مقالات
حوزه های تخصصی:
کتاب های دین و زندگی مقطع متوسطه دوم، در نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران، در موضوع تعلیمات دین اسلام، برای مخاطبان نوجوان، به عنوان منبع اصلی آموزش دین، مورد استفاده قرار می گیرد؛ به همین جهت، لازم است این کتاب ها از جهات مختلف مورد نقد و ارزیابی قرار گیرند. نقد این کتب به روش تحلیل محتوا، نشان می دهد آموزه های فقهی کمترین سهم را در آموزش دینی نوجوانان دارد. این در حالی است که احکام فقهی کارکردهای مهمی مانند توجه دادن به پاکیزگی، وقت شناسی، مسئولیت پذیری و اطاعت پذیری دارد. فقدان نگرش سیستمی مؤلفان این کتب به دین، از جمله در احکام شرعی سبب گردیده است حتی در موضوعات محدود طرح شده، آموزه های فقهی در موضوع خانواده و اقتصاد که موضوعات مهم و اولویت دار در جامعه ایران است، از جهات مختلف قابل نقد باشد. این پژوهش تلاش دارد با تبیین جایگاه آموزه های فقهی در تربیت یک نسل سالم، پیشنهادی در راستای تبیین سیستمی احکام خانواده و اقتصاد باتوجه به اهمیت آن در زندگی فردی و اجتماعی آینده ایران، ارائه دهد.
افول ارزش های عفاف و حجاب در دانشکده پزشکی (یک مطالعه پدیدارشناسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مطالعه با هدف کشف تجارب زیسته دانشجویان در زمینه برنامه درسی پنهان عفاف و حجاب دانشکده پزشکی مشهد و با استفاده از شیوه پدیدارشناسی انجام شد. ابزار گردآوری داده مصاحبه نیمه ساختار یافته بود. به صورت نمونه گیری هدفمند با 25 نفر از دانشجویان مصاحبه انجام شد. داده های جمع آوری شده به شیوه کیفی و با استفاده از نرم افزار Maxq در سه مرحله (کدبندی آزاد، محوری و انتخابی) کدبندی و تحلیل شد. اعتبار و صحت یافته ها براساس بررسی مجدد داده ها توسط شرکت کنندگان پژوهش، استفاده از همتایان پژوهشی، سه سویه سازی بررسی و تأیید شد. نتایج نشان داد که یادگیری های دانشجویان در زمینه عفاف و حجاب طی تحصیل در دانشکده پزشکی مشهد، در برخی موارد در تضاد با اهداف برنامه درسی رسمی بوده به گونه ای که حساسیت های مذهبی و فرهنگی برخی از دانشجویان در خصوص رعایت حد و مرزهای پوشش اسلامی و تعامل با جنس مخالف تا حدی کاهش یافته و رعایت آن کمرنگ تر شده است. به نظر می رسد که مسئولین باید توجه بیشتری به نقش برنامه درسی پنهان و یادگیری های ناآشکار حاصل از آن، به ویژه در زمینه عفاف و حجاب، داشته باشند و تلاش نمایند از ظرفیت های موجود در این زمینه جهت نهادینه سازی عفاف و حجاب استفاده نمایند.
تأملی در نسبت عادت با تربیت از منظر شهید مرتضی مطهری و ویلیام جیمز رویکرد تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در پی بازشکافت مقایسه ای نسبت عادت با تربیت از نگاه شهید مرتضی مطهری و ویلیام جیمز است تا روشن شود که از نگاه آنان تعریف تربیت چیست، عادت چه تعریفی دارد، نسبت میان عادت و تربیت کدام است. در این پژوهش بنیادی−تاریخی که به روش توصیفی−تحلیلی انجام شده، برای بازشکافت دیدگاه دو دانشمند یاد شده درباره عادت و نسبت آن با تربیت، اطلاعات لازم گردآوری و سامان داده شد، سپس یافته های موجود تحلیل و این نتیجه حاصل شد که هر دو با ایجاد عادات در متربی موافق اند و اصولاً عادت را یکی از روش های تربیتی شمارده اند. شهید مطهری با تقسیم عادت به فعلی و انفعالی کوشیده است جایگاه عادت مثبت و منفی را در تعلیم و تربیت بازشکافد. از نگاه جمیز اصولاً تربیت همان عادت نیک است. وی تلاش کرده است نظر معلمان و دانش آموزان را به اهمیت و نقش عادت در تعلیم و تربیت جلب و بر آنان روشن کند که نیک بختی و بدبختی بشر در گرو عادت است. گرچه نمی توان گفت باور آنها درباره نسبت عادت با تربیت دقیقاً یکسان است؛ اما در مجموع نظر آن دو به ایجاد عادت و نسبت آن با تربیت، مثبت، موافق و به لحاظ ماهوی یکی است. اشاره به مشترکات و متفرقات دیدگاه مطهری و جیمز در حوزه یاد شده دیگر دستاورد این جستار است.
پست مدرنیسم و چالش بحران معنای زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله پیش رو درصدد است نقش جریان فکری پست مدرن را −با هر تفسیر و برداشت و تحلیلی که ارائه شود− در ایجاد بحران معنای زندگی تبیین کند. مروری هرچند کوتاه بر انسان شناسی پست مدرن نشان می دهد که موضوع «انسان از ولادت تا مرگ» بیش از هر موضوع دیگری نظر فلاسفه پست مدرن را به خود جلب کرده است. در واقع، مسائل مربوط به قلمرو انسان شناسی از عمده مسائل مورد توجه نظریه پردازان پست مدرن به شمار می روند. این مقاله پس از مفهوم شناسی پست مدرنیسم و تبیین زوایایی از سلسله اصول و مواضع اندیشه پست مدرن به اختصار، دیدگاه برگرفته از این جریان فکری نسبت به انسان و نقش آن در ایجاد بحران معنا در زندگی را مورد نقد و بررسی قرار می دهد. از تحقیق حاضر به دست می آید که تنها راه برون رفت از بحران مزبور را باید در تغییر اساسی در نگرش به انسان و زندگی انسانی براساس جهان بینی معتبر و باورداشت های صحیح، اصیل و پایدار جستجو کرد.
مقایسه نقش خانواده و مدرسه در جامعه پذیری دینی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه فیروزآباد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به مقایسه نقش خانواده و مدرسه در جامعه پذیری دینی دانش آموزان پرداخته است. روش تحقیق پژوهش پیمایشی است. جامعه آماری کلیه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهر فیروزآباد بوده که تعداد 366 نفر به عنوان نمونه براساس فرمول کوکران و به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شده است. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه است. داده ها توسط نرم افزار SPSS مورد پردازش قرار گرفته و میزان پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ محاسبه شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که میانگین جامعه پذیری دینی دانش آموزان از حد متوسط (100) بالاتراست (178/113). بین جامعه پذیری دینی و متغیرهای پایگاه اقتصادی−اجتماعی، نقش الگویی خانواده، سرمایه فرهنگی، نقش معلم، شیوه های فرزندپروری، انواع سبک های مدیریت، نقش مربی و نقش محتوای کتاب های درسی رابطه معناداری وجود دارد. نقش خانواده در کل در جامعه پذیری دینی دانش آموزان بیشتر از مدرسه است. نتایج تحلیل رگرسیونی نشان می دهد که متغیرهای مستقل وارد شده در مدل رگرسیون 6/49درصد از واریانس متغیر وابسته را تبیین می کند.
اصول تربیت توحیدی در دوره کودکی (مرحله تأدیب)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی و استخراج اصول تربیت توحیدی در هفت سال دوم زندگی فرد است. این پژوهش با استفاده از روش های توصیفی، تحلیلی و استنتاجی به واکاوی متون اسلامی در رابطه با تربیت توحیدی در هفت سال دوم زندگی که در تعالیم دینی از آن با عنوان «دوره تأدیب» نام برده می شود پرداخته است. در این دوره کاهش خود محوری وپدیدآیی روحیه اطاعت پذیری و توسعه نسبی مؤلفه های معرفتی، عاطفی و عملی، زمینه را برای آغاز آموزش رسمی فراهم می آورد. در این پژوهش تربیت توحیدی با هدف بسترسازی و ایجاد آمادگی روحی و روانی در کودک به منظور ایجاد مبنایی برای استقرار و بنیان نهادن نگرش توحیدی در دیگر مراحل رشد، در سه بعد شناختی، عاطفی و ارادی (عمل) مورد بررسی قرار گرفت که از مهم ترین یافته های آن می توان به مواجهه با مفهوم واقعی زندگی، زمینه سازی درک مقدماتی مفهوم عبودیت، اثبات استدلالی وجود خدا، آشنایی کودک با صفات جمالی و جلالی خدا، شناخت خداوند از طریق سیر آفاقی، شکل گیری محبت مبتنی بر شناخت، پرورش احساس مسئولیت درباره خدا، پرورش و ارتقای گرایشات درونی انسان، تشویق کودک به رابطه با خدا، ایجاد آمادگی لازم برای مواجهه با تکالیف الهی، آموزش عملی و متعهدانه مفاهیم دینی و ارتباط با گروه ها و اجتماعات مذهبی اشاره نمود.