روایت شناسی، عنصر شخصیت را پیش برنده نقش ها و کنش ها در روایت داستانی به شمار می آورد. نظریه جامعه شناختی «کنش متقابل نمادین» نیز بر چگونگی بروز و ظهور کنش دقت نظر دارد. با بهره گیری از این رویکرد جامعه شناختی می توان روش نقد را در روایت شناسی گسترش داد و جنبه های تازه ای را در نقد متون روایی معرفی نمود. این مقاله ساختار «خود»، گونه های شخصیت، جهت گیری کنش و فرجام شخصیت های رمان چشمهایش و دل کور را با کاربست نظریه «خود» در رویکرد جامعه شناختی «کنش متقابل نمادین» بازنمایی می کند. «من اجتماعی» به مثابه واقعیت های ساختی و فرهنگی بر یک دسته از «خودِ» شخصیت های رمان چشمهایش سلطه دارد و دسته دیگر برمبنای «من» با اندیشندگی کنشگری می کنند. در رمان چشمهایش شخصیت ها با دو نوع «خود جمعی» منفعل و کنشگر ترسیم می شوند. «خود جمعیِ» کنشگر با یک هم کنشی، روایت داستان را در تقابل با ساختار سیاسی پیش می برد. نتیجه کنش آنان حاشیه رانی از مناسبات سیاسی جهان رمان است. شخصیت ها در رمان دل کور تحت تعیّن «من اجتماعی» هستند و «خود جمعیِ» خشن و منفعت طلبی را در جامعه رمان تشکیل می دهند. فرجام ضدیت «خود»های فردیِ کنشگر با «خود جمعی»، حاشیه رانی از مناسبات اجتماعی است.