعمار فرانسه در آنجا، اشتراک های متعددی با یکدیگر دارند. در این مقاله با روش توصیفی تحلیلی، وضعیت احزاب سیاسی در الجزایر و مغرب را از استقلال آن ها (1962-1956) تا حوادث موسوم به «بهار عربی» (2009-2011) از نظر تاریخی بررسی می کنیم. به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که دلایل پیدایش احزاب در الجزایر و مغرب و نقش آن ها در استقلال این کشورها چیست؟ چه سناریوهایی فراروی احزاب سیاسی در الجزایر و مغرب وجود دارد؟ در این پژوهش به این نتایج رسیدیم که ریشه های تاریخی پیدایش احزاب سیاسی در الجزایر و مغرب به دوران استعمار باز می گردد، اما پس از استقلال، آن ها متفاوت به نظام حزبی نگریستند. الجزایر ابتدا اساس نظام حاکمیتی خویش را تک حزبی سوسیالسیتی قرار داد و سپس از سال 1989 به این نظام پایان داد و اساس چندحزبی را ایجاد کرد. مغرب نیز نظام چندحزبی را در پیش گرفت. الجزایر و مغرب برای درامان ماندن از موج انقلاب و اصلاحات سیاسی و اقتصادی سال 2011 تدابیری اندیشیدند؛ الجزایر به بالکان سازی احزاب سیاسی پرداخت و احزاب و پارلمان را به مرکزی برای قانونمندسازی اهداف و تصمیمات دولت تبدیل کرد. در مغرب، دربار به تضعیف احزاب و برجسته سازی خویش در افکار عمومی پرداخت، اما همچنان به دلیل نگرانی از اقتدار احزابی همچون استقلال، به نظام چندحزبی رضایت داد. از نقاط مشترک در زمینه احزاب در الجزایر و مغرب پس از سال 2011، رشد احزاب اسلام گرا در دوره ای خاص و تضعیف آن ها به طور هم زمان است.