آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۳

چکیده

شناخت زمان متکی بر مراتب بالای وجود و «آن جهانی» ، و کمتر معطوف به دیدگاه های منطقی و علمی «این جهانی» بوده و چگونگی های تجلی آن در انسان و معماری از اهداف این مقاله است. به دنبال پی جویی زمان در نظریه های هستی شناسانه عرفانی – ایرانی به زمان در مرتبه سرمدی و نفی اطلاق قراردادی، اندازه گیری شده ،همگن، یک سویه و تهی از معنای آن رسیدیم. معماری های گذشته و زمان را هم در فضاهای گذر و هم در خلوت های مکث به ظهور می رساند.مرکز در آن معماری ها نمودی از زمان متوقف شده در «آن» های حضور و امکانی برای قطبی کردن فضای اطراف بود، یعنی آنچه که در «فضای پیوستار» و «همزمانی مکان» معماری مدرن و یکسانی ملهم از دموکراسی روز، به محاق رفت. زمان در معماری می تواند همانند وجود مترتب و با آن متعامل باشد. این ویژگی به هنرمندان این امکان را می دهد که فضایی متحرک با سطوح و لایه هایی مختلف را خلق کنند، که بدون رابطه یکسان در کنار یکدیگر ظاهر شوند تا مراتب مختلف آن به دست مدرک های متفاوت ،درک گردد. این رویکرد در مظاهر مختلف فرهنگی و هنری سبب می شود که در موقعیت های «آن جهانی» ، زمان قراردادی و آفاقی که به وجود خارجی و محسوس ابژه ها مربوط می شود. در محاق تعلیق نوع سرمدی آن قرار گیرد. بدین وسیله مدرک می تواند از ظاهر حوادث به ذات و باطن آن ها ناظر شود.

تبلیغات