نقد و نظریه ادبی
نقد و نظریه ادبی سال چهارم پاییز و زمستان 1398 شماره 2 (پیاپی 8) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
سوژه و سوژگی یا سوبژکتیویته، یکی از مؤلفه هایی است که براساس آن می توان تشخیص داد یک اثر داستانی، مدرنیستی محسوب می شود یا خیر. سوژه مدرن در مورد خود می اندیشد. از این رو بسیاری از داستان های مدرنیستی، شخصیت هایی دارند که به خودشان می اندیشند و زندگی و افکارِ این شخصیت ها در مرکز توجه داستان قرار دارد. می توان گفت که این داستان ها ذهن محور هستند. پرداختن به «شخصیت» و افکار او در داستان های مدرنیستی اهمیت فراوانی پیدا می کند که این خصوصیت در داستان های پیشامدرن دیده نمی شود، یا کمتر دیده می شود. در داستان های مدرنیستی فارسی نیز سوژه و سوژگی اهمیت دارد. دو اثری که توجه ویژه به این مسئله، در آنها دیده می شود، بوف کور، نوشته صادق هدایت و ملکوت نوشته بهرام صادقی هستند. در این دو رمان شخصیت ها و افکار آنان محوریت دارند. در این پژوهش ابتدا خصوصیات سوژه برشمرده شده، تعریف نسبتاً دقیقی از آن به دست آمده و سپس اثبات شده است که شخصیت های اصلی هر دو اثر، سوژه هستند و خصوصیات سوژگی در آنها وجود دارد. آگاهی، اختیار / آزادی و فردیت، خصوصیات اصلی سوژگی هستند که هریک از آنها در مورد شخصیت های اصلی این دو داستان مورد بررسی قرار گرفته اند.
تکنولوژی انضباطی و بدن برساخته در داستان های مدرسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تقابل سازی روح و بدن و توجه به انسان به مثابه موجودی روحانی در دستگاه فلسفی افلاطون شکل گرفت. این دوگانه انگاری و تفکر دوشقی تا قرن بیست در بدنه فلسفه غرب جاری بود. اواخر قرن بیستم با مطالعات فیلسوف پدیدارشناس، موریس مرلوپونتی بدن و همبسته ها و وابسته های مفهومی- تصویری آن، نقطه کانونی پژوهش ها و مطالعات بسیاری شد. جامعه شناسی بدن، نظریه بدن، بدن فرهنگی و بدن گفتمانی، بدن را به مثابه متن/ پدیده ای فرهنگی- اجتماعی تحلیل و واکاوی می نمایند. هر گفتمانی، بدنی متفاوت با ریخت و سلوک بدنیِ مطلوب خویش را بازنمایی و بازآفرینی می کند. جستار حاضر از منظر جامعه شناسی بدن و با تکیه بر اندیشه های میشل فوکو داستان های مدرسه را بازخوانی و تحلیل می کند و نشان می دهد که چگونه تکنولوژی انضباطی در داستان های مدرسه با تکیه بر اصل رؤیت پذیری/ سراسربینی با مهندسی ساختمان- مدرسه، نظارت سلسله مراتبی، جزئی ترین رفتارهای بدنی را در هر مکانی، رصد می کند. نگاه میکروسکوپی، نقاط مقاومت دانش آموزان را با مجازات انضباطی، پاسخ می دهد و به این طریق، سوژه ها را تنبیه، پایگان مندی و قضاوت می کند. سوژه شدگی محصول دیگر تکنولوژی انضباطی است. مجریان انضباطی با خطاب های حیوانی (گوساله، الاغ، سگ و غیره) بدنی حیوانی به دانش آموزان تحمیل می کنند. در پروسه سوژه سازی، به تدریج همبسته های ریخت بدنی جدید در دانش آموزان نقش می بندد و آنها باور می کنند که چون حیوانات نفهم، کودن و بی شعورند.
تحلیل هویت اجتماعی مانلی نیما براساس تحلیل انتقادی گفتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر شعر روایی مانلی را به مدد تحلیل انتقادی گفتمان با رویکرد نورمن فرکلاف بررسی می کند و ایدئولوژی نیما و جامعه را در قبال هویت اجتماعی طبقات روشنفکر و محروم جامعه روشن می سازد. از این رو مسئله هویت اجتماعی کنشگران روایت در گفتگوها، صحنه سازی این شعر روایی مورد توجه قرار خواهد گرفت. پری و مانلی دو شخصیت خیالی بازنمایی از ایدئولوژی و زیست جهان جامعه ایرانی در سالهای 1324-1336 هستند. نیما در تقابل با گفتمان حاکم و سایر گفتمان ها، مانلی را به مدت 1۲ سال می آفریند. مانلی نماد گریز از واقعیت و اجتماع به سوی ناکجاآباد (کشور دریا) در روند تحولات اجتماعی است. یأس و گریز مانلی از اجتماع فاسد خود در پایان روایت، به اوضاع جامعه بعد از کودتای 28 مرداد 1332 شمسی می ماند. این اثر نیما سیر سرنوشت جبر طبقاتی را به سوی آرمانشهر توصیف می کند. گردآوری داده ها به شیوه اسنادی و هدفمند بوده است و متن به شیوه توصیفی-تحلیلی بررسی می شود.
معانی و بیان؛ از آشنایی تا جدایی (بررسی آراءِ شارحان مفتاح العلوم در خصوص نسبت میان علم معانی و علم بیان در قرن هفتم و هشتم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بسیاری از پژوهش های معاصر درباره تاریخ بلاغت مسلمانان، اغلب جدایی دو علم معانی و بیان را به ابویعقوب سکاکی (ف 626 ق) و بعضی به جرجانی (ف 471 ق) نسبت داده اند. ضعف بزرگی این تاریخ نگاری آن است که معمولاً حوادث فکری تاریخ را به یک شخص خاص منسوب می کند، حال آنکه پیدا است که هر حادثه ای در تاریخ علم امری تدریجی است و پدیدآمدنش امری یکبارگی و به دست یک فرد نیست. جدایی این دو علم نیز نه تنها از پیش از سکاکی آغاز شده بود بلکه تا چند قرن پس از او نیز به طول انجامید. بر همین بنیاد نگارندگان این مقاله بر آن شدند تا شرح جدایی این دو علم را از یکدیگر در قرن های هفتم و هشتم -یعنی پس از سکاکی- پی گیری کنند. با بررسی شرح های این دوره آشکار شد که یکی از شارحان مفتاح به نام قطب الدین شیرازی (ف 710 ق) در پی آن است که به جای پرداختن به تفاوت های این دو علم، بیشتر به شباهت ها و یکسانی های آنها بنگرد درحالی که هرچه به اواخر قرن هشتم نزدیک تر می شویم شارحان، بیشتر به تفاوت های این دو علم نظر می کنند. در واقع در اواسط و اواخر قرن هشتم، این نگرش شیرازی، با نقد چند تن از شارحان برجسته، روبه رو می شود. اهمیت این نقدها در آن است که زمینه ساز جدی تر شدن و در نهایت قطعی شدن جدایی این دو علم می گردد. در این مقاله کوشش خواهد شد تا تقابل این دو نظرگاه، یعنی هواداران جدایی حداقلی معانی و بیان و هوادران جدایی حداکثری این دو علم، به تفصیل بیان شود
جنسیت و قدرت در گفتمان زنانه رمان نویسی ایران (با تکیه بر رمان های زنان در دو دهه 70-80)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محدودیت و ممنوعیتی که در طول تاریخ برای زنانه نویسی وجود داشته به موازات پرده نشینی زنان در اجتماع شکل گرفته و در طول تاریخ نهادینه شده است. گرچه ادبیات داستانی در دوره مدرن در ایران شکل گرفت، همچنان گفتمان مردانه بر آن غالب است . داستان های زنان نیز اغلب به بازتولید کلیشه های جنسیتی پرداخته اند. از دهه هفتاد به بعد، به موازات گسترش کمی و کیفی رمان نویسی زنان، مقارن با رشد آگاهی و تحصیلات و حضور بیشتر آنان در اجتماع در کنار تغییر تدریجی جایگاهشان در حیطه اقتصاد و فرهنگ، دانش خلق شده در ادبیات داستانی زنان، اشکال تازه ای از قدرت را به وجود آورده و معادله قدرت را از کنشی یک سویه به کنشی تعاملی تغییر داده است. زنان گزاره های تازه ای را به عنوان امر واقعی وارد ادبیات داستانی کرده، دانشی تولید می کنند که نوعی مقاومت در برابر قدرت مستقر و مسلط ایجاد می کند. آنان از روال های طرد و عکسی استفاده می کنند که تمایز میان گزاره های «غلط» و «درست» را بازتولید می کند. در این پژوهش با تحلیل و تفسیر داده های مفهومی از ده رمان معروف و موفق نویسندگان زن در دو دهه، چگونگی چرخش مفاهیم قدرت در این رمان ها بررسی می شود. مهمترین کنش های معطوف به قدرت زنان که در رمان فارسی این دو دهه بازتولید شده، عبارت است از چالش با ساخت های سنتی قدرت مردسالار، بیان احساس طردشدگی عاطفی در زندگی زناشویی، تفاوت در شیوه های مادری و تعریف زن خانگی، آشپزخانه کانون محوری قدرت در خانه، زنانه شدن فضاهای شهری، تغییر نقش ها و کلیشه های جنسیتی و گوناگونی شکل های خانواده. مؤلفه های تکرارشونده فوق، فرهنگ قدرت را از یک سویه نگری به سمت فرهنگی تعاملی در ادبیات داستانی ایران سوق داده است.
غایت شناسی نقد و تصحیح متون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در یکصد سال گذشته که تصحیح متون با روش های جدیدتر در ایران متداول شده، شاهد تصحیح فراوان متون کهن بوده ایم. این تصحیحات، عموماً نوعی تقلید و کپی برداری روش شناسانه از کارهای بزرگانی مانند محمد قزوینی، ملک الشعرای بهار، جلال الدین همایی، مجتبی مینوی و چند تن دیگر از استادان بزرگ این فن بوده که در آنها به ساختار ظاهری متنِ عرضه شده بسنده شده است؛ هرچند استادان بزرگی نیز در همین دوره به توسعه و رشد این فن کمک کرده و تصحیحات برجسته ای انجام داده اند. یکی از مهم ترین چالش های تصحیح متن در ایران معاصر، بی توجهی به مبانی نظری دانش تصحیح متن یا متن پژوهی است. فقر مبانی نظری، در بیشتر موارد، تصحیح متون فارسی را در حد یک مقابله ساده و مکانیکی با صفحه آرایی های علمی نما تنزل داده است. با توجه به ضرورت گفتمان سازی نظری در حوزه نقد و تصحیح متون، این نوشتار به سهم خود می کوشد تا به بررسی، تبیین و نقد غایت شناسی تصحیح متون در نگاه های گوناگون سنتی، مدرن و پسامدرن بپردازد. همچنین ارتباط میان فهم مخاطب و تصحیح متن به عنوان اصلی فراموش شده در حوزه های تئوریک تصحیح، مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
نگاهی انتقادی به گفتمان های قدرت و جنسیت در داستان کوتاه «شازده خانم» نوشته شیوا ارسطویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دهه های هفتاد و هشتاد را می توان دوران تثبیت ادبیات زنان و شکل گیری گفتمانی زنانه دانست. شیوا ارسطویی ازجمله نویسندگانی است که با محور قراردادن زنان سعی می کند از مفهوم زنانگی در آثارش کلیشه زدای کند. این مقاله به بررسی انتقادی دو گفتمان قدرت و جنسیت و ارتباط آنها با یکدیگر در داستان «شازده خانم» پرداخته است. داستان در دو سطح درونی و بیرونی پیش می رود. در سطح بیرونی، گفتمان سیاسی حاکم به واسطه انقلاب در حال دگرگونی است و به تبع آن جایگاه سوژ گی افراد در جامعه نیز در حال تغییر است. این تغییرات تعریف زن و زنانگی را نیز شامل می شود. در سطح درونی، راوی خود را در مرز بین سنت و مدرنیته می یابد. او به پشتوانه خودآگاهی اجتماعی، از پذیرفتن بی چون و چرای بخشی از سنت سر باز می زند اما همچنان در جامعه مردسالار در جایگاه فرودست باقی می ماند. این تغییرات یک سویه نیستند. همان طور که دگرگونی در گفتمان قدرت، تحول در گفتمان جنسیت را به دنبال دارد، تغییر گفتمان جنسیت و هویت جنسی نیز خودآگاهی زنان نسبت به حقوق و مطالباتشان را در پی دارد که سطوح بالاتر اجتماعی را وادار به پذیرش موجودیت آنها و سازگار کردن خود با تعاریف جدید می کند.