۱.
محمود وراق هروی و سعدی شیرازی دو تن از شاعرانی هستند که در دیوان های شعری خویش به حکمت، پند و اندرز توجّه خاصی داشته اند. تأثیرپذیری از فرهنگ اسلامی و آموزه های دینی به ویژه قرآن و نهج البلاغه در کنار تجارب زندگی شخصی از جمله منابع حکمت در شعر آن ها محسوب می شود. سادگی و وضوح واژه ها و عبارات، آزادی نسبی از اصطلاحات مهجور و نامفهوم، خروج از فرهنگ لغوی قدیم و استفاده از فرهنگ لغوی عصر خویش، بهره گرفتن از ضرب المثل ها متناسب با نیاز عصر و ذوق و سلیقه مردم و عوام پسند بودن آن از ویژگی های ادبیّات حکمی این دو شاعر فرزانه محسوب می شود. پژوهش حاضر بر آن است با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و با بهره گیری از مکتب آمریکایی ادبیّات تطبیقی به بررسی وجوه اشتراک در ادبیّات تعلیمی و حکمی دو شاعر بپردازد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که هر دو شاعر در قالب ابیات و انواع ادبی گوناگون، مکارم اخلاق از جمله کار و تلاش، صبر، جود و بخشش، ظلم ستیزی و ... را به مخاطبان شان توصیه کرده و آنها را از صفات نکوهیده از جمله طمع، بخل و حسد و ...برحذر داشته اند. پرداختن به اصول اخلاقی و تعلیمی در شعر این دو شاعر گاه به حدی نزدیک است که گویی این شعار از تفکّر یک انسان برآمده اند؛ برای نمونه وراق در دو بیت مال و ثروت را وسیله ای برای حفظ و افزودن بزرگواری انسان می داند و سعدی نیز در یک بیت دقیقاً همین نکته را گوشزد می کند.
۲.
مسئله شیطان موضوعی است که فارغ از گفتگوها و بحثهای الهیاتی ذهن انسان را به خود درگیر می کند. در این مقاله کوشش بر این است که مسئله در دو ساحت الهیات ارتدوکس مسیحی و ادبیات داستانی مورد بررسی قرار گیرد. رمان که خود رکنی از ادبیات است به عنوان بخشی از مطالعه میان رشته ای در این مقاله انتخاب شده است که بستر طرح مضمون شیطان است. وقایع رمان مرشد و مارگاریتا نوشته میخائیل بولگاکوف در سده بیستم اتفاق می افتد. تمرکز مقاله بر روی مضمون شیطان ماهیت، عملکرد، ارتباط آن با گناه و مرگ، ارتباط آن با انسان و مسیح بوده است بنابراین موارد فوق به صورت تطبیقی در دو حوزه الهیات ارتدوکس و رمان مرشد و مارگاریتا نیز واکاوی شده است. شیطان در هر دو حوزه مغلوب مسیح شده است. شیطان ماهیت حقیقی داشته و نسبت به انسان مشکوک است. اسامی متنوعی با خویشکاری های گوناگونی دارد وبا اینکه قدرتش مطلق نیست درپیِ همپایگی با خداوند است. اما تفاوت هایی نیز در این دو حوزه دیده شد ازجمله اینکه در رمان شیطان متمرد و در جستجوی برابری با خداوند نیست و به نوعی ماهیت و کنش شیطان از یک منطق دوگانه تبعیت می کند که ماهیت و رفتارش خودبخود خنثی است و این دوگانگیِ خوب و بد دربرابر رفتار مثبت یا منفی انسان دقیقاً برجسته می شود به گونه ای که می توان گفت در همه مواضع، شیطان (ولند) ظاهر کننده عدالت است که شایستگی یا ناشایستگی انسان ها را بی عذر و بهانه می سنجد و جزا می دهد دربرابر مسیح(یشوعا) که گناه کار و قدیس را با عشق مطلق خود یکسان می بخشد و در خود فرامی گیرد.
۳.
ابوالعلاء معرّی و ناصرخسرو از چهره های شاخص فرهنگ اسلامی در عرصه ی خرد و خردگرایی به شمار می روند، تا آنجا که اندیشه ها و سروده های خردآمیز آنها در میان دیگر شاعران از فراوانی و شهرت بیشتری برخوردار است. یافته ی اساسی این پژوهش در این است که تجربه های شعری، آشنایی با افکار اندیشمندان و خرد ورزان ایرانی و اسلامی و فیلسوفان یونانی، بهره گیری از فرهنگ و آموزه های دینی و مذهبی به ویژه اسماعیلی و فاطمی از منابع خردگرایی این دو است. ناصرخسرو به عنوان شاعری فرهیخته، نسبت به ادب عربی آگاهی داشته است. بنابراین، در سرودن برخی مضمون های خردآمیزش به شعر ابوالعلاء معرّی نظر داشته است. همچنین در این جستار، اعتقاد بر این است که اگر چه در برخی موارد میان شعر ابوالعلاء و ناصرخسرو تشابه مضمونی وجود دارد، اما این تشابهات از باب توارد خاطر بوده و ریشه ی برخی از این مضمون های خردگرایی، در فرهنگ اسلامی و ایرانی نیز وجود دارد. این پژوهش بر آن است تا بر اساس مکتب ادبیّات تطبیقی به بررسی و تحلیل تطبیقی جنبه های مشترک و متفاوت این مضمون ها و احیاناً تأثیرپذیری ناصرخسرو از ابوالعلاء بپردازد. دو محور اساسی این پژوهش، عبارتند از: الف: پیشگفتاری درباره ی سیرخردگرایی در ادبیّات عربی و فارسی و کلیّات پژوهش. ب:بررسی تطبیقی مضمون های خردگرایی در شعر این دو شاعر. واژگان کلیدی: ابوالعلاء معرّی، ناصرخسرو، خردگرایی، شعر عربی و فارسی، ادبیّات تطبیقی.
۴.
تحلیل جامعه شناختی انواع خشونت مقوله مهمی است که با استفاده از آرای تئوری پردازانی همچون بوردیو می توان به آن پرداخت. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی به واکاوی شخصیت های زن رمان های «پرنده من» از فریبا وفی و «دفترچه ممنوع» از آلبا دسس پدس می پردازد. و با بررسی تطبیقی میزانِ اثرگذاری انواع خشونت، در میدان های اجتماعی، فرهنگی و کنشگری های زنان و مردان بر یکدیگر، نشان می دهد که خشونت به (ویژه خشونت نمایان و کنشگرانه مردانه) و بازنمایی محدودیت های زنان دو جامعه چگونه جلوه بیرونی می یابد و در کجاهای متن به صورت خشونت سیستمی، نمادین، پنهانی و رفتار کنش پذیرانه با همدستی عاملان در لایه های غایب جامعه، بر زنان تحمیل می شود. نتیجه پژوهش در قیاس بین کنشگران اجتماعی مرد و زن نشان می دهد که، زنان زخم خورده انواع مختلف خشونت و کنترل های اجتماعی هستند، در تولید و بازتولید سرمایه ها در فضاهای اجتماعی و فرهنگی در فرودستی و کاستی نسبت به مردان قرار دارند. میزان خشونت وارده بر مردان نسبت به زنان و کودکان در درجه پایین تر و به شدت کم رنگ تری قرار دارد. کنشگری مردان جامعه با توسل به سلطه مردانه و حاکمیت مردسالارانه جوامع در پنج نوع خشونت (نمادین، سیستمی، فیزیکی، جنسی و زبانی) نسبت به زنان و کودکان بیشتر است. خشونت سیستمی و خشونت نمادین، نسبت به خشونت فیزیکی و زبانی به طرزی پنهان بر زنان آسیب بیشتری وارد می کند، از طرفی همدستی و سلطه پذیری جوامع زنانه و کنشگران زن راه تسلط و سلطه گری مردان را بر زنان هموارتر می سازد. کلیدواژه ها: جامعه شناسی، مقایسه تطبیقی، خشونت، بوردیو، زنان، مردان
۵.
داستان هایی که صحنه حوادثشان دریاست در زمره ادبیات دریا بشمار می آیند. دریا از مفاهیم برجسته رمانهای فارسی و سوری است. دراین مقاله، منیروروانیپور و حنامینه به عنوان نمایندگان ادبیات دریا در داستانویسی معاصر، اغلب درپی ایجاد تحول به حکم ناشناخته بودن دریا، بر تغییرات ریشه ای و مبارزات سیاسی اجتماعی مردم تأکید دارند. ملوانان، ماهیگیران و اهالی بندر نماد توده مردمند. رمان اهل غرق روانیپور تحولات اجتماعی مردم روستای جفره بوشهر و روند تغییرشان ازسادگی روستایی واعتقادات سنتی بسوی جامعه مدرن را ترسیم و سنت و مدرنیسم را روبروی هم قرار میدهد. رمان الشراع والعاصفه حنامینه تحول جامعه سوریه از ناآگاهی و سرسپردگی، بجامعه ای مبازر و آگاه را می نمایاند. با روش تحقیقِ توصیفی، تحلیلی مقاله، به این نتیجه میرسیم جستجوی تحولات ریشهای، ارتباط مستقیم مکان باعناصر داستان، اشعار عامیانه، ادبیات دریا، تأثیر مکان برشخصیت، نماد و تخیل، اسطوره آفرینی، اسطوره پردازی، آیین نمایی و رسومات پردازی از ویژگیهای رمانهای ادبیات دریا به شمار می روند.
۶.
تاریخ ایران همواره سرشار از منابع ادبی غنی است که به ابعاد مختلف از جمله رزم و بزم پرداخته اند. از جمله این کتاب ها نسخه خطی اسکندرنامه و شاهنامه فردوسی است و یکی از این موضوعات که به فراخور حماسی بودن بخش های مهمی از این کتابهای سترگ در آن حضوری چشمگیر دارد، آیین ها و فنون و ابزار های رزم است . از این رو پژوهش حاضر که در صدد بررسی تطبیق کاربرد ابزار و آلات جنگی در نسخه خطی اسکندرنامه و شاهنامه فردوسی (نمونه موردی شاهنامه بایسنقری و خمسه نظامی با عنتره بن شداد شاعر و جنگجوی عرب) است، پس از بسط فضای مفهومی موضوع تحقیق، به بررسی موضوع ابزار و آلات جنگی و کاربرد آنها خواهد پرداخت. مطابق با مستندات موضوعی ارائه شده در این پژوهش، روش تحقیق، توصیفی-تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات در این مقاله، کتابخانه ای می باشد. یافته های این مقاله حاکی از آن است که در شاهنامه فردوسی به مانند دیگر سرایندگان، از کاربرد ابزار و آلات جنگی ابزار بهره برده، و در این راستا شجاعت و دلاوری را با عشق و دلدادگی در هم می آمیزدبا توجه به اسکندر نامه و دیگر آثار نظامی این حقیقت بر ما روشن است که نظامی آشنایی کامل با انواع سازهای بزمی ، رزمی و آلات جنگی داشته است. عنتره بن شداد از شاعران طراز اول عصر جاهلی و یکی از سرایندگان "معلقات" است سروده های وی دارای ظرافت و زیبایی قابل توجهی است. بنابراین اشعار وی در سه سطح موسیقیایی، نحوی و معنایی می
۷.
شعر شیعی، متعهد و دارای رسالت است که در همه دوره ها دارای موضوعات و ساختارهای گوناگون بوده است. عصر اول عباسی که عصر نمو و رشد ادبیات عرب به شما می آید، عصری پربار از شعر شیعی و شاعران شیعی بوده است. شاعران شیعی عصر اول عباسی، سعی نمودند شعر خود را در خدمت نشر مفاهیم دینی و تبیین فضایل اهل بیت (ع) و دفاع از ایشان قرار دهند و به منظور تحقق این مهم تلاش کردند تا گوهر شعری خود را با به کارگیری شگردهای هنری واز رهگذر فنون ادبی در معرض خاص و عام قرار دهند. این پژوهش که با روش توصیفی - تطبیقی و بر مبنای مطالعات کتابخانه ای صورت گرفته، بر آن است تا با مقایسه مهم ترین شگردهای بلاغی در شعر سید حمیری و دیک الجن به عنوان نمایندگان شاعران شیعی عرب در عصر اول عباسی و مقایسه آن با شگردهای کسایی مروزی به عنوان نخستین شاعران شیعی پارسی گوی از چگونگیِ نمود مضامین و مناقب منسوب به اهل بیت (ع) در شعر آنان پرده بردارد. نتایج برگرفته از پژوهش حاکی از آن است که این شاعران جهت انتقال مضامین و مفاهیم منسوب به اهل بیت (ع)، از صورخیالی و شگردهایی همچون: تشبیه، استعاره، کنایه بهره برده اند. همچنین صورخیال در اشعار شاعران عرب برجسته تر و نوآور های آن ها نسبت به اشعار شیعی کسایی مروزی بیشتر است.
۸.
پیوند شعر، و به ویژه غزل، با همه زوایای زندگی، از پدیده های ادبیات دو قرن اخیر است. در ادبیات فارسی از دوران مشروطه خواهی به بعد و در ادبیات عربی نیز هم زمان با آن، غزل از دایره ی محدود عشق به محبوب و وصف حال وی، فراتر رفت و به موضوعات زمخت سیاسی و اجتماعی، لطافتی غزلی بخشید. این رویکرد جدید، مرز غزل و غیر غزل را در هم آمیخت. ظهور غزل سیاسی نمونه ای آشکار از این دگرگونی است. این پژوهش «غزل سروده های» دو شاعر زن «فدوی طوقان و فاطمه راکعی» را با روشی تحلیلی- مقایسه ای بررسی نموده است؛ برمبنای یافته های این بررسی می توان گفت که عشق توأم با پایداری درون مایه اصلی غزل گونه های سیاسی و اجتماعی دو شاعر است. این دو در غزل سروده های خود دایره عشق را به گستره ی زندگی وسعت بخشیده اند. سادگی، روانی، صمیمیت و احساس لطیف زنانه سرایی از ویژگی های مشترک زبان شعری دو شاعر است. این دو شاعر در دو قالب سنتی و نو شعر سروده اند. دو شاعر که از نزدیک شاهد حوادث مربوط به جنگ و روند دگرگونی های جامعه خویش بوده اند، سختی های زندگی را با نرمی غزل تلطیف نموده اند. تصاویری از وصف پایداری های مردمی در برابر بیگانگان، ستایش رهبران و شخصیت های مبارز، دعوت به بیداری و پایداری، ستایش شهادت و شهیدان و وطن دوستی در جای جای غزل گونه های این دو شاعر با زبان غزل و توأم با احساسی زنانه متجلی است.
۹.
هر متن به عنوان یک ساختار، پدیده ای خودبسنده نیست، بلکه در مناسبت با متون قبل و بعد از خود، شبکه ای درهم تنیده از دلالت ها، مشابهت ها و افتراق های معنایی و زبانی را تشکیل می دهد. ازاین منظرمعنا، امری تطبیقی و در تعامل با متون قبل و بعد از خود است. ادبیات دفاع مقدس به عنوان نحله ای از ادبیات معاصر، برخی از معانی خود را از خلال روابط تعاملی با متون قبل از خود به ویژه متون عرفانی کسب کرده است و از منظری تطبیقی با ادبیات عرفانی تا حدودی در راستای یک گفتمان معناساز مشترک قرار دارد. در این مقاله کوشیده ایم تا با روشِ ِتحلیلی توصیفی با رویکردی تطبیقی، خاستگاه های عرفانی و میزان همسانی گفتارمتن های آوینی را با آثار مولانا و کارل گوستاو یونگ، واکاوی کنیم. نتایج این تحقیق هم سویی و هم رنگی سخنان آوینی را با مفاهیمی همچون؛ تجلی، نور، ظلمت و لقاءالله که از واژه ها و مفاهیم پربسامد ابیات مولانا و عرفان است و با بیان تازه در پیشنهاد و فرایند فردیت یونگ به کار گرفته شده اند آشکار می کند
۱۰.
هر شاعری برای آفرینش شعر خود به ناگزیر از برخی اصول و قواعد دستوری عدول می کند و همواره سعی اش بر این است تا معنی را به صورتی شفاف بیان کند؛ چرا که در غیر این صورت، گامی در بی مقداری شعر و شاعر برداشته است. یکی از راه های شناخت شعر هر شاعری توجه به قواعد نحوی و دستوری بکار رفته در آن شعر است، بررسی چگونگی روابط بین اجزا و عنصرهای یک جمله آن هم با در نظر گرفتن قواعدی که در درون ساختمان یک جمله با زبانی خاص مورد توجه قرار می گیرد، ساختار نحوی و دستوری هر شعری را مشخص می کند. در این پژوهش تلاش شده است با روش تطبیقی و تحلیلی به بررسی چگونگی استفاده از قواعد نحوی و دستوری با رویکرد فرمالیستی در اشعار اخوان ثالث و ادونیس پرداخته شود؛ در این راستا جابج ایی عناصر جمله، ح ذف، کابرد أفعال و .. در اشعار دو شاعر موردنظر بررسی شد. نتایج تحقیق نشان می دهد که ادونیس در مولفه های خروج از قواعد نحوی، جابه جایی عناصر جمله، تقدیم و تاخیر و حذف عناصر جمله در مقایسه با اخوان، پیشتازتر است و اخوان در زمینه کاربرد لغات و واژگان کهن فارسی و لغات آرکائیک توانسته است به هنجارگریزی نحوی بیشتری از ادونیس دست یابد.
۱۱.
اصول و مولفه های رمانتیسم بر شعر معاصر عربی و فارسی تأثیر چشمگیری گذاشته و مضامین جدیدی از طریق این مکتب وارد شعر گشته است. قو و تصاویری که با استفاده از این پرنده ساخته شده، یکی از این مضامین محسوب می شود.قو و تصاویر شاعرانه آن در شعر کلاسیک فارسی و عربی به کار نرفته است و سابقه کاربرد آن به دوران معاصر برمی گردد. در دوره معاصر به سبب آشنایی با ادبیات اروپایی از طریق ترجمه که واسطه انتقال پدیده های ادبی و فرهنگی است، مضامین جدیدی با استفاده هنری از ویژگی های این پرنده، وارد ادبیات فارسی و عربی شده است. این مقاله به بررسی تطبیقی اشعار معاصر عربی و فارسی اختصاص داردکه در آنها از قو و ویژگی های مربوط به آن برای خلق تصاویر و مضامین استفاده شده است. قو در فرهنگ های مختلف جلوه و معانی نمادین خاصی دارد. در شعر معاصر عربی شاعرانی از قبیل ادونیس، محمود درویش، عبدالقادر رابحی، بدیع صقور و ... با استفاده از الگوهای غربی و نگاه شاعرانه به پرنده قو در خلال دیوانشان تصویر قو از قبیل مرگ قو، رقص قو و آواز قو را به کار برده اند. از آنجا که بررسی سرچشمه و منشا تصاویر و مضامین جدید شعر فارسی و عربی کمک شایانی به تبیین قواعد و الگوهای تحول شعر جدید فارسی و عربی خواهد نمود، این پژوهش با دیدی تطبیقی به بررسی میزان و نوع تأثر شاعران فارسی زبان و عرب از الگوهای ادبی غربی می پردازد.
۱۲.
داستان و قصه نقش بسیار مهمی در تکوین شخصیت کودک دارد. کودک از طریق قصه ها و داستان های خوب، به بسیاری از ارزش های اخلاقی پی می برد. با بررسی و تحلیل عناصر داستان کودک می توان در راستای ارتقای کیفیت این نوع ادبی به نویسندگان کمک کرد تا جهت تأثیر گذاری بیشتر بر نقاط قوت عناصر داستان تکیه کنند. هدف از انجام این پژوهش در مرحله اول، آشنایی با ادبیات کودک، و معرفی تطبیقی دو نویسنده مهم مصری و ایرانی، عبدالتواب یوسف و مصطفی رحماندوست است و همچنین معرفی عناصر داستان و بررسی آنها در دو داستان خرگوش باهوش اثر نویسنده مصری و گرگ و خرگوش اثر نویسنده ایرانی است. برای رسیدن به این هدف از روش توصیفی تحلیلی استفاده شده است. نتیجه بررسی این موضوع این شد که این دو نویسنده در حوزه هنری و استفاده از عناصر داستان بسیار شبیه یکدیگرند و اختلاف آنان بسیار اندک است.
۱۳.
فضا، اگر چه معمولاً از آغاز قرن بیستم در کانون مباحثات معماری بوده است، اما هرگز مبنای نظریه های زبانشناختی و شعرشناختی قرار نگرفته و در نتیجه، شاعرانگی معماری نیز همچون زبانی فضامند به فهم و تجربه درنیامده است. از آنجا که ترکیب دانش ها در دوره معاصر، از اهمیت بالایی برخوردار است، می توان بین معماری و ادبیات، وجوه اشتراک فراوانی یافت. این مقاله برمبنای روش توصیفی – تحلیلی، بدنبال این است تا مقوله فضا را در دو هنر معماری و ادبیات و برداشت های خاص آن مقایسه نماید و با تکیه بر نقدهای فلسفی شعر و گرایش های نوین زبان شناختی، وجوه تشابه و تفاوت بین معماری و ادبیات در مفهوم فضا را نقد و بررسی و تطبیق کند. از مهمترین یافته های این تحقیق می توان به این اشاره کرد که زبان هندسیِ معماری و بافت شهرهای سنتی با عناصر وجودی همچون دالان و هشتی و حیاط و ساباط و سایر فضاهای متباین مصداقی روشن از زبان اقامت و شعر فضاست. معماری و زبان، هردو واسطه ی مواجهه ی ما با جهان اند زیرا ما همواره درون معماری حضور داریم، همچنانکه همواره درون زبان حضور داریم. این شباهت، فضامندی هر دو را آشکار می کند. شعرِ فضا، تجربه پذیرکردن زبان است، پس ساخت فضایی آشکارکننده از یک سو و تجربه پذیر و تنبنیاد از سوی دیگر، چیزی است که شعر باید از معماری بیاموزد. اما آنچه معماری باید از شعر بیاموزد، در کار آوردنِ زبان معماری به گونه ای است که بیشتر از معماری باشد.