مطالعات بنیادین و کاربردی جهان اسلام
مطالعات بنیادین و کاربردی جهان اسلام سال 5 تابستان 1402 شماره 2 (پیاپی 16) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
ناآرامی های گه گاه در مناطق جنوب غرب ایران به ویژه خوزستان و مناطق عرب نشین ایجاب می کند به مسائل و تحولات این منطقه بیشتر توجه شود. برای پیش بینی وضعیت امنیتی کشور در سال های آینده، توجه به وضعیت قومی، فرصت ها و چالش های قومی بسیار ضروری است. هدف از انجام این پژوهش شناسایی متغیرهای کلیدی و پیشران های تأثیرگذار بر آینده قومی پیش روی جمهوری اسلامی ایران، با درنظرگرفتن مرزهای جنوب غربی کشور است. این پژوهش از نظر ماهیت و هدف، کاربردی و از نظر نوع روش، توصیفی پیمایشی و با توجه به آینده پژوهانه بودن آن، اکتشافی نیز هست. در این پژوهش برای شناسایی متغیرهای کلیدی و تشکیل گویه های پرسشنامه از روش پایش محیطی استفاده کرده ایم. جامعه آماری پژوهش با توجه به رویکرد آینده پژوهی به شکل پنل خبرگان است. شناسایی متغیرهای کلیدی این پژوهش به روش ماتریس متقاطع و با استفاده از نرم افزار میک مک است. برای شناسایی سناریوهای محتمل از نرم افزار سناریو ویزارد استفاده کرده ایم. یافته های این پژوهش نشان می دهد 7 متغیر ذخایر عظیم نفت وگاز، توسعه نیافتگی، حمایت های عربستان و امارات از مخالفان، جنگ هشت ساله تحمیلی، فعالیت جریان وهابی، وجود ریزگردها و رقابت های منطقه ای به عنوان متغیرهای کلیدی استخراج شده از نرم افزار میک مک، آینده پیش روی جمهوری اسلامی ایران را در زمینه قوم عرب به وجود می آورند. نتایج نشان می دهد، 6 سناریوی چالشی با سازگاری و امتیاز بالا، پیش روی آینده جمهوری اسلامی ایران است که از میان آن ها 1 سناریو بسیار قوی و محتمل و 5 سناریو ضعیف به دست آمدند. سناریوی بسیار قوی به دست آمده، سناریوی ادامه روند موجود است.
امنیت در خلیج فارس بر مبنای راهبردهای جمهوری اسلامی ایران؛ نقش رهیافت فرهنگ راهبردی و امنیت مشترک منطقه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خلیج فارس نوعی پیوستگی و وابستگی متقابل امنیتی بین کشورها و بازیگران منطقه ای ایجاد کرده است. بنابراین تلاش برای دستیابی به مدل مشخص و واقع گرایانه برای رفع چالش های امنیتی در خلیج فارس، ضروری به نظر می رسد. در این پژوهش در پی ارائه الگوی امنیتی بر مبنای امنیت مشترک و رهیافت فرهنگ راهبردی به منظور گذار از امنیت ملی به امنیت انسانی در منطقه هستیم که به صورت کمی روی خبرگان، مدیران، کارشناسان و فعالان حوزه امنیت در سال 1401 انجام شده است. به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که راهبردهای جمهوری اسلامی ایران چه ارتباطی با رهیافت فرهنگ راهبردی و امنیت مشترک در خلیج فارس دارد؟ این پژوهش را بر مبنای روش تحقیق کمی و کیفی و تحلیل توصیفی با روش همبستگی و با استفاده از پرسشنامه و مصاحبه درباره نظام امنیت منطقه ای پژوهش انجام داده ایم. همچنین در این پژوهش از مدل معادلات ساختاری برای تدوین مدل، استفاده کرده ایم. یافته های مطالعه نشان می دهد که امنیت مشترک بر الگوی تحقق امنیت خلیج فارس تأثیر دارد. ضریب مسیر بین دو متغیر 0،42 از سطح معناداری 25،36 برخوردار است که مطلوب است، زیرا از 1،96 بیشتر است؛ بنابراین وجود تأثیر معنادار تأیید می شود. همچنین مطالعه نشان می دهد که نظریه رهیافت فرهنگ راهبردی بر الگوی تحقق امنیت خلیج فارس تأثیر دارد. ضریب مسیر بین دو متغیر 0،68 از سطح معناداری 16،745 برخوردار است که مطلوب است، زیرا از 1،96 بیشتر است؛ در نتیجه وجود تأثیر معنادار تأیید می شود.
آسیب شناسی گذار به دموکراسی در مصر، در سال های 1950 تا 2020(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیاست غیردموکراتیک، حضور پایدار نیروهای نظامی در عرصه سیاسی و اقتصادی، نهادینگی آموزه های اقتدارگرایی، نبود پیوند بین اندیشه های ایدئولوژیکی و راهبردی و کاربرد نمادین دموکراسی در تاریخ سیاسی مصر، سیاست ورزی را به امتیاز انحصاری حاکمیت و نیروهای نظامی تبدیل کرد. این شیوه حکمرانی با دگرستیزی و تلاش برای محدودیت سیاست، ضمن تلقی جنبش های دموکراسی خواه به مثابه تخلیه انرژی های فرسوده کنش های جمعی، به بازدارنده ای در گذار به دموکراسی تبدیل شد. برگرفته از نوع ساخت قدرت و رفتارهای کارگردانان اصلی بازی سیاست از یک سو و چرخه پایدار اقتدارگرایی پوپولیستی، شبه دموکراسی و نواقتدارگرایی از سوی دیگر، ناکامی تجربه دموکراتیک مصر و شکنندگی گذار به سوی دموکراسی به مثابه پیروزی ساختار بر کارگزار انگاشته می شود. این پرسش مطرح است که چرا گذار به دموکراسی در مصر ناکام بوده است؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که سیاست ورزی و حکمرانی در مصر مبتنی بر لیبرالیسم غیردموکراتیک است؛ این گونه که با وجود ظهور آموزه های شبه لیبرالی در دوره های مختلف، هرگز زیست سیاسی دموکراتیک در مصر نهادینه نشد. با الهام از منطق جامعه شناسی تاریخی و نظریه گذار به دموکراسی، فرضیه را با روش تحلیلی و تاریخی به آزمون می گذاریم. یافته های پژوهش نشان می دهد چرخه اقتدارگرایی پوپولیستی، شبه اقتدارگرایی، شبه دموکراسی و نواقتدارگرایی در مصر، نشان می دهد فراغت از آموزه های دموکراتیک، نهادینگی عادت واره های اقتدارگرا و نبود فرهنگ دموکراتیک در زیست سیاسی مصر سبب ناکامی جنبش های دموکراسی خواه خواهد شد.
تجزیه وتحلیل تطبیقی قدرت نرم ایران و ترکیه در قبال بحران سوریه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحران سوریه یکی از پیچیده ترین مسائل بین المللی در دهه اخیر بوده است که به دلیل طولانی شدن زمان و تعدد بازیگران مؤثرش به آوردگاه رقابت قدرت های منطقه ای و جهانی تبدیل شده است. این کشور از یک سو به عنوان کانونی ترین کشور محور مقاومت برای ایران و از سوی دیگر به عنوان عمق راهبردی در سیاست نوعثمانیگری ترکیه از اهداف راهبردی سیاست خارجی بوده است. در این مقاله در چارچوب نظریه قدرت نرم با رویکرد مقایسه ای می خواهیم به این پرسش پاسخ دهیم که بین دو کشور ایران و ترکیه چه اشتراک ها و تفاوت هایی در کاربرد قدرت نرم در قبال بحران سوریه وجود دارد؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که بنای قدرت نرم دو کشور بر زمینه تاریخی، مذهبی و ارزش های سیاسی متفاوت، موجب شباهت ها و تضادها در کاربرد قدرت نرم دو کشور پس از بحران سوریه شده است. داده ها از منابع کتابخانه ای و اسنادی، گردآوری شده و چالش ها و فرصت های قدرت نرم دو کشور در قبال بحران سوریه به صورت توصیفی تحلیلی مقایسه شده است.
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در خصوص عراق پس از ظهور داعش بر مبنای رهنامۀ مسئولیت حمایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پی جنایات متعدد گروه تروریستی داعش در عراق، جمهوری اسلامی ایران به درخواست رسمی دولت عراق به کمک این کشور شتافت و در نهایت متصرفات داعش آزاد و این گروه جنایتکار سرکوب شد. هدف از انجام این پژوهش بررسی حمایت های ایران در بحران عراق پس از ظهور داعش با گام های سه گانه رهنامه مسئولیت حمایت شامل پیشگیری، مداخله و بازسازی به روش تحلیلی و توصیفی است. بررسی الگوی رفتاری سیاست خارجی جمهوری اسلامی در عراق پس از ظهور داعش نشان می دهد گرچه مرحله پیشگیری رهنامه مسئولیت حمایت کاملاً توسط جمهوری اسلامی ایران اعمال نشده است، شواهد کافی از اعمال مراحل مداخله و بازسازی توسط جمهوری اسلامی ایران بر مبنای رهنامه مسئولیت حمایت در عراق وجود دارد. حضور ایران در عراق در کنار توجیهات امنیت ملی جنبه حقوق بشری و امنیت انسانی دارد. مقابله ایران با گروه تروریستی داعش در عراق که همه جنایات ذیل رهنامه مسئولیت حمایت را مرتکب شده است، مصداق حمایت جمهوری اسلامی ایران از مظلومان و مستضعفان مصرح در قانون اساسی ایران است و اعمال حقوق بشر انسانی در مقابل حقوق بشر ابزاری است.
عوامل اصلی و پیشران های مؤثر و شکل دهندۀ هندسۀ نظم نوین در منطقۀ جنوب غرب آسیا تا افق 1407(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منطقه جنوب غرب آسیا با تحولات و پویایی های جدیدی در دهه های اواخر قرن بیست ویکم روبه رو بوده است که شناسایی تحولات ایجادشده در این منطقه، نوید شکل گیری نظم نوینی را می دهد. این نظم نوین بازیگرانی دارد که در شکل گیری آن نقش دارند. این پژوهش با رویکرد آینده پژوهانه به دنبال شناسایی مهم ترین عوامل اصلی و نیروهای پیشران شکل دهنده هندسه نظم نوین در منطقه جنوب غرب آسیا تا افق 1407 است. نوع پژوهش کاربردی با رویکرد آمیخته اکتشافی است. جامعه آماری آن به صورت هدفمند شامل 17 نفر از صاحب نظران در حوزه امنیت ملی و روابط بین الملل است. با مطالعات کتابخانه ای و انجام مصاحبه به صورت جلسات ذهن انگیزی و توفان فکری، 47 عامل اصلی احصا شدند که در دو بُعد عوامل اصلی پیشینِ شکل دهنده به نظم در منطقه جنوب غرب آسیا و عوامل کنونی شکل دهنده به نظم نوین در منطقه جنوب غرب آسیا دسته بندی شدند. در ضمن 19 نیروی پیشران شکل دهنده هندسه نظم نوین منطقه ای در منطقه جنوب غرب آسیا تا افق 1407 شناسایی شدند. صحت سنجی عوامل اصلی از طریق آزمون های اختصاصی نرم افزار SPSS (t تک نمونه ای و ضریب توافقی کندال) انجام و اثرگذارترین پیشران ها با استفاده از نرم افزار میک مک و ماتریس تحلیل اثر متقابل از میان 19نیروی پیشران شناسایی که شامل طرح معامله بزرگ قرن آمریکا، جنگ روسیه و اوکراین، برقراری راه ابریشم جدید، مناقشه قره باغ، تلاش برای حذف ایران از راه گذر زنگزور و گسترش ایدئولوژی مقاومت هستند.
قدرت یابی طالبان و رویکرد جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قدرت گرفتن دوباره طالبان در افغانستان با خروج نیروهای آمریکایی به دنبال تصرف کابل، پایتخت این کشور رخ داد و سبب شد جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با همسایه های شرقی اش دچار برخی تناقض ها شود. از سویی، چون ابعاد تحولات برای ایران روشن نیست، به آنچه می گذرد به دیده تهدید و تردید می نگرد و وجود توطئه در تمامی تحولات را دور از ذهن نمی داند. در این مقاله با استفاده از روش کیفی و در چارچوب واقع گرایی تهاجمی داده ها را گردآوری و از روش تحلیل مضمون استفاده کرده ایم. این نوشتار با هدف شناسایی رویکرد جمهوری اسلامی ایران با توجه به قدرت یابی دوباره طالبان شکل گرفته و به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که جمهوری اسلامی ایران چه رویکردی در قبال طالبان افغانستان داشته است؟ در پاسخ این فرضیه را مطرح می کنیم که خروج زودهنگام نیروهای آمریکایی از افغانستان و سقوط کابل به دست طالبان بار دیگر شرایط پرآشوب خاورمیانه و معادلات ژئوپلیتیک آن را دست خوش تغییر کرده و بر منافع ایران تأثیر گذاشته است. از سوی دیگر، طالبان از بعد ایدئولوژیک به عنوان یک گروه افراطی سُنی، همچنان تهدیدی برای امنیت ملی ایران به حساب می آید . نتایج این پژوهش نشان می دهد براساس موقعیت و نقش حساس ایران در منطقه، مواضع ایران با توجه به رویکرد طالبان متفاوت خواهد بود.
منافع ژئوپلیتیکی بازیگران منطقه ای در بحران یمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یمن به دلیل موقعیت ویژه ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی که دارد همواره قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای در آن دخالت کرده اند. شکل گیری خیزش های عربی و پس از آن دخالت قدرت های منطقه ای و بین المللی در آن، یمن را بیش ازپیش به بحران کشاند و این کشور را به میدان جنگ داخلی و خارجی تبدیل کرد. در این مقاله در پی پاسخ این پرسش هستیم که چهار بازیگر مهم منطقه ای، یعنی جمهوری اسلامی ایران، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و اسرائیل، چه منافع ژئوپلیتیکی را در بحران یمن دنبال می کنند؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که با وجود انگیزه های سیاسی و ایدئولوژیکِ هرکدام از بازیگران، بیشتر اهداف اساسی آنان در این بحران، متوجه مزیت های ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی یمن است. ایران علاوه بر اهداف ایدئولوژیک در کمک به مستضعفین، این بحران را عرصه ای برای گسترش عمق ژئوپلیتیک محور مقاومت می داند و عربستان سعودی نیز که مهم ترین بازیگر منطقه ای دخیل در بحران یمن است، یمن را برای جاه طلبی های منطقه ای و بین المللی و همچنین متوقف شدن مشکلات ژئوپلیتیکی اش ضروری می داند. امارات متحده عربی که سیاست خارجی اش را بر دیپلماسی دریایی و تنگه ای بنا کرده است، ژئوپلیتیک یمن را محور سیاست هایش برای نقش آفرینی مؤثرتر در منطقه می داند. اسرائیل نیز که یکی از واحدهای سیاسی ذی نفع در دریای سرخ محسوب می شود، موقعیت ژئوپلیتیکی یمن را برای امنیت کشتیرانی و افزایش قدرت بازدارندگی اش در برابر جبهه مقاومت مهم می داند.