احسان مزدخواه

احسان مزدخواه

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۸ مورد از کل ۸ مورد.
۱.

گذار از بلوغ تقابل به الگوی تعامل نئولیبرال؛ تأملی مقایسه ای به سیاست خارجی ترامپ و بایدن

تعداد بازدید : ۱۱۶ تعداد دانلود : ۲۶
یکی از موضوعات اصلی در مورد رفتار سیاست خارجی کشور ها در عرصه نظام بین الملل نوع جهت گیری سیاست خارجی آنان نسبت به موضوعات و تهدیدات بین المللی-منطقه ای می باشد. در سال ۲۰۱۶ با روی کار آمدن دونالد ترامپ به نوعی سیاست خارجی آمریکا دچار چرخش پارادایمی در جهت گیری سیاست خارجی شد. سیاست خارجی آمریکا در دوران دونالد ترامپ به نوعی بر مبنای ظهور نشانگان تقابل با ساختار نظام بین الملل و ساخت یابی روایت بازدارندگی شده بود، رهیافتی که اساساً به دنبال امتیازگیری از رقبا در حوزه های مختلف بود؛ اما با انتخابات سال ۲۰۲۰ و روی کار آمدن جو بایدن، نشانگان تعامل و همکاری مشروط با ساختار جهانی در گفتمان سیاست خارجی آمریکا مفصل بندی شد. بر همین اساس، سؤال اصلی پژوهش حاضر آن است که سیاست خارجی آمریکا در فاصله سال های ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۱ دارای چه نشانگانی با نظام بین الملل است؟ سیاست خارجی آمریکا در این سال ها دچار نوعی شیفت پارادایمی گشته و نوع تعامل و کنشگری در عرصه روابط بین الملل دارای نشانگان تقابلی و تعاملی با ساختار و سیستم جهانی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که سیاست خارجی آمریکا از دوران ترامپ تا بایدن در الگو های رفتاری از بلوغ تقابل به مدل رفتاری تعاملی در محور رئالیسم مشروط به همکاری گذار پیدا کرده است. این نوشتار با روشی توصیفی–تحلیلی مطابق چارچوب نظری گام بر خواهد داشت
۲.

ترکیه و هیدروهژمون گرایی در خاورمیانه؛ راهبردی برای نظم سازی منطقه ای در ژئوپلیتیک بین النهرین

تعداد بازدید : ۶۶ تعداد دانلود : ۱۰
اهمیت پژوهش : موقعیت ژئوپلیتیکی ترکیه در منطقه خاورمیانه به عنوان کشور بالادستی و برخوردار از منابع آبی دجله و فرات باعث شده است تا ترکیه به منزله یک دولت - کنش گر فعّال از این منابع آبی به مثابه ابزاری سیاسی - امنیتی درراستای گذار به یک قدرت مرکزی در منطقه استفاده کند. سیاست آبی ترکیه که به نوعی نشانه تقابلی با ساختار و نظم فعلی خاورمیانه است و درصدد است تا با شناسایی بحران آینده منطقه یعنی آب، بر قدرت منطقه ای خود بیفزاید و به طور کلّی به دنبال نظم سازی منطقه ای و مدیریت آن است تا خود را به هاب منطقه ای و بازیگر شماره یک در خاورمیانه تبدیل کند. نوشتار پیش رو درصدد است با روشی توصیفی - تحلیلی و بهره گیری از مدل بلوغ تقابل، به این پرسش پاسخ دهد که ترکیه با چه ابزار و مؤلّفه ای درصدد نظم سازی مخاطره آمیز در خاورمیانه است؟ فرضیه اصلی این است که ترکیه با عطف و تأکید بر مسئله هیدروپلیتیک و در قالب راهبرد هیدروهژمون گرایی به دنبال نظم سازی در خاورمیانه و تبدیل شدن به قدرت مرکزی در این بستر ژئوپلیتیکی است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که کنش آبی ترکیه ابزاری برای نظم سازی منطقه ای، کسب جایگاه برتر، گذار از یک قدرت منطقه ای به قدرت مرکزی است.
۳.

تربیت سیاسی درسیره امام رضا(ع)؛ الگویی برای بصیرت افزایی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۳۲ تعداد دانلود : ۲۷
تربیت سیاسی ازجمله مفاهیمی است که در شکل دهی چهارچوب های حکومت اسلامی و مشخص سازی نوع کنش جامعه و بصیرت افزایی اسلامی نقش اساسی دارد. تربیت سیاسی فرایندی است که از امور غیرسیاسی آغاز می شود و بعد از آن به حوزه های بسیط تری سوق پیدا می کند. در اندیشه اسلامی و الگوی های رفتاری ائمه اطهار(ع) تربیت سیاسی اجتماعی انسان و جامعه همواره از اهمیت والایی برخوردار بوده است. امامان معصوم از طریق تربیت اجتماعی و سیاسی همواره به تبیین معارف دینی در حوزه های فردی و حکومتی پرداخته و به تربیت انسان های تراز فرهنگ و هویت اسلامی اقدام کرده اند. در اندیشه سیاسی امام رضا(ع) اساساً مفهوم تربیت سیاسی در ارتباط با توانمند سازی جامعه مسلمین به منظور آگاه سازی و ارتقای سطح بینش آنان برای فهم روند های موجود است. سوال اصلی پژوهش این است که تربیت سیاسی در اندیشه و الگوی رفتاری امام رضا(ع) چگونه است؟ بر اساس یافته های پژوهش در الگوی رفتاری امام رضا(ع) تربیت سیاسی اساساً به معنای خود آگاهی اجتماعی و برقراری انسجام سیاسی اجتماعی و دارای مولفه ها و ویژگی های خاص خود است، به طوری که حق مداری، عدالت، آزادی بیان، تکریم و احترام، مخاطب شناسی و آگاهی به زمانه از مهم ترین ویژگی های تربیت سیاسی در اندیشه و الگوی رفتاری ایشان است. بر این مبنا روش پژوهش به صورت توصیفی تحلیلی است که با بهره گیری از روایات و سیره رضوی به تبیین تربیت سیاسی در اندیشه و الگوی رفتاری امام رضا(ع) می پردازد.
۴.

پارادایم واکنشی و فهم ظهور بنیاد گرایی در سوریه، مطالعه موردی: جبهه النصره(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۶۲ تعداد دانلود : ۲۰
شروع حرکت های بیداری اسلامی با تاکید بر پارادایم واکنشی باعث بروز بحران های سیستمی در نظم سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در خاورمیانه گردید. اساساً یکی از کشور هایی که به واسطه ی تحولات اخیر در شمال آفریقا و خاورمیانه منبعث از بیداری اسلامی دچار تغییرات و ظهور بحران گردید سوریه می باشد. در این کشور به-دلیل وجود یکسری از چالش ها و مطالبات انباشته شده که در غالب محرومیت نسبی تجلی می کند وارد بریک معضله امنیتی فراگیر شد که سیستم تصمیم گیری این کشور را با بحران روبه رو ساخت. حال، این سوال مطرح است که در بازخوانی پدیده بیداری اسلامی در یک روایت واکنشی با محوریت مسئله محرومیت نسبی این مسئله چگونه به عنوان یک کاتالیزور در ظهور گروه های بنیاد گرا مانند جبهه النصره موثر بود؟(مسئله). با روش توصیفی – تحلیلی و بهره گیری از تئوری محرومیت نسبی به عنوان زیر مجموعه پارادایم های واکنشی(روش)، این فرضیه به بحث گذارده شده که ناتوانی سیستم حکمران به عنوان متغییر تصمیم گیر در سوریه به دلیل ناتوانی در پاسخ گویی به مطالبات اجتماعی باعث بستر سازی گروه های بنیاد گرا با مشی خشونت طلبی شد(فرضیه). سرانجام، با ظهور جبهه النصره ساخت سیاسی – اجتماعی سوریه وارد یک بحران امنیتی فراگیر شد که اساساً منجر به امنیت زدایی گردید و نظم مسلط این کشور را با چالش روبه رو ساخت(یافته).
۵.

فرایند دولت ملت سازی و نقش آن در شکل گیری بحران لبنان(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۲۶۷ تعداد دانلود : ۱۶۷
فرایند دولتملتسازی، فرایندی غربی است که کشورهای مدرن اروپایی بهگونهای مطلوب آن را بهکار گرفتهاند. این فرایند مبتنی بر ایجاد نهاد قدرتمند دولت، شکلدادن به بروکراسی منظم و کارآمد و نیز تعریف هویت ملی برای شهروندان حاضر در مرزهای مشخص، با عنوان ملت است. نظریههای متعددی در باب تبیین فرایند دولتملتسازی و نیز بررسی الگوهای مختلف آن وجود دارد. تقریباً در خاورمیانه بهسادگی اجراشدنی نیست. مرزهای تحمیلی در خاورمیانه، نبود زمینههای دولتملتسازی همچون دموکراسی در کشورهای خاورمیانه، پیوستن دیرهنگام کشورهای منطقه به این فرایند و نیز پراکندگی قومی و نژادی مردم در این منطقه، سبب بروز تنشهایی در داخل و در میان کشورها میشود. در لبنان، بهعنوان یکی از نمونههای ناموفق در عرصه دولتملتسازی، تعدد گروههای قومی و مذهبی و وجود مداوم تنشهای امنیتی، چرخه بیپایانی از بحران را در بدنه قدرت و در سطح جامعه رقمزده است. در این مقاله، میخواهیم با مروری بر نظریههای دولتملتسازی، چارچوبهای آنها را در خاورمیانه بهکار بسته و دلایل موفقشدن یا موفقنشدن آنها را بررسی کنیم. این پرسش مطرح است که موانع اصلی موفقشدن دولتملتسازی در خاورمیانه و بهویژه در لبنان چه بوده است؟ فرض ما مبتنی بر این است که الگوی بهکار گرفتهشده برای دولت ملتسازی در خاورمیانه، بهجای آنکه به حل مسئله بپردازد، تشدیدکننده بحرانهای جدیدی بوده است. در رابطه با لبنان بهعنوان نمونه مطالعاتی این مقاله، میکوشیم با بررسی مؤلفههایی چون ساختار حکومتی، دموکراسی محدود و تشتت قومی و فرقهای شکست روند دولتملتسازی در این کشور را با روش توصیفیتحلیلی تبیین کنیم.
۶.

الگوی کارآمد سازی سیستمی؛ گذار از محیط تقابلی به سیاست خارجی فرکتال تعامل محورانه منطقه ای (نمونه مطالعاتی: جمهوری اسلامی ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۷۴ تعداد دانلود : ۷۰
کار آمدسازی از جمله مؤلفه های راهبردی برای توانمند سازی نظام و سیستم سیاسی است که در بُعد کلان و غایت نهایی خود موجب ایجاد یک نظم واحد و سازمان یافته سیستمی در یک محیط بی نظم و آشوب محور می شود. در حوزه سیاست خارجی، کشور ها همواره در تلاش هستند تا با کارآمد سازی کنشگری منطقه ای و بین المللی بر ضریب نفوذ و قدرت اثر گذاری خود در مناطق پیرامونی و غیر پیرامونی بیفزایند و یک مدل و الگوی کارآمد به حساب آیند. به طور کلی در محیط های پر آشوب که تنش های مختلف به یک سیستم تصمیم گیر وارد می شود؛ پیگیری یک سیاست خارجی داهیانه که بتواند به خنثی سازی این ورودی ها اقدام نماید و به مدیریت دگرگونی های سیستمی بپردازد از اهمیت راهبردی برخوردار است. در منطقه خاورمیانه به دلیل ژنگان (کدهای ژئوپلیتیکی) تعارضی و ورودی های آشوب طلب به سیستم موجود و در اصل یک محیط پردازش شده همراه با تعارض و تقابل، پیگیری سیاست خارجی هوشمندانه از الزامات و بایسته های دولت ها به حساب می آید. بر این اساس پرسش اصلی پژوهش حاضر این بوده است که «جمهوری اسلامی ایران در محیط منطقه ای خود برای گذار از یک نظم تقابلی به یک بستر تعاملی و فرکتال (نظم ساز) باید چه مسیری را طی کند؟» در پاسخ به این پرسش، با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی، این فرضیه مطرح شده است که ضرورت دارد جمهوری اسلامی ایران در جهت پارادایم تغییر، نوعی کنشگری کارآمد را در قرن جدید در چنین منطقه ای اجرا کند. یافته های پژوهش نشان داده است که الگوی سیاست خارجی منطقه ای ایران به منظور کارآمد سازی سیستمی - منطقه ای باید مدل سیاست خارجی (نظم ساز) تعاملی باشد.
۷.

آینده پژوهی (الگوی امتداد حال) و کاربست آن در سیاست خاورمیانه ای دولت جو بایدن؛ از سناریوهای محتمل تا آینده های ممکن

تعداد بازدید : ۲۲۲ تعداد دانلود : ۹۱
مطالعه و شناخت روند های گذشته، فرایند های زمان حال و تبیین رویداد ها و مسیر های آینده، مبنا و اساس تصمیم گیری در سیاست بین الملل و عرصه روابط خارجی در جهت اتخاذ استراتژی های مناسب است. منطقه خاورمیانه از گذشته های دور برای قدرت های بزرگ مانند ایالات متحده آمریکا به عنوان یک منطقه ژئو استراتژیک به حساب آمده است. از منظر تئوری ژئو پلیتیک تصور های جغرافیایی ابرقدرت ها از مناطق حساس جهانی می تواند بر کنشگری آنان در عرصه نظام بین الملل تأثیر گذار باشد. ایالات متحده در سیاست خارجی خود همواره منطقه خاورمیانه را به عنوان یک حوزه استراتژیکی که دارای ظرفیت های لازم برای تأمین منافع فرامنطقه ای خود است در نظر گرفته و در دوره های مختلف و با سیاست گذاری های متنوع به اعمال نفوذ در این منطقه پرداخته است. سؤال اصلی این مقاله این است که بررسی سیاست خارجی خاورمیانه ای آمریکا در دوران جو بایدن بر مبنای سناریو های مختلف و مدل آینده پژوهی چگونه قابل پیش بینی خواهد بود؟ این پژوهش با استفاده از آینده پژوهی بر مبنای الگوی امتداد حال و با روش سناریونویسی تلاش می کند تا آینده های چهار گانه در ارتباط با سیاست خارجی خاورمیانه ای آمریکا در دوران بایدن را تبیین و ترسیم نماید. این پژوهش فرضیه آزما نمی باشد و درصدد است تا با رویکرد آینده پژوهانه تجویزی به بررسی سیاست خارجی خاورمیانه ای جو بایدن در این منطقه بپردازد.
۸.

نوپدیدگی در قدرت؛ بازتولید قدرت نرم در سیاست خارجی آمریکا با تاکید بر سینمای هالیوود در پسا پاندمی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۲۲۰ تعداد دانلود : ۲۴
مفهوم سازی از قدرت نرم در الگو های رفتاری سیاست خارجی آمریکا به عنوان ابزاری کارآمد در اجرای سیاست خارجی این کشور می باشد. اساساً قدرت نرم مفهومی انتزاعی است که دارای تنوع ابزاری در رویکرد های اشاعه ای می باشد. ایالات متحده آمریکا ازجمله کشور هایی است که متنوع ترین ابزار های قدرت نرم را در عملیاتی شدن الگو های رفتاری سیاست خارجی بکار می برد. در این بستر سینمای هالیوود به عنوان یک صنعت فرهنگی نقش مهمی در دستیابی دستگاه حکمرانی ایالات متحده در تأمین منافع بین المللی کمک کرده است. بر همین مبنا، سینمای هالیوود در پسابحران(همه گیری کرونا ویروس) با تاکید بر کنش مندی اسلکتیویستی ضمن روایت سازی، الگویی نوپدید از قدرت نرم در دوران پساکوید را اعمال خواهد کرد. پرسش پژوهش حاضر این است که الگوی اسلکتیویستی در نوپدیدگی قدرت نرم در سیاست خارجی آمریکا با عطف به نهاد هالیوود در پساپاندمی چگونه خواهد بود؟ هدف پژوهش حاضر فهم سنجی الگوی احیا قدرت نرم آمریکا در پسا پاندمی با تاکید بر سینمای هالیوود است. نتیجه کلی مقاله نشان می دهد که سینمای هالیوود به عنوان ابزار رسانه ای در اشاعه قدرت نرم ایالات متحده بر محور کنش مندی اسلکتیویستی ضمن روایت سازی الگویی نوپدید از قدرت نرم در دوران پساکوید اعمال خواهد نمود. این نوشتار با روش توصیفی – تحلیلی درصدد پاسخ به سؤال اصلی گام بر خواهد داشت.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان