پژوهشنامه ایرانی سیاست بین الملل
پژوهشنامه ایرانی سیاست بین الملل سال دهم بهار و تابستان 1401 شماره 2 (پیاپی 20) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
ج.ا.ایران برای افزایش تاب آوری اقتصاد کشور و کاهش آسیب پذیری، الگوی اقتصاد مقاومتی را در دستور کار خود قرار داد. این الگو برای اجرایی شدن نیازمند حضور همه نهادها، وزارت خانه ها و سازمان های کشور است تا با برنامه ریزی های منسجم و مکمل یکدیگر بتوانند تحقق الگوی مذکور را ممکن سازند. پژوهش حاضر نیز با هدف ارائه الزامات مناسب به سیاست خارجی برای مقاوم سازی اقتصاد ملی، در پی پاسخگویی به این پرسش اصلی است که سیاست خارجی ج.ا.ایران از چه الزاماتی می تواند در راستای تحقق اقتصاد مقاومتی و مقاوم سازی اقتصاد داخلی بهره مند گردد؟ این پژوهش سعی دارد با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و با بهره گیری از مدل «اقتصاد سیاسی سیاست خارجی مبتنی بر تحقق الگوی اقتصاد مقاومتی»، برنامه ها و الزامات راهبردی سیاست خارجی ج.ا.ایران در راستای تحقق اقتصاد مقاومتی را تبیین کند. روش گردآوری اطلاعات نیز کتابخانه ای و اسنادی می-باشد. یافته های پژوهش نشان می دهد که سیاست خارجی ج.ا.ایران با فعال کردن نقش هماهنگی (هماهنگ کردن سایر نهادها و وزارت خانه ها)، فرصت سازی (تعامل سازنده با کشورهای منطقه و جهان) و بسترسازی در دو حوزه داخلی و خارجی (جذب سرمایه گذاری خارجی، ارتقای صادرات، تسهیل در مبادلات تجاری و مالی، تسهیل در مبادلات بانکی با استفاده از پیمان های پولی) و به طورکلی فعال سازی دیپلماسی اقتصاد مقاومتی، می تواند در راستای تحقق اقتصاد مقاومتی گام بردارد.
تأثیر فناوری اطلاعات و دگرگونی در ساختار و کارکرد سازمان ملل متحد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف نوشتار حاضر بررسی تأثیر فناوری اطلاعات و ارتباطات بر سازمان ملل متحد در سه حوزه ماهیت، ساختار و کارکرد می باشد. پرسش اصلی این است که فناوری اطلاعات و ارتباطات چه تأثیری بر این سطوح یاد شده در سازمان ملل متحد داشته است؟ در سطح ماهیت، هنوز دگرگونی قابل توجهی در سازمان ملل صورت نگرفته، ولی مفاهیم بنیادی اهداف و اصول این سازمان مانند حاکمیت و امنیت از لحاظ گستره معنائی دچار تحول شده است. ساختار سازمان ملل نیز با تشکیل اجلاس جهانی جامعه اطلاعاتی و ایجاد برخی ارگان های فرعی در بعضی از ارکان های اصلی نظیر شورای حقوق بشر، به عصر دیجیتال واکنش نشان داده است. بیشترین اثرپذیری در بخش کارکرد سازمان صورت گرفته؛ به طوری که با قرارگرفتن حوزه های موضوعی جدید از قبیل «ریشه کنی فقر و مسئولیت مشترک» و توسعه در دستورکار سازمان، موجب تغییر در رویکردهای پیشین دولت محورانه شده است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی بوده و برای گردآوری اطلاعات مورد نیاز آن از منابع کتابخانه ای و سایت های معتبر اینترنتی استفاده شده است.
نبرد مفهومیِ خاورمیانه در میانه امر سیاسی و جغرافیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«خاورمیانه»، مفهومی مناقشه برانگیز از نظر جغرافیایی و سیاسی است. از منظر جغرافیایی درباره حدود آن، اشتراک نظر گسترده ای وجود ندارد و از منظری سیاسی، با توجه به نظریه های جدید در راستایِ توجه به جهانِ غیر غربی، چالش هایی در استفاده و کاربرد مفهوم خاورمیانه به وجود آمده است. برای مقابله با تک صدایی مطالعات و بررسی های اروپایی و آمریکایی در منطقه خاورمیانه، برابرنهادهایی به جای مفهوم خاورمیانه پیشنهاد شده است. عبارت های همچون «خاور نزدیک و شمال آفریقا»، «خاورمیانه شمالی»، «خاورمیانه جدید»، «خاورمیانه اسلامی»، «غرب آسیا»، «آسیای غربی» و «آسیای جنوب غربی» به جای آن پیشنهاد می شود. پرسش اساسی این نوشتار این است که چرا آلترناتیوها نمی توانند در اعاده همان معنایی که مفهوم خاورمیانه منتقل می کند، کامیاب شوند؟ این پژوهش با تمرکز بر مقوله امرسیاسی و از دریچه نظریه و روش تاریخ مفاهیم، می کوشد تا به این پرسش پاسخ دهد که چرا نمی توان از مفهوم خاورمیانه دست کشید. ماهیت «امر سیاسی» که به گونه ای جدی و عمیق بر تقابل های دودویی تاکید می کند، بر این فرضیه صحه می گذارد که نبردی پنهان میان گروه ها و نیروهای سیاسی برای تسلط بر گفتمان ها، که خود را در مفاهیم انضمامی می کنند، در جریان است. از چنین منظری، فرجام نبردِ نابرابر میان دو سوی این گفتمان، پیروزیِ مفهوم خاورمیانه است که بر فرازِ مفاهیم دیگر، به حیاتِ خود ادامه می دهد. اگرچه دانشگاه ها و برخی از محافل آکادمیک؛ همچنین نهادهای بین المللی به نقد ِحضور هژمونیِ مفاهیمی همچون خاورمیانه می پردازند و در دفاع از آلترناتیوها می کوشند؛ اما تسلیم ناپذیری امرسیاسی در برابر جغرافیا؛ مانع مهمی است که استفاده از مفاهیم جایگزینِ خاورمیانه را دشوار می کند.
نقش فضا در رقابت های بین المللی قدرت های بزرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حرکت به سوی فضا بیشتر حاصل رقابت ابرقدرت های زمینی برای هژمونی سیاره ای بود. فضا، معیاری جدید برای تشخیص ارتقا قدرت و تخصیص اعتبار در جامعه ی جهانی به ارمغان آورد. اکتشافات و تکنولوژی های فضایی دو ابرقدرت، رقابت میان آن ها را شعله ورتر می ساخت. پرتاب اسپوتنیک 1 توسط شوروی آغاز کننده ی مسابقه فضایی بود. در نهایت هم ایالات متحده با فرود بر روی ماه خود را پیروز مسابقه فضایی دانست. اما پس از آن نیز نه تنها رقابت میان این دو کشور پایان نیافت بلکه کشورهای دیگر همچون چین، هند، ژاپن و برخی کشورهای اروپایی را نیز به میدان فراخواند. از آغاز عصر فضا تا کنون نیز فعالیت های نظامی بخش مهمی از اهداف قدرت ها را در بر گرفتند. سوال اصلی این است که فضا چگونه در تشدید رقابت میان قدرت ها نقش داشته است. فرضیه این مقاله نیز معتقد است فضا با ایجاد شرایط و تسلیحات مدرن باعث تشدید رقابت بین المللی میان کشورها شده است. از منظر نئورئالیسم، فضا تبدیل به عرصه ای جدید برای تشدید رقابت میان کشور ها در عرصه نظامی و کسب پرستیژ شده است.
موانع شکل گیری رژیم همکاری زیست محیطی در خاورمیانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مدیریت بحران های منطقه ای نیازمند شکل گیری همکاری و همگرایی میان کشورهای یک منطقه است. حل بحرانهای زیست محیطی نیز از جمله مسائلی است که از این امر مستثنی نیست. بدیهی است در صورت عدم شکل گیری همگرایی منطقه ای، مدیریت این بحران با چالش جدی مواجه خواهد شد. بحران زیست محیطی به ویژه بحران ریزگردها که طی سالهای اخیر چالشی جدی برای منطقه خاورمیانه بوده است، همکاری کشورهای منطقه را می طلبد. اما برخلاف انتظار تاکنون کشورهای منطقه تمایلی در راستای شکل گیری یک رژیم همکاری دسته جمعی از خود نشان نداده اند. در این پژوهش موانع فراروی شکل گیری این همگرایی مورد بررسی قرار گرفته است. سوال این است که موانع فراروی شکل گیری رژیم همکاری زیست محیطی در خاورمیانه چیست؟ فرضیه پایان نامه این است که مدیریت بحرانهای زیست محیطی نیازمند مجموعه ای از عوامل همچون اجماع سازی، بکارگیری دیپلماسی چند جانبه و رژیم های بین المللی است، در مقطع کنونی در منطقه خاورمیانه، وجود بحرانها و کشمکش های سیاسی از جمله اشغال عراق، تحولات 2011 وپیامدهای آن و نیز اختلافات هیدروپلتیک میان کشورهای منطقه شرایط نامساعدی را برای مدیریت بحران های زیست محیطی از جمله مساله ریزگردها رقم زده است. در این پایان نامه از روش تحلیلی – توصیفی استفاده شده است.
دیپلماسی اقتصادی برزیل و حفظ صلح و امنیت بین المللی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برزیل یکی از کشورهای بسیار مهم در منطقه آمریکای لاتین است که پس از جنگ سرد با تحولات تجاری-اقتصادی خود نقش سازنده ای در صلح و امنیت جهانی داشت. در این پژوهش که بر اساس روش کیفی و با توصیف پدیده ها و تحلیل-استنباط آنها و با رهیافت توسعه و ملی گرایی انجام شد، این سوال مطرح شد که آیا تغییرات استراتژی و سیاست های اقتصادی-تجاری برزیل بر تجمیع کشورها و همگرایی آنها در تعاملاتشان تاثیرگذار بوده است و در پی آن، بر روند صلح و امنیت منطقه ای و جهانی چه تاثیری داشته است؟ برزیل به عنوان کشوری از جنوب با تغییرات رویکرد خود در زمینه ی بویژه اقتصادی-تجاری به همکاری با کشورهای مرکز و پیرامون تغییر جهت داده و توانسته با توافقات گوناگون و ایجاد گروه های بین المللی قدم موثری در همگرا ساختن کشورهای مختلف و برقراری صلح و امنیت نسبی بیشتر منطقه ای-جهانی بردارد . یافته ها نشان داد که برزیل با تغییر در اقتصاد و سیاست خود به عنوان قدرتی نوظهور پدیدار شد و با ایجاد سیاست همکاری عمدتا اقتصادی در منطقه آمریکای لاتین، توافقات تجاری خارج از چارچوب سازمان تجارت جهانی و توافق دور دوحا مانند توافق جنوب-جنوب و نیز همکاری با قدرت های نوظهور و اقداماتی از این نوع توانسته است به ایجاد صلح و همگرایی در جهان کمک نماید و نیز با تعاملات چندجانبه با کشورهای جنوبی و شمالی فصل تازه ای در ایجاد امنیت بیشتر بین المللی رقم بزند. نتایج حاکی از موفقیت برزیل در همکاری های تجاری-اقتصادی در جهت صلح وامنیت منطقه آمریکای جنوبی و نیز در سطح جهانی است.
نظریه بازی ها و خروج امریکا از برجام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دوره پسا برجام تعاملات اقتصادی و تجاری بین ایران و ایالات متحده شکل نگرفت و نبود فشار بازیگران اقتصادی موجب تسهیل خروج ترامپ از برجام شد، در این مقاله خروج آمریکا از توافق هسته ای«برجام» را از این منظر تحلیل می کنیم و این سوال مطرح است که: عدم شکل گیری همکاری های اقتصادی و تجاری میان ایران و آمریکا چه تاثیری بر خروج آمریکا از برجام داشت؟ در فرضیه داریم: عدم تعاملات اقتصادی و تجاری موجب تسهیل خروج آمریکا از برجام شده است. در این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی(منابع اسنادی) و با استفاده از نظریه بازیها؛ مدل بازی معمای زندانی تکراری، روابط ایران و آمریکا در سه مقطع: مذاکرات محرمانه عمان تا برجام(2015)، پسابرجام و پس از خروج آمریکا از برجام(2018) را مدل سازی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که در مرحله اول بازی تغییرات فضای سیاسی ناشی از رویکرد دولت های ایران و آمریکا موجب شد طرفین همکاری را به عنوان مبنای بازی اول انتخاب کنند، در بازی مرحله دوم با زمینه اقتصادی در دوره پسابرجام بین ایران و آمریکا برخلاف کشورهای اروپایی همکاری شکل نگرفت و این عدم همکاری اقتصادی و تجاری موجب شد در مرحله سوم بازی مجدد فضای سیاسی غالب شود و با خروج آمریکا از برجام و کاهش تدریجی تعهدات هسته ای از سوی ایران عدم همکاری مطابق بازی معمای زندانی(بازی بی برنده) مسلط شود و روابط را به پیش از برجام بازگرداند.
قیاس های تاریخی و بازشناسی توافق های هسته ای ایران (1392-1394)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اغلب، افراد انسانی هنگام مواجهه با رویدادها یا موقعیت های جاری ناآشنا یا جدید تلاش می کنند از مقایسه این رویدادها با رویداد یا موقعیتی در گذشته برای فهم رویداد جاری کمک بگیرند. فهم یک رویداد یا موقعیت جاری از گذر قیاس آن با رویداد یا موقعیتی در گذشته یک سازوکار یا میانبر شناختی است که روانشناسی شناختی از آن به عنوان «استدلال قیاسی» اشاره می کند. پژوهش حاضر با تمرکز بر رویداد سیاست خارجی «مذاکرات و توافقات هسته ای ایران-گروه 1+5» نشان داده است چگونه برخی شخصیتهای سیاسی، رسانه ها و کاربران آنها در ایران کوشیده اند با توسل به قیاس های تاریخی رویداد «مذاکرات و توافقات هسته ای سه گانه ایران-گروه1+5» را فهم کنند. بر اساس یافته های پژوهش، قطعنامه 598، قرارداد الجزایر 1981، ملی شدن صنعت نفت، معاهده ترکمانچای، پیمان سعدآباد، معاهده گلستان، معاهده پاریس، امیرکبیر، آرش کمانگیر، صلح حدیبیّه و صلح امام حسن(ع)، قیاس های تاریخی ای هستند که قیاسگران با توسل به آنها رویداد سیاست خارجی «مذاکرات و توافقات هسته ای ایران-گروه1+5 (1394-1392)» را فهم کرده اند که از این میان، قطعنامه 598 و صلح حدیبیّه هر یک به طور برابر با فراوانی 22 درصد، فراگیرترین قیاس ها هستند. استنباط نویسندگان این است که میان موافقان و مخالفان «توافقات هسته ای سه گانه ایران-1+5» در جامعه ایرانی نبردی قیاسی در جریان بوده که ابزار این نبرد را رتوریک ایران /ملی گرایی-اسلام گرایی شکل داده است.
عوامل ملی و بین المللیِ چالش های امنیتی در افغانستان (2008-2021)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحرانهای امنیتی در افغانستان با سقوط رژیم طالبان و نقش آفرینی ایالات متحده و ناتو در این کشور بین سالهای 2008-2001 فروکش نمود. با این حال، میزان خشونت ها، تلفات انسانی، حملات هراس افکنانه، فعالیت گروه های هراس افکن و جنگ سالاران، احساس ناامنی در میان شهروندان عادی و نخبگان سیاسی، و همچنین تزلزل نهادها و نظام سیاسی افغانستان از سال 2008 به بعد افزایش یافت و حمایت بازیگران منطقه ای از گروههای غیردولتی و محلی، به مرور زمان علنی تر شد. این مقاله به دنبال پاسخ به این پرسش است که چه عواملی زمینه ساز گسترش ناامنی و بحرانهای امنیتی در افغانستان از سال 2008 تا 2021 میلادی بوده است؟ برای پاسخ به این پرسش از نظریه های امنیتی و به طور خاص رویکردهای باری بوزان، محمد ایوب و ریچارد لیتل استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که افتراق در باب ایده دولت متاثر از قومیت و مذهب، جامعه چند پاره، کاهش مشروعیت حکومت، گروه های هراس افکن و جنگ سالاران و ارتباط این عوامل با محیط امنیتی قوای نامتقارن (محیط امنیتی افغانستان و پاکستان و افغانستان و ایران) موجب شکل گیری و گسترش چالش های امنیتی افغانستان بعد از 2008 میلادی شده است.
راهبرد آسیایی اتحادیه اروپا و نقش موازنه گر هند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اتحادیه اروپا تلاش میکند کماکان نقش خود را به عنوان یک بازیگر مهم در سطح بین الملل در موضوعات مختلف حفظ کرده و گسترش دهد. در همین راستا، متاثر از راهبرد امنیت جهانی خود، همکاری با کشورهای تاثیرگذار را در دستورکار دارد. در این میان یکی از راهبردهای منطقه ای اروپا، حوزه آسیا است. اروپا در نظر دارد با بازیگران موافق راهبرد خود برای ایجاد موازنه و مقابله با تهدیدات در این منطقه همکاری کند و در این میان، هند نقش مهمی برای راهبرد آسیایی اروپا دارد. سوال پژوهش به این بحث می پردازد که هند از چه نقشی در راهبرد آسیایی اتحادیه اروپا برخوردار است؟ بنابر فرضیه تحقیق به نظر می رسد، اروپا در چارچوب شراکت استراتژیک، همکاری با هند به عنوان یک بازیگر موازنه گر در آسیا را برای مقابله با چالشها و تهدیدات پیش رو، مورد توجه قرار داده است. برای بررسی موضوع از چارچوب نظری موازنه قوا استفاده شده است. روش طرح پژوهش نیز، توصیفی- تحلیلی است. در یافته های پژوهش نیز مشخص شد که اروپا در موضوعات؛ امنیت دریایی، مقابله با تروریسم، مدیریت ظهور چین، امنیت افغانستان، تغییرات اقلیمی، مدرن سازی ارتش هند و مبارزه با بیماری های مسری با هند همکاری می کند که این راهبرد به کشور هند نیز برای ایفاء نقش موازنه گر، همسو با راهبرد آسیایی اروپا یاری می رساند.
عدم شکل گیری همگرایی منطقه ای در جنوب شرق، جنوب و جنوب غرب آسیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه منطقه گرایی و همکاری های منطقه ای بستر مناسبی برای تحکیم قدرت حکومت های ملی فراهم آورده است و کشورهای مختلف، توسعه همه جانبه خود را در سایه همکاری های منطقه ای جستجو می کنند. بر همین اساس، سازمان های مختلفی در قاره آسیا شکل گرفتند، ولی اغلب نتوانسته اند اتحادیه ای پایدار و موثر در فرایند تصمیم سازی جهانی شکل دهند. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی به بررسی دلایل عدم شکل گیری همگرایی موثر و کارآمد در مناطق جنوب شرق، جنوب و جنوب غرب آسیا می پردازد. سوال اصلی این پژوهش عبارت است از "اینکه چرا در مناطق جنوب شرق، جنوب و جنوب غرب آسیا اتحادیه ای پایدار و موثر در فرایند تصمیم سازی جهانی شکل نگرفته است؟". این مقاله بحث می کند که یکسری عوامل ژئوپلیتیکی- جغرافیایی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ادراکی، مانع انسجام سازه های منطقه ای در جنوب شرق، جنوب و جنوب غرب آسیا می شوند. همچنین منطقه گرایی در این مناطق از نوع سنتی است و شکل دولت به عنوان یکی از مهمترین عوامل در سنتی بودن منطقه گرایی عمل کرده است.
زمینه های بازآفرینی بحران در روابط ایران و عربستان سعودی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی از مهم ترین بازیگران منطقه خلیج فارس و غرب آسیا بوده که پس از انقلاب اسلامی روابط پر فراز و نشیبی را تجربه کرده اند. در حالی که قبل از انقلاب اسلامی علی رغم رقابت های پیدا و پنهان، اهداف و منافع موازی را دنبال نموده و نوعی همگرایی و ثبات نسبی بر روابط آنها حاکم بود. اما با وقوع انقلاب اسلامی، ساخت های اجتماعی و هویتی متضادی بین ایران و عربستان برساخته شد که به تبع این ساخت های متعارض، واقعیتهای ناسازگار و معکوس بر روابط آنها سایه انداخته و تقابل و تضاد بر مناسبات دو کشور حاکم شده است. از این رو، الگوی روابط منازعه آمیز میان دو کشور شکل گرفته به گونه ای که روابط مسالمت آمیز در مناسبات آنها امری زودگذر و وقوع بحران و باز رخداد بحران به امری ماندگار و بنیادین تبدیل شده است.این پژوهش با روش تحلیلی-توصیفی به بررسی دلایل و زمینه های عودشدن بحران در روابط دو کشور پرداخته و داده های پژوهش نشان می دهد که باز رخداد بحران، در مناسبات آنها، تابعی از ژرف ساخت های اجتماعی متضاد(مانند اسلام سیاسی در مقابل اسلام وهابی) و عناصر ناساز هویتی (همانند انقلابی گری و ایران گرایی تاریخی در برابر محافظه کاری و عرب گرایی سعودی) و کنشهای کلامی مخاصمه آمیز نخبگان سیاست و دیانت دو کشور بوده است.
تأثیر پسینیِ بحران گروگان گیری بر روابط ایران و امریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بخش اعظم تاریخ روابط خارجی کشور ایران، به مدت بیش از نیم قرن، متاثر از رابطه با ایالات متحده و کیفیت آن بوده است. هدف اصلی این نوشتار پرداختن به دوره ای از این روابط؛ شامل تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان ایرانی؛ و تبعات و پیامدهای منفی آن است. بدین منظور از نظریه «وابستگی به مسیر»، برای تبیین این رابطه بهره گرفته شده است. سوال اصلی تحقیق، به این امر اختصاص یافته است که؛ وابستگی به مسیر چگونه با توجه به محیط و شرایط آن دوره سبب ساز پیش رفتن اوضاع به سمت و سوی خصومت و دشمنی بین دو کشور گردیده است. مدعای این پژوهش بر این فرضیه استوار است که، تصمیمات متقابل دو کشور پس از آن واقعه به عنوان یک نقطه عطف، متضمن وابستگی به مسیر بوده است و بواسطه آن قابل تبیین است. بنابراین، پس از جستجو در کتب و مقالات مختلف، با سود جستن از روش کیفی به تحلیل و تبیین تصمیمات و اقدامات طرفین درگیر در بحران مبادرت نمودم. یافته های پژوهش بر تاثیر منفی وابستگی به مسیر در محیط بحرانی و عدم اطمینانِ حاصل از آن بزنگاه مهم دلالت دارد. نتیجه این که؛ تصمیمات تهران و واشینگتن به دلیل وابسته به مسیر بودن در هر مرحله، بر وخامت اوضاع افزوده است.
بایسته های پرسمانِ سازه انگارانه در تحلیل سیاست خارجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سازه انگاری امروزه پرکاربردی ترین رهیافت ِنظری برای تحلیل سیاست خارجی است. اما این رهیافت تاکنون نتوانسته چارچوبی منسجم و مدل سازی شده در اختیار پژوهشگران قرار دهد. ازاین رو بسیاری از پژوهش ها به ضرورت های نظری، روشی و مفهومی که می بایستی در تحلیل سیاست خارجی درنظر گرفته می شد علم و وقوف کافی نداشته اند. بدین جهت دچار تحلیل های سطحی و «تقلیل گرایی نظری» شده اند. پژوهش های سازه انگارانه در هستی شناسی به «انسان شناسی» و «جامعه پذیری» نپرداخته اند. چنین «مشکلی تاحدودی ناشی از ماهیت سازه انگاری است؛ زیرا سازه انگاری ازآنجاکه حائل و سنتز پوزیتویسم و پساختارگرایی است، ترکیب متناقض نمایی از عناصر عینی و ذهنی را در تحلیل سیاست خارجی دخیل ساخته است. لذا مطالعات «تجربی» نیازمند مطالعات «نظریِ» روشمند است. در این مقاله به این پرسش پرداخته می شود: «براساس سازه انگاری، مبانی و بایسته های نظریِ پژوهش در تحلیل سیاست خارجی کدام اند؟». طبق یافته ها بررسی سیاست خارجی نیازمند تجزیه وتحلیل ساز ه انگاری در ابعاد پنج گانه هستی شناسی، معرفت شناسی، روش شناسی، گونه شناسی و مفهوم شناسی است. در هستی شناسی باید «سطح تحلیل» و «واحدهای تحلیل» مشخص شوند: سطح خُرد (انسان شناسی، جامعه شناسی و دولت شناسی) و سطح کلان (نظام بین الملل، سازمان های بین المللی، حقوق بین الملل، ساختارها و کارگزاران بین المللی). در معرفت شناسی رابطه دانش و ارزش، سوژه و ابژه، تبیین و تفسیر، واقعیت و حقیقت و ماده و معنا تحلیل می شود. هستی شناسی و معرفت شناسی روش پژوهش را مشخص می سازند: کمی یا کیفی. سپس نوع سازه انگاری انتخاب می شود: تفسیری، انتقادی، پسامدرن یا پوزیتویستی. سرانجام سازه های مفهومیِ پایه استخراج و تعریف می شوند: بین الاذهانیت، برساختگی، فرهنگ، هویت، انگاره، معرفت، هنجار و جامعه پذیری. بااین وجود، بایسته های پنج گانه مذکور حاکی از پیچیدگی و دشواری تحلیل سازه انگارانهِ سیاست خارجی است.