مقالات
حوزه های تخصصی:
از جمله دلایل تغییر نگرش رشته شهرسازی از پارادایم رشد به توسعه پایدار، ناکارآمدی رشته و حرفه در پاسخ به دغدغه های محیطی از نیمه دوم قرن بیستم بود. نتیجه چنین تغییر نگرشی در اواخر قرن بیستم در آموزش رسمی و غیررسمی شهرسازی در سراسر جهان بازتاب پیدا کرد که انعکاس آن در حرفه، محصول شهرسازی متفاوتی را رقم زد. نوع نگاه به آموزش توسعه پایدار در کشوهای توسعه یافته در مقایسه با کشورهای در حال توسعه ای مانند ایران موضوعی است که می تواند از منظر تحلیل محتوای برنامه های درسی شهرسازی در کشورهای منتخب دنبال شود. بر این اساس، هدف مقاله حاضر تحلیل جهت گیری آموزش های رشته شهرسازی به سمت مفهوم توسعه پایدار است. در این مقاله که به نوعی تحقیق کاربردی است، با توجه به ماهیت موضوع، از روش کیفی تحلیل محتوا و قابلیت های نرم افزاری SPSS در تحلیل داده ها استفاده شده است. داده های مورد نیاز از طریق بررسی برنامه های درسی شهرسازی در کشورهای منتخب، که به عنوان کشورهای خاستگاه در توسعه پایدار بوده و برنامه های درسی آنها نیز توسط نهادهای بین المللی اعتبارسنجی شده اند، جمع آوری گردیده اند. نتایج بررسی های این مقاله در 128 دانشگاه از نُه کشور مختلف نشان می دهد که جهت گیری غالب در آموزش توسعه پایدار به ارائه "درسی مستقل با موضوع توسعه پایدار و مفاهیم محیطی" و نیز "تدریس توسعه پایدار در رویه و محتوای دروس شهرسازی" است. نتایج این امر در نمونه ایران حاکی از آن است که اگرچه دروسی با «محتوا و عنوان موضوعات محیطی» در تمامی گرایش های کارشناسی ارشد ارائه شده، اما توجه به موضوع توسعه پایدار را به طور رسمی می توان در گرایش طراحی شهری و برنامه ریزی منطقه ای به ترتیب در یک و دو درس اختیاری مشاهده کرد که در مقایسه با یافته های جهانی محدود و ناکافی است. با این حال، توجه به آموزش توسعه پایدار به عنوان یکی از معیارهای نظام رتبه بندی گرین متریک می تواند درون مایه پژوهش های کاربردی آتی باشد و گامی به سوی توسعه پایدار قلمداد شود.
تاثیر عناصر بصری دیوارنگاره های ایستگاه متروی تئاتر شهر تهران بر مطلوبیت ادراکی- بصری از منظر شهروندان، متخصصان و هنرمندان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آنجا که ایستگاه های مترو در زمره فضاهای همگانی شهرها قرار می گیرند، جداره آنها مشتمل بر آثار هنری همگانی به ویژه دیوارنگاره ها، بخشی از منظر شهری به حساب می آید. آثار هنری موجود در جداره می تواند با ایجاد سامانه ارتباطی میان اثر، هنرمند و مخاطب، زمینه ای برای تعامل بیشتر میان مردم و محیط فراهم آورد. بدین جهت، شناخت عوامل مؤثر بر ترجیحات بصری مخاطبان برای ایجاد مطلوبیت ادراکی _ بصری ضرورت دارد. هدف این پژوهش، شناخت چگونگی تأثیر عناصر بصری دیوارنگاره های ایستگاه متروی تئاتر شهر بر مطلوبیت ادراکی _ بصری با تأکید بر بعد بصری جداره ایستگاه است. این پژوهش به دنبال پاسخ به این پرسش است که عناصر بصری دیوارنگاره های ایستگاه متروی تئاتر شهر چگونه بر مقبولیت و مطلوبیت بصری جداره ایستگاه تأثیرگذارند؟ برای پاسخ به این پرسش، از روش آمیخته و برای گردآوری داده ها از روش های مشاهده، مصاحبه و تکنیک ترجیح بصری استفاده شده است. از بین شهرهای گوناگون، به لحاظ موقعیت الگوفرستی، شهر تهران و از میان ایستگاه های مترو در این شهر، ایستگاه متروی تئاتر شهر به دلیل موقعیت مکانی و نزدیکی به خیابان ولی عصر، تئاتر شهر و پارک دانشجو انتخاب شد. از میان دیوارنگاره های این ایستگاه، نُه دیوارنگاره مورد آزمون قرار گرفت. نتایج حاکی از آن است که مطلوبیت ادراکی _ بصری در هر سه گروه ناظران تعلیم نیافته (شهروندان)، ناظران تعلیم یافته (متخصصان هنرهای تجسمی) و خالقان آثار (هنرمندان) وجود داشته و نظر شهروندان و هنرمندان به یکدیگر نزدیک تر بوده است. در ارزیابی به عمل آمده، شهروندان از به کارگیری طرح های دارای نوآوری، ریتم و تضادهای فرمی استقبال نموده و از نظر ایشان محل نصب دیوارنگاره ها به لحاظ میدان و زاویه دید و ارتباط با جداره ها مطلوب ولی نورپردازی آثار، نامطلوب ارزیابی شد. این موارد در نمونه های مورد مطالعه به عنوان عوامل اصلی مطلوبیت ادراکی _ بصری با تأکید بر بعد بصری دیوارنگاره های ایستگاه شناخته شد.
بررسی الگوی کاشت گیاهان در مقیاس بصری مطلوب در پارک های محله ای، نمونه مورد مطالعه: پارک های محله ای منطقه 18 و 1 تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پارک های محله ای در ارتباط بین مردم با طبیعت نقش مهمی را ایفا می کنند. در واقع فضای سبز مهمترین انگیزه برای حضور و تفریح در پارک است. به منظور ارتقای کیفیت فضای سبز پارک های محله ای و افزایش مشارکت مردمی، طراحی منظر پارک در ارتباط با ترجیحات مردم و ادراک آنها از منظر مطلوب ضروری به نظر می رسد، در حالی که در این زمینه کاستی هایی وجود دارد. از این رو هدف پژوهش حاضر بررسی پسندهای بصری مردم در راستای طراحی مطلوب پوشش گیاهی است. پژوهش حاضر قصد دارد این پسندها را در زمینه ترکیب فضایی پوشش گیاهی بر اساس شاخصه مهم و تأثیرگذار مقیاس بصری، مورد مطالعه قرار دهد. در این بررسی عوامل زمینه ای سن، جنسیت و تفاوت سطح اجتماعی _ اقتصادی در نظر گرفته شد. روش پژوهش حاضر ترکیب روش کیفی و کمی است؛ ابتدا با مطالعه منابع و مشاهده میدانی ترکیب فضایی گیاهان در ایجاد انواع مقیاس بصری مورد شناسایی قرار گرفت سپس برای روش علی _ مقایسه ای، داده ها مبتنی بر پیمایش جمع آوری شدند. با نمونه گیری تصادفی، 363 نفر از مراجعه کنندگان به پارک های محله ای در دو منطقه شهر تهران، مورد پرسش قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش آزمون تعقیبی بونفرونی با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شد. نتایج تحلیل داده ها بیانگر این مهم است که بین نظرات پاسخ دهندگان در زمینه مقیاس بصری مطلوب در گروه های مختلف تفاوت کمی قابل مشاهده است. برای همه گروه ها مقیاس بصری کاملاً بسته و دید کاملاً باز مطلوب نیست. مناظر با مقیاس بصری میانه و دید باز در فضای سایبانی مطلوب تر هستند. بر اساس یافته های پژوهش حاضر، الگوی کاشت بر اساس ترکیب گیاهان در لایه های عمقی فضای سبز و در ارتفاعات مختلف پیشنهاد شد. پژوهش حاضر گام های نخستین را در برنامه ریزی منظر براساس آگاهی از پسندهای عمومی برداشته و این یافته ها ارائه کننده راهکارهای عملی برای طراحی کاشت در منظر هستند.
تبیین مدل مفهومی نقش آفرینی فضای شهری در ارتقای کیفیت زندگی در بافت های تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فضای شهری در یک بستر تاریخی، علاوه بر دارا بودن همه عملکردهای متعارف خود که در سایر محیط های شهری نیز عهده دار است، باید نقش خود را در ترازی بالاتر و چند وجهی منطبق با ویژگی های یک بافت تاریخیِ هویت مند ایفا نماید. بر این مبنا هدف اصلی پژوهش حاضر،کشف چگونگی ارتباط و نحوه برهمکنش مؤلفه های فضای شهری با اجزا و ارکان متشکله جریان زندگی در بافت تاریخی است؛ به نحوی که بتوان با مدیریت و استفاده شایسته از ظرفیت های فضای شهری در بستر بافت تاریخی، کیفیت زندگی ساکنان و کاربران آن را ارتقا بخشید. این مهم به نوبه خود حفظ ساکنین بومی در محدوده بافت تاریخی، بازگشت مهاجران از محدوده و پایداری اقتصادی، اجتماعی و محیطی را موجب خواهد شد. روش تحقیق پژوهش حاضر "توصیفی_ تحلیلی"، "استدلال منطقی" و در نهایت "دلفی سازی و نظرسنجی از خبرگان" است. بدین ترتیب که ابتدا به مؤلفه های فضای شهری و کیفیات ناظر بر آن پرداخته شده، سپس ابعاد و سنجه های کیفیت زندگی شهری بررسی و شاخص هایی از آن که به فضای شهری و کیفیت محیطی اشاره دارد و موضوع کار طراحی، برنامه ریزی و مدیریت شهری است، بر اساس دیدگاه های نظری و تحقیقات انجام شده گذشته مشخص شده است. در گام بعدی شاخص های استحصال شده با ویژگی های خاص بافت تاریخی مورد پایش و بازبینی قرار گرفته است. شاخص های به دست آمده از دلفی (با تعداد 91 شاخص) با اظهارنظر حدود 40 نفر از خبرگان رشته و حرفه به 64 شاخص تقلیل یافتند. در نهایت نتایج آن در قالب مدل مفهومی نقش فضای شهری در ارتقای کیفیت زندگی در بافت های تاریخی شهری ارائه شده است. این مدل مفهومی از شش مؤلفه تشکیل شده؛ شامل مؤلفه زیست محیطی با معیارهای «کیفیت زیست خرد فضاها»، «پایداری زیست محیطی»، مؤلفه تجربی_زیبایی شناختی با معیارهای «هم پیوندی بافت جدید و قدیم»، «کیفیت منظر شهری و ارتباط فضایی»، مؤلفه عملکردی با معیارهای «تنوع استفاده از محیط»، «سرزندگی وکیفیت محیطی»، «ایمنی و امنیت» و «حمل ونقل و دسترسی»، مؤلفه اجتماعی_فرهنگی با معیارهای «سرزندگی و انسجام اجتماعی»، «حفظ تعادل جمعیت»، مؤلفه ی اقتصادی با معیارهای «سرزندگی و ثبات اقتصادی»، «انعطاف پذیری برنامه های توسعه» و مؤلفه ی زمان با معیارهای «مدیریت زمان در فضاهای همگانی»، «تداوم مکان» که شاخص ها را تعریف کرده اند.
ساخت، هنجاریابی، اعتبارسنجی مقیاس امنیت محیطی پارک های شهری مبتنی بر ترجیح کاربران، نمونه مورد مطالعه: پارک ملت تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از معضلات جوامع امروزی، احساس ترس و عدم احساس امنیت در محیط های شهری و بالتبع در پارک هاست. بنابراین پارک های شهری نیازمند طراحی آگاهانه ای هستند که رضایت مخاطب را به همراه داشته باشد و در برنا مه ریزی و طراحی آنها توجه به ویژگی های مخاطب نیز لازم است و این مهم می تواند با مشارکت و همفکری کاربران به دست آید و افزایش امنیت محیطی به عنوان یکی از مهم ترین اصول کیفیت بخشی به محیط اگر بر پایه ترجیح کاربران باشد، می تواند به بهبود فضاها کمک کند. از آنجا که تفاوت در ویژگی های هر مکان از جنبه زیست محیطی، اقتصادی، اجتماعی و کالبدی می تواند احساس امنیت یا ترس متفاوتی را به شهروندان القا کند، در این پژوهش از یک پارک بزرگ در تهران (پارک ملت) به عنوان نمونه مورد مطالعه استفاده شده است. هدف پژوهش حاضر ساخت، هنجاریابی و اعتبارسنجی مقیاس امنیت در پارک های شهری از دیدگاه کاربران است. روش تحقیق توصیفی_تحلیلی و از نوع تحلیل عاملی اکتشافی است. برای ساخت گویه های مرتبط با امنیت از طریق مصاحبه با متخصصان و کاربران، کدگذاری باز و براساس مبانی نظری، پرسشنامه ای در حیطه ی امنیت تنظیم شده است. روایی محتوایی از طریق اجرای مقدماتی و مصاحبه باز با کاربران و تأیید متخصصان انجام گرفته و پایایی آن در مرحله مقدماتی با هماهنگی درونی سئوالات و آلفای کرونباخ سنجیده شده است. پرسشنامه در مرحله نهایی در بین 250 کاربر در پارک ملت تهران توزیع شده است. نتایج پژوهش بیانگر آن است که پرسشنامه از اعتبار و هنجاریابی برخوردار است و با وارد کردن داده های به دست آمده در نرم افزارSPSS 22 و به کارگیری تکنیک تحلیل عاملی اکتشافی، هشت عامل تبیین کننده در ترجیح کاربران به دست آمده که عبارتند از طراحی عناصر مصنوع، کنترل و نظارت پذیری، طراحی کاشت، خوانایی، دسترسی پذیری فیزیکی، زیبایی شناسی، الگوهای فعالیت و اندازه و وسعت فضا. در بین عامل های هشت گانه، عامل طراحی عناصر مصنوع بیشترین سهم و عامل اندازه و وسعت فضا کمترین سهم را در توضیح واریانس دارند. شاخص های مطرح شده این پژوهش می تواند در بهبود عملکرد طراحان، مجریان و مدیران شهری در پیاده سازی الگوهای مناسب برای طراحی پارک های شهری ایمن که منطبق بر ترجیحات کاربران باشد، مورد توجه قرار گیرد.
کاربست تاثیر شناختی «شاخص خاطره» بر ارتقای حس تعلق ساکنان محلات جدید و قدیم شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محیط انسان ساختی که انسان در آن زندگی می کند، صرفاً ابزار علمی یا نتیجه رویدادهای بی هدف نیست، بلکه واجد ساختار بوده و معنا را تجسم می بخشد. این معنا و ساختارها بازتاب فهم انسان از محیط طبیعی، انسان ساخت و وضعیت وجودی کلی اوست. معنایی را که انسان از محیط انسان ساخت، به صورت فردی و یا اجتماعی درک می کند، سبب ایجاد خاطراتی در ذهن او می گردد که در نهایت سبب افزایش حس تعلق ساکنین نسبت به فضای زیستی می شود. هدف این پژوهش، کشف عوامل خاطره ساز و ارزیابی میزان تأثیرگذاری آن بر ارتقای حس تعلق ساکنین محلات نسبت به فضای زیستی شان است. حس تعلق، امری چند بعدی است و عوامل متفاوتی در ارتقای این حس نقش دارد. بر اساس ادبیات موجود، خاطره به عنوان یکی از معیارها برای برآورد حس تعلق افراد نسبت به محل سکونتشان استخراج گردید. به منظور ارزیابی الگوی نظری، سه محله سنگ سیاه، اسحاق بیگ و بازار مرغ از میان محلات قدیمی و سه محله آبیاری، اصلاح نژاد و هوابرد از میان محلات جدید شهر شیراز به عنوان نمونه موردی انتخاب گردیدند و پرسشنامه ای متناسب در میان آنها توزیع شد. پژوهش حاضر کاربردی بوده و به شیوه همبستگی و با استفاده از روش تحلیلی _ توصیفی تدوین گردیده است. داده های پرسشنامه با استفاده از نرم افزار Spss ورژن 24 و آزمون ضریب همبستگی اسپیرمن و Tukeyو Anowa و SamplesT- Test Paired و ضریب همبستگی پیرسون مورد ارزیابی قرار گرفته است. نتایج پژوهش بر همگن بودن محلات انتخابی در بافت جدید و قدیم از نظر تشابه ویژگی ها به طور مجزا و اهمیت عامل خاطره بر ارتقای حس تعلق در تمامی محلات دلالت دارد. بر این اساس، تأثیر خاطرات اجتماعی نسبت به خاطرات کالبدی بر ارتقای حس تعلق ساکنین محلات بیشتر بوده است. در مجموع، شاخص عناصر خاطره ساز از خاطرات کالبدی و آشنایی با محله از خاطرات اجتماعی بیشترین تأثیر و عامل ابنیه تاریخی از خاطرات کالبدی و سازمان های مردم نهاد از خاطرات اجتماعی کمترین تأثیر را در ارتقای حس تعلق ساکنین نسبت به فضای زیستی دارد.
سنجش هنایندگی خُنیاگری خیابانی بر زندگی همگانی فضاهای شهری، نمونه مورد مطالعه: قلمروهمگانی شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توسعه فیزیکی شهرها و گسترش استفاده از وسایل نقلیه موتوری، فضاهای عمومی شهرهای امروز، کمتر برای انجام رفت وآمدهای روزمره عابران پیاده مورد استفاده قرار می گیرند. در چنین شرایطی رویدادهای فرهنگی صورت گرفته در دل فضاهای شهری اهمیتی دوچندان در ارتقای پتانسیل اجتماع پذیری این فضاها می یابند. خنیاگری یا موسیقی خیابانی، گونه ای از خُرد_رویدادی فرهنگی در قلمروهمگانی است که با اثرگذاری بر کیفیت های قلمرو همگانی شهر، زندگی همگانی در فضاهای عمومی شهر را تحت تأثیر قرار می دهد.هدف اصلی این پژوهش، مقایسه میزان تأثیرپذیری هریک از اشکال حضور شهروندان در فضاهای همگانی، شامل حضور انتخابی، حضور اجتماعی غیرفعال و حضور اجتماعی فعال، در زمان اجرای موسیقی خیابانی و همچنین مقایسه میزان تأثیرگذاری عوامل محیطی و عوامل درونی مرتبط، بر تمایل شهروندان به حضور در این فضاهاست. پژوهش حاضر از نوع توصیفی تحلیلی بوده و داده های آن از طریق توزیع 250 پرسشنامه در قالب طیف لیکرت، به صورت تصادفی میان افراد حاضر در شش محدوده اجرای موسیقی خیابانی در کلانشهر شیراز به دست آمده است. نتایج تحلیل رگرسیون رتبه ای حاکی از آن است که حضور اجتماعی غیرفعال، بیش از دو مؤلفه دیگر، متأثر از اجرای موسیقی خیابانی است. همچنین عوامل محیطی مرتبط با موسیقی خیابانی در مقایسه با عوامل درونی تأثیر بیشتری بر حضور شهروندان در فضاهای شهری یادشده دارند. با تکیه بر نتایج حاصل از نمونه های مورد مطالعه، سیاست تجهیز مکان اجرا به زیرساخت های پیشرفته، تناسب سطح فنی اجراکنندگان با میزان اهمیت مکان و به کارگیری ترکیبی از سیاست های تشویقی و بازدارنده در راستای تعدیل کیفیت محیطی مکان اجرا با هدف افزایش قابلیت حضورپذیری قلمروهمگانی، پیشنهاد گردیده است.
تحلیل مقیاس طرح های بازآفرینی شهری و اثرات آن بر کیفیت زندگی ساکنان با تأکید بر تجربه ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین چالش های کلانشهرهای امروز، وجود محله های شهریِ نابسامان و فقیر شهری در فضاهای حاشیه ای است. مجموعه سیاست ها و برنامه های بازآفرینی برای رویارویی با چنین چالشی، در طی سده بیستم تلاش کرده است تا کیفیت زندگیِ بهتری برای ساکنینِ واقع در چنین فضاهای فقیر شهری ایجاد کند. اما چنین اقداماتی، کمتر با موفقیت قابل توجهی همراه بوده است. پیش فرض پژوهش حاضر این است که یکی از دلایل اصلیِ چنین شکست هایی، کم توجهی به مقیاسِ برنامه ها و طرح های بازآفرینی شهری بوده است. بر این اساس در این پژوهش، دو پرسش اصلی طرح شده است: نخست، چرا مفهوم مقیاس باید در محوریت برنامه های بازآفرینی شهری قرار بگیرد و چنین محوریتی چگونه می تواند به کارآمدترسازیِ برنامه ها و ارتقای کیفیت زندگی ساکنین شهریِ هدف کمک کند؟ و دوم، وضعیت پروژه های بازآفرینی شهری، بر اساس معیارها و شاخص های موردنظر در این پژوهش، چه اثراتی بر کارایی پروژه و وضعیت کیفیت زندگی ساکنین هدف می تواند داشته باشد؟ برای پاسخ به چنین پرسش هایی، از دو روش شناسی زمینه گرا برای تحلیل مفهوم مقیاس و پیمایشی_داده نگر برای سنجش کیفیت زندگی استفاده شده است. منابع داده و اطلاعات، شامل سرشماری ها و پرسشگری و همچنین کتابخانه ای_اسنادی، برنامه ها و طرح ها و تکنیک های تجزیه و تحلیل نیز شامل همبستگی و رگرسیون(برای سنجش کیفیت زندگی) و فرا_تحلیل(در مقیاس شناسی) بوده است. نتایج این پژوهش در چهار نمونه شهر رشت، همدان، سنندج و گرگان نشان می دهد که همبستگی معناداری بین تعداد پروژه های بازآفرینی، انرژی اولیه و موقعیت مکانی آنها (متغیرهای مستقل) و اثرگذاری آنها بر کیفیت زندگی ساکنین هدف (متغیر وابسته) وجود دارد. وجود چنین همبستگی بدین معناست که برنامه های بازآفرینی شهری در ایران می تواند از طریق توجه بنیادی به مقیاس برنامه بازآفرینی، تأثیر بیشتری در ارتقای کیفیت زندگی ساکنین هدف داشته باشد.