شیوه خطی، رویکرد رایج تاریخ نگاری ادبی از گذشته تاکنون بوده است. این شیوه به رغم دارا بودن ارزش آموزشی و تسهیل یادگیری وقایع تاریخ ادبیات، نمی تواند برای پژوهش های دقیق تاریخ نگاری ادبی روشی کارا باشد و درنهایت به عرضه گزارشی ناقص و مبهم درباره وقایع ادبی منجر می شود. این مقاله به بررسی برخی کاستی های این شیوه در مطالعه تاریخ ادبیات فارسی می پردازد و پنج کاستی رایج آن را که در بینش تاریخ نگاری ادبی معاصر ریشه دوانده است به شرح زیر معرفی می کند: 1-ناتوانی در توصیف تغییرات تدریجی آثار و سنت های ادبی؛ 2-ناتوانی در شناسایی روابط چندگانه بین وقایع ادبی؛ 3-پیوسته نشان دادن مقاطع گسست به صورت نمادین؛ 4-همگن سازی دوره های مختلف ادبی بدون توجه به سهم واقعی هریک و 5-تعیین آغاز و انجام وقایع ادبی برخلاف واقعیت های تاریخی.