نامه معماری و شهرسازی
نامه معماری و شهرسازی سال دوم پاییز و زمستان 1388 شماره 3 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
کیفیت زندگی شهری معمولا یا با استفاده از شاخص های ذهنی از دیدگاه ساکنان و ارزیابی میزان رضایت آنها از زندگی شهری و یا براساس شاخص های عینی و با استفاده از اطلاعات ثانویه و وزن دهی به شاخص های عینی محیط شهری اندازه گیری می شود. به ندرت شاخص های عینی و ذهنی کیفیت زندگی در ارتباط با یکدیگر لحاظ میشوند. در این پژوهش، این دو گروه از شاخص ها، با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی(GIS)، و به منظور بررسی ارتباط مکانی میان پاسخ دهندگان و نیز جمع آوری شاخص های عینی در خصوص محیط شهری آنها از بعد دسترسی به خدمات عمومی و برخورداری از حمل و نقل عمومی ، به یکدیگر مرتبط شده اند. با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری(SEM)، شدت رابطه میان شاخص های عینی و ذهنی کیفیت زندگی شهری مورد ارزیابی و آزمون قرار گرفته است. نتیجه نشان میدهد که بهبود کیفیت زندگی ذهنی از طریق بهبود شرایط عینی در محیط شهری از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. همچنین رضایت از دسترسی به خدمات عمومی اثر مثبت و معنی داری را به لحاظ آماری بر کیفیت زندگی ذهنی وارد میکند و افزایش رضایت از دسترسی به خدمات ، سبب افزایش کیفیت زندگی ذهنی می شود. این یافته ها به برنامه ریزان شهری گوشزد میکند که در نظر گرفتن رابطه میان شاخص های عینی و ذهنی، معیارها و عوامل کالبدی در تعیین میزان رضایت مندی از زندگی در شهرهای جدید نقشی اساسی دارند.
بررسی و سنجش حس مکان در محلات ارگانیک و برنامه ریزی شده؛ مورد پژوهی: محلات ساغریسازان و بلوار گیلان در شهر رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف کلی از پژوهش حاضر، سنجش عناصر موثر در حس مکان و بررسی تفاوت آن در بافت های ارگانیک و برنامه ریزی شده با مطالعه موردی در محله های ساغریسازان با بافت ارگانیک و محله بلوار گیلان با بافت برنامه ریزی شده است. مبانی نظری تحقیق برگرفته از آرای معمار پدیدارشناس، کریستین نوربرگ شولتس درباره پدیده مکان و حس مکان است. از نظر شولتس، پدیده مکان مفهومی کلی و کیفی بوده و ساختار مکان، متاثر از مرز/ قلمرو ، تمرکز/ محصوریت ، عرصه درونی/ عرصه بیرونی ، شناسایی و خوانایی است. روش تحقیق، توصیفی بر مبنای استدلال استقرایی و با استفاده از راهبرد ترکیبی(کیفی - کمی) با تمرکز بیشتر بر راهبرد کیفی است. نتایج تحقیق با استفاده از انجام مصاحبه های عمیق توام با پرسش های باز از ۴۶ نمونه هدفمند انتخاب شده و با استفاده از روش مثلث بندی، مشاهده های محقق در زمان های مختلف و نیز مقایسه جداول نتایج در دو محله، مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفته است. ارزیابی نتایج نشان میدهد که محله برنامه ریزی شده بلوار گیلان، از نظر حس مکان در وضع ضعیف تری نسبت به همتای مسن تر خود یعنی محله ساغریسازان قرار گرفته است که از جمله علل این قضیه عبارتند از : یکنواختی محیط و استاندارد شدن بافت در بلوار گیلان ، کاهش هویت بومی، ضعف در وجود ارتباطات غنی انسانی ، فقدان حس زندگی جمعی، مهاجرپذیریؤ نوساز بودن محله و فقدان خاطرات جمعی، عدم انس با محیط، تغییر ذائقه و نگرش مردم به زندگی و غیره.
انگاره طراحی «فرم شهری پایدار» و شهر تاریخی؛ مطالعه موردی: بررسی سکونتگاه های حوزه بیابانی استان اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وجود بحران های ناشی از اقدامات و سیاست های شهری در ایران در حالی است که جامعه حرفه ای با تجربه بسیار غنی شهرسازی و معماری در شهرهای قدیمی و در راستای اصول توسعه پایدار مواجه است. شرایطی که میتواند به یاری توسعه شهرهای موجود آمده و از سوی دیگر آیندهء شهری روشنی را رقم بزند. به طور کلی هدف این مقاله مطالعه و بررسی دیدگاه های صاحب نظران و نیز تجربه معماری و شهرسازی گذشتگان به منظور تدوین یک چارچوب نظری مبتنی بر اصول طراحی فرم پایدار شهری است. روش به کار رفته برای تحقق این هدف، شامل تحلیل محتوای اسناد و مدارک به منظور دسته بندی مجموعه ای از اصول مورد اجماع و نیز مطالعه اسنادی و میدانی ویژگی های شهرهای تاریخی واقع در حوزه بیابانی استان اصفهان به منظور انطباق آنها با اصول منبعث از مبانی نظری است. نتایج حاصل از این تحقیق نشان میدهد که صاحب نظران بر عواملی همچون فشردگی، ایجاد تنوع در کاربری ها و فعالیت ها، حمل و نقل پایدار، طراحی سیستم های غیرفعال ، بازیافت و ... به عنوان عوامل موثر بر ایجاد فرم شهری پایدار تاکید دارند. در همین چارچوب ، مطالعه ویژگی های شهرهای مورد مطالعه نشان دهنده انطباق آنها به میران قابل توجهی با اصول و یافته های نظری مورد اشاره است.
ارتقاء عملکردی – کالبدی گذر تاریخی هفت منبر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیرجند با جمعیتی برابر ۱۷۰ هزار نفر، شهر کوچکی در جنوب خراسان است. ساختار شهر حاصل ترکیب دو فرم ساختاری مختلف است: بافت ارگانیک و بافت شطرنجی. بر اثر ایجاد شبکه شطرنجی، بافت ارگانیک از نظر کارایی بافت دچار بی نظمی ها و دگرگونی هایی شده است. در بخش های منظم و شطرنجی، معابر اصلی از نظر عملکردی فعال بوده اما در بافت ارگانیک، مناطق قدیمی پراکنده و ایزوله هستند.«گذر هفت منبر» نیز گذری تاریخی است که اگرچه هنوز دارای ویژگی های کالبدی است و در طول مراسم خاصی چون تاسوعا و عاشورا به شکلی پویا و فعال عمل میکند، اما در طول زندگی روزمره مردم حضور کمرنگی دارد. در این مقاله سعی بر آن است که با استفاده از نقشه های ذهنی استفاده کنندگان از فضا، میزان درک ذهنی مردم، با به کارگیری تکنیک های مختلف اندازه گیری شود. از طریق آنالیز کامپیوتری و به کمک استفاده از تکنیک های چیدمان فضا، میزان دسترسی به حوزه های مختلف نیز اندازه گیری شده است. در انتها با پیشنهاد تقویت بناهای باارزش تاریخی گذر هفت منبر و تقویت ارتباط بین کل و جزء در ساختار کل شهر، امید است بتوان از شهری با فضاهای فعال تر و پویاتر بهره جست.
فیلم به عنوان یک ابزار برای آموزش طراحی شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شهرسازی و به ویژه گرایش طراحی شهری برای فهم، تجزیه و تحلیل، ادراک و ارائه راه حل ، باید با سایر رشته ها، به ویژه برنامه ریزی، طراحی محیط، جامعه شناسی، روانشناسی و همچنین متخصصان اقتصاد و معماران رابطه و تعامل مناسبی داشته باشد و از قالب های مختلفی برای ارائه راه حل استفاده نماید. یکی از این قالب ها ، ارئه و بیان تصویری از ویژگی های بصری محیط است. سینما به عنوان یک رسانه جمعی تاثیرگذار، دائما در حال بازنمایی فضاها، رویدادها، نمادها و نشانه هاست که به صورت مستمر و پیوسته در حال آموزش، یادآوری و یا تجسم های واقعی برای مخاطبان خود است. این مقاله قصد دارد با انتخاب ده فیلم در دهه اخیر سینمای ایران(۱۳۷۵-۸۵) ، ارتباط میان زندگی اجتماعی و شکل شهر را مورد بررسی قرار دهد . هدف از این مقاله شناخت جایگاه فیلم برای استفاده از آن در آموزش طراحی شهری است. در ابتدا کاربرد سینما به عنوان ابزاری آموزشی در طراحی شهری روشن شده و سپس معیارهای انتخاب این فیلم ها و آموزه های آنها بیان خواهد شد. در نهایت نتیجه گیری میشود که به دلیل اهمیت و نقش شهرها در فیلم و رسانه ، به خصوص نمایش تحرک و سرزندگی و بازنمایی تصویر روشنی از شهر ، فیلم ها میتوانند به عنوان یک منبع واجد اهمیت برای آموزش طراحی شهری مورد استفاده قرار گیرند.
ارائه الگویی برای توسعه زمین در بافت ها ناکارآمد شهری؛ مورد پژوهشی: محدوده یافت آباد و منطقه 17 شهرداری تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پی بروز مسائل و مشکلات ناشی از رویکردهای سنتی به زمین و تهیه طرح های صرفا کالبدی برای هدایت توسعه زمین، رویکردهای نوین به برنامه ریزی کاربری زمین شهری ، ابعاد گوناگون موثر بر و متاثر از زمین را در نظر گرفته و الگوی توسعه ی زمین را در جهت تامین حداکثر منافع برای حیات شهری ضابطه مند می نمایند و به این منظور بر شیوه های اجرایی طرح ها، راهبردها و سیاست های پیشنهادی تاکید دارند. در پژوهش حاضر، مدیریت توسعه زمین به عنوان حلقه واسط میان طرح و اجرا معرفی شده که ساختار اصلی طراحی یک الگوی مدیریت توسعه زمین را تشکیل میدهد. هدف از تهیه این مقاله تبیین و کاربرد نحوه کاربست رویکرد رشد هوشمند در حوزه مدیریت توسعه زمین به منظور افزایش تحقق پذیری طرح ها به لحاظ اجرایی و انطباق راهبردها و سیاست های توسعه با فرصت ها و تهدیدهای بافت های شهری موجود است. رشد هوشمند نیز به عنوان یک رویکرد نوین در مبحث مدیریت توسعه مطرح شده است که برای تعیین اهداف و مسیر توسعه در مدل مدیریت زمین مورد نظر به کار می رود. در ادامه، این مدل در محدوده یافت آباد به عنوان نمونه ای از الگوی ناکارآمدی توسعه زمین مورد آزمون قرار گرفته است. نتایج پژوهش نشان می دهد که در یک محدوده شهری عواملی چون بی توجهی به نقش گروه های ذینفع و ذینفوذ در گرایش های توسعه زمین و نبود ضوابط و مقررات مدون در کنار محدودیت ها و مشکلات اقتصادی ، اجتماعی و کالبدی تاثیر به سزایی در ناکارآمدی الگوی توسعه زمین دارد؛ در حالی که در یک مدل مدون مدیریت زمین ، بررسی تاثیر و تاثرات این عوامل با معیارهای ناکارآمدی توسعه زمین میتواند مسیر و جهت راهبردهای اصلی توسعه مجدد محدوده را مشخص نمیاد. به منظور طرح ریزی برای اجرای این راهبردها، ساختار پیشنهادی مدل انطباق یافته مدیریت زمین مجموعه جامعی از طرح ها ، برنامه ها و سیاست های اجرایی را به صورت «کد توسعه» ارائه می کند.
تدوین ضوابط و مقررات ساخت و ساز در مناطق کوهپایه ای؛ مطالعه موردی: محله باغ شاطر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حفاظت و نگهداشت مناطق کوهپایه ای به لحاظ ویژگی های طبیعی، محیطی و منظری و هویت منحصر به فرد آنها ضروری است. این در حالی است که علی رغم وجود نمونه های موفق معماری و شهرسازی کوهپایه ای در ایران، ضوابط و مقررات مدونی در زمینه شیوه ساخت و ساز در این مناطق موجود نیست . این مقاله بر آن است تا فرآیندی جامع و روشمند را در راهبری و توسعه مناطق کوهپایه ای رائه دهد. روش مورد استفاده تحقیق، مشتمل بر شناخت ویژگی های مثبت و منفی این سایت ها، بررسی نمونه فرآیند تدوین ضوابط و مقررات جهانی توسعه در این مناطق ، متناسب سازی فرآیند کلی تدوین ضوابط و مقرارت ساخت و ساز با شرایط تهران، ارائه معیارهای پهنه بندی مناطق کوهپایه ای و تدوین الگوی ضوابط و مقررات در پهنه های همگون در نمونه ای از مناطق کوهپایه ای شمال شهر تهران است. نتایج حاصل از مبانی نظری نشان میدهد ، پهنه بندی به منظور تدوین ضوابط ساخت و ساز در مناطق کوهپایه ای علاوه بر ملاحظات معمول باید برا اساس معیارهای: خطوط تراز ارتفاعی، شیب بندی و دید و منظر(کریدورهای بصری و دید به عناصر شاخص) صورت گیرد و ضوابط و مقررات ساخت و ساز باید مشتمل بر ضوابط ارتفاعی و عقب نشینی ، حداکثر سطح اشغال، نحوه سازمان دهی عرصه و اعیان، حداقل تفکیک، تناسب فضای باز نسبت به سطح زیربنا و... باشد.
از زمان تا سرمد در انسان و معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناخت زمان متکی بر مراتب بالای وجود و «آن جهانی» ، و کمتر معطوف به دیدگاه های منطقی و علمی «این جهانی» بوده و چگونگی های تجلی آن در انسان و معماری از اهداف این مقاله است. به دنبال پی جویی زمان در نظریه های هستی شناسانه عرفانی – ایرانی به زمان در مرتبه سرمدی و نفی اطلاق قراردادی، اندازه گیری شده ،همگن، یک سویه و تهی از معنای آن رسیدیم. معماری های گذشته و زمان را هم در فضاهای گذر و هم در خلوت های مکث به ظهور می رساند.مرکز در آن معماری ها نمودی از زمان متوقف شده در «آن» های حضور و امکانی برای قطبی کردن فضای اطراف بود، یعنی آنچه که در «فضای پیوستار» و «همزمانی مکان» معماری مدرن و یکسانی ملهم از دموکراسی روز، به محاق رفت. زمان در معماری می تواند همانند وجود مترتب و با آن متعامل باشد. این ویژگی به هنرمندان این امکان را می دهد که فضایی متحرک با سطوح و لایه هایی مختلف را خلق کنند، که بدون رابطه یکسان در کنار یکدیگر ظاهر شوند تا مراتب مختلف آن به دست مدرک های متفاوت ،درک گردد. این رویکرد در مظاهر مختلف فرهنگی و هنری سبب می شود که در موقعیت های «آن جهانی» ، زمان قراردادی و آفاقی که به وجود خارجی و محسوس ابژه ها مربوط می شود. در محاق تعلیق نوع سرمدی آن قرار گیرد. بدین وسیله مدرک می تواند از ظاهر حوادث به ذات و باطن آن ها ناظر شود.