جغرافیا و آمایش شهری - منطقه ای
جغرافیا و آمایش شهری - منطقه ای سال نهم پاییز 1398 شماره 32 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
یکی از عوامل مهم برای برنامه ریزی و مدیریت شهری به خصوص در راستای نیل به توسعه پایدار در نواحی شهری و استفاده بهینه از سرزمین، در دسترس بودن اطلاعات صحیح و بهنگام از وضعیت کاربری اراضی مناطق شهری است. در این راستا، هدف از انجام این تحقیق مقایسه دو روش طبقه بندی پیکسل پایه و شیءگرا در تهیه نقشه کاربری اراضی با استفاده از تصویر ETM<sup>+</sup> در شهر ایلام با استفاده از نرم افزار Idrisi Selvi است. پس از تهیه تصویر مربوط و اعمال تصحیح هندسی و رادیومتریک بر روی تصویر با استفاده از دو روش مذکور، نقشه کاربری اراضی استخراج شد. برای ارزیابی دقت طبقه بندی از شاخص های صحت کل، ضریب کاپا، دقت تولیدکننده و دقت استفاده کننده استفاده شده است. نتایج به دست آمده نشان داد که روش طبقه بندی شیءگرا تصویری با وضوح بهتر نسبت به روش طبقه بندی پیکسل پایه ارائه می دهد. نتایج برآورد دقت هم نشان می دهد که روش شیءگرا در هر دو شاخص صحت کل و ضریب کاپا با مقادیر به ترتیب 94 درصد و 91 درصد نسبت به روش پیکسل پایه با صحت کل و ضریب کاپا با مقادیر به ترتیب 88 درصد و 86 درصد، دقیق تر است. با توجه به نتایج به دست آمده از این تحقیق پیشنهاد می شود که روش طبقه بندی شیءگرا در تهیه نقشه های کاربری اراضی مناطق شهری مورد استفاده قرار گیرد.
تحلیلی بر وضعیت پایداری محلات اسکان غیررسمی شهر اردبیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توسعه ﺷﻬﺮی ﭘﺎﯾﺪار ﺑﺮ اﯾﻦ اﺻﻞ اﺳﺘﻮار اﺳﺖ ﮐﻪ ﻓﻀﺎی ﯾﮏ ﺷﻬﺮ درون ﻣﺤﻠﻪ ﺷﮑﻞ می گیرد و بر پایه آن ﺗﺪاوم می یابد؛ ازاین رو، ﺗﻮسعه ﻣﺤﻠﻪ ای اﻗﺪاﻣﯽ ﮐﻠﯿﺪی درﺟﻬﺖ ﻧﯿﻞ ﺑﻪ ﺗﻮسعه ﭘﺎﯾﺪار ﻗﻠﻤﺪاد می شود. ازجمله مهم ترین بازتاب شهرنشینی معاصر، پیدایش و گسترش محلات آسیب پذیر (اسکان غیررسمی) در مرکز یا پیرامون شهرهاست که شهر اردبیل نیز در زمره این شهرها قرار می گیرد. در این شهر محلات اسکان غیررسمی را می توان بخش های فراموش شده و برنامه ریزی نشده ای در مقایسه با سایر محلات شهری دانست که به لحاظ پایداری بسیارشکننده هستند . بااینکه ناپایداری به عنوان مشکل دیرینه و امر بدیهی در محلات اسکان غیررسمی است؛ اما مدیریت و بهبود وضعیت این محلات در یک برهه زمانی و به صورت هم زمان ممکن نیست؛ بدین منظور شناخت میزان شدت و ضعف ناپایداری به واسطه مقایسه تطبیقی و با تکیه بر مدل های مختلف تصمیم گیری بین مجموع محلات مزبور می تواند به عملکرد و تصمیم گیری بهتر مدیران شهری متناسب با اولویت مداخله در سطح این محلات به منظور توانمندسازی در راستای توسعه پایدار شهری کمک شایانی کند؛ از این رو ﻫﺪف پژوهش ﺣﺎﺿﺮ، واکاوی و مقایسه تطبیقی وضعیت ناپایداری در محلات 15گانه اسکان غیررسمی شهر اردبیل با تأکیدبر معیارهای پایداری محله ای و اولویت بندی آن ها درجهت برنامه ریزی آتی انجام گرفته است. این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و ازلحاظ روش، توصیفی- تحلیلی است. داده های موردنیاز ازطریق روش های میدانی گردآوری شده اند. جامعه آماری تحقیق منطبق بر محلات 15گانه سکونتگاه های غیررسمی شهر اردبیل است. به منظور سنجش پایداری محلات مورد مطالعه، شاخص های مربوط با استفاده از روش آنتروپی، وزن دهی و محلات هدف با بهره گیری از تکنیک های تصمیم گیری، رتبه بندی شدند و برای دست یابی به اولویت بندی نهایی از تکنیک ادغامی کپ لند استفاده شد و درنهایت برای بازنمایی بهتر با استفاده از نرم افزار ArcGIS نقشه ها ترسیم شدند. براساس سنجه های به کاررفته و نتایج به دست آمده از پیاده سازی تکنیک های مختلف تصمیم گیری به لحاظ معیارهای پایدار محله ای، محله «سلمان آباد» در رتبه نخست و محله «ایران آباد» با کسب کمترین امتیاز در رتبه آخر قرار گرفتند؛ بنابراین برنامه ریزی های توسعه محور متناسب با نقاط ضعف و قوّت و اولویت هر محله ضروری به نظر می رسد.
ارزیابی اثرات الگوی توسعه معدنی- صنعتی در ایرانِ مرکزی (مورد شناسی: اثرات مجتمع چادرملو بر شهرستان بهاباد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه اثرگذاری اقدامات توسعه ای در ابعاد اجتماعی، اقتصادی، زیست محیطی و کالبدی یکی از مؤلفه های مهم در موفقیت یا شکست اقدامات و الگوهای توسعه محسوب می شود؛ به طوری که ارزیابی جامع اثراتِ اقدامات و الگوهای توسعه با دیدی کل نگر، زمینه ارزیابی کامل اثرات و نیل به الگوی اثرگذاری مراکز معدنی- صنعتی را ممکن می کند. در همین راستا پژوهش حاضر با دیدگاه ارزیابی اثرات جامع و با بررسی تأثیرات معدن چادرملو بر شهرستان بهاباد، در جستجوی میزان تأثیرگذاری مراکز معدنی- صنعتی بر سکونتگاه های نواحی مرکزی ایران است. این پژوش از منظر ماهیت در رده پژوهش های کاربردی و توسعه ای بوده و از منظر روش از نوع توصیفی تحلیلی است که با بهره گیری از روش های اسنادی، کتابخانه ای و پیمایشی، اطلاعات موردنیاز پژوهش را گردآوری کرده و سپس با استفاده از آزمون های T-test و تحلیل مسیر، به تجزیه و تحلیل اطلاعات مبادرت کرده است. نتایج به دست آمده از پژوهش نشان می دهد که میزان اثرات منفی به ترتیب در شاخص های اجتماعی- فرهنگی و سپس شاخص های زیست محیطی بیشتر بوده و در شاخص های اقتصادی و کالبدی مجتمع چادرملو دارای اثرات به نسبت مثبتِ بیشتری بوده است. تجربه توسعه معدنی- صنعتی در ایران مرکزی و به طور ویژه در شهرستان بهاباد نشان می دهد، اگرچه از منظر اقتصادی و در سطوح استانی و ملی این الگوی توسعه نسبتاً موفقیت آمیز به نظر می رسد؛ اما از منظر اقتصاد محلی، زیست محیطی و همچنین حوزه های اجتماعی- فرهنگی با اثرات منفی بسیاری روبه رو بوده است و توجه به مسئله پایداری توسعه را در مقیاس های محلی به شدت به چالش کشیده است. در مقیاس های محلی در مقابل آنچه از دست رفته است، برآیند و نتایج بایسته و شایسته ای که از آن بتوان به مثابه «نقش پایدار و مهم توسعه معدنی- صنعتی در فرایند توسعه ایران مرکزی» یاد کرد، وجود ندارد و متأسفانه باید از آن به مثابه «میراث ناپایدار توسعه معدنی- صنعتی بر سکونتگاه های ایران مرکزی» یاد کرد.
احیای معیشت پایدار روستاهای سنتی ازطریق توسعه گردشگری (مورد شناسی: دهستان ناهوک، شهرستان سراوان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دهه های گذشته بهبود معیشت پایدار روستایی مورد توجه بسیاری از محققان و برنامه ریزان قرار گرفته است. در این زمینه یکی از رهیافت های اصلی برای بهبود معیشت پایدار روستایی توجه به توسعه گردشگری است. با توجه به اهمیت این موضوع در این پژوهش، به بررسی احیای معیشت پایدار روستاهای مرزی ازطریق توسعه گردشگری پرداخته شد. تحقیق حاضر ازنظر هدف، کاربردی و روش انجام آن ترکیبی (کیفی و کمّی) است. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه و مصاحبه است. جامعه آماری شامل خانوارهای روستایی دهستان ناهوک در شهرستان سراوان است (1618 N= ). با استفاده از فرمول کوکران و به روش نمونه گیری سهمیه ای، 310 خانوار به عنوان نمونه انتخاب شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها و اطلاعات، از آزمون تحلیل واریانس، رگرسیون چند متغیّره و مدل تحلیل مسیر بهره گرفته شد. نتایج نشان داد، رابطه خطی و معنی داری بین توسعه گردشگری و احیای معیشت پایدار وجود دارد؛ به ترتیب بیشترین تأثیر گردشگری مربوط به عامل نهادی با ضریب (363/0) و کمترین تأثیر مربوط به عوامل کالبدی محیطی با ضریب (182/0) است. همچنین نتایج نشان داد که علی رغم تلاش های مسئولان محلی و مشارکت های مردمی در زمینه ایجاد زیرساخت های امنیتی و افزایش کیفیت ارائه خدمات مطلوب برای توسعه گردشگری در این منطقه، به علت عدم تأمین زیرساخت های اولیه، عدم دسترسی به شبکه های ارتباطی مناسب به جاذبه های گردشگری موجود در روستاها و از همه مهم تر، مشکلات امنیتی که نتیجه موقعیت مرزی روستاهای منطقه است، به عنوان مهم ترین موانع توسعه گردشگری در روستاهای این شهرستان شناسایی شدند.
قابلیت سنجی اجرای طرح پیاده مداری در بافت تاریخی شهری (مورد شناسی: خیابان خواجه نصیر شهر گز بُرخوار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گرایش روز افزون بشر به زندگی ماشینی و توأم با آن، استفاده بی رویه از اتومبیل شخصی، عدم استفاده از وسایل حمل ونقل عمومی، افزایش آلودگی های محیطی و در نهایت حرکت جامعه به سمت زندگی انفرادی، باعث تیره شدن تعاملات اجتماعی و دور شدن انسان ها از یکدیگر شده است. رویکرد تبدیل برخی خیابان ها به پیاده راه که با حذف یا کاهش تردد اتومبیل ها در بخش مرکزی شهرها همراه است، باعث ارتقای کیفیت محیط و افزایش سرزندگی در این فضاها می شود. مطالعه حاضر به بررسی قابلیت سنجی اجرای طرح پیاده محوری در خیابان خواجه نصیر، واقع در بافت تاریخی شهر گز بُرخوار پرداخته است. روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش، رویکردی توصیفی- تحلیلی با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و مصاحبه با کارشناسان است. تحلیل متغیّرهای مورد استفاده، با استفاده از نرم افزارهای spss و Amos انجام گرفت. در فرضیه اول، اجرای طرح پیاده محوری از نظر ابعاد حمل و نقل مورد بررسی قرار گرفت. نتایج به دست آمده از آزمون فرضیه اول، نشان دهنده رابطه معنادار بین متغیّرهای مورد بررسی بود و فرضیه اول تأیید شد. در فرضیه دوم به بررسی قابلیت سنجی پذیرش اجرایی طرح از دید کسبه و شهروندان پرداخته شد. نتایج به دست آمده از آزمون فرضیه دوم نیز وجود رابطه معنادار بین متغیّرهای مورد سنجش را نشان داد و فرضیه دوم نیز تأیید شد. همچنین نتایج مدل عاملی مرتبه دوم نشان داد که عامل اقتصادی بیشترین بار عاملی را با وزن رگرسیونی 86/0 به خود اختصاص داده است. پس از آن عامل اجتماعی و کالبدی با وزن رگرسیونی 82/0 و عامل زیست محیطی با وزن رگرسیونی 74/0 در رتبه بعدی قرار گرفته اند. نتایج پژوهش حاضر نشان دهنده این است که اجرای طرح پیاده مداری در خیابان خواجه نصیر مورد پذیرش شهروندان و کسبه است و ازنظر ابعاد ترافیکی و تردد مشکلی ایجاد نخواهد کرد.
رشد هوشمند شهری با تأکید بر روش TDR درجهت تأمین زمین خدمات شهری (مورد شناسی: شهر یاسوج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از رویکردهای نوین تأمین زمین خدمات شهری که از تلفیق رشد هوشمند شهری و پایداری شهری حاصل شده، روش انتقال حق توسعه است؛ ازاین رو هدف پژوهش حاضر شناسایی مناطق ارسال و دریافت حق توسعه و همچنین شناسایی نواحی دارای پتانسیل بالای حق توسعه و شناسایی پیشران های کلیدی مؤثر در اجرای الگوی TDR است. جامعه آماری پژوهش شهر یاسوج و حوزه نفوذ مستقیم (حریم) آن است. برای تجزیه و تحلیل داده ها و وزن دهی شاخص های پژوهش از مدل GRA و نرم افزار Arc GIS و برای طراحی نقشه های نهایی پژوهش از نرم افزار IDRISI Selva و شناسایی پیشران های کلیدی از مدل روش تحلیل اثرات متقاطع استفاده شده است. براساس الگوی انتقال حق توسعه، نواحی شهر یاسوج به مناطق دریافت و انتقال حق توسعه تقسیم شدند . نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که در مناطق ارسال، پارامتر آثار و ابنیه تاریخی و بافت های باارزش با وزن 7246/0 رتبه اول را به خود اختصاص داده است. مشارکت شهروندان و اراضی زراعی، باغات و جنگل های مهم با وزن 6279/0 و 5403/0 در رتبه های دوم و سوم قرار دارند. در مناطق دریافت نیز پارامتر مشارکت با وزن 9471/0 و تمایل به افزایش تراکم و ساخت و ساز با امتیاز 3241/ 0 در اولویت دوم قرار دارد. براساس نتایج پژوهش، ناحیه 2 و 3 از پتانسیل بسیار بالایی در ارسال حق توسعه و همچنین ناحیه 4 پتانسیل بسیار بالایی برای دریافت حق توسعه دارد. درنهایت نتایج حاصل از به کارگیری روش تحلیل تأثیرات متقاطع حاکی از آن بوده که 4 پیشران کلیدی از جمله شاخص های تمایل به افزایش تراکم و ساخت وساز، برخورداری از شبکه معابر، آثار و ابنیه تاریخی و بافت های باارزش، اراضی زراعی، باغات و جنگل های مهم از میان 15 عامل شناسایی شده، بیشترین تأثیر و همچنین شاخص مشارکت، ضمانت حقوقی و قانونی بالا، وجود ساختار و سازمان اداری منسجم به عنوان عوامل تنظیم کننده بین عوامل تأثیرگذار و تأثیرپذیر بیشترین شدت را در شناسایی و توسعه تأمین زمین خدمات شهری یاسوج دارند. درنتیجه این پیشران ها باید به عنوان عوامل پایه اصلی در روش TDR در آینده مورد استفاده قرار بگیرند.
پایش و پیش بینی فرایند گسترش کالبدی و تغییرات کاربری زمین در شهرهای میانه اندام (مورد شناسی: شهر مرند)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دهه های اخیر شهرهای ایران مانند بسیاری از شهرهای جهان سوم دچار تحولات چشمگیری شده اند، به طوری که روند رشد شهرنشینی در پی تحولات اقتصادی، اجتماعی، موجب رشد لجام گسیخته و بی قواره شهرهای با نقش ملی و ناحیه ا ی شده که در اغلب شهرهای کشور ناشی از فقدان سیاست های نامناسب ساخت وساز و بی برنامگی در بهره برداری از زمین شهری است؛ ازاین رو ارزیابی روند گسترش فیزیکی شهر و آگاهی از الگوهای تغییرات کاربری اراضی و به کارگیری نتایج آن، در برنامه ریزی های آینده شهر ضروری است. در پژوهش حاضر به بررسی تغییرات کاربری اراضی و روند گسترش فیزیکی پیرامون شهر مرند در طی سال های 1378-1395 و سپس به پیش بینی این تغییرات تا سال 1405 با استفاده از مدل زنجیره ای مارکوف پرداخته شد و برای این منظور از تصاویر ماهواره ای لندست TM، سال های 1378، 1384، 1390 و 1395 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته است. تعیین نقشه کاربری بعد از انجام تصحیحات بر روی تصاویر ماهواره ای، تعیین نمونه های آموزشی و ارزیابی دقت طبقه بندی صورت گرفت. نتایج نشان می دهد که در طی این دوره، طبقه اراضی ساخته شده افزایش قابل توجهی داشته است؛ به طوری که حدود 36 درصد از تغییرات را دربر داشته و در روند افزایش اراضی ساخته شده، طبقات اراضی بایر و باغات به ترتیب بیشترین نقش را داشته است و این تغییرات عمدتاً ناشی از افزایش میزان مهاجرت از سکونتگاه های پیرامون شهر مرند به این شهر است.
بررسی عوامل مؤثر بر مکان گزینی هتل ها و بازتاب های فضایی آن در منطقه شهری (مورد شناسی: شهر بندرانزلی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مناطق ساحلی از پربارترین و پویاترین نقاط و بستر فعالیت های عظیم گردشگری شهری در جهان به شمار می روند. منابع ارزشمند و متنوع، این مناطق را به یکی از حساس ترین و ارزشمندترین مناطق موردتوجه سرمایه گذاران گردشگری تبدیل کرده است؛ به گونه ای که در این مناطق، سرمایه گذاری در ساخت محیط های انسان ساخت به خصوص در زمینه خدمات گردشگری به سرعت رشد کرده است. در سه دهه اخیر رشد خدمات اقامت گردشگران به ویژه هتل ها به گونه بوده است که فضای شهرهای ساحلی را دچار مسائل رقابتی مکانی- فضایی گسترده ای کرده است. در دهه های اخیر، در کشور ایران این مسأله در مناطق شمالی نمود بیشتری داشته است و رقابت سرمایه داران در مکان گزینی هتل ها چالش های فضایی-مکانی را به همراه داشته؛ به صورتی که عوامل شخصی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... بر این مسأله مؤثر واقع شده است. به همین منظور در این مقاله به بررسی عوامل مؤثر بر مکان گزینی هتل های شهر ساحلی بندر انزلی و بازتاب های فضای آن ها با استفاده از مدل جدید چند متغیره گرافیکی CO-PLOT و GIS پرداخته شده است. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی که اطلاعات موردنیاز این تحقیق از طریق پرسشنامه و مصاحبه از جامعه آماری مالکان هتل ها شامل سرمایه گذاران، شرکا، مدیران و سرپرستان هتل های شهر ساحلی انزلی جمع آوری شده است؛ در مرحله اول عوامل مؤثر در گزینش مکانی هتل ها و رتبه بندی این عوامل درجهت شناسایی مدل تجربی چند متغیره با ارائه نقشه گراف به کمک نرم افزار CO-PLOT مورد بررسی قرار گرفته است و در مرحله بعد با کمک مدل های مکان مرکزی الگوی فضایی پراکنش انواع هتل های شهر انزلی با تحلیل اولویت های عوامل مؤثر چند متغیره -مدل تجربی- در نرم افزار GIS ارزیابی شده است. نتایج تحقیق نشان داده است که از بین مدل های نظری مکان مرکزی و مدل های تجربی چند متغیره مکان گزینی هتل ها روابط خاصی وجود دارد. به گونه ای که تحت تأثیر عوامل چند متغیره تجربی مؤثر بر مکان گزینی هتل ها –مانند عامل اقتصادی، دسترسی، قوانین و مقررات، خصوصیات فیزیکی سایت، ویژگی اجتماعی و فرهنگی، همسایگی و هم جواری، عوامل مستقل- الگوهای پراکنش فضای خطی، متمرکز و شعاعی در زون های مختلف شهر ساحلی بندر انزلی شکل گرفته است.
تحلیل شبکه ای جریان های فضایی شهر خاش و روستاهای پیرامون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طی چند دهه گذشته شاهد تغییر نگاه برنامه ریزان و جغرافی دانان از نگاه مبتنی بر مکان و صفت مبناء، به طرف رویکرد شبکه محور و تعامل مبناء هستیم. همین تغییر نگاه موجب توجه به جریان ها و پیوندهای شکل گرفته بین نقاط و گره ها شده است. هدف پژوهش حاضر در چارچوب رویکرد شبکه، بررسی جریان های شکل گرفته بین شهر خاش و روستاهای پیرامون آن بوده است. با توجه به رویکرد شبکه ای، واحد تحلیل در پژوهش، رابطه و جریان است. به منظور تحقق اعتبارسنجی پژوهش از ابزار پرسشنامه، مشاهده و اطلاعات ثانویه (سرشماری نفوس و مسکن) استفاده شده است. داده ها در قالب تحلیل شبکه و ازطریق نرم افزار UCINETمورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. جامعه آماری پژوهش، روستاهای بخش مرکزی شهرستان خاش هستند. برای تعیین حجم نمونه به علت وسعت ناحیه مورد مطالعه و حجم بالای جامعه آماری، روش نمونه گیری طبقه بندی احتمالی، مورد استفاده قرار گرفته است. این نمونه گیری بر مبنای دو معیار فاصله از شهر خاش و جمعیت روستاها صورت گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که شهر خاش در سطح ناحیه به دلیل دارا بودن سطح بالای خدمات، بازار و فرصت های شغلی، در جایگاه نخست جذب جریان های درون ناحیه و شهر زاهدان نیز در تمامی جریان های با وجود قرارداشتن در خارج از ناحیه در جایگاه دوم جریان های ورودی قرار دارد. پس از آن روستاهای بزرگ ناحیه به دلیل دارا بودن و استقراربخشی از خدمات در آن ها موجب جذب قابل توجهی از جریان ها به خود شده اند. الگوی جریان های فضایی حاکم بر ناحیه از بسیاری جهات با نظریه قطب رشد یکی است و دارای الگوی شبکه ای نیست؛ چراکه در حال حاضر جریان های دوسویه، مکمل و هم افزاء شکل نگرفته است.
مقایسه روش های بیشترین شباهت، ماشین بردار پشتیبان و شبکه عصبی مصنوعی در آشکارسازی سطوح نفوذناپذیر شهری با استفاده از تصویر با قدرت تفکیک مکانی بالا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سطوح نفوذناپذیر عامل مهمی در نظارت بر توسعه شهری و کیفیت محیط زیست است. به همین دلیل، شناخت این سطوح پیش شرطی برای رسیدن به توسعه پایدار شهری خواهد بود. هر چند روش های گوناگونی برای تشخیص و مطالعه این سطوح وجود دارد ولی تعیین دقیق و مقرون به صرفه این سطوح، هنوز یک چالش مهم برای پژوهشگران شهری است. با توجه به افزایش دسترسی به داده های سنجش از دور، در این پژوهش با استفاده از تصویر سنجنده GeoEye سال 2009، دقت روش های سه گانه طبقه بندی بیشترین شباهت، شبکه عصبی مصنوعی و ماشین بردار پشتیبان را در تعیین سطوح نفوذناپذیر در بخشی از شهر بندرعباس بررسی و مقایسه شده است. به این منظور، بعد از انجام عملیات پیش پردازش های لازم بر روی تصویر، با استفاده از آلگوریتم های مورد اشاره، پنج کلاس خیابان و ساختمان (به عنوان سطوح نفوذناپذیر)، بدنه آبی، پوشش گیاهی و زمین بایر (به عنوان سطوح نفوذپذیر شهری) برای هر سه روش، استخراج شدند. برای ارزیابی نتایج، روش های دقت کلی، ضریب کاپا، دقت کاربر و تولیدکننده مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نشان داد که روش ماشین بردار پشتیبان با دقت کلی7/94 درصد و ضریب کاپا 93/0، نسبت به روش شبکه عصبی مصنوعی (با دقت صحت کلی 1/93 درصد و ضریب کاپا 90/0) و روش بیشترین شباهت (با دقت صحت کلی 2/92 درصد و ضریب کاپا 89/0)، دارای دقت بهتری است. مطالعه حاضر هرچند نشان داد که روش ماشین بردار پشتیبان دارای صحت بالاتری بود اما با این وجود، دقت روش های بیشترین شباهت و شبکه عصبی مصنوعی نیز در تعیین سطوح نفوذناپذیر، مناسب و قابل قبول بوده و پردازش تصاویر با قدرت تفکیک مکانی بالا با این روش ها، می تواند سطوح نفوذناپذیر را تشخیص دهد.