توسعه پایدار محیط جغرافیایی
توسعه پایدار محیط جغرافیایی سال چهارم بهار و تابستان 1401 شماره 6 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
مبسوط پیشینه و هدف: شهرهای امروز به دلیل وابستگی بیش ازحد به حمل و نقل سواره، با مشکلات بسیاری مواجه هستند. افزایش اتومبیل ها در سطح شهر، بافت های شهری را از هم گسسته و مشکلات فراوانی از قبیل ازدحام، ترافیک، آلودگی هوا، کاهش ایمنی و امنیت و آسیب های شهری پدید آورده است. توجه به پیاده راه ها موجب افزایش ارتباطات و تعاملات اجتماعی، بهبود کیفیت فضای شهری، رونق مراکز تجاری، کاهش آلودگی های زیست محیطی، کاهش ترافیک و تصادفات، احترام به هویت عابر پیاده و افزایش ایمنی و امنیت عابر پیاده می شود، لذا پرداختن به موضوع پیاده راه ها و توجه به شاخص های آن از جمله سرزندگی، انعطاف، ایمنی، دسترسی، پیوستگی و غیره از اهمیت ویژه ای در توسعه پایدار شهری برخوردار است. مواد و روش ها: روش پژوهش حاضر توصیفی – تحلیلی بوده و هر دو شیوه اسنادی و میدانی به کار رفته است. در روش اسنادی بیشتر از کتب علمی، نشریه های علمی فارسی و لاتین، سایت ها و نهادهای مرتبط به منظور بررسی ادبیات موضوعی و گردآوری اطلاعات استفاده شده است. در روش میدانی به منظور مطالعه اجرای این طرح از نظر پیاده راه در بافت مرکزی شهر، بازدیدهای میدانی از محدوده مطالعه شده و توزیع پرسش نامه انجام شده است. جامعه آماری تحقیق شامل ساکنین، شاغلین و عابرین پیاده محدوه خیابان آیت الله خامنه ای هستند. حجم نمونه جامعه آماری با فرمول کوکران به دست آمده که با توجه به مشخص نبودن جمعیت جامعه آماری، 370 نفر است. در این پژوهش از روش نمونه گیری تصادفی استفاده شد. همچنین برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون t و فریدمن استفاده شد تا قابلیت تبدیل خیابان به پیاده راه مشخص شود. یافته ها و بحث: به منظور بررسی امکان سنجی تبدیل خیابان به پیاده راه در بافت مرکزی شهر چمستان، از پرسشنامه استفاده شد . سوالات پرسشنامه از مشارکت کنندگان در پژوهش، در بعد اجتماعی- اقتصادی، کالبدی- عملکردی، دسترسی و ترافیک و بعد طراحی و مبلمان شهری است. براساس نتایج، میانگین نمرات پاسخ دهندگان در مورد تاثیر ساماندهی و پیاده راه کردن خیابان آیت الله خامنه ای بر افزایش رضایت آنان و همچنین قیمت املاک و اجاره این خیابان نسبت به سایر خیابان های شهر بالاتر از متوسط است. میانگین نمرات پاسخ دهندگان در مورد هویت تاریخی و فرهنگی خیابان، مناسب بودن ارتباط با خیابان و توان سرویس دهی اضطراری به این خیابان در حد متوسط است. میانگین نمرات بدست آمده در مورد سایر گویه ها در سطح پایین تر از متوسط است. به منظور اولویت بندی میزان تأثیرگذاری هر یک از عوامل موثر در پیاده روی، از آزمون فریدمن استفاده شد. نتایج حاکی از آن است که از دیدگاه پاسخ دهندگان، دسترسی و ترافیک، اجتماعی-اقتصادی، کالبدی-عملکردی و طراحی و مبلمان شهری به ترتیب بیشترین تأثیر را در پیاده روی دارند. برای بررسی وضعیت مبلمان شهری از آزمون t تک نمونه ای استفاده شد. براساس نتایج بدست آمده وضعیت مبلمان شهری مسیر خیابان خامنه ای در سطح نامطلوبی است. نتایج به دست آمده در بررسی اهداف مراجعه کنندگان به خیابان مورد نظر نشان می دهد که میانگین نمرات مربوط به وضعیت مراجعه برای گردش و تفریح و قرار ملاقات با دوستان پایین تر از متوسط است بر این اساس نتیجه گرفته می شود افراد برای موارد فوق کمتر به خیابان مراجعه می کنند. اما میانگین نمرات مربوط به خرید و قرارگیری در مسیر رفت و آمد بالاتر از متوسط است. همچنین استفاده از خودروی شخصی و مراجعه به صورت پیاده در سطح بالایی قرار دارد. میانگین نمرات مربوط به میزان استفاده از تاکسی و دوچرخه پایین تر از سطح متوسط است. میانگین نمرات پاسخ دهندگان در مورد توقف در حاشیه خیابان بالاتر از متوسط و توقف در کوچه های اطراف در سطح پایین و میزان استفاده از پارکینگ عمومی نیز در سطح متوسطی است. نتیجه گیری: نتایج بررسی وضعیت خیابان آیت الله خامنه ای، در چهار بعد اجتماعی- اقتصادی، کالبدی-عملکردی، دسترسی و ترافیک، طراحی و مبلمان شهری، نشان می دهد این خیابان از نظر اجتماعی-اقتصادی، کالبدی-عملکردی، دسترسی و ترافیک در وضع متوسطی قرار دارد و تا حدود زیادی مطلوبیت و کیفیت لازم برای پیاده روی را نشان می دهد. از میان چهار مؤلفه مورد بررسی، مؤلفه اجتماعی و اقتصادی نقطه قوت پیاده مداری در این خیابان است که هویت تاریخی و فرهنگی و تجاری خیابان را نشان می دهد و می تواند گروه های مختلف سنی را به خود جذب کند. اما میانگین نمرات به دست آمده از مؤلفه طراحی و مبلمان شهری نشان می دهد مسیر فوق در سطح نامطلوبی قرار دارد، که نقطه ضعف اصلی خیابان برای پیاده راه سازی محسوب می شود. در این زمینه باید اقدامات و برنامه ریزی های مکمل در نظر گرفت، نظیر: کف سازی خیابان، روشنایی و نورپردازی مناسب، پوشش سبز و درختکاری. ابعاد کالبدی و عملکردی خیابان نیز وضعیت نابسامانی دارد که باید برطرف شود از جمله: نظم و تناسب میان ساختمان های موجود در خیابان، مطلوبیت رنگ و نمای ساختمان های این خیابان، تأمین پارکینگ، تقویت حمل و نقل عمومی، فعالیت های متنوع و... . نتایج نشان می دهد، قوی ترین نقش این خیابان «عبوری بودن» آن است که در صورت بسته شدن، حتماً لازم است مسیر جایگزین مناسبی تعریف شود تا از اختلال جدی نظام ارتباطی شهر جلوگیری شود. بنابراین تقویت و پشتیبانی «خیابان سلامت» که نقش مشابهی داشته و در منتهی الیه شرقی شهر کشیده شده است می تواند به عنوان یک مسیر جایگزین پیشنهاد شود. در مجموع پیاده راه سازی تدریجی خیابان های مرکز شهر چمستان راهکار مناسبی برای دسترسی بهتر و رونق بخشی حیات مدنی و پایداری کارکردهای بخش مرکزی شهر است. تجربه ای که در بسیاری از کشورهای جهان و شهرهای ایران موفقیت آمیز بوده و نتایج مثبتی به دنبال داشته است.
نقش دیپلماسی شهری بر مناسبات بین المللی شهرها (مطالعه موردی: نظام مدیریت شهری تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مبسوط پیشینه و هدف: در پژوهش های پیشین با موضوع دیپلماسی شهری، به محورهایی نظیر همخوانی افزایش شمار خواهر شهرهای تهران در پیوند با سیاس ت خارجی دولت در ایران، و بررسی ﻧﻘﺶ و کﺎرکﺮد ﺷﻬﺮﻫﺎ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺑﺎزیﮕﺮان ﺟﺪیﺪ رواﺑﻂ ﺑ یﻦاﻟﻤﻠ ﻞ، پرداخته شده است. در هیچکدام از آنها، به بررسی رابطه نقش دیپلماسی شهری و مناسبات بین المللی شهرها پرداخته نشده است و تفاوت اصلی تحقیق حاضر با سایر پژوهش ها در آن است که شاخص هایی در خصوص میزان موفقیت نظام مدیریت شهری در دیپلماسی شهری بررسی شده است. این تحقیق از نوع کاربردی و هدف آن این است که سطح و نقش شهرداری تهران به عنوان مهم ترین و تاثیرگذارترین نهاد اجرایی محلی در پیشبرد این مهم ارزیابی شود. مواد و روش ها: اطلاعات و داده های مورد نیاز از دو روش کتابخانه ای و میدانی گردآوری شده است. ابتدا در روش گردآوری اطلاعات غیر مستقیم، از منابع برای تجزیه وتحلیل داده های تحقیق، پاسخ های بدست آمده از طریق پرسشنامه با نرم افزار SPSS وارد و سپس با استفاده از آمار توصیفی و آمار استباطی، سیمایی از وضع موجود در جامعه های مورد بررسی ترسیم شده است. در مرحله بعد با روش گردآوری اطلاعات مستقیم به وسیله پرسش نامه داده های مورد نیاز از جامعه آماری، اتخاذ می شود. در پژوهش حاضر، جامعه آماری شامل افرادی مشغول کار در شهرداری تهران و یا مرتبط با شهرداری تهران است. یافته ها و بحث: یافته های حاصل از ارزیابی برنامه های اول تا سوم شهرداری تهران نشان داد که در برنامه اول به ارتقا نقش دیپلماسی شهری در سطوح مختلف نهاد و در برنامه دوم، بدون توجه و ارزیابی ارتقا و زیرساخت ها و توسعه آن در برنامه سوم به افزایش عضویت ها و تشکیل محور های گفتمانی پرداخته است. با توجه به گزارشات سالانه شهرداری تهران در خصوص عملکرد این نهاد، برنامه ریزی ها و رایزنی ها و برگزاری جلسات بیشتر با کشورهای همسایه و کم توسعه انجام شده است و تشکیلات و کمیته خاص در شهرداری برای دیپلماسی شهری وجود ندارد. در ادامه با توجه به آزمون "t تک نمونه ای" که شاخص انزوای ژئوپلیتیکی در عدم موفقیت شهرداری تهران در ایجاد تاثیرگذاری نقش دیپلماسی شهری بر مناسبات بین المللی بیشترین تاثیر را داشته است، و همچنین دومین شاخص ما با عنوان توان مدیریت شهری در رده بعدی و در آخر شاخص وزن ژئوپلیتیکی کمترین تاثیر را در عدم موفقیت شهرداری تهران در زمینه قید شده داشته است. نتیجه گیری: نتایج نشان دادند که برنامه های اول تا سوم شهرداری تهران به تقویت شاخص ها و توسعه زیرساخت های بین المللی و محورهای گفتمانی برای عضویت و تثبیت همکاری های بین المللی موفق نبوده است. همچنین در ادامه گزارشات این نهاد اجرایی محلی حاکی از آن است که برقراری ارتباط و رایزنی های انجام شده بیشتر با کشورهای همسایه و کم توسعه همراه بوده است . شاخص های در نظر گرفته شده هر کدام با نتایج بدست آمده در شاخص (توان مدیریت شهری) از نبود دغدغه و تخصص کافی و عدم ارتباط رشته تحصیلی کارمندان, برای برنامه ریزی و هدف گذاری سالانه بوده است, و شاخص (وزن ژئوپلیتیکی) با توجه به سنجش قدرت ملی کشورها, نشان می دهد هنوز هم این نهاد تمایل به برقراری ارتباط با شهر هایی که وزن پایین تری نسبت به تهران دارندو نتایج بدست آمده به ترتیب شاخص های انزوای ژئوپلیتیکی، توان مدیریت شهری و وزن ژئوپلیتیکی کشور از عوامل موثر بر عدم موفقیت شهرداری تهران در زمینه دیپلماسی شهری است.
بررسی ابعاد پایداری و رتبه بندی محلات شهری (مورد مطالعه: شهر گمیشان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مبسوط پیشینه و هدف: شناخت وضعیت نواحی شهری نقش مهمی در توسعه پایدار شهری دارد. محله، یکی از رکن های مهم کالبد شهری بوده و توازن زندگی اجتماعی در شهرها وابسته به حفظ محله است. با گذشت نزدیک به سه دهه از سابقه توسعه پایدار، پرداختن به پایداری اجتماعی نسبت به دو بعد اقتصادی و زیست محیطی بسیار کمرنگ بوده است اما در سال های اخیر ادبیات مرتبط با این بعد از توسعه پایدار نیز گسترش یافته است. مطالعات نشان می دهد که بهترین مقیاس برای ارزیابی و سنجش پایداری اجتماعی محلات شهری می باشند اما نکته مهم تعدد و تنوع شاخص ها در سطوح و مقیاس های متفاوت با روابط در هم تنیده علی معلولی است. بنابراین امروزه رویکرد توسعه خلاق که استعدادهای محلی را با شیوه های نوآورانه تقویت و شکوفا می کند، توجه زیادی را در سطوح مختلف تصمیم گیری به خود جلب کرده است. هدف پژوهش حاضر، بررسی عوامل موثر در پایداری محلات شهری گمیشان بوده است. مواد و روش ها: جامعه آماری پژوهش شامل افراد بالای 18 سال ساکن در شهر گمیشان، در سال 1400 بود که از بین آن ها 210 نفر از افراد به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب گردیدند حجم نمونه براساس روش نمونه گیری مورگان صورت گرفت که برای هر حوزه شهری 20 پرسشنامه مشخص گردید. برای دسترسی به آنها از روش سیستماتیک طبقه بندی شده متناسب با محله ها و جمعیت محلات به آنها نمونه اختصاص داده شده است. به منظور تجزیه و تحلیل داده های حاصل از عملیات میدانی از آزمون آماری t تک نمونه ای برای سنجش وضعیت پایداری، از تحلیل واریانس برای مقایسه بافت های شهری در قالب نرم افزار SPSS و از مدل های تصمیم گیری چند معیاره (الکتر، تاپسیس، کپلند و ویکور) برای رتبه بندی مناطق شهری استفاده شده است. یافته ها و بحث: نتایج حاصل از آزمون t تک نمونه ای نشان داد که پایداری محله ای در حد نا مطلوبی است و تحلیل واریانس یک طرفه حاکی از وجود تفاوت زیاد بین مناطق شهری گمیشان از نظر سطح پایداری است، بگونه ای که مناطق شهری گمیشان در دو دسته ناپایدار و نسبتاٌ پایدار قرار گرفتند. نهایتاً اینکه مدل های تصمیم گیری چند معیاره نشان داد که سهم پایداری اقتصادی و پایداری کالبدی (توسعه زیرساخت و وجود امکانات) به عنوان ابعاد پایدار شهری بالاتر از دو شاخص دیگر(پایداری اجتماعی و زیست محیطی) است همچنین مولفه های سرزندگی و مشارکت در شرایط نامناسبی قرار دارد و این وضعیت در محلات مختلف شهر گمیشان متفاوت است. نتیجه گیری : نتایج نشان داد بیشتر مناطق شهر گمیشان از لحاظ ابعاد اقتصادی از وضعیت ناپایدار برخوردار هستند. نتایج نشان داد اغلب مناطق شهر گمیشان از لحاظ بعد زیست محیطی از وضعیت ناپایدار برخوردار هستند پیشنهاد می شود، فضاهای سبز ورزشی و فراغتی گسترش یابد و شبکه فاضلاب محلات که یکی از تهدیدات اصلی را شامل می شود، تکمیل و نگهداری شود. با توجه به اینکه مناطق شهر گمیشان از لحاظ کالبدی نیز وضعیت ناپایداری دارند پیشنهاد می شود: از ایجاد محیط های خشک و بی روح، ساختمان های خشن و زمخت در داخل محله جلوگیری شود و ایجاد کاربری های مختلط به منظور افزایش دسترسی و کاهش هزینه های سفر در سطح محلات شهر ادامه روند کنونی چالشی اساسی در دست یابی به توسعه پایدار شهری است. نتایج تحقیق نشان می دهد که اکثر متغیرها و ابعاد تحقیق در وضعیت پایداری متوسط قرار دارند، از بین متغیرها، متغیرهای پویایی و سازگاری، دسترسی و خدمات، هویت، امنیت و سلامت، سرزندگی، تعلق خاطر مکانی، سرمایه اجتماعی، مشارکت، اشتغال و آلودگی ها در وضعیت پایداری متوسط به بالا قرار دارند. در بین ابعاد تحقیق نیز بعد اجتماعی از وضعیت نسبتاً مناسبی برخوردار است و ابعاد نهادی و زیست محیطی در وضعیت ناپایداری به سر می برند و در حالت کلی وضعیت پایداری محلات و بافت های شهری گمیشان در سطح متوسط قرار گرفته است.
تبیین تحولات کاربری زمین در توسعه پایدار شهر کاشان (سال های 1370 تا 1400)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مبسوط پیشینه و هدف: برنامه ریزی کاربری اراضی به عنوان قلب فرآیند برنامه ریزی شهری در توسعه پایدار نقش اساسی دارد، به گونه ای که در شهرسازی امروز جهان، برنامه ریزی کاربری از محورهای اساسی شهرسازی و یکی از اهرم های توسعه پایدار شهری به شمار می رود. در چند دهه گذشته، شهر کاشان، با رشد و توسعه شهری و شهرک های صنعتی متعددی مواجه بوده است که این مسئله، موجب تغییرات وسیعی در اراضی شهری کاشان و نواحی پیرامون شده است. در این پژوهش روند تغییرات کاربری اراضی کاشان در چند دهه گذشته مورد بررسی قرار گرفته است. هدف این پژوهش ارزیابی کمّی کاربری اراضی شهر کاشان در راستای تحقق توسعه پایدار می باشد. مواد و روش ها: روش تحقیق حاضر توصیفی- تحلیلی، روش جمع آوری داده و اطلاعات روش اسنادی و میدانی است. در این مطالعه، به منظور تحلیل توسعه شهری و تغییرات کاربری زمین در طی دوره های مختلف از سنجش از دور و تصاویر ماهواره ای لندست، سنجنده TM سال 1370، لندست سنجنده +ETM سال 1390، لندست 8 سال 1400 استفاده شده است. نخست، در مرحله پیش پردازش تصحیحات اتمسفری و رادیومتریک بر روی تصاویر اعمال شد. در این پژوهش برای طبقه بندی از روش طبقه بندی نظارت شده استفاده می کنیم. در این طبقه بندی از یکسری نمونه های تعلیمی برای طبقه بندی استفاده کرده ایم. سه طبقه کاربری اراضی شامل، اراضی انسان ساخت، اراضی بایر و پوشش گیاهی می باشد. سپس با استفاده از روش ماشین بردار نقشه کاربری زمین برای این سه دوره تهیه و مقایسه شد. برای ارزیابی دقت و صحت نقشه بندی های طبقه شده، ماتریس خطا تشکیل شد و براساس آن دقت کلی و ضریب کاپا محاسبه شد. پردازش و تحلیل تصاویر ماهواره ای در محیط نرم افزار ENVI 5.3 انجام شد و از نرم افزارهای Google Earth، IDRISI و ArcGIS10.8 به منظور تجزیه وتحلیل اطلاعات استفاده شده است. برای تحلیل تغییرات از تابع Crosstab در محیط نرم افزارIdrisi Selva استفاده شده است. یافته ها و بحث: تغییرات کاربری ها و افزایش فشار ناشی از توسعه کالبدی شهر بر عرصه های طبیعی منجر به تخریب اکوسیستم های منطقه کاشان در طول ۳0 سال شده است. این تغییر کاربری اراضی بیشترین تخریب و فشار را به اکوسیستم زمین های زراعی و باغات و زمین های بایر وارد کرده است. نتایج مقایسه نقشه های کاربری اراضی در دوره های مطالعاتی نشان دهنده تغییر سطح همه کاربری ها است. به طوری که کاربری های انسان ساخت طی دوره 30 ساله پژوهش به روند رو به رشد خود ادامه داده و در مقابل از مساحت زمین بایر و زمین دارای پوشش گیاهی کاسته شده است. چنین تغییراتی موجب شد میزان مساحت این کاربری از 2562 هکتار در سال 1370 به مساحت 4689 هکتار در سال 1400 رسیده و رشدی نزدیک به 18 درصد را شاهد بوده است. در مقابل وسعت زمین دارای پوشش گیاهی از مساحت 3892 هکتار در سال 1370 به مساحت 2733 هکتار در سال 1400 رسیده و حدود 10 درصد از وسعت این زمین کاسته شده است. از دیگر اثرات توسعه، روند کاهشی مساحت زمین های بایر در محدوده مطالعه، از مساحت 5722 هکتار در سال 1370 به مساحت 4754 هکتار در سال 1400کاهش یافته است. نتیجه گیری: نتایج تحقیق نشان می دهد که مساحت زمین انسان ساخت، از 2562 هکتار در سال1370 به 3419 هکتار در سال 1390 و 4689 هکتار در سال 1400 افزایش یافته است که این میزان توسعه شهری به ضرر کاربری های دیگر به خصوص زمین بایر و زمین دارای پوشش گیاهی بوده است، به طوری که مساحت زمین دارای پوشش گیاهی از 3892 هکتار در سال 1370 به2733 هکتار در سال 1400 کاهش پیدا کرده است. یکی از مهم ترین پیامدهای منفی چنین تغییرات وسیعی در الگوی کاربری زمین، کاهش توان اکولوژیکی و بیولوژیکی و برهم خوردن تعادل زیست محیطی و توسعه پایدار در پیرامون شهر می باشد.
تحلیل فضایی نابرابری اجتماعی - اقتصادی در مناطق شهری (مطالعه موردی: کلانشهر تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مبسوط پیشینه و هدف: یکی از مهم ترین نابرابری ها، نابرابری فضایی و بیانگر وضعیتی است که در واحدهای فضایی و مناطق جغرافیایی از نظر برخورداری از شاخص های توسعه در سطوح مختلفی قرار می گیرند. بحران های جوامع بشری عمدتا ریشه در نابرابری های اجتماعی و اقتصادی دارد. توجه به نابرابری فضایی و شناسایی عوامل موثر در ایجاد آن به عنوان یکی از پایه های برنامه ریزی منطقه ای جهت ایجاد تعادل در مناطق و کاهش نابرابری میان آنها در اولویت سیاست های بسیاری از کشورها قرار گرفته است. کلانشهر تبریز مانند اغلب شهرهای بزرگ کشور، بستر نابرابری های فضایی در ابعاد شاخص های اجتماعی و اقتصادی و ... قرار دارد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل موثر بر این نابرابری های فضایی، با استفاده از شاخص های اجتماعی و اقتصادی در سطح کلانشهر تبریز برای سال های 1375، 1385، 1395 انجام شده است. مواد و روش ها: روش تحقیق از حیث گردآوری داده ها، توصیفی– تحلیلی– تطبیقی و به لحاظ هدف کاربردی است. مطالعه به صورت اسنادی و میدانی انجام شده است. منبع استناد شاخص ها و کمیت ها، داده و اطلاعات بلوک های آماری سرشماری های رسمی کلانشهر تبریز در سال های 1375، 1385 و 1395 بوده و نقشه های GIS از مرکز آمار ایران گرفته شده اند. جامعه آماری تحقیق، همه بلوک های آماری برای این سال هاست که پس از بررسی های نظری، 26 شاخص اجتماعی و اقتصادی تهیه شده است، که برای بررسی وضعیت نابرابری همچنین شناخت الگوی فضایی گسترش نابرابری از مدل های آمار فضایی، تحلیل لکه های داغ در نرم افزار Arc GIS استفاده شده است؛ شاخص سازی در نرم افزار Excel صورت گرفته و اطلاعات برای تحلیل و ترسیم نقشه به Arc GIS فراخوانی شده است. همچنین برای تجزیه و تحلیل و مشخص کردن نوع الگوی پراکنش و یا توزیع نابرابری در سطح بلوک های کلانشهر تبریز در سه دوره متوالی 75، 85 و 95 از مدل خود همبستگی فضایی موران استفاده شده و نتایج در دو نوع خروجی عددی و گرافیکی به نمایش درآمده است. یافته ها و بحث: در مقاله حاضر ابتدا تحلیل لکه های داغ به صورت جداگانه برای هریک از زیرشاخص های اجتماعی و اقتصادی در محیط GIS انجام گرفته است. سپس، لایه های بدست آمده از این شاخص ها با هم تلفیق شده که بر روی این داده های تلفیقی، تحلیل لکه های داغ انجام گرفته است. تحلیل نقاط سرد و داغ برای دوره های آماری سال های 75، 85 و 95 انجام گرفته است. با توجه به نتایج بدست آمده از تجزیه و تحلیل ها، تعداد و درصد بلوک ها با برخورداری در سه سطح (کم، متوسط و زیاد) مشخص شده است. نتایج حاکی از آن است که در سال 1375 بلوک هایی که دارای شاخص های تلفیقی (اجتماعی و اقتصادی) محروم هستند به طور میانگین 3566 بلوک از مجموع 9777 بلوک شهری را به خود اختصاص داده که معادل 36 درصد است. بلوک های دارای شاخص های متوسط با 19 درصد و بلوک هایی با شاخص های برخوردار معادل 49 درصد که بیشترین تعداد بلوک را در سطح شهر به خود اختصاص داده اند. در آخرین دوره آماری، سال 95، با توجه به نتایج به دست آمده از تحلیل ها، بلوک های کم برخوردار 35 درصد که در حواشی شهر تمرکز دارند و مربوط به روستاهای ادغام شده در شهر و حاشیه نشین ها می باشند. بلوک های متوسط برخوردار با 15 درصد که هم در مرکز و هم در حاشیه شهر تمرکز دارند و همچنین بلوک هایی با برخورداری زیاد با 51 درصد از مجموع 11963 بلوک سال 95 و شامل تعداد بیشترین بلوک ها هستند و همانطور که انتظار می رفت در مرکز شهر و مناطق شرقی شهر استقرار یافته اند. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها در هر سه دوره آماری نشان داد که الگوی پراکنش نابرابری فضایی در کلانشهر تبریز از مدل خوشه ای تبعیت می کند. خوشه های محروم در حاشیه ها و خوشه های متوسط در پیرامون و مرکز شهر قرار گرفته اند. خوشه های برخوردار به مرکز و تا حدودی به سمت شرق تبریز گرایش شدیدتری دارند که این وضعیت حاکی از وجود فاصله طبقاتی و تفاوت در برخورداری از شاخص های مورد بررسی در سال های 1375- 1385 و 1395 است. نتیجه گیری: مقایسه و تحلیل شاخص های توسعه در سطح شهر نشان دهنده آن است که در توزیع جغرافیایی منابع توسعه همگونی و عدالت توزیعی وجود ندارد. بخش های از مناطق بنابر وضعیت ناحیه ای و تصمیمات ارادی دولت ها در فرآیند توسعه در کانون توسعه سرمایه دارانه و تمرکز بخشی قرار گرفته اند و بخش های دیگر این مناطق بنابر دلایل مختلف از این فرایند به صورت مقطعی کنار گذاشته شده اند. تجربیات رشد نامتوازن در کلانشهر تبریز حاکی از آن است که دستیابی به توسعه سریع در بلند مدت نه تنها مستلزم توجه همه جانبه به توسعه اقتصادی، اجتماعی، کالبدی، کشاورزی، زیست محیطی و بهبود وضعیت مناطق محروم می باشد بلکه نیازمند به کار بستن ضوابط کارآیی اقتصادی- اجتماعی است و باید حداقل هدف های مربوط به درآمد مناطق توسعه یافته و توسعه نیافته و تعادل بین منطقه ای برای پیشبرد اهداف توسعه پایدار نیز تعیین شود.
عوامل موثر بر رفتار محیط زیستی در تجربه زیسته کنشگران محیط زیست (موردمطالعه: انجمن ناجیان و حامیان گهررود اشترانکوه، دورود)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مبسوط پیشینه و هدف: چالش ها و تهدیدهای محیط زیستی چون آلودگی هوا، آب، خاک و نابودی گونه های زیستی که در اثر رشد اقتصادی کشورها از زمان انقلاب صنعتی ایجاد شده، ادامه حیات جامعه بشری را با چالش های جدی مواجه ساخته است. هرچند رفتار محیط زیستی یکی از عوامل موثر در پیشگیری از تخریب محیط است، اما تاکنون تحقیقات محیط زیستی، توجه کافی به پیچیدگی های نهفته در رفتار افراد نسبت به محیط زیست نشان نداده و چارچوب های نظری در این مورد به توضیح دقیقی دست نیافته اند. پژوهش حاضر از این حیث نسبت به تحقیقات صورت گرفته، متمایز است. هدف پژوهش حاضر، شناسایی و تحلیل عوامل موثر بر تجربه زیسته کنشگران محیط زیست عضو انجمن ناجیان و حامیان گهر رود اشترانکوه در شهرستان دورود است. مواد و روش ها: پژوهش حاضر به دنبال بررسی عوامل موثر بر رفتار محیط زیستی در تجربه زیسته کنشگران محیط زیست و از روش کیفی گرندد تئوری استفاده کرده است. در این نوع روش، هدف دستیابی به نظریه ای درباره موضوع پژوهش و به این دلیل حائز اهمیت است که عمق پدیده را در گروه خاصی از جامعه بررسی می کند و شناخت عمق پدیده، اهمیتی بیش از وسعت میدان مورد بررسی دارد. استفاده از این روش به محقق امکان می دهد تا به چارچوب های نظریه پیشین اتکا نکرده و به فهم نظریه ای نائل آید که از تجارب واقعی از یک موقعیت خاص حاصل شده باشد. بر این اساس این پژوهش فاقد ادبیات نظری است و پژوهشگران در تلاش هستند تا تئوری خود را در این پژوهش بنیان نهند. جامعه آماری این پژوهش اعضای « انجمن مردم نهاد ناجیان و حامیان گهر رودِ اشترانکوه » هستند. پس از اطلاع رسانی در فضای مجازی و اعلام آمادگی ۲۵ نفر از اعضا به منظور گردآوری داده ها با آنها مصاحبه نیمه ساختار یافته انجام گرفت. در این پژوهش از دو روش نمونه گیری هدفمند (انتخاب از میان افراد یا گروه های خاصی که با افراد معمول متفاوت اند؛ در اینجا کنشگری محیط زیست مد نظر است) و نمونه گیری نظری استفاده شده است. داده ها به روش پیشنهادی «اشتراوس و کوربین» که مشتمل بر کدگذاری باز محوری و انتخابی است تجزیه شدند. از کل داده های حاصل از مصاحبه، ابتدا کدهای اولیه به دست آمد و سپس مقایسه آغاز شد تا شباهت ها و تفاوت ها تعیین شوند و کدهای مشابه تحت عنوان یک طبقه کلی و انتزاعی درآیند و در نهایت کدگذاری انتخابی چند مقوله اصلی به دست آمد. یافته ها و بحث: طبق یافته های پژوهش پنج مقوله اصلی تأثیرگذار بر رفتار محیط زیستی افراد عبارت اند از: «جامعه پذیری محیط زیستی»، «نگرش محیط زیستی»، «سیاست گذاری ساختاری»، «فضای مجازی» و «مشکلات اقتصادی». این یافته ها گویای آن است که از میان مقولات به دست آمده و عوامل تأثیرگذار بر رفتار محیط زیستی از دیدگاه کنشگران محیط زیست، مهم ترین موضوع «جامعه پذیری محیط زیستی» است. چراکه از بین 25 نمونه آماری، 23 نفر از اعضا به نقش مهم جامعه پذیری محیط زیستی در رفتار مثبت یا منفی نسبت به محیط زیست تأکید داشته اند. آنچه این موضوع را تعریف و تبیین می کند «تعامل فرد با خانواده و اطرافیان»، «گروه دوستان»، «مدرسه» و «محیط زندگی» و یادگیری رفتارهای ترغیب یا منع اخلاقی نسبت به محیط زیست از مجرای این کانال هاست. نتیجه گیری: پنج مقوله مورد بحث، به عنوان عوامل موثر بر تجربه زیسته کنشگران محیط زیست در این پژوهش می تواند در ترغیب یا منع رفتار محیط زیستی مثبت در افراد تاثیرگذار باشد. همچنین توجه به عوامل مهم در عرصه سیاست گذاری های ساختاری و توجه بیشتر پژوهش های علوم انسانی به حفاظت از محیط زیست، موثر و در نظر گرفتن آنها گامی مثبت خواهد بود. علاوه بر اینها، با توجه به تاثیرگذاری افراد خصوصاً رهبران افکار و گروه های مرجع به واسطه رسانه ها در فضای مجازی و رسانه های رسمی در زمینه حفاظت از محیط زیست، پیشنهاد شد در این زمینه تولید محتوا صورت بگیرد.
توسعه انرژی های تجدیدپذیر بر اساس شاخص گرین متریک (مطالعه تطبیقی: دانشگاه گیلان و دانشگاه سِگِد مجارستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مبسوط پیشینه و هدف: نظام رتبه بندی گرین متریک بر پایه سه شاخص محیط زیستی، اقتصادی و اجتماعی استوار است. هدف این نظام رتبه بندی، بررسی نحوه برخورد دانشگاه ها با مسائل براساس مدل توسعه پایدار می باشد. در نتیجه، بسیاری از دانشگاه ها در جهت اجرای برنامه های منطبق بر اهداف توسعه پایدار با هدف کاهش اثرات زیست محیطی در حال فعالیت می باشند. از طرفی، استفاده از انرژی های تجدیدپذیر مانند انرژی خورشیدی به عنوان منبعی مهم جهت جایگزینی سوخت های فسیلی براساس اهداف توسعه پایدار همواره مورد توجه نظام های رتبه بندی دانشگاه ها بوده است. مطالعه حاضر با هدف مقایسه تطبیقی رتبه و عملکرد دانشگاه گیلان و دانشگاه سِگِد مجارستان در زمینه استفاده و توسعه انرژی های تجدیدپذیر براساس نظام رتبه بندی گرین متریک انجام شده است. مواد و روش ها: این پژوهش به روش توصیفی و با تحلیل اسنادی انجام شده است. برای گردآوری داده ها و ارزیابی تطبیقی جایگاه دانشگاه های گیلان و سِگِد در نظام رتبه بندی سبزترین دانشگاه های جهان از اطلاعات آماری موجود در گرین متریک استفاده شده است. در ادامه با مراجعه به سایت دانشگاه گیلان و دانشگاه سِگِد مجارستان، عملکرد این دانشگاه ها در زمینه مدیریت سبز و به طور ویژه استفاده از انرژی های تجدیدپذیر مورد بررسی قرار گرفت. سپس، مبانی نظری و سابقه پژوهش در زمینه استفاده از انرژی های تجدیدپذیر در دانشگاه ها بررسی شد. در نهایت پس از تجزیه و تحلیل و ارزیابی ها، نتیجه گیری صورت گرفت. یافته ها و بحث: نتایج نشان داد که دانشگاه سِگِد با کسب 85/1141 امتیاز و نصب 2754 قطعه پنل خورشیدی و برنامه ریزی جهت نصب 2040 قطعه پنل دیگر در 42 ساختمان خود، ضمن قرار گرفتن بین 100 دانشگاه سبز جهان توانسته است با تولید و صرفه جویی در مصرف انرژی، به عنوان سبزترین دانشگاه مجارستان معرفی شود. از این رو، نصب پنل های خورشیدی در سقف ساختمان ها براساس زاویه استاندارد موجب کاهش نسبت سطح نور خورشید و در نتیجه، کاهش مصرف انرژی در خنک سازی در این دانشگاه شده است. همچنین با اجرای فناوری منحصر به فرد استفاده از گرمای فاضلاب برای خنک سازی و گرمایش، سالانه بیش از 300 تن از انتشار آلاینده دی اکسید کربن در دانشگاه سِگِد کاسته شده است. طبق نتایج، دانشگاه گیلان علی رغم حضور کوتاه و 4 ساله خود در رتبه بندی گرین متریک نیز توانسته است با رویکردی ویژه در حوزه مدیریت انرژی های تجدیدپذیر، رتبه 198 سبزترین دانشگاه های جهان را به خود اختصاص دهد. نصب سیستم روشنایی خورشیدی بر روی ایستگاه اتوبوس، نصب چراغ چشمک زن راهنمایی و رانندگی با استفاده از صفحه های خورشیدی و ساخت نیروگاه فتوولتائیک با ظرفیت تولید 100 کیلووات از جمله این اقدامات می باشد. همچنین در دانشگاه گیلان، تولید گازهای گلخانه ای به میزان 112500 کیلوگرم معادل عدم استفاده از 215 تن زغال سنگ در سال کاهش یافته است. همچنین، احداث نیروگاه فتوولتائیک در دانشگاه گیلان باعث شده تا ضمن تأمین بخشی از انرژی مورد نیاز این دانشگاه، از هدررفت انرژی نیز جلوگیری به عمل آید. نتیجه گیری: با وجودی که دانشگاه گیلان با ساخت نیروگاه فتوولتائیک با ظرفیت 100 کیلووات توانسته است ضمن تأمین بخشی از نیاز خود به انرژی، با کاهش تولید گازهای گلخانه ای و توسعه مدیریت انرژی در حفاظت از محیط زیست و اهداف توسعه پایدار به دستاوردهای مهمی دست یابد اما در مقابل، دانشگاه سِگِد به عنوان سبزترین دانشگاه مجارستان و پیشگام در تولید و استفاده از انرژی های تجدیدپذیر با برنامه ریزی و سرمایه گذاری توانسته است با نصب 2754 قطعه پنل خورشیدی در 24 ساختمان اصلی دانشگاه به یکی از اعضای مؤثر شبکه بین المللی گرین متریک تبدیل شود. در این راستا، پیشنهاد می شود برای دستیابی به توسعه پایدار در دانشگاه ها، دستورالعمل استفاده از انرژی های تجدیدپذیر با توجه به ظرفیت دانشگاه ها تدوین و اجرا شود. با توجه به نتایج حاصل از این پژوهش، استفاده از انرژی خورشیدی و احداث نیروگاه فتوولتائیک می تواند موجب کاهش اثر ردپای اکولوژیک و کاهش وابستگی به منابع سوخت فسیلی در دانشگاه ها شود.
پایداری فضاهای بازعمومی در بازآفرینی سکونتگاه های غیر رسمی مبتنی بر اولویت های ساکنین (مطالعه موردی: محله خط چهار حصار، شهر کرج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مبسوط پیشینه و هدف: در سال های اخیر توجه به سکونتگاه های غیر رسمی و معکوس کردن چرخه زوالی آنها، به موضوعی جدی و محوری تبدیل شده و سازمان ها و جوامع علمی را به تکاپو در راستای بازآفرینی و ساماندهی این بافت های شهری واداشته است. در رویکرد حاضر ارتقاء پایداری فضاهای عمومی از جایگاه ویژه ای برخوردار است چرا که تنزل شاخص های کیفیت فضاهای عمومی یکی از بزرگترین معضلاتی است که بافت های مذکور با آن دست به گریبان هستند. این پژوهش با هدف ارزیابی ارتباط برنامه بهبود شاخص های پایداری فضاهای عمومی در سکونتگاه غیر رسمی، با برنامه بازآفرینی محله در زمینه فضاهای باز عمومی آنها و پایداری محیطی، مدلی نظری متشکل از شاخص ها و معیارهایی جهت دستیابی به فضاهای باز عمومی با کیفیت در محدوده محله مورد مطالعه ارائه داده است. مواد و روش ها: پژوهش حاضر از نوع پیمایشی از نوع توصیفی-تحلیلی است. در بخش نخست، با استفاده از روش کتابخانه ای، مطالعه اسناد و مبانی نظری، به کند و کاو و شناسایی شاخص های کیفیت محیط و سپس استخراج الگوهای رفتاری مطلوب در فضاهای باز عمومی اقدام شد. شیوه ارزش گذاری سؤالات پرسشنامه مبتنی برروش طیف 5 گزینه ای لیکرت طراحی و براساس فرمول کوکران 368 نفر از جمعیت 9012 نفری محله به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند که 60 درصد از پاسخگویان را گروه مردان و ما بقی گروه زنان هستند. نتایج حاکی از وجود رابطه معناداری بین معیارها و شاخص های واقع در مدل سنجش فضاهای باز عمومی با متغیرهای وابسته پایداری محیطی است. یافته ها و بحث : فضاهای باز عمومی در محلات ناکارآمد غیر رسمی این شانس را به مردم می دهند که در اوج تنش ها و تنگناهای محیط زندگی با گروه های دیگر معاشرت کنند و به شهر پیوند بخورند. این بررسی نشان داد که شاخص های «راحتی، آسایش و قابلیت اجتماع پذیری»، «قابلیت دسترسی درونی و بیرونی فضاها»، «زیبایی و منظر فضاها» و «قابلیت انجام فعالیت ها» مواردی هستند که باید نقطه تمرکز برنامه های پایداری فضاهای عمومی سکونتگاه های غیر رسمی و محلات کم درآمد شهری را به خود اختصاص دهند. همچنین نتایج نشان داد که در نمونه های تحقیق، افزایش قابلیت انجام فعالیت ها، میزان دسترسی های درونی و بیرونی فضاها، توانایی اجتماع پذیری فضاها و در نهایت ارتقاء زیبایی و کیفیت منظر فضاهای باز عمومی محله حصار بالا، به ترتیب اولویت های ساماندهی فضاهای باز عمومی محله از منظر ساکنان آن است. لذا توجه به تأمین کیفیت های برتر فضاهای عمومی مبتنی بر نیاز سنجی و ترجیحات کاربران فضا امر مهمی است که متخصصان نباید از آن غافل شوند. نتیجه گیری: نتایج بررسی های آماری بیانگر این است که فضاهای باز عمومی محله مورد نظر از سطح پایین کیفیت محیطی رنج می برند و با تحلیل های آماری نظرات ساکنین محله، سطح پایداری کاربری و فعالیت، دسترسی، راحتی و اجتماع پذیری و در نهایت منظر فضاهای باز عمومی، به ترتیب اولویت های در دستور کار مدیریت شهری کرج جهت ساماندهی این فضاها هستند. همچنین، ایجاد اختلاط و مطلوبیت در کاربری ها، سازگاری عملکردی، تقویت آسایش و راحتی در پاتوق های رفتاری، تقویت ایمنی محیط و ساماندهی منظر ذهنی از اهم راهکارهای آتی برای ساماندهی فضاهای باز عمومی محله حصار بالا هستند.
مدل سازی ساختاری- تفسیری عوامل موثر بر تحقق بوم شهر (مطالعه موردی: شهر بجنورد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مبسوط پیشینه و هدف: بوم شهر، شهری براساس اصول زندگی دوستدار محیط زیست، از بین بردن پسماندهای کربن، تولید انرژی از منابع تجدیدپذیر، حفظ محیط زیست شهر، برانگیختن رشد اقتصادی، کاهش فقر، سازماندهی شهر برای تراکم های جمعیتی بالاتر، کارایی بیشتر و بهبود سلامتی است. براساس نظر رجیستر، ساخت بوم شهرها براساس اصولی است که سکونتگاه های انسانی می توانند از نظر محیط زیستی پایدار و زیست پذیر و همچنین فشرده، حامی زندگی شهری، سازگار با پهنه زیستی و بهبود زیست بوم باشند؛ بدین ترتیب کاهش مصرف انرژی، ارتقا جوامع زیستی، سلامتی و عدالت اجتماعی، اولویت حمل ونقل غیرموتوری و کمک به اقتصاد در این شهرها مورد توجه است. از جمله مسائلی که این روزها با توجه به سرعت شهرنشینی به ویژه در توسعه های یک دهه اخیر شهر بجنورد، باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد، جذب جمعیت قابل توجهی از مهاجران به دنبال توسعه خدمات و امکانات شهری و حتی فراشهری، ایجاد بی نظمی و بی قوارگی در گسترش شهر به دنبال رشد جمعیت شهر، افزایش وابستگی و استفاده از خودرو شخصی به دلیل ناکارآمدی حمل ونقل عمومی، حجم قابل توجه ازدحام و ترافیک شهری، گسترش انواع آلودگی های محیطی مثل آلودگی هوا، آلودگی صدا و در برخی موارد آلودگی بصری است. ضرورت و اهمیت توجه به شهر بجنورد از منظر رویکرد شهر اکولوژیک از آن جهت است که با تداوم این وضعیت، این شهر از بستر و قابلیت های خود برای تبدیل شدن به شهر اکولوژیک، فاصله گیرد و این مشکلات تشدید شود. در این حالت برنامه ریزی و پرداختن به آن نیازمند صرف زمان و هزینه بیشتری خواهد بود. لذا با استفاده از رویکردهای نوین و مطرح در زمینه توسعه شهری پایدار، می توان ابعاد مختلف شهر را در زمینه رشد و توسعه با یکدیگر هماهنگ و یکپارچه ساخت. هدف پژوهش حاضر، ارائه یک مدل ساختاری- تفسیری بر مبنای رویکرد شهر اکولوژیک است. مواد و روش ها: مدل سازی تفسیری-ساختاری، روشی موثر و کارا برای موضوعاتی است که در آن متغیرهای کیفی در سطوح مختلف اهمیت، بر یکدیگر آثار متقابل دارند و می توان با استفاده از این روش، ارتباطات و وابستگی های بین متغیرهای کیفی مسئله را کشف، تحلیل و ترسیم کرد. روش های متعددی مانند دلفی، روش گروه اسمی، گروه های تمرکز و طوفان ذهنی، روش های رسمی جهت خلق ایده و رسیدن به اجماع در میان کارشناسان خبره می باشد. این پژوهش طی دوگام صورت گرفته است: اول برای شناسایی مولفه های بومی شهر اکولوژیک در بجنورد، با تکنیک دلفی در پانل خبرگان در مورد مسائل کلی شهر بجنورد و زمینه ها و موانع پیش روی تحقق رویکرد شهر اکولوژیک، بحث و گفتگو انجام و در نتیجه 16 مولفه در 5 دسته اصلی حاصل شد. گام دوم، فرآیند مدل سازی ساختاری- تفسیری است که برای اجرای این تکنیک، روابط درونی عوامل، شناسایی شده و در نهایت سطح بندی آنها انجام شد. یافته ها و بحث : از مولفه هایی که طی مصاحبه دلفی، کارشناسان به آنها اشاره کرده بودند، لیستی تهیه شد و برحسب زمینه ای که داشتند، شامل 16مولفه در پنج زمینه محیطی، اقتصادی، مدیریتی، اجتماعی و کالبدی دسته بندی شدند. پس از تعیین روابط و سطوح متغیرها در مدل ساختاری-تفسیری، مولفه ها در چهار سطح قرار گرفته اند. مولفه هایی که در سطوح بالایی مدل قرار دارند، تاثیرگذاری کمتر دارند و با نزدیک شدن به سطوح پایین تر، تاثیرگذاری مولفه ها افزایش می یابد. در پایین ترین سطح این مدل، مولفه «فرهنگ و سبک زندگی شهروندی» قرار دارد. براین اساس، مدل تحقق شهر اکولوژیک در بجنورد، مدلی چهار سطحی است که پایه آن از فرهنگ و سبک زندگی شهروندی آغاز می شود و در برنامه ریزی هدفمند، باید این مولفه در کانون قرار گیرد. نتیجه گیری : ارتباط شهر و محیط زیست، دارای لایه هایی پنهان در زمینه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حتی فرهنگی است. به دنبال ظهور مسائل محیط زیستی در شهرها، نگرش اکولوژیکی به شهرها گسترش یافت که در آن، سرمایه طبیعی باید به شکلی حفظ شود که با شرایط نامناسب و تخریب محیطی مواجه نشود. پژوهش حاضر، با هدف شناسایی مولفه های موثر بر تحقق شهر اکولوژیک در بجنورد در راستای تحقق توسعه شهری پایدار، با بهره گیری از شیوه ای نوین در زمینه پژوهش های کیفی با استفاده از مصاحبه دلفی و مدل ساختاری-تفسیری انجام شد. طبق این مدل، مولفه ها در 4 سطح، طبقه بندی شدند و مولفه 12، یعنی «فرهنگ و سبک زندگی شهروندی»، در پایین ترین سطح از این مدل، دارای بیشترین تاثیرگذاری است. در نهایت، طبق تجزیه و تحلیل قدرت نفود و میزان وابستگی در قالب تجزیه و تحلیل میک مک، مولفه ها در ناحیه دو و ناحیه سه قرار گرفتند. مولفه «فرصت های شغلی متناسب با زمینه های فرهنگی و زیستی بومی»، تنها مولفه ناحیه دو، دارای اثرپذیری بالا و قدرت نفود کم است. سایر مولفه ها در ناحیه سه قرار دارند و هرگونه تغییر در این مولفه ها، سایر مولفه ها و سیستم تحقق پذیری شهر اکولوژیک را تحت تاثیر قرار می دهد.
تحلیل فضایی آسیب پذیری کاربری های اراضی در برابر سیلاب(مطالعه موردی: شهر راز، استان خراسان شمالی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مبسوط پیشینه و هدف: سیلاب ها از مهم ترین مخاطراتی هستند که سبب وارد آوردن خسارات زیادی به نواحی شهری می شوند. سیلاب شهری با توجه به فراوانی فزاینده آن در سال های اخیر یکی از مخاطرات طبیعی تهدیدکننده در مناطق شهری در سراسر جهان است. به منظور جلوگیری از وقوع سیل و کاهش پیامدهای بعدی، مدیران شهری با هدف پیش بینی ویژگی های بارندگی از جمله شدت پیک، زمان رسیدن و مدت زمان، به ساکنان مناطق پرخطر هشدار داده و در هنگام پیش بینی سیلاب، باید اقدامات اضطراری را به کار گیرند از آنجایی که نقشه نگاری خطر سیلاب های شهری نقش تعیین کننده ای در مدیریت و برنامه ریزی شهری به ویژه در کاهش خسارات سیل دارد و می بایست شهرسازان و برنامه ریزان شهرى، زمین شناسان و جغرافیدانان به بررسى دقیق علل و عوامل ایجاد این بلایاى طبیعى در مناطق شهرى بپردازند و راه کارهاى لازم را براى کاهش اثرات آن پیش بینى کنند. این پژوهش با هدف تحلیل فضایی پهنه های آسیب پذیر شهری در برابر سیلاب در شهر مورد مطالعه پرداخته و ضمن مشخص کردن پهنه های در معرض خطر راهکارهایی جهت کاهش آسیب پذیری ارائه داده است. مواد و روش ها: تحقیق حاضر از نوع کاربردی و با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است. روش گردآوری اطلاعات براساس مطالعات کتابخانه ای و پرسشنامه است. جامعه آماری پژوهش، کارشناسان مرتبط با حوزه های شهرسازی و منابع طبیعی، آب و فاضلاب، محیط زیست و سایر نهادهای رسمی مرتبط با شهر راز می باشند. در این تحقیق برای اجتناب از تأثیر نظرات شخصی و خطاهای سلیقه ای تعیین و وزن معیارها از نظر متخصصین استفاده شده است. حجم نمونه تعداد 40 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند که از نرم افزارGIS و تحلیل سلسله مراتبی استفاده شده است. پس از تعیین وزن ها و محاسبه نرخ پایداری شاخص ها و ضریب تأیید آن، عملیات اولویت بندی مناطق آسیب پذیر اجرا و نتیجه به صورت نقشه ای در سه طبقه شامل نواحی اولویت دار (آسیب پذیری زیاد)، با اولویت کم (آسیب پذیری متوسط) و فاقد اولویت (آسیب پذیری کم) شناسایی شده اند. یافته ها و بحث : برای ارزیابی مناطق آسیب پذیر ناشی از سیلاب در شهر راز، متغیرهای تحقیق حاضر به دو گروه طبقه بندی شدند: اول عناصر تشدیدکننده، که میزان آسیب پذیری کاربری ها را در برابر سیلاب افزایش می دهند و شامل: شیب زمین و شبکه آبراهه و گروه دوم، عناصر در معرض خطر یا عناصر اساسی، جانی و فضایی تقسیم شده اند. عناصر اساسی، در معرض مستقیم خطر سیلاب قرار دارند. به دلیل اینکه آب گرفتگی دهانه پل ها در هنگام بارش های شدید از جمله شایع ترین معضلات رواناب های شهری است، لذا پل های شهری از جمله عناصر اساسی در معرض خطر سیلاب هستند. در این تحقیق متغیرهای مؤثر در آسیب پذیری که شامل کاربری اراضی، فاصله از پل، تراکم جمعیت، شیب و تراکم شبکه آبراهه است جهت تعیین وزن کلی، اولویت بندی آن ها براساس روابط موجود در ماتریسی به ابعاد 5*5 برای مقایسه دوبه دو متغیرها و تعیین ارجحیت آن ها قرار گرفت. یافته های تحقیق حاضر نشان می دهد که کاربری های مسکونی و فرهنگی در فاصله صفر از رودخانه در شهر راز احداث شده و حریم رودخانه را رعایت نکرده اند. همچنین کاربری های آموزشی، صنعتی، کشاورزی و مذهبی در فاصله 13 و 15 متری از رودخانه بنا شده اند. استفاده از مدل تحلیل سلسله مراتبی AHP و نرم افزار GIS میزان و نواحی آسیب پذیر در برابر سیل در شهر راز مشخص نمود که کاربری های مسکونی، فرهنگی، مذهبی، درمانی بیشترین درصد خطرپذیری در برابر سیلاب های شهری را دارند. نتیجه گیری: نتایج نهایی نشان داد، 33 درصد از مساحت شهر راز در معرض آسیب پذیری زیاد ناشی از سیلاب قرار دارد که با توجه به کوچک بودن شهر و عدم وسعت سایر کاربری ها بیشترین آسیب پذیری مربوط به کاربری مسکونی است. این آسیب پذیری بیشتر به دلیل شیب زمین، کیفیت پایین ابنیه و همچنین عدم رعایت حریم رودخانه به عنوان مهم ترین علت در آسیب پذیری کاربری مسکونی است.
شهری شدنِ روابط جامعه- طبیعت در دوره آنتروپوسین؛ به سوی اکولوژی سیاسیِ شهرهای سایبورگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مبسوط پیشینه و هدف: از جمله پیشران های اصلی در دوره آنتروپوسین، گسترش فزاینده نواحی شهری است که به ویژه پس از انقلاب صنعتی، نقشی محوری و بسیار قابل توجه در دگرگونی های طبیعت داشته است. هدف اصلی مقاله حاضر پاسخ به این پرسش است که در دوره آنتروپوسین، تحولات بنیادی در روابط جامعه- طبیعت با محوریت پویایی های شهری، چه اثراتی بر فرایندهای اجتماعی- اکولوژیکیِ محیط های جغرافیایی داشته است؟ و چرا ما همچنان با متابولیسم های ناپایدار و نابرابر روبرو هستیم؟ پیش فرض اصلی مقاله حاضر این است که درک سرشت مشکلات مربوط به روابط جامعه- طبیعت و دست یابی به شرایط بهتر، نیازمند چیزی بیش از ابزارهای فنی، تکنولوژیکی و مدیریتی است؛ زیرا ایده ها و اقدامات موجود در زمینه محیط زیست، جمعیت و منابع، خنثی و بی طرف نیستند و در بستری از ساختارهای متنوع اقتصاد سیاسی و شبکه گسترده عامل ها، کنش سازها و کنش گرها عمل می کنند. در اینجا کوشش شده بر پایه تحلیلی انتقادی از رویکردهای متداول به رابطه جامعه- طبیعت، توجه به سمت آن ایده ها و کنش هایی معطوف شود که در شرایط آنتروپوسین شهری از کارامدی و اثربخشی بیشتری برخوردار است. بدین منظور، نخست مروری بر نگرش های نو به رابطه جامعه- طبیعت در دوره آنتروپوسین ارائه شده است. سپس دو جریان فکری و نظریِ اصلی در زمینه رابطه جامعه-طبیعت مورد تحلیل انتقادی قرار گرفته است. و در پایان، بر مبنای تحلیل های ارائه شده در دو بخش پیشین، ایده «اکولوژی سیاسیِ شهرهای سایبورگ» به عنوان نگرشی واقع گرایانه تر و سیاستی مؤثرتر در رویارویی با مسائل و چالش های موجود در زمینه رابطه جامعه- طبیعت در دنیای شبکه ای و پیوندیِ امروز طرح شده است. مواد و روش ها: در مقاله حاضر، مواد تحلیل ها، آن دسته از «آثار اصلی» است که رابطه جامعه-طبیعت را بر مدار تحولات شهری نگریسته و دنبال کرده اند؛ آثاری که هر کدام یک رویکرد فکری را نمایندگی می کنند، اما به لحاظ «نوع گفتمانی» که دنبال کرده اند از یکدیگر قابل تمایزند. در اینجا آنچه مبنای تمایزبندی در نوع گفتمان ها قرار گرفته است، «پیش فرض های آنتروپوسین گرا در دوره شهری شدن سیاره ای» است. به بیان دیگر، گفتمان ها بر مبنای نسبت و رابطه ای که با روایت «آنتروپوسین شهری» برقرار می کنند مورد تحلیل قرار گرفته اند. ایده کلیدی در آنتروپوسین شهری، «پایان طبیعت» و نقش پیشران «شهر» در چنین رویدادی است. روش مورد استفاده در این مقاله، «تحلیل گفتمان» از نگاهی جغرافیایی است و آثار مورد نظر بر مبنای مؤلفه های اصلی شکل دهنده گفتمان حاکم بر آنها از جمله نوع دانشی که درباره رابطه بین جامعه-طبیعت تولید کرده اند، سوژه اصلی در صورت بندی آن دانش، نسبتی که آن دانش با مناسبات اقتصاد سیاسی داشته است، روابط بین معنا، قدرت و حقیقت در جغرافیاهای زیست سیاست و نظایر آن، مورد تحلیل قرار گرفته و از یکدیگر متمایز شده اند. یافته ها و بحث: یافته های این مقاله نشان می دهد که در طی دو دهه اخیر، نه تنها موضوع آنتروپوسین در حال فراتر رفتن از علوم طبیعی(نظیر علم سیستم زمین، زیست شناسی، زمین شناسی) و رواج گسترده در میان علوم دیگر از جمله فلسفه، جغرافیا، تاریخ، جامعه شناسی و حقوق با محوریت شهری شدن روابط جامعه- طبیعت است، بلکه همچنین بیان گر یک چرخش گفتمانی از رویکردهای اکولوژیکی کلاسیک، به سمت اکولوژی سیاسی شهری و شهرهای سایبورگ است. از جمله دلالت های چنین چرخش رشته ای و گفتمانی این است که نگاه «طبیعت در خدمت انسان» در طی سده ها سبب تداوم و بازتولید مجموعه ای از روابط اکولوژیکی و متابولیسم های اجتماعی- طبیعی شده که هم برای خود انسان و هم طبیعت به شکلی ناپایدار، ناعادلانه، زیان بار و نابودگرانه عمل کرده است. از این رو، امروزه دغدغه اکولوژیکی کانونی معطوف به گذار از رویکردهای پیشین و طرح گفتمان ها و کنش هایی است که بتواند به تغییر نگرش ها، نظام های ارزش گذاری، اخلاقیات زیستی ما و رسیدن به فلسفه ها و اقداماتی کمتر مخرب در دوره آنتروپوسین شهری منتهی شود. نتیجه گیری: مهم ترین نتیجه این پژوهش، طرح رویکردی نو به پیوندمندی جامعه- طبیعت در یک متابولیسم سایبورگ است که طبق آن، مرزبندی های مفهومی و نظری که در طی یک سده گذشته بر گفتمان اکولوژی شهری چیرگی داشته است، امروزه در عصر شهری در حال از بین رفتن است. چنین تحولی ما را بر آن داشته تا به دنبال ایده هایی کارامدتر برای درک پیچیدگی های دنیای شهری امروز و رابطه آن با طبیعت باشیم؛ نگاهی که می کوشد رابطه جامعه- طبیعت را نه به عنوان دو عرصه جدا از یکدیگر بلکه شکلی برساخت گرا از متابولیسم های شهری در شبکه ای درهم تنیده از عامل ها و کنش گرها در دستورکار قرار دهد.
مسأله یابی اصل برابری در توزیع خدمات شهری در رویه قضایی (مورد مطالعه: آرای دیوان عدالت اداری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مبسوط پیشینه و هدف: امروزه با توجه به ناموفق بودن عملکرد دولت متمرکز در اداره مطلوب امور عمومی به ویژه در شهرها، توجه ویژه به موضوع تمرکززدایی به عنوان راه حلی مناسب و یکی از موضوعات مهم در مدیریت نوین عمومی در سطح گسترده ای مطرح است. با کوچک شدن اختیارات دولت متمرکز و سیاست های ملی از طریق انتقال اختیارات و مسئولیت ها به واحدهای محلی، حاکمیت پاسخگوتر و فراگیرتر ایجاد می شود و تمرکززدایی اثربخشی در بخش خدمات عمومی و توزیع خدمات را افزایش می دهد. لذا هدف این پژوهش، بررسی و واکاوی آرای دیوان عدالت اداری با مؤلفه های مرتبط با اصل برابری در توزیع خدمات عمومی در راستای بهره مندی شهروندان است تا رویکرد دیوان در این حوزه مورد سنجش قرار گیرد. مواد و روش ها: پژوهش حاضر در حوزه توزیع خدمات شهری در رویه قضایی با مراجعه به اسناد مکتوب و تحلیل دادنامه ها با روش توصیفی- تحلیلی و مطالعات میدانی با هدف کاربردی انجام شده است. ابتدا اقدام به جمع آوری اطلاعات از طریق مطالعه بالغ بر پانصد نمونه از آرای صادره از دیوان عدالت اداری شد. جامعه آماری تحقیق را رویکردهای قضات دیوان عدالت اداری تشکیل می دهد و با روش نمونه گیری تصادفی- طبقه ای و مؤلفه های مرتبط با اصل برابری از جمله برابری در مقابل قانون، تبعیض روا و ناروا، حقوق مالکانه اشخاص و حمایت قانونی از شهروندان به عنوان داده های تحقیق و انطباق آنان با آرای صادره از دیوان عدالت اداری مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. یافته ها و بحث: در قانون اساسی ایران به موضوع برابری در میان اصول مربوط به تمرکززدایی هیچ اشاره ای صورت نگرفته است. البته، نمی توان انکار نمود که قانون اساسی ایران در جاهای دیگر نظیر مقدمه و در برخی از اصول قانون اساسی (نظیر اصول نوزدهم، بیستم، بندهای 3، 8، 9، 14، 15 از اصل سوم) به طور مؤکد، هرچند به شیوه خاص خود به این اصل پرداخته و از آن حمایت نموده است. اصل برابری که می توان آن را در ردیف هنجارهای دارای ارزش قانون اساسی دانست، در حقیقت همه ی ایرانیان را بدون ملاحظات نژادی و زبانی، تحت حاکمیت قانون برابر، دادرسی برابر و اداره عمومی برابر قرار می دهد. از طرفی از زاویه رابطه اصل برابری با مباحث تمرکززدایی، در راستای مرتفع نمودن خلأهای قانونی و توسل به رویه قضایی اداری با ظرفیت های موجود در آرای دیوان عدالت اداری به عنوان مهم ترین راهکار برون رفت از این موانع و دستیابی به نظام تمرکززدایی محلی مطلوب تا اصلاح قوانین، از حیث معیاری که دیوان عدالت اداری از اصل برابری پیرامون واحدهای محلی ارائه می دهد، مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین از نظر موضوعی پژوهش حاضر نسبت به سایر پژوهش های مرتبط، به صورت تفصیلی به آرای صادره از دیوان عدالت اداری از حیث تلاقی اصل برابری با تمرکززدایی محلی می پردازد و از طرفی با مفاهیم و مؤلفه هایی از جمله حقوق مالکانه اشخاص، رفع تبعیضات ناروا و غیره که همگام با اصل برابری است به عنوان ابزاری مناسب، در اختیار دیوان عدالت اداری در راستای محدودکنندگی نظام تمرکززدایی محلی مورد استفاده قرار گرفته است که منجر به تفاوت مطالعه حاضر، با پژوهش های انجام شده، گردید. نتیجه گیری: با بررسی آرای دیوان عدالت اداری صراحتاً به اصل برابری استناد نشده است اما با ملاحظه آرای صادره با مفاهیم و مؤلفه هایی از جمله حقوق مالکانه اشخاص، رفع تبعیضات ناروا و غیره که همگام با اصل برابری است، می توان رد پای اصل مزبور را جستجو نمود. دیوان رویکردی مثبت نسبت به استفاده برابر شهروندان از خدمات شهری داشته و مانع اعمال تبعیض نهادهای مختلف در بهره مندی شهروندان از خدمات عمومی در واحدهای محلی شده است؛ بنابراین آشنایی دقیق با حدود و ثغور اصل برابری و مفاهیم مرتبط با آن، می تواند ضرورت آن را برای تمرکززدایی اصولی فراهم و از تهدیدات ناشی از آن جلوگیری نماید.