۱.
هدف از این مقاله ارائه مدلی است که بتواند بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی را به اسناد برنامه ای کشور مرتبط نموده و زمینه برای پیاده سازی آن را فراهم کند و برای این منظور از ادبیات نظری مدل های آینده نگاری راهبردی استفاده شده تا یک مدل برای پیاده سازی بیانیه بومی سازی گردد. بدین منظور مدل اولیه به کمک مطالعات اسنادی و کتابخانه ای طراحی شده و سپس با استفاده از مصاحبه و پرسش نامه خبرگانی، تاب آوری مدل در ابعاد مختلف مورد سنجش قرار گرفته است. مدل نهایی بدین صورت به دست آمده است که بایستی براساس بیانیه گام دوم، رویکردهای کلان آینده پژوهانه استخراج و سپس چارچوب های شناختی – هنجاری گام دوم انقلاب به دست آید. در ادامه سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت مبتنی بر آن بازنویسی شده و چشم اندازهای کلان و ملی (یا بخشی) بر اساس این سند و در افق های زمانی کمتر از 40 سال تدوین گردد. ذیل این چشم اندازها فرآیند دیدبانی راهبردی اجرا شده و در انتها اسناد سیاستی جهت پیاده سازی تولید می گردد. برای پیاده سازی سند گام دوم می بایست ابتدا تمام سند به برخی موضوعات کلان ملی شکسته شده و سپس برای هر موضوع، اسناد سیاستی کشور (مانند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت) اصلاح و تدوین شده و سپس اسناد خردتر مانند چشم انداز، راهبردهای کلان، اسناد سیاستی و... تدوین گردد.
۲.
بهره گیری از قابلیت های جامعه شناسی توسعه و آینده پژوهی، توأم با هم به ارزیابی نتایج اقدامات سیاسی، اجتماعی و غیره در عمل کمک می کند. این تحقیق با هدف نشان دادن توانمندی ها و ظرفیت های مشترک جامعه شناسی توسعه و نیز آینده پژوهی به عنوان علم وابزار، به گونه ای پرداخته که می توان میان این دو همسویی هایی یافت. برای بررسی این همسویی از الگوی ترابط علوم استفاده شده است. بنابر یافته های این پژوهش، پیشینه جامعه شناسی توسعه در مسیر خود، دارای رشد و تکامل بوده ولی به شکل منطقی با آینده پژوهی پیوند نخورده است. امّا در ارتباط آن با آینده پژوهی، از دیدگاه های؛ سنتی به پیش بینی، بصورت اکتشافی یا براساس تصویر پردازی و آینده سازی و همچنین براساس رویکرد تجویزی یا پس نگری، با توصیف عوامل پدیده های اجتماعی در ارتباط با روندهای گذشته، رفتارهای آینده را پیش بینی پذیرتر می کند. تحقیق حاضر تلاش کرده است با نگاهی به پیشینه جامعه شناسی توسعه، پیش از بحث های آینده پژوهی، کاربرد آینده پژوهی اکتشافی، آینده پژوهی تصویر پردازی و آینده پژوهی تجویزی را در جامعه شناسی توسعه، برای رسیدن به وضعیت مطلوب مورد بررسی قرار دهد.
۳.
آینده پژوهی دانش کشف آینده است. بسیار مهم است که با چه رویکردی به آینده می نگریم، و چگونه از وقایع و حوادثی که در اکنون رخ نداده است، برداشتی از حقایق می کنیم و متناسب با این برداشت، تصمیم گیری می نماییم. این مهم، بسته به رویکردی فلسفی دارد که از دریچه کدام مکتب فلسفی به وقایع آینده نظر می کنیم. در همین راستا مسئله اصلی این پژوهش این است که چه زمینه هایی در اندیشه ایمانوئل کانت، برای شناخت آینده وجود دارد؟ یا بعبارت دیگر عناصر آینده پژوهانه اندیشه کانت کدام است؟ برای این منظور، روش تحقیق مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای و رجوع به آثار کانت و استخراج عناصر آینده نگرانه در اندیشه وی است. در این روش از طریق تحلیل نظر وی به عناصر مذکور می رسیم. با بررسی انجام شده مشخص گردید که در دستگاه معرفتى کانت، شناخت از همکارى حسّیات استعلایى با تحلیل استعلایى، یعنى از همکارى عناصر زمان و مکان و مقولات فاهمه، که شاکله سازى در میان آن دو اتفاق مى افتد، براى انسان حاصل مى شود. بنابراین، ضرورى است درباره زمان و مکان در معرفت شناسى کانت بحثی طرح گردد. بنابراین، مجموع این عناصر در شناخت آینده، با توجه به تاکید کانت بر قضایای ترکیبی پیشین؛ موثر می باشد. پس آنچه در نگاه کانت عنصر اساسی معرفت شناسیِ آینده پژوهانه محسوب می گردد، قضایای ترکیبی پیشینی است که با شرط ضرورت و کلیّت، اطلاع ما را از جهان افزایش می دهد. بنابراین وی در جستجوی شرایط ضروری و پیشینیِ ما قبل تجربه است که شناخت انسان را امکان پذیر می سازد.
۴.
پویندگی، بالندگی و جوانی جمعیّت یک کشور به عنوان یک فرصت و امتیاز، همواره مورد توجه سیاست گذاران و پژوهشگران بوده است و پیداست که «توانمندسازی جمعیّت در سن کار»، از اهمّ سیاست های عاقلانه ای است که می تواند افق رشد و پیشرفت را در پیش روی یک کشور را بگشاید. پرداختن به سیاست های افزایش نرخ باروری و افزایش جمعیت در جهت حفظ سیمای جوان کشور، نزدیک یک دهه است که در کشور ایران، رایج و عمومی شده است و اهمیت این سیاست، قابل کتمان و انکار نیست. اما چیزی که نباید در این دوره از آن غفلت کرد، فرصت پنجره ی جمعیت نگاری است. نیروی جوان و در سن کار، اگر اتلاف شود و کشور نتواند رشد اقتصادی را رقم بزند و از سوی دیگر، همراه بشود با کاهش نرخ باروری، افق فاجعه باری پیش روی کشور قرار خواهد گرفت. در این پژوهش، با استفاده از روش آینده پژوهانه ی طراحی سناریو، چهار سناریوی مختلف نسبت دو عدم قطعیت اغتنام فرصت پنجره ی جمعیت نگاری برای رشد اقتصادی و پویایی نرخ باروری و رشد جمعیت، شناسایی و معرفی شده (چهار سناریوی «زاینده آباد»، «نازاآباد»، «زاینده ویران» و «نازاویران») و پیشنهادهایی برای وقوع سناریوی مطلوب، ارائه شده است.
۵.
تلاش دشمنان در طول بیش از 4دهه ،بر اجرای راهبرد ناکارآمد نشان دادن نظام جمهوری اسلامی، در کنار وجود برخی ناکار آمدی های مدیریتی، موجب شده تا شبهه نا کارآمد بودن نظام جمهوری اسلامی ایجاد شود. در مقابل این تلاش ها و اقدام های دشمنان، تلاش برای تبیین دستاورد های والای نظام جمهوری اسلامی و ارتقای باور عمومی در این زمینه ، مساله ای راهبردی برای کشورمان به حساب می آید که اهمال درآن، موجب بحران مشروعیت و تزلزل در مولفه های مقبولیت آن در بین افکار عمومی می شود.این پژوهش در قلمرو تحقیقات کیفی بوده و از روش مصاحبه بهره گرفته شده است.در این راستا رسانه های جمعی از مهمترین مولفه های تبیین ،آگاهی بخشی و تعمیق باور عموم نسبت به کارآمدی نظام می باشند. از این روهدف این پژوهش شناسایی و ارائه سازوکار های رسانه ای تبیین کارآمدی نظام جمهوری انقلاب اسلامی ایران و مولفه های باورپذیری آن است. یافته های پژوهش حاکی از این است که بیان دستاوردها باید همراه با رفع ابهامات و شبهه های مهم باشد تا مخاطب برای رفع نیاز اطلاعاتی و ابهامات ذهنی خود سراغ رسانه ای رقیب نرود. بیان دستاوردهای نظام از زبان گروه مختلف جامعه، دیریت کارآمد در سطح جامعه و عدم بی تفاوتی نسبت به چگونگی عملکرد مسئولان، بررسی سیاست های نادرست دولتی و نمایش پیامد های این سیاست ها در زندگی مردم، پرداخت بدون اغراق به فعالیت های دستگاه های اجرایی در بطن نظام ، برخی از نتایج این پژوهش است
۶.
در این پژوهش هدف اصلی، بررسی آینده اندیشی از منظر سید جمال الدین اسدآبادی بوده است. این پژوهش هم از نوع بنیادی و هم از نوع کاربردی و ماحصل بررسی مقالات و تحلیل محتوای کیفی بوده که بر اساس تحلیل اسنادی متون و دیدگاه های موجود، به شناختی از پایه های ساخت آینده از منظر سیدجمال الدین اسدآبادی دست پیدا کرده است. هشت مقوله مهم از دیدگاه سیدجمال الدین اسدآبادی که تاثیر بسزایی در ساخت آینده دارند، شناسایی شده و تحلیل نحوه تأثیر هریک از آنها بر تفکر آینده انجام شده است. نتایج پژوهش بیان گر این است که، سیدجمال الدین اسدآبادی اساساً عمل و اندیشه اش همگی ناظر به آینده بود، یک هدفی را به صورت مشخص تعریف کرد، بر اساس آن هدف، یک سری استراتژی ها تدوین کرد و برای پیشبرد این استراتژی ها و تحقق هدف مدنظرش از یک سری تاکتیک ها استفاده کرد. هدف سیدجمال به بیان خودش؛ «خیر امت محمدی» بود، که این خیر امت محمدیه همان وضعیت مطلوب امت پیامبر اکرم(ص) است. سیدجمال برای تحقق این هدف از دو کانال یعنی؛ الف) مبارزه با استبداد داخلی و ب) مبارزه با استعمار خارجی استفاد کرد، و برای انجام اینها یک سری راهبردها از قبیل؛ بیداری اسلامی، اتحاد اسلام یا وحدت مسلمانان، بازگشت به اسلام راستین و غیره را به کار برد. سیدجمال در واقع بیشتر به دنبال ساخت آینده بود، البته این ساخت آینده را نیازمند شناخت آینده می دانست.