مقالات
حوزه های تخصصی:
در این مقاله فرایند طراحی شهری به عنوان اصلی ترین مؤلفه ی چنته دانش طراحی شهری مورد بررسی قرار گرفته و مناسبت این فرایند با تحقق پروژه ها به لحاظ نظری تحلیل شده است. به این منظور فرایند طراحی شهری در بستر نظری رشته طراحی شهری به عنوان یک رشته ی آکادمیک مستقل تحلیل شده و مشکلات تحقق پذیری پروژه ها در قالب رابطه سه گانه تئوری، حرفه و اجرا مورد بحث قرار گرفته است. هدف مقاله دستیابی به روش شناسی مناسب برای مواجهه طراحی شهری با مشکلات مرتبط با تحقق پذیری پروژه هاست. این روش شناسی در چارچوب نظری مقاله ارائه شده است. چارچوب نظری مقاله مبتنی بر تبیینی جدید از فرایند طراحی شهری است که به منظور افزایش تحقق پذیری پروژه ها مطرح شده است. فرایند یاد شده با عنوان فرایند تدریجی طراحی شهری مرحله اجرا را نیز به مراحل متداول فرایند، مطالعه، تحلیل و اجرا می افزاید و آنها را در یک مناسبت غیر خطی و غیر چرخه ای به صورت نامنظم و وابسته به مراحل اجرا در نظر می گیرد. این فرایند پیشنهادی در قالب روش شناسی پژوهشی اقدام پژوهی در یک پروژه طراحی شهری مورد بررسی قرار گرفته است. پروژه طراحی اراضی کن جنوبی شهر تهران مبتنی بر این روش شناسی در بستر عالم واقع و شرایط محیط حرفه ای مورد ارزیابی قرار گرفته است. در بررسی این نمونه ی موردی مراتب افزایش تحقق پذیری پروژه از طریق به کار گرفتن روش تدریجی شرح داده شده است. همچنین به عنوان شاهد عدم کامیابی فرایند کلاسیک طراحی شهری اسناد تحقق یک نمونه موردی دیگر، طرح جامع ویژه ی اراضی عباس آباد، با روش تحلیل محتوا آنالیز شده است. در نهایت در نتیجه بحث تعمیم پذیری فرایند تدریجی طراحی شهری به عنوان یک سازوکار جایگزین یا تکمیل کننده فرایندهای روتین و متداول طراحی شهری مطرح گردیده است.
نقش الگوی فضایی و پوشش گیاهی فضاهای باز محلی بر میزان آسایش حرارتی در اقلیم سرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آسایش حرارتی به عنوان یکی از عوامل اساسی در حضورپذیری انسان ها در فضاهای شهری مطرح است. طراحی فضاهای باز شهری تحت تأثیر عناصر و عوامل مختلف می تواند باعث تغییر درکیفیت آسایش حرارتی استفاده کنندگان شود که در این پژوهش براساس ضرورت نقش دو مؤلفه الگوی هندسی و پوشش گیاهی در ارتباط با میزان آسایش حرارتی در فضاهای باز محلی در بافت قدیمی شهر همدان با اقلیم سرد و کوهستانی تبیین و تحلیل شده است. هدف از انجام پژوهش حاضر ارزیابی الگوی پوشش گیاهی و الگوی هندسه فضاهای باز محلی بر آسایش حرارتی در فصل زمستان در این بافت شهری است. در این راستا نُه مرکز محله تاریخی در شهر همدان به عنوان بستر تحلیل پژوهش در نظر گرفته شده که با استفاده از نرم افزار Envi-met، شبیه سازی و با ورود داده های اقلیمی و فضایی، تحلیل های مورد نظر انجام شده است. نتایج تحلیل نشان می دهد که در نظر گرفتن الگوی پوشش گیاهی و الگوی هندسی فضاهای باز به طور توأمان نقش مهمی در آسایش حرارتی در این اقلیم دارد. علاوه براین از میان متغیرهای محیطی آسایش حرارتی، سرعت باد بیشترین تأثیر را بر آسایش حرارتی در فصل زمستان داشته است. همچنین وجود پوشش های گیاهی برگ ریز ضمن آن که در تابستان با ایجاد سایه اندازی مناسب شرایط آسایش اقلیمی مناسبی را برای کاربران فراهم می نماید، در زمستان هم مانع تابش نور خورشید بر فضاهای باز گشته ( ضمن آن که در این گونه اقلیم ها شاهد وزش بادهای سرد و کمبود رطوبت به خصوص در ایام زمستان هستیم)، وجود این نوع الگوها و درختان باعث جذب رطوبت از زمین و انعکاس آن به محیط های اطراف می گردد.
برندسازی شهری در راستای توسعه گردشگری خلاق به کمک مدل مدیریت برندشهری (CBM)- مورد مطالعه: شهرجونقان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در چند دهه گذشته، موضوع برند سازی در برنامه ریزی گردشگری توجه بسیاری را به خود جلب نموده است. در بازار های به شدت رقابتی جهانی، نیاز مقصدها برای ایجاد یک هویت منحصربه فرد و بی نظیر (یعنی متمایز ساختن خودشان از رقبا) بیش ازپیش اهمیت حیاتی پیداکرده است. برند سازی در راستای گردشگری به معنی چگونگی ادراک ذهنی استفاده کنندگان از یک مقصد گردشگری است. در همین راستا هدف اصلی این پژوهش ایجاد یک تصویر روشن، واضح و خاص از سیمای شهر جونقان برای جذب حداکثری ﺟﺮﯾﺎن ﺑﺎزدﯾﺪﮐﻨﻨﺪﮔﺎن در ازای ارﺗﻘﺎی ﺟﺬاﺑﯿﺖ ﻫﺎی ﺷﻬﺮ است ﺗﺎ ﺷﺮاﯾﻂ ﺑﻬﺘﺮی ﺑﺮای زﻧﺪﮔﯽ ﻓﺮاﻫﻢ ﮔﺮدد. در پژوهش کاربردی و توسعه محور حاضر با استفاده از روش تحقیق توصیفی و به کمک شیوه مطالعات کتابخانه ای که برای جمع آوری اطلاعات و داده ها استفاده شده، ابتدا چارچوب نظری در رابطه با موضوع برند سازی شهری و گردشگری خلاق و نقش برند سازی شهری در گردشگری تبیین شده و در ادامه با کمک مدل مدیریت برند شهر و شیوه کتابخانه ای و مصاحبه نیمه ساختاریافته به ایجاد برند برای شهر جونقان پرداخته شده است. نتایج حاکی از این است که قلعه سردار اسعد بختیاری به عنوان تصویر و برند شهر جونقان شناسایی شده و در راستای توسعه گردشگری خلاق به کمک برند شهر به ایجاد یک مسیر گردشگری منجر می شود که حوزه های تاریخی و طبیعی موجود در شهر را باهم می آمیزد تا با ایجاد محصولات نوآورانه و جذب کارآفرین ها، مزیت های رقابتی نسبت به مقاصد دیگر پیدا کرده و آوازه و چشم انداز شهر را در سراسر جهان بازگو نموده و پشتیبان و هدایت گر خلاقیت در شهر گردد و به پیشبرد گردشگری، صادرات و سرمایه گذاری در شهر منجر شود.
ارزیابی نقش کیفیت معماری در ارتقا کیفیت زندگی در مجتمع های مسکونی از دیدگاه سلامت ساکنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بی توجهی طراحان و معماران به کیفیت مجموعه های زیستی در جریان رشد شتابان شهرنشینی، ساکنان این مجموعه ها را با مشکلات متعددی روبه رو نموده که از جمله مهمترین آنها، افت شدید کیفیت زندگی در این مجموعه هاست. اهمیت این موضوع به حدی است که در بعضی موارد، زندگی در این مجتمع ها، سلامت ساکنان آن را به مخاطره می اندازد. در همین ارتباط پژوهش حاضر، کیفیت معماری را به عنوان متغیر مستقل، کیفیت زندگی را به عنوان متغیر وابسته و کیفیت سلامت را به عنوان متغیر میانجی مد نظر قرار داده و سعی در تحلیل چگونگی ارتباط میان متغیرهای یادشده نموده است. بنابراین بر اساس ادبیات تحقیق، کیفیت سلامت با سه شاخص سلامت جسمانی، سلامت روانی و سلامت اجتماعی مورد ارزیابی قرار گرفت. کیفیت معماری نیز در قالب سه شاخص کیفیت محیطی، کیفیت ساختاری و کیفیت عملکردی مد نظر قرار گرفت و در نهایت کیفیت زندگی خود به عنوان یک مفهوم ثابت و چند جانبه تعریف گردید. گردآوری اطلاعات در حوزه کیفیت معماری و سلامت با استفاده از پرسشنامه محقق ساز و در ارتباط با کیفیت زندگی با استفاده از پرسشنامه استاندارد انجام گرفت. جامعه آماری در این تحقیق، ساکنان سه مجتمع اساتید، دراک و چوگان در شهر شیراز بودند که از نظر بافت اجتماعی ساکنان و نیز موقعیت جغرافیایی در شهر، در یک سطح قرار داشته ولی از نظر شاخص های محیطی و معماری، دارای تفاوت هایی با یکدیگر بودند. تحقیق از نوع کمی _ کیفی و تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری و نیز تحلیل محتوای مصاحبه های صورت گرفته از ساکنان انجام گرفته است. در انتها نتایج تحقیق حاکی از آن بود که کیفیات معماری، تأثیر بسزایی در کیفیت زندگی ساکنان در مجتمع های مسکونی دارد که این موضوع از طریق ارتقای سطوح مختلف سلامت ساکنان شکل می گیرد. به این ترتیب که کیفیت محیطی باعث ارتقای سلامت جسمانی شده، کیفیت ساختاری باعث ارتقای سلامت روانی شده و کیفیت عملکردی باعث ارتقای سلامت اجتماعی ساکنان می شود و در نهایت برآیند این موارد باعث ارتقای کیفیت زندگی در مجتمع های مسکونی می شود.
تاثیر خرد اقلیم های شهری بر آسایش محیطی در فضای باز عمومی( نمونه موردی: میدان شهدا شهر مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کیفیت طراحی فضاهای باز عمومی به عنوان یک قرارگاه رفتاری برای اوقات فراغت نقش مهمی در میزان رضایتمندی افراد دارد. احساس لذت و رضایتمندی زمانی اتفاق خواهد افتاد که فرد به حد نسبی از آسایش جسمی و روحی (آسایش محیطی) رسیده و فاقد از امور مقید کننده باشد. همچنین یکی دیگر از عوامل رضایتمندی، آسایش محیطی ناشی از سلسله مراتب اقلیمی است. به همین دلیل توجه به اقلیم در طراحی ها از اولویت های مهم در توسعه پایدار و طراحی پایدار است. با این حال، خرد اقلیم شهری از عواملی است که برای طراحی فضاهای شهری و فضاهای باز عمومی در راستای رسیدن به آسایش و رضایت محیطی ضروری است. در این راستا میدان شهدای شهر مشهد نیز به عنوان فضای باز عمومی و محصور توسط بناهای اداری و تجاری و ساختار کالبدی فضایی ویژه و همچنین درگیری با مسائل خرد اقلیم شهری، احتمالاً دچار ضعف آسایش محیطی برای شهروندان شده است. بنابراین با هدف بررسی میدان شهدا در راستای ایجاد آسایش محیطی به کمک خرد اقلیم شهری، پرسشنامه ای با سئوالات بسته (در قالب طیف لیکرت) بر روی حجم نمونه 112 نفرآزمایش شد. در این راستا روش شناسی تحقیق مبتنی بر روش تحلیلی به کمک آمار استنباطی (آزمون تحلیل عاملی تأییدی) و تحلیل با نرم افزار اسکچاپ و در نهایت تحلیل راینو(پلاگین umi)، برای یافتن عوامل خرد اقلیمی مؤثر بر آسایش محیطی در میدان است. با توجه به تفکیک معیارهای متأثر از خرد اقلیم و تحلیل آنها و بررسی تأثیرشان بر آسایش محیطی، نتایج حاکی از آن است که عوامل محیطی و فرمی مانند شکل میدان و بناهای اطراف آن و جایگاه قرارگیری میدان، فضاهای عملکردی و فعالیتی موجود نظیر ساختمان های تجاری و اداری حاشیه میدان به عنوان اماکن پر مخاطب شهروندان و در نهایت آسایش حرارتی و کیفیت هوای درون میدان به عنوان مهم ترین زیرمعیارهای خرد اقلیمی تأثیرگذار بر آسایش محیطی از نظر شهروندان واقع در میدان شهدا محسوب شده است.
بررسی نقش محوری جریان فضایی– زمانی فعالیت های زمان غروب و شب در ادراک امنیت، مطالعه موردی: مرکز شهر رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حیات شبانه راهی واقعی برای گسترش روزِ کاری و نیروی محرکی برای رشد و توسعه ملی است. مطالعه حاضر با اتخاذ چارچوب تحلیلی جغرافیای زمان و تحلیل کمی روال های مصرف حیات شبانه در مرکز شهر رشت می کوشد به این سئوال اصلی پاسخ دهد که چگونه شهر رشت می تواند بستر مناسبی را برای جریان فضایی_زمانی فعالیت های زمان غروب و شب فراهم سازد؟ برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی و استنباطی (آزمون خی دو و تحلیل خوشه ای دومرحله ای) به وسیله نرم افزار SPSS انجام شد. تفاوت های چشمگیری در نوع مصرف حیات شبانه در مرکز شهر با استفاده از تحلیل خوشه ای آشکار شد. با وجود این، عدم تجانس در مسیرهای فضا_زمان را می توان در دو الگوی مشخص خلاصه کرد: «پارک گردی» و «خرید». این الگوها از بسیاری جهات با یکدیگر متفاوت بودند اما از نظر موقعیت در یک بخش از مرکز شهر (سبزه میدان) دیده شدند. اهمیت پیش بین های اصلی به ترتیب نزولی عبارت بودند از: قومیت گروه (00/1)، جنس گروه (00/1)، اندازه گروه (00/1)، نوع فعالیت/ تفریح شبانه (82/0)، متوسط زمان صرف شده (60/0)، شرایط زندگی (48/0)، قومیت (42/0)، مکان (33/0)، جنس (27/0) و سطح تحصیلات (18/0). در مقابل، نقش حرفه و نوع کار، محل اقامت و سن بسیار کم بود. نتایج نشان داد که اکثریت مصرف کنندگان حیات شبانه احساس امنیت می کردند و این امنیت ادراک شده را بیشتر (%2/78) ناشی از «فعالیت ها/ مردم در خیابان و...» می دانستند. در محدوده مورد مطالعه، زنان نقش و حضور گسترده ای در تولید اجتماعی فضا داشتند و این نقش و حضور را می توان به ادراک آنها از احساس امنیت در حیات شبانه مرکز شهر نسبت داد. طبق نتایج بالا و همچنین متوسط زمان رسیدن به نخستین فعالیت شبانه (19:28) و متوسط زمان صرف شده در مرکز شهر (21/3 ساعت)، رشت می تواند تنها بستر مناسبی برای جریان فضایی_زمانی فعالیت های زمان غروب باشد (بین ساعات 18 تا 23). سه پیشنهاد اثربخش به صورت توأمان برای تغییر رویه فعلی مطرح می شود که عبارتند از ایجاد تنوع فعالیتی بیشتر در مرکز شهر، مدیریت منطقه از طریق افزایش کیفیت فضاهای شهری و حمایت از طولانی شدن ساعات فعالیت شبانه و حمل ونقل عمومی همیشگی در اواخر شب.
شناسایی عوامل مؤثر بر تحقق الگوی برنامه ریزی شهری تنوع گرا در شهر رشت با استفاده از روش نظریه زمینه ای نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شهر رشت، به عنوان نمونه یک شهر ایرانی، از افراد متنوع و گوناگون با سنین، جنسیت ها، توانایی های جسمی و پیشینه های قومی مختلف تشکیل شده است. بسیاری از سازوکارهای برنامه ریزی شهری جهان با پذیرش تنوع و گوناگونی ساکنان شهری به سوی به کارگیری رویکردهای تنوع گرا و گنجاندن تنوع ها و تفاوت ها در فرایندهای برنامه ریزی شهری تغییرمسیر داده اند، اما سازوکار برنامه ریزی شهری کشور ایران و به تبع آن شهر رشت در سایه تفکرات مدرنیسم همچنان با شهروندان به صورت نوعی واحد برخوردمی کنند و تفاوت های سنی، جنسیتی، قومی نژادی، مذهبی، تفاوت در توانایی جسمی و در نتیجه تفاوت در نیازهای شهروندان در شهر را درنظرنمی گیرند. نظریه و عمل برنامه ریزی به تازگی از ضرورت خدمات رسانی به طیف متنوعی از نیازها و ترجیحات آگاه تر شده و برنامه ریزی برای تنوع و تفاوت، تفسیری اجتماعی از برنامه ریزی برای شهرها و رویکردی است که نیازهای گروه های اجتماعی مختلف را درنظرمی گیرد. در کشورمان با خلأ مطالعات دانشگاهی در زمینه معرفی رویکرد برنامه ریزی برای تنوع و تفاوت و شناسایی عوامل مؤثر بر به کارگیری و تحقق آن روبه روهستیم. از این رو هدف از این مطالعه معرفی اجمالی این رویکرد و شناسایی عوامل مؤثر بر تحقق آن در شهر رشت بر مبنای دیدگاه های صاحب نظران برنامه ریزی این شهر است. با توجه به نوع مسئله و جامعه آماری تحقیق از روش نظریه زمینه ای نظام مند استفاده شده است. برای گردآوری داده ها ابتدا پرسشنامه نیمه ساختاریافته ای طراحی و سپس با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند از نوع گلوله برفی با 10 نفر از صاحب نظران برنامه ریزی این شهر مصاحبه های عمیق انجام شد. داده های متنی حاصل از مصاحبه ها با استفاده از فرایند کدگذاری و روش تحلیل سطر به سطر در نرم افزار مکس کیو دی اِی تحلیل شدند. درنهایت عوامل مؤثر بر تحقق الگوی برنامه ریزی شهری تنوع گرا در قالب 17 مقوله اصلی و 59 مقوله فرعی و روابط میان آنها شناسایی شدند و مدل پارادایمی الگوی برنامه ریزی شهری تنوع گرا با تأکید بر شرایط علّی، زمینه ای، مداخله گر، پیامدی و راهبردهای تحقق این الگو ارائه شد. نتایج نشان می دهد طیف گسترده ای از زیرساخت های اندیشه ای، سیاستی، ابزاری، سازمانی، قانونی، مالی، آموزشی و فرهنگی اجتماعی در تحقق این رویکرد مؤثرند که شناسایی و تبیین آنها می تواند راهنمای تصمیم گیری ها و اقدامات آینده مراجع برنامه ریزی شهری کشورمان باشد.
تحلیل تطبیقی ویژگی های جمعیتی در سکونت گاه های رسمی و غیررسمی شهر سنندج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سکونتگاه های غیررسمی چالشی بنیادین در شهرنشینی نو به شمار می روند. در برخورد با این چالش، رویکردها و برنامه های گوناگونی به کار گرفته شده است، ولی بسیاری از برنامه ها به دلایل گوناگون ازآن گونه نبود شناخت ویژگی های این سکونتگاه ها به ویژه ابعاد جمعیتی با کامیابی همراه نبوده است. بررسی ها نشان می دهد ابعاد اسکان در سکونتگاه های غیررسمی در سنندج بسیار فراتر از میانگین کشوری است و بیش از نیمی از جمعیت شهر را فرا گرفته است. هدف این نوشتار واکاوی شاخص ها و ویژگی های جمعیتی در سکونتگاه های غیررسمی و همسنجی آن با دیگر سکونتگاه های شهر سنندج است. این پژوهش یک بررسی توصیفی و از گونه اکتشافی است و با کمک داده های ثانویه (اطلاعات سرشماری در سال های 1385، 1390 و 1395) درباره محله های سنندج به نتیجه رسیده است. دستاوردها نشان می دهد که بیشترین دگرگونی های جمعیتی شهر سنندج دربرگیرنده حجم، آهنگ رشد جمعیت و مهاجرت در سکونتگاه های غیررسمی شکل می گیرد. افزون بر این، از دید ویژگی های ایستای جمعیت شامل تراکم در خانوار، تراکم در زمین، چگونگی آموزش، بار تکفل و چندوچونی اشتغال گونه ای ناپایداری و نبود توازن در میان سکونتگاه ها برپاست که همگی می توانند زمینه ساز نمایان شدن دیگر چالش های شهری باشند. راهکار سیاستی نوشتار این است که در فراهم آوری و پیشبرد یک رویکرد فراگیر برای برنامه ریزی و مدیریت بر پایه بهسازی و بازآفرینی این سکونتگاه ها، توجه به ویژگی ها و شاخص های جمعیتی آنها بایسته و بنیادین است. نتایج این مقاله، علاوه بر نشان دادن ابعاد و ویژگی های مختلف جمعیت در مناطق و محلات سنندج، درس های مهمی را برای برنامه ریزان و سیاست گذاران در مورد سیاست های توزیع مجدد جمعیت و مدیریت شهری ارائه می دهد.
ارزیابی کالبد سکونتگاه های خودانگیخته در پیوند با ساختار زندگی ساکنین (نمونه موردی: سکونتگاه های پهنه شمالی شهر تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از عوامل تعیین کننده در سکونتگاه های خودانگیخته مناطق حاشیه نشین، الگوهای رفتاری در جریان زندگی ساکنین و فعالیت های روزمره وابسته به آن است که بر شکل سکونت تأثیرگذار خواهد بود. هدف پژوهش حاضر واکاوی و شناسایی الگوی کالبدی سکونتگاه های خودانگیخته و راهبردهای برساخت آن در پیوند با شیوه زندگی ساکنین مناطق حاشیه نشین پهنه شمالی شهر تبریز است. رویکرد مدنظر این پژوهش کیفی بوده و با روش نظریه زمینه ای انجام شده است. در این پژوهش برای انتخاب نمونه ها از روش نمونه گیری هدفمند با بیشترین تنوع و برای گردآوری داده ها از مصاحبه نیمه ساخت یافته، مشاهده و برداشت های پلانی استفاده شده است. در نمونه پژوهش، 40 نفر از ساکنین این مناطق مشارکت داشته اند و تعداد 30 نمونه از خانه ها مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان می دهد که ساماندهی فضاها و الگوی کالبدی سکونتگاه های خودانگیخته در رابطه با سه ساختار مشروع، معنا و سلطه بیشتر تابع ساختارهای مشروع و معنایی بوده است. در این روند ویژگی های زندگی ساکنین و سیستم شکل گیری کالبدی محیط در رابطه با این ساختارها بر مولفه های محیطی چون حضورپذیری کودکان و ایجاد قرارگاه اجتماعی در محله، انعطاف پذیری و تطبیق پذیری کالبد، بسط پذیری کالبدی در سکونت گسترده (اشاره به همزیستی نسل ها)، ادغام پذیری فضای زیستی و کار، افزایش زیست پذیری فضای باز و توجه به محرمیت و ارزش های مذهبی(حجاب، مراسمات و ...) اشاره داشته اند. این مقولات از جمله موارد ضروری است که می بایست در طراحی و بهسازی مناطق حاشیه نشین بدان اهتمام داشت تا بتوان کالبد را در همسویی با شکل زندگی ساکنین قرار داد؛ فرایندی که منجر به پایداری و انس با مکان نیز خواهد شد.