مقالات
حوزه های تخصصی:
درشهرهای سنتی، نواحی مسکونی به محله های مختلف تقسیم می شدند و افراد با علایق مشابه در محله های خود برای تأمین راحتی، حمایت و امنیت بیشتر گرد هم می آمدند. دردوران معاصر، با رواج یافتن اقدامات شهرسازی جدید، محلات تازه تاسیس شهری با بی توجهی به ماهیت محلات سنتی و تسلط ماشین بر انسان مفهومی کاملا غریب و بی معنا پیدا کرده اند و تنها در حد یک واحد تقسیمات شهری بکار گرفته می شوند. از طرفی با توجه به اینکه محلات شهرهای اسلامی، روزگاری محل تبلور پویایی اجتماعی و اقتصادی در حیات شهری بوده اند و اکنون به سبب عدم معاصرسازی کالبد و فعالیتهای موجود، با آسیب های متعددی روبرو شده اند؛ نیاز به بازآفرینی مفهوم محله امری ضروری تلقی می گردد. به همین دلیل بکارگیری اندیشه های مکتب اصفهان به عنوان نماد شهرسازی بومی از یک سو و اصول نوشهرگرایی به عنوان نمادی از نظریه های معاصر از سویی دیگر می تواند در راستای اهداف توسعه ی پایدار همبستگی محله ای گذشته را به محلات امروزی بازگردانده و درعین حال پاسخگوی نیازهای کنونی ساکنین باشد. پژوهش حاضر به دنبال معاصر سازی و بازآفرینی ارزش های گذشته محلات شهری در پاسخ به عدم کارایی کاربری ها و زیرساختهای توسعه های جدید شهری است تا بتواند به اهداف مورد نظر یعنی احیاء ساختار کالبدی، تقویت هویت فضایی- کالبدی و جذب ساکنین دست یابد این امر بدون باززنده سازی کالبدی و عملکردی محله محقق نخواهد شد. به همین منظور، برای بهره بردن از نتایج تحقیقات جهانی و داخلی، با روش اسنادی به جمع آوری اطلاعات اولیه پرداخته و از طریق مشاهده و استفاده از منابع کتابخانه ای مولفه های مهم و اصلی تشکیل دهنده ی محله در شهر ایرانی- اسلامی و تئوری های معاصر به لحاظ کالبدی شناسایی شده و در نهایت با توجه به همسو بودن اصول و قواعد دو جریان نوشهرگرایی و مکتب اصفهان و تمایز های اندک آنها، می توان به محله ای دست یافت که با باززنده سازی ارزش های گذشته، هویت ایرانی- اسلامی خود را حفظ کرده و در عین حال ویژگی های محلات معاصر، متناسب با نیازهای ساکنین را در خود جای دهد. معیارهایی همچون پیوستگی فضایی، تنوع فضایی، سلسله مراتب و محله محوری از مواردی است که می تواند محله ای با هویت ایرانی- اسلامی را به تصویر کشیده و بر پایه نوشهرگرایی مواردی نظیر : سرزندگی، ایمنی،حس تعلق، نظارت ناخودآگاه و امنیت نیز در محلات فراهم گردد. درشهرهای سنتی، نواحی مسکونی به محله های مختلف تقسیم می شدند و افراد با علایق مشابه در محله های خود برای تأمین راحتی، حمایت و امنیت بیشتر گرد هم می آمدند. دردوران معاصر، با رواج یافتن اقدامات شهرسازی جدید، محلات تازه تاسیس شهری با بی توجهی به ماهیت محلات سنتی و تسلط ماشین بر انسان مفهومی کاملا غریب و بی معنا پیدا کرده اند و تنها در حد یک واحد تقسیمات شهری بکار گرفته می شوند. از طرفی با توجه به اینکه محلات شهرهای اسلامی، روزگاری محل تبلور پویایی اجتماعی و اقتصادی در حیات شهری بوده اند و اکنون به سبب عدم معاصرسازی کالبد و فعالیتهای موجود، با آسیب های متعددی روبرو شده اند؛ نیاز به بازآفرینی مفهوم محله امری ضروری تلقی می گردد. به همین دلیل بکارگیری اندیشه های مکتب اصفهان به عنوان نماد شهرسازی بومی از یک سو و اصول نوشهرگرایی به عنوان نمادی از نظریه های معاصر از سویی دیگر می تواند در راستای اهداف توسعه ی پایدار همبستگی محله ای گذشته را به محلات امروزی بازگردانده و درعین حال پاسخگوی نیازهای کنونی ساکنین باشد. پژوهش حاضر به دنبال معاصر سازی و بازآفرینی ارزش های گذشته محلات شهری در پاسخ به عدم کارایی کاربری ها و زیرساختهای توسعه های جدید شهری است تا بتواند به اهداف مورد نظر یعنی احیاء ساختار کالبدی، تقویت هویت فضایی- کالبدی و جذب ساکنین دست یابد این امر بدون باززنده سازی کالبدی و عملکردی محله محقق نخواهد شد. به همین منظور، برای بهره بردن از نتایج تحقیقات جهانی و داخلی، با روش اسنادی به جمع آوری اطلاعات اولیه پرداخته و از طریق مشاهده و استفاده از منابع کتابخانه ای مولفه های مهم و اصلی تشکیل دهنده ی محله در شهر ایرانی- اسلامی و تئوری های معاصر به لحاظ کالبدی شناسایی شده و در نهایت با توجه به همسو بودن اصول و قواعد دو جریان نوشهرگرایی و مکتب اصفهان و تمایز های اندک آنها، می توان به محله ای دست یافت که با باززنده سازی ارزش های گذشته، هویت ایرانی- اسلامی خود را حفظ کرده و در عین حال ویژگی های محلات معاصر، متناسب با نیازهای ساکنین را در خود جای دهد. معیارهایی همچون پیوستگی فضایی، تنوع فضایی، سلسله مراتب و محله محوری از مواردی است که می تواند محله ای با هویت ایرانی- اسلامی را به تصویر کشیده و بر پایه نوشهرگرایی مواردی نظیر : سرزندگی، ایمنی،حس تعلق، نظارت ناخودآگاه و امنیت نیز در محلات فراهم گردد.
رویکرد زیست محیطی در مدلسازی تغییرات کاربری اراضی محدوده کلانشهر تبریز با استفاده از تصاویر ماهواره ای چند زمانه ای، ارزیابی چند معیاری و سلولهای خودکار زنجیره مارکوف (3631-7141)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رشد سریع شهرنشینی فشارهای سنگینی بر سرزمین و منابع اطراف آنها وارد کرده و موجب کاهش پوشش گیاهی، کاهش فضاهای باز و مشکلات جدی اجتماعی و زیست محیطی شده است. از این رو، یک گام اساسی جهت مدیریت و برنامه ریزی توسعه شهری و همچنین ارزیابی اثرات تجمعی آن بررسی و شبیه سازی توسعه فیزیکی شهر می باشد. هدف از این مطالعه، درک عوامل موثر در روند توسعه فیزیکی کلانشهر تبریز با عنایت به مقوله توسعه فضایی پایدار شهری از بعد اکولوژیکی و حفظ شرایط زیست محیطی آن در دو دهه آتی می باشد. بدین منظور با استفاده از تصاویر ماهواره ای چندزمانه لندست 5 و 7 و تکنیک های پردازش تصاویر ماهواره ای شی گرا تغییرات کاربری اراضی در مقطع زمانی 2011-1984 با تاکید بر گسترش فضائی کلانشهر تبریز مورد ارزیابی قرار گرفته است. بر اساس نتایج حاصله مقدار مساحت کلانشهر تبریز (مادر شهر تبریز و شهرهای اقماری) از 34/7220 هکتار در سال 1984 به 82/22346 هکتار در سال 2011 رسیده است. مساحت قابل توجهی از توسعه اخیر بر بستر سیلابی و پهنه های آسیب پذیر از زلزله صورت گرفته که لزوم مدیریت توسعه آتی شهرهای محدوده را می طلبد. بدین منظور عوامل موثر بر توسعه فیزیکی کلانشهر تبریز بر اساس پیشینه تحقیق در قالب 24 شاخص شناسایی و با استفاده از روش های ارزیابی چند متغیره مبتنی بر ترکیب خطی وزن دار فازی نقشه سازی شدند و با استخراج اراضی مستعد توسعه فیزیکی آتی به همراه متغیر وابسته تغییر ات شهری طی سالهای 2011-1984 با استفاده از مدل سلول های خودکار زنجیره مارکوف به پیش بینی الگوی آتی کاربری اراضی در قالب رویکرد حفاظت زیست محیطی و منطبق بر اصول توسعه پایدار تا سال 2038 پرداخته شد که درصورت استفاده از نتایج این تحقیق در توسعه های آینده شهر کمترین آسیب به اراضی زراعی و باغی خواهد رسید.
سرمایه اجتماعی و پایداری شهری مطالعه موردی: شهر گرگان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پایداری شهری در گرو تأمین رفاه نسبی، مشارکت شهروندان و افزایش آگاهی اجتماعی برای همه اعضای جامعه است. در واقع پایداری مستلزم رعایت عدالت اجتماعی و توجه متوازن به وجوه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی حیات جامعه است؛ به گونه ای که نیروی انسانی را به فراگرد توسعه خوشبین و امیدوار سازد. امروزه سرمایه اجتماعی به عنوان یکی از عوامل محوری اثرگذار بر پایداری سکونتگاه ها چه در بُعد کلان یعنی جامعه و چه در بُعد میانه یعنی بنگاه ها و مؤسسات و چه در بُعد خُرد یعنی خانوارها و افراد شناخته شده است. . هدف مقاله حاضر شناخت ارتباط بین سرمایه اجتماعی با پایداری شهری می باشد. در این پژوهش مفهوم سرمایه اجتماعی شامل دو بُعد شناختی و ساختاری و مفهوم پایداری شامل ابعاد اجتماعی، اقتصادی، زیست محیطی، نهادی و کالبدی می باشد که در این پژوهش ارتباط بین مفاهیم و ابعاد نامبرده با یکدیگر مورد بررسی قرار گرفته است. جهت رسیدن به هدف تحقیق از روش تحقیق توصیفی از نوع پیمایشی و برای جمع آوری داده ها از ابزار پرسشنامه محقق ساخته و برای تحلیل داده های تحقیق از نرم افزارهای SPSS و GIS استفاده شده است. جامعه آماری شامل شهروندان بالای 15 سال ساکن در سه ناحیه شهر گرگان می شود که 240 نفر از ساکنان با روش نمونه گیری خوشه ای توأم با تصادفی سیستماتیک در سه منطقه بالا، متوسط و پایین شهر انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج تحقیق نشان داد که میزان سرمایه اجتماعی و وضعیت پایداری شهری در بین محلات مورد مطالعه متفاوت بوده است. در نهایت از طریق تحلیل داده ها و آزمون های آماری این گونه استنباط شد که بین سرمایه اجتماعی و پایداری در شهر گرگان رابطه مثبت و معناداری برقرار است. بنابراین سرمایه اجتماعی بالا وسیله ای برای افزایش پایداری شهری می باشد و بالعکس سرمایه اجتماعی پایین می تواند موجبات ناپایداری را برای ابعاد ساختاری شهر اعم از اقتصاد، اجتماع، نهادها، فضا و محیط زیست فراهم آورد. دلالت های این تحقیق مبنی بر ارتباط وثیق بین سرمایه اجتماعی با پایداری شهری، لزوم توجه به مؤلفه های سرمایه اجتماعی و اتخاذ سیاست هایی برای حفظ، تقویت و ارتقاء سرمایه اجتماعی در راستای تضمین پایداری در فضای جغرافیایی شهر دو چندان می نماید.
سنجش چندمرکزیتی مجموعه های شهری کشور مطالعه موردی: مجموعه شهری آمل-بابل-قائمشهر-ساری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سال¬های اخیر مفهوم توسعه چندمرکزی به عنوان یک ابزار برنامه¬ریزی برای ارتقا رقابت¬مندی، انسجام اجتماعی و پایداری محیطی مناطق پیشنهاد شده است. علیرغم اینکه، مفهوم چندمرکزی به عنوان یک هدف مطلوب برنامه¬ریزی عنوان شده، مطالعات تجربی اندکی برای آزمون مطلوبیت به کارگیری این مفهوم صورت گرفته است . علاوه بر این، مطالعات تجربی موجود، نتایج متناقضی را نشان داده¬اند. دلیل چنین تناقضی را می¬توان در ماهیت چند سطحی و چند بعدی مفهوم چندمرکزیتی یافت. که بیانگر ضرورت تعریف و ارائه شاخص¬های مشترک و مناسب برای سنجش درجه چندمرکزی به ویژه در مقیاس منطقه¬ای است. اکثر مطالعات، پیرامون سنجش چندمرکزی منطقه¬ای، بر رویکردهای آماری و مورفولوژیک بنا شده¬اند که اساسا، توزیع فضایی اشتغال و جمعیت را در نواحی کلانشهری بدون تمرکز بر روی عملکردی که هر گره ایفا می¬کند، در نظر می¬گیرد. بر همین اساس، پژوهش حاضر سعی دارد تا با مقایسه رویکردهای مورفولوژیک و عملکردی، شاخص¬های مناسبی را برای سنجش و تعریف چندمرکزیتی مناطق بیابد و در مرحله بعد، پتانسیل¬ها و قابلیت¬های مجموعه شهری آمل-بابل-قائمشهر-ساری را برای تبدیل شدن به یک منطقه شهری چندمرکزی با استفاده از این شاخص¬ها بسنجد.
تدوین و الویت بندی راهبردهای ارتقای کیفیت زندگی شهری در محلات مسکونی کلانشهرها، با استفاده از مدل هایSWOT و ANP. مطالعه موردی: کلانشهر تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استراتژی توسعه شهری فرآیند تهیه چشم انداز توسعه بلندمدت یک شهر است که بر اساس آن برنامه های اجرایی در مقیاس کوتاه مدت و بلند مدت تهیه می شوند. دست یافتن به چشم اندازهای واقعی که مورد توافق عمومی قرار گرفته باشند در این شیوه از برنامه ریزی شهری اولویت و ارجحیت یافته است، زیرا تجربه نشان داده است که موفق ترین اهداف و سیاست ها، در مرحله اجرا، آنهایی هستند که از طرف مردم، مدیریت شهری و دولت مرکزی در مورد آنها توافق و تفاهم وجود دارد. در واقع در اینجا سعی می شود برای دستیابی به اهداف کلان توسعه شهری، همه جناح ها و گروه های ذی نفع, ذی نفوذ, ذی مدخل, ذی ربط و ذی صلاح به نوعی گرد هم آمده و برای آینده شهر تصمیم بگیرند، تصمیمی که در ادامه تبدیل به برنامه ها، طرح های اجرایی می شوند. تدوین راهبردهایی جهت ارتقاء کیفیت زندگی شهری در محلات مسکونی کلانشهر تبریز بر پایه همین مبانی تئوریک و بر اساس مشارکت مردم در جهت رسیدن به چشم اندازهای برنامه توسعه ای تبریز1404 می باشد. در پژوهش حاضر از روش های پرسشنامه و مصاحبه برای جمع آوری اطلاعات استفاده شده و جهت تحلیل داده ها از نرم افزارهایی مانند SPSS و Super Decisions بهره برده می شود. رتبه بندی راهبردها الویت مداخله را در راستاء ارتقاء کیفیت زندگی در کلانشهر تبریز مشخص می کند . در نهایت روند این تحقیق می تواند به عنوان یک مدل جهت استفاده در سایر کلانشهرها مطرح گردد. بر اساس نتایج حاصل شده، راهبرد "استقرار مدیریت بحران شهری متخصص و کارآمد و کسب سطح بالایی از آمادگی جهت مقابله با حوادث غیرمترقبه" بیشترین وزن را به خود اختصاص داده و در الویت اول راهبردهای کلانشهر تبریز قرار گرفته است.
مطالعه تطبیقی کیفیت زندگی در محلات بافت جدید و قدیم شهری مطالعه موردی: محله شهرک قدس و قطارچیان شهر سنندج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحقیق در مورد کیفیت زندگی به طور نسبی پدیده ای تازه ای است و نقش مهمی در پایش سیاستهای حوزه عمومی و اثر بخشی برنامه ریزی شهری ایفا میکند. هدف این پژوهش مطالعه تطبیقی کیفیت زندگی در دوبافت قدیمی و جدید شهری سنندج و شناسایی مولفه¬های موثر بر بهبود کیفیت زندگی در هر دوبافت با تاکید بر نکات برجسته انهااست. مقاله حاضر با تاکید بر بعد ذهنی کیفیت زندگی، میزان رضایت مندی ساکنان دو محله انتخابی از بافت قدیم و جدید را با استفاده از شاخص های کیفیت زندگی مورد ارزیابی قرار داده و مدل نظری ارائه شده در این زمینه بر اساس چارچوب دیدگاه تحقیقات تجربی و با توجه به میزان رضایت مندی بنا شده است. به منظور ساختاربندی و ایجاد درخت ارزش کیفیت زندگی از روش کل به جزء (بالا به پایین) استفاده شده که در چهار سطح تنظیم گشته است. بر مبنای سنجه های سطح آخر، تعداد 45 سوال در قالب پرسش نامه تدوین و کیفیت زندگی شهری بر اساس طیف پنج گزینه ای لیکرت توسط ساکنین مورد ارزیابی قرار گرفته است. اطلاعات استخراج شده از پرسش نامه با استفاده از روش تحلیل رگرسیون چند متغیره، آزمون T و آزمون همبستگی پیرسون تجزیه و تحلیل شد. بر اساس نتایج بدست آمده از تحلیل، فرضیه تحقیق مبنی بر مطلوب تر بودن کیفیت زندگی در بافت جدید نسبت به بافت قدیم تایید شد و میانگین امتیاز رضایت مندی ساکنان محله قطارچیان(با میانگین72/2) ومحله شهرک قدس (با میانگین 44/3) میزان تفاوت رضایت مندی ساکنان دومحله را آشکارساخت.
کاربرد کلان-داده ها در نقد توسعه مبتنی بر حمل و نقل عمومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه با پیشرفت فناوری اطلاعات و تکنولوژی دیجیتال، حجم بالایی از داده ها با عناوین کلان-داده و داده های بهنگام ، در اختیار متخصصان علوم مختلف مهندسی و نیز علوم اجتماعی قرار گرفته است که از طریق آن امکان ارزیابی نظریه های موجود با قابلیت تعمیم پذیری فراهم شده است. یکی از این رویکردها در شهرسازی، توسعه مبتنی بر حمل و نقل عمومی است که بر اساس سفرسازی کاربری ها و ارقام موجود حاصل از مدل های حمل و نقل شهری پیشنهادهای برنامه ریزی کاربری زمین و تغییرات تراکم را مطرح می سازد. در این پژوهش از تفسیر کلان-داده ها برای اعتبارسنجی معیارهای تجربی مربوط به توسعه مبتنی بر حمل و نقل عمومی وبرنامه ریزی حمل و نقل شهری در خصوص سفرسازی کاربری ها استفاده می شود. بدین منظور الگوی ترافیکی کاربری آموزش عالی با روش ارزیابی همبستگی تحلیل می گردد. با بکارگیری نگرش شهرسازی در پالایش کلان-داده های ترافیکی موجود و در دسترس برای دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در شهر لس آنجلس، الگوی ترافیکی سفرهای تحصیلی استخراج می شود. نتایج ارزیابی الگوی سفرهای تحصیلی نشان می دهد، تولید سفر بر ارقام سفرسازی کاربری ها استوار نبوده، بلکه این الگو تابعی از ترافیک کل شهر است. این نتایج، طراحی و برنامه ریزی کاربری زمین را که بر اساس مدیریت تقاضا در مدل های حمل و نقل شهری و بخصوص توسعه شهری مبتنی بر حمل و نقل عمومی انجام می شود، با تردید جدی مواجه می سازد. یافته های این پژوهش، مثالی از کاربرد کلان-داده ها به عنوان یکی از دستاوردهای بروز فناوری اطلاعات در مطالعات شهرسازی است.