۱.
مطالعه حاضر با هدف تحلیل تجربه زیسته معلمان دوره ابتدایی از چالش های ارزشیابی درس ریاضی در آموزش مجازی انجام شده است. این مطالعه از نظر هدف، پژوهشی کاربردی است و برای گردآوری و تحلیل داده ها از روش پدیدار شناسی (کیفی) بهره گرفته است. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته است و شرکت کنندگان در این مطالعه معلمان دوره ابتدایی شهرستان های جنوب استان تهران (اسلامشهر و شهریار) هستند که تجربه تدریس ریاضی را در فضای مجازی داشته اند. لذا برای انتخاب نمونه مورد مطالعه از روش نمونه-گیری هدفمند استفاده شد. داده ها در نمونه 26ام به اشباع رسید؛ اما برای اطمینان بیشتر، مصاحبه تا 33 شرکت کننده ادامه یافت و داده های به-دست آمده با استفاده از روش تحلیل گرانهایم و لاندمن تجزیه و تحلیل شد. یافته های این مطالعه حاکی از آن است که معلمان دوره ابتدایی برای سنجش و ارزشیابی درس ریاضی بیشتر بر ارزشیابی تکوینی تأکید دارند. چالش های ارزشیابی این درس شامل ۷ مضمون کلی تقلب، مشکلات مربوط به دانش حرفه ای معلمان، مشکلات مربوط به دانش آموزان، امکانات و تجهیزات، مشکلات مربوط به طراحی سؤالات، مشکلات مربوط به والدین و انتظارات نا به جا است. مشکلات مربوط به دانش آموزان، پدیده تقلب و عدم همکاری والدین، جزء چالش هایی است که در زمان آموزش حضوری نیز معلمان با آنها روبه رو بوده اند، ولی آموزش مجازی منجر به تشدید این مشکلات شده است.
۲.
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیربازی های آموزشی رایانه ای بریادگیری و انگیزش درس ریاضی در دانش آموزان پایه چهارم ابتدایی با رویکرد مقایسه رسانه ای انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانش آموزان دوره ابتدایی شهر مشهد درسال تحصیلی 97- 96 بود. نمونه آماری شامل 64 نفر از دانش آموزان پسربود که به صورت در دسترس با روش جایگزینی تصادفی در دو گروه آزمایش وکنترل قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها آزمون معلم ساخته درس ریاضی و پرسشنامه انگیزش هارتر (2002 ) بود. پس از اجرای پیش آزمون گروه آزمایش با بازی های رایانه ای و گروه کنترل به روش معمول تدریس شد. سپس از هر دوگروه پس آزمون به عمل آمد. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که تدریس با استفاده از بازی رایانه ای آموزشی در ارتقاء یادگیری و انگیزش دانش آموزان پایه چهارم ابتدایی در درس ریاضی تاثیر دارد. رهنمودهایی بر اساس نتایج پژوهش و رویکرد رسانه ای ارائه شده است.
۳.
با توجه به همه گیری بیماری کویید-19 آموزش غیرحضوری برای مدتی جایگزین آموزش حضوری شد. با این حال دسترسی به آموزش آنلاین برای همه امکان پذیر نبود. در اینجا تلویزیون آموزشی در رفع این نابرابری ها نقش آفرینی کرد. از این رو هدف پژوهش حاضر ارزشیابی برنامه های تلویزیونی شبکه آموزش بوده تا مشخص کند که این برنامه ها از لحاظ طراحی آموزشی در چه وضعیتی قرار دارند. جامعه آماری پژوهش، برنامه های آموزشی شبکه آموزش تلویزیون برای پایه سوم ابتدایی در درس فارسی در نیم سال دوم 1399-1400 می باشد که شامل 16 ساعت است. در این پژوهش جامعه به صورت تمام شمار ارزشیابی شد. ابزار مورد استفاده چک لیست محقق ساخته می باشد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تی تک نمونه ای استفاده شد و برای تعیین رتبه بندی میزان رعایت اصول طراحی آموزشی در برنامه های تلویزیونی شبکه آموزش در درس فارسی از آزمون فریدمن استفاده شد. نتایج به دست آمده عبارتند از: اصول طراحی آموزشی(مطلوب)، محتوا(مطلوب)، بعد فنی(مطلوب)، طرح تدریس(مطلوب). از بین مولفه های طرح تدریس، مولفه های جلب و حفظ توجه، بیان هدف، ارائه دیداری-شنیداری وتامل / تفکردر وضعیت متوسط و مولفه جمع بندی مطالب ارائه شده در وضعیت نامطلوب قرار داشتند. همچنین نتایج حاصل از رتبه بندی فریدمن نشان داد که بترتیب بعد فنی، بعد محتوا و بعد طرح تدریس در برنامه های تلویزیونی در درس فارسی بیشتر رعایت شده اند. از بعد طرح تدریس، مولفه های جلب و حفظ توجه، بیان هدف، ارائه دیداری-شنیداری، تامل/تفکر و جمع بندی مطالب نیاز به توجه بیشتری داشتند.
۴.
پژوهش حاضر از نوع تحقیقات توصیفی همبستگی با تاکید بر معادلات ساختاری است. جامعه آماری شمامل کلیه دانش آموزان ششم ابتدایی شهرستان سواد کوه شمالی به تعداد 150 نفر بود. برای نمونه گیری با محاسبه حجم نمونه از طریق معادله کوکران تعداد 100 نفر انتخاب و سپس جهت انتخاب نمونه ا روش نمونه گیری طبقه ای و خوشه ای چند مرحله ای استفاده شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه استاندارد درگیری تحصیلی دانش آموزان آپلتون و همکاران (2006)، پرسشنامه آموزش مجازی کیم و همکاران(۲۰۰۵) و پرسشنامه استاندارد اضطراب امتحان دریس کول (2007) استفاده شد. در این پژوهش ب از امار توصیفی (حداقل، حداکثر، میانگین، انحراف معیار، کجی و کشیدگی) و آمار استتباطی ( روابط خطی ساده از ضریب همبستگی پیرسون و برای آزمون مدل مفهومی پژوهش از مدل معادلات ساختاری) برای تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار spss26 استفاده شده است. یافته ها نشان داد بین آموزش مجازی و اضطراب امتحان به طور مستقیم رابطه منفی و معنادار وجود دارد. هم چنین بین این دو متغیر به طور غیر مستقیم با میانجی گری درگیری تحصیلی رابطه منفی و معنار وجود داد.
۵.
پژوهش حاضر، با هدف ارزیابی وضعیت فعلی پژوهش ها در ارتباط با استفاده از رویکرد بوم شناسی در دوره ابتدایی برای یادگیری های رسمی انجام شد. روش پژوهش از نوع مرور نظامند به منظور تجزیه و تحلیل (1)رویکردهای روش شناختی و (2) رویکرد های بوم شناختی اتخاذ شده در پژوهش ها انجام شده بود. جستجو در مقالات انتشار یافته از سال 2013 تا 2022 در پایگاه های داده اسکوپوس، وب ساینس، وایلی و جی استور انجام گرفت. جستجوی نظام مند با توجه به کلمات کلیدی انتخابی به 203 پژوهش رسید که در مرحله بعد به 57 مورد کاهش یافت و در نهایت 10پژوهش منطبق با معیارها تعیین شد. در مرور نظامند: ابزار، شرکت کنندگان، زمان و مکان پژوهش ها، فضای اجرای پژوهش ها، موضوع و مفاهیم هدف مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها تصاویر متنوعی از روش ها و ابزارهای جمع آوری داده، موضوعات، فضا ها و ویژگی یادگیرندگان را نشان دادند. نگاه بوم شناختی به یادگیری، متناسب با نیازهای امروز یادگیرندگان دوره ابتدایی بوده و طراحی و توسعه آن می تواند در نهایت تاثیر مثبتی بر تسهیل یادگیری در بافت رسمی داشته باشد. بر اساس یافته های این پژوهش در نهایت می توان گفت در جهت رشد رویکرد بوم-شناختی در بافت رسمی دوره ابتدایی، باید به سوی تحلیل زیست بوم، اهداف موقعیتی، آزاد و پویا، تعاملات فعال بدن و ذهن و محیط واقعی و دیجیتال، شبکه سازی هدفمند، کنترل عوامل تعدیل کننده ی ارتباط، مسیرهای یادگیری متنوع و ارزشیابی های اصیل و فرایندی گام های جدی تری برداشت.
۶.
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر کمی و کیفی تدریس ریاضی پایه ششم به شیوه معکوس بر بازده های یادگیری حیطه شناختی بود.پژوهش از نظر هدف جزء پژوهش های کاربردی و ازنظر روش از نوع ترکیبی بود که در دو مرحله کیفی و کمی انجام شد.در روش کمی،از شیوه شبه آزمایشی استفاده شد و در روش کیفی از مصاحبه های نیمه ساختارمند و مشاهده استفاده شد.جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر و پسر پایه ششم منطقه پیربکران بود.نمونه شامل 16 نفر از دانش آموزان دختر و پسر پایه ششم بودند. مباحث درس ریاضی به دو شیوه عادی و معکوس با استفاده از پیش آزمون و پس آزمون در دو گروه کنترل و آزمایش تدریس شد. داده های حاصل بخش کمی در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی مورد تحلیل قرار گرفت و در بخش کیفی،مصاحبه های دانش آموزان،والدین و آموزگار کدگذاری و مقوله بندی شد.یافته های پژوهش نشان داد نمرات دانش آموزان در بازده های سطحی و ساده حیطه شناختی،در آموزش به شیوه معکوس و عادی تفاوت معناداری در دو روش نداشتند اما روش معکوس بر ارتقا نمرات دانش آموزان دختر و پسردر بازده های پیچیده و عمیق حیطه شناختی تأثیر داشت و موجب بهبود عملکرد دانش آموزان در بازده های پیچیده و عمیق حیطه شناختی میشد همچنین آموزش با روش معکوس بر مؤلفه های یادشده بر دختران و پسران تأثیر متفاوت معناداری نداشت،علاوه بر این، استقلال دانش آموزان در یادگیری ریاضی و فعالیت دانش آموزان در منزل در کلاس معکوس افزایش داشتند؛همچنین معضل کمبود زمان تدریس به صورت حضوری را به ویژه در دوران همه گیری بیماری کرونا برطرف کرد.