۱.
هدف:هدف از انجام این پژوهش، ارائۀ مدل پارادایمی و نظام مند توسعۀ دیپلماسی علمی کشور، مبتنی بر مصاحبه های اساتید، خبرگان و متخصصان حوزۀ دیپلماسی علمی در دانشگاههای علوم انسانی بود. روش:این پژوهش مبتنی بر راهبرد پژوهشی داده بنیاد و بر اساس رویکرد نظام مند استراوس و کوربین به دنبال استخراج مدل پارادایمی توسعۀ دیپلماسی علمی است. بدین منظور ابتدا 18 نفر از اساتید، خبرگان و متخصصان حوزۀ دیپلماسی علمی در دانشگاه امام صادق(ع) شناسایی و با آنان مصاحبه شد و در مرحلۀ بعد، با فرآوری داده ها و مفاهیم، مقوله های سطح 1 و سطح 2 مدل پارادایمی استخراج شد. یافته ها:با طی مراحل پژوهشی داده بنیاد، هرکدام از مقوله های سطوح 1و2 شناسایی شده، با توجه به سنخیت موضوعی ذیل مقوله های پارادایمیِ شرایط علّی، شرایط زمینه ای، شرایط واسطه ای، راهبردها و مقوله محوری دسته بندی شدند. نتیجه گیری:حرکت به سمت توسعۀ دیپلماسی علمی، در دانشگاه امام صادق(ع) با توجه به قابلیتهای پویای آن، شرایط و عوامل ویژه ای دارد و ظرافتهای خاصی را در طراحی ها می طلبد. ارتقای قابلیتهای دانشگاه، تقویت جایگاه بین المللی ج.ا.ایران، مقابله با کژکارکردهای دیپلماسی علمی در دانشگاههای علوم انسانی و تحقق مأموریت ج.ا.ایران نسبت به مستضعفین جهان اسلام، از جمله پیامدها و نتایج پیاده سازی چارچوب توسعۀ دیپلماسی علمی در دانشگاههای علوم انسانی است.
۲.
هدف:هدف محققان در پژوهش حاضر، بررسی نقش معنویت در محیط کار بر رفتار اخلاقی کارکنان بوده است. معنویت در محیط کار بر اساس مدل میلیمنو همکاران(2003) و رفتار اخلاقی بر اساس مدل لوزیر(1993) در سه بُعد بررسی شده است. روش:تحقیق حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و از نوع توصیفی- پیمایشی با ابزار پرسشنامۀ استاندارد است. جامعۀ آماری پژوهش، کارکنان دانشگاه پیام نور استان اردبیل و نمونۀ آماری آن، شامل 160 نفر از آنان بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیّره استفاده شده است. یافته ها:یافته های تحقیق نشان داد که معنویت در محیط کار و ابعاد آن بر رفتار اخلاقی کارکنان تأثیر مثبت و معناداری دارند و کار با معنا 27/0، احساس همبستگی 43/0، همسویی ارزشها 63/0 و معنویت در محیط کار 37/0 از تغییرات مربوط به رفتار اخلاقی کارکنان را پیش بینی می کنند. نتیجه گیری:با بهره گیری و تقویت معنویت در محیط کار، می توان بستر مناسبی برای رشد رفتارهای اخلاقی کارکنان فراهم آورد.
۳.
هدف:هدف از این پژوهش، مطالعۀ نظام مند و سنتزپژوهی بر الگوهای نظری و پژوهشهای صورت گرفته در ایران با موضوع دانشگاه پایدار به منظور تلخیص، طبقه بندی و تلفیق مؤلفه های آن بود. روش:پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی با رویکرد کیفی و راهبرد آن، سنتزپژوهی است. بدین منظور، تعداد 15 مقالۀ داخلی، بررسی و برای جمع آوری و تحلیل داده ها، از روش تحلیل محتوای کیفی استقرایی مبتنی بر کدگذاری باز، محوری و انتخابی، به وسیلۀ نرم افزار Nvivo-10 استفاده شد. یافته ها:پس از کدگذاری، 203 مؤلفۀ دانشگاه پایدار در 25 مقوله و هشت بُعد سازماندهی شدند. ابعاد به ترتیب نزولی تعداد ارجاع و منابع عبارتند از: مدیریت زیست محیطی فضای دانشگاهی؛ آموزش پایدار؛ مشارکت کنندگان؛ مدیریت پایدار؛ سرمایۀ اجتماعی؛ پژوهش پایدار؛ نظارت، ارزیابی و گزارش دهی؛ اداری و مالی. نتیجه گیری:در الگوهای داخلی ارائه شده برای دانشگاه پایدار، به بُعد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی توسعۀ پایدار در مقابل بعد زیست محیطی کمتر توجه شده است. لزوم توجه بیشتر به حوزه های اجتماعی، پژوهش، نظارت و ارزیابی و اداری و مالی در خصوص پایداری دانشگاهها، در کنار توجه به مدیریت زیست محیطی فضای دانشگاهی، آموزش پایدار، مشارکت کنندگان و مدیریت پایدار تأکید می شود. طراحی الگویی جامع و کل نگر در خصوص پایداری دانشگاه توسط هر یک از دانشگاههای بزرگ کشور، مطابق با فرهنگ ایران اسلامی و متناسب با توانایی ها و مأموریتهای آنها توصیه می شود.
۴.
هدف:تحقیق حاضر با هدف شناسایی چالشهای پیشروی جانشین پروری در محیط دانشگاهی، در میان کارکنان دانشگاههای استان ایلام انجام شد. روش:این پژوهش به روش داده بنیاد و انجام مصاحبه با 12 نفر از خبرگان مدیریت منابع انسانی با استفاده از روش گلوله برفی در دانشگاههای استان ایلام صورت گرفت. برای بررسی و تحلیل داده ها از روش کد گذاری باز، محوری و انتخابی استفاده شد. در مرحلۀ کمّی نیز 360 نفر از مدیران و کارکنان برای تکمیل پرسشنامۀ محقق ساخته مشارکت داشتند. یافته ها:ابهام در نقش، آموزش نامناسب کارکنان، عدم توجه به شایسته سالاری، ارزیابی عملکرد نامناسب و فرهنگ بی تفاوتی، در زمرۀ عوامل علّی ایجاد چالش برای جانشین پروری و پدیده محوری جانشین پروری مشتمل بر ضعف کارراهۀ شغلی و عدم فرصت برابر برای ارتقا می شود که تحت تأثیر عوامل زمینه ای و عوامل مداخله گر، منجر به پیامدهایی برای جانشین پروری می شود. نتیجه گیری:آموزش صحیح و تدوین دستورالعمل جانشینی، مسیر ارتقای مناسب را فراهم می سازد و نبود آن، چالش محسوب می شود.
۵.
هدف:این پژوهش، درصدد کاوش اثر قابلیتهای چابکی راهبردی و عاطفی سازمان بر کارآفرینی گرایی دانشگاه بود. روش:روش پژوهش، توصیفی- همبستگی است. جامعۀ پژوهش را پرسنل دانشگاههای دولتی قم و کاشان تشکیل می دهند که 572 نفر از آنان به شیوۀ نمونه برداری غیر احتمالی در دسترس در پژوهش شرکت کردند. داده های پژوهش به وسیلۀ پرسشنامه جمع آوری شد و با آزمونهای آماری توصیفی و استنباطی تحلیل شدند. یافته ها:الف) قابلیت چابکی راهبردی بر قابلیت عاطفی و کارآفرینی گرایی، تأثیر مستقیم، مثبت و معنادار دارد. ب) قابلیت عاطفی بر کارآفرینی گرایی، تأثیر مستقیم، مثبت و معنادار دارد. ج) طبق نتایج تحلیل مسیر، قابلیت چابکی راهبردی از طریق قابلیت عاطفی بر کارآفرینی گرایی اثر غیر مستقیم مثبت دارد. نتیجه گیری:موفقیت و مزیت رقابتی دانشگاهها در اقتصاد دانش بنیان به توانش پاسخگویی آنها به تقاضاهای در حال تغییر ذی نفعان درون و برون سازمانی و در نتیجه، تولید دانش و فنّاوری و تجاری سازی آنها با هدف ارتقای بهروزی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و معنوی جامعۀ بشری در سطح محلی، ملی و بین المللی است. به علت اینکه عواطف مبیّن الگوهای اجتماعی- فرهنگی تجربه و رفتارند که در پاسخ به اقدامات اصلاحی/ بازآفرینی پویای دانشگاه با تأکید بر تفکر راهبردی و تبیین چشم اندازی روشن برای دانشگاه کارآفرین، از سوی منابع انسانی آشکار می شوند، لذا تیم مدیریت ارشد به اتفاق سایر سطوح مدیریت بایستی عواطف سازمانی را در سبک رهبری دانشگاه نهادینه کرده، با برجسته سازی تعهد جمعی/ وحدت رهبری در گسترۀ دانشگاه به وسیلۀ ایجاد وابستگی متقابل، کار با همدیگر، تغییرات در تیم مدیریت ارشد، سبک رهبری و قابلیتهای مدیران اجرایی ارشد، الگوهای عاطفی حامی و پشتیبان ارزشهای کارآفرینی نوجویی، استقلال، ریسک پذیری، فعالانه عمل کردن و رقابت جویی تهاجمی را در میان همۀ اجزای دانشگاه تشویق و ترویج کنند و با ارتقای سطح حساسیت راهبردی از طریق فرایند استراتژی باز، افزایش هوشیاری راهبردی، گفتگوی درونی با کیفیت بالا؛ و بهبود قابلیت سیّالی منابع سازمان با تحرک بخشی بیشتر منابع فیزیکی و ادراکی، دسترسی بیشتر به منابع و ایجاد ساختارهای مدولار؛ همۀ اجزای دانشگاه را در جهت تولید دانش و فنّاوری مورد نیاز ذی نفعان برونی و درونی و تجاری سازی دانش و فنّاوری تولیدشده هدایت کند.
۶.
هدف:هدف محققان در این پژوهش، شناسایی مؤلفه های معنویت اثرگذار بر تاب آوری در افراد کارآفرین بوده است. روش:پژوهش حاضر به لحاظ نوع، کیفی به شیوۀ توصیفی و از نظر رویکرد، استقرایی است. جامعۀ آماری پژوهش، شامل کارآفرینان شهر قم بود و نمونۀ پژوهش به روش نمونه گیری هدفمند از بین آنان انتخاب شد. برای جمع آوری داده های کیفی، از ابزار مصاحبه و برای تجزیه و تحلیل داده های حاصل از مصاحبه، از تکنیک تحلیل مضمون استفاده شده است. یافته ها:سؤال اصلی پژوهش با استفاده از تکنیک تحلیل مضمون بررسی و 11 مضمون اصلی به عنوان مؤلفه های معنویت اثرگذار بر تاب آوری در افراد کارآفرین شناسایی شد. نتیجه گیری:نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که 11 مؤلفۀ اثرگذار بر تاب آوری در افراد کارآفرین به ترتیب عبارتند از: ارزش مداری، خودآگاهی، فرزانگی، هدف متعالی، رضایتمندی فردی، توکل و توسل، اخلاق مداری، فعالیتهای داوطلبانه، آخرت گرایی، امیدواری و سعۀ صدر.
۷.
هدف:هدف از انجام پژوهش حاضر، شناسایی نقش یا نقشهای مدیران گروههای آموزشی در ایجاد و تقویت تسهیم دانش در میان استادان دانشگاهها بود تا از این طریق بتوان نقش مدیران گروهها را در این امر به طور بارزتر و شفاف تر پیدا و هشدار های لازم را ارائه کرد. روش:جامعۀ آماری پژوهش را اعضای هیئت علمی و مدیران گروههای آموزشی کلیۀ دانشگاههای مازندران تشکیل دادند. بدین منظور، 15 نفر از استادان با تجربه، به روش نمونه گیری در دسترس، انتخاب شدند و با آنان مصاحبه شد. داده های پژوهش به شیوۀ مصاحبۀ عمیق با پرسشهای مختلف و بازپاسخ جمع آوری شد. یافته ها:120 عبارت شاخص و بارز بیان شده از سوی مصاحبه شوندگان، استخراج و پس از کدگذاری باز، در قالب 18 بُعد از نقشهای مدیران گروههای آموزشی در رابطه با تسهیم دانش که ابعاد مهم فردی، عاطفی، علمی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مذهبی آنان را شامل می شد، گنجانده شد. نتیجه گیری:مصاحبه شوندگان بیشترین نقش مدیران گروهها را در برگزاری مناسب جلسات گروههای آموزشی در راستای تسهیم دانش اعلام کردند.
۸.
هدف:هدف اصلی محققان در این مقاله، بررسی عوامل مؤثر بر مدیریت پژوهش و فنّاوری در ایران با رویکرد فراسازمانی بوده است. روش:روش این پژوهش از نوع کیفی است. ابزار گردآوردی اطلاعات از طریق مصاحبه با کارشناسان و صاحب نظران عرصۀ مدیریت پژوهش و فنّاوری است. تحلیل داده های مصاحبه نیز از روش تحلیل مضمون صورت گرفته است. یافته ها:عوامل فراسازمانی را در قالب چهار دستۀ کلی می توان تقسیم کرد: عوامل مربوط به مسئولان، عوامل مربوط به جامعۀ سازمانهای دانش بنیان، عوامل ناظر به محیط و عوامل ناظر به صنعت. در هر یک از این عوامل، هم عوامل موفقیت ساز و هم عوامل شکست زا ذکر شده است. نتیجه گیری:عوامل موفقیت ساز، عواملی اند که باعث موفقیت و بهبود مدیریت پژوهش و فنّاوری می شوند و لازم است تقویت شوند. عوامل شکست زا، عواملی اند که مانع موفقیت و بهبود مدیریت پژوهش و فنّاوری می شوند و ضرروری است اقداماتی در جهت رفع آنها انجام شود.