اغلب، افراد انسانی هنگام مواجهه با رویدادها یا موقعیت های جاری ناآشنا یا جدید تلاش می کنند از مقایسه این رویدادها با رویداد یا موقعیتی در گذشته برای فهم رویداد جاری کمک بگیرند. فهم یک رویداد یا موقعیت جاری از گذر قیاس آن با رویداد یا موقعیتی در گذشته یک سازوکار یا میانبر شناختی است که روانشناسی شناختی از آن به عنوان «استدلال قیاسی» اشاره می کند. پژوهش حاضر با تمرکز بر رویداد سیاست خارجی «مذاکرات و توافقات هسته ای ایران-گروه 1+5» نشان داده است چگونه برخی شخصیتهای سیاسی، رسانه ها و کاربران آنها در ایران کوشیده اند با توسل به قیاس های تاریخی رویداد «مذاکرات و توافقات هسته ای سه گانه ایران-گروه1+5» را فهم کنند. بر اساس یافته های پژوهش، قطعنامه 598، قرارداد الجزایر 1981، ملی شدن صنعت نفت، معاهده ترکمانچای، پیمان سعدآباد، معاهده گلستان، معاهده پاریس، امیرکبیر، آرش کمانگیر، صلح حدیبیّه و صلح امام حسن(ع)، قیاس های تاریخی ای هستند که قیاسگران با توسل به آنها رویداد سیاست خارجی «مذاکرات و توافقات هسته ای ایران-گروه1+5 (1394-1392)» را فهم کرده اند که از این میان، قطعنامه 598 و صلح حدیبیّه هر یک به طور برابر با فراوانی 22 درصد، فراگیرترین قیاس ها هستند. استنباط نویسندگان این است که میان موافقان و مخالفان «توافقات هسته ای سه گانه ایران-1+5» در جامعه ایرانی نبردی قیاسی در جریان بوده که ابزار این نبرد را رتوریک ایران /ملی گرایی-اسلام گرایی شکل داده است.