مقالات
حوزه های تخصصی:
یکی از گونه های کلمه در زبان «حروف» است که نسبت به دیگر گونه ها گستره محدودتری دارند و بیشتر دستورنویسان زبان فارسی، آنها را در سه دسته حروف ربط، حروف اضافه و نشانه جای داده اند. حرف «واو» یکی از مهم ترین حروف زبان فارسی و عربی است که همچون مفصلی نقش پیوند و ایجاد وابستگی بین اجزای یک جمله و گاه پیوند بین جمله های متعدد را برعهده دارد. توانمندی این واژه در پذیرش معانی و کارکردهای مختلف، این فرصت را برای سخنوران فارسیزبان فراهم می کند که برای آراستگی بیشتر سخن خود و پرهیز از ساخت های تکراری، از آن در جایگاه های متعددی بهره گیرند. سعدی شیرازی، که از بلیغ ترین و گشاده زبانترین سخنوران زبان فارسی بهشمار می آید، از این امکان بالقوه زبان فارسی بسیار بهره برده است. نگارندگان این مقاله در پی آن هستند تا کارکردهای مختلف این حرف را از دیدگاه دستوری و زیبایی شناسی ، در گلستان سعدی بررسی کنند . شایان ذکر است که این حرف در مجموع در گلستان سعدیِ خزائلی، ۲۱۷۹ بار به کار رفته است که در این مقاله ذیل ۲۰ عنوان، هم در زیر دسته ی حرف ربط و هم حرف اضافه، دسته بندی شده است. برخی از گونه های «واو» که نگارندگان در متن گلستان تشخیص داده اند، در منابع دستوری یافت نشدند و از دستاوردهای این پژوهش هستند. این امر گویای این مهم است که مبحث حروف اگر چه ممکن است در نظر بسیاری از نویسندگان و شاعران، دست مایه ی مهمی برای ابراز هنر و شگفتی در زبان به شمار نیاید، ولی باریک اندیشانی چون شیخ اجل که از ماهیت و کارکرد عناصر زبانی آگاهی بیشتری دارند، از توان مندی حروف نیز غافل نمانده اند و بر دوش آن ها بارهای عاطفی و زیباییشناسی بسیاری نهاده اند.
زبان اشاره و رمزی در عرائس البیان تفسیر یا تأویل؟
حوزه های تخصصی:
مسلمانان از صدر اسلام تاکنون، برای رسیدن به درکی عمیق تر و صحیح تر از کلام خدا، دست به تفسیر قرآن زده اند و در طی این مدت، انواع گوناگون تفسیر شکل گرفته است که یکی از آن ها تفسیر عرفانی است. در میان کسانی که به این گونه از تفسیر تمایل نشان داده اند، روزبهان بقلی نامی آشنا و بحث برانگیز است که آثار قابل توجه در این زمینه خلق کرده است. در این پژوهش، مهم ترین اثر تفسیری روزبهان، یعنی عرائس البیان فی حقائق القرآن موضوع بحث و بررسی قرار داده شده است و در دو بخش به آن پرداخته می شود؛ در بخش نخست، مقاله های مستقل نوشته شده درباره تفسیر روزبهان معرفی و بررسی می شوند و در بخش دوم، با آوردن تفسیر دو آیه از قرآن کریم از کتاب عرائس و کشف الاسرار میبدی، کیفیت عملکرد دو مؤلف، براساس موازین نگارش تفسیر عرفانی مقایسه و سنجیده می شوند. یافته های پژوهش نشان داد که عرائس البیان «تفسیری عرفانی» نیست؛ بلکه کیفیت نگارش آن بیشتر به نوعی ویژه از «تأویل عرفانی» نزدیک است. به ویژه اینکه روزبهان در این اثر، تقریباً به هچ کدام از موازین نگارش تفسیر عرفانی پای بند نیست؛ به همین دلیل، موفق ترین پژوهش ها در تحلیل اثر روزبهان، پژوهش هایی است که ماهت «تأویل عرفانی» و «مکتب فکری روزبهان» را اساس بررسی های خود قرار داده اند و درنتیجه با نگاه علمی به عرائس نگریسته اند.
تأثیر سن و جنسیت در به کارگیری ضرب المثل ها و اصطلاحات در گفتمان روزانه شیرازی ها
حوزه های تخصصی:
تغییر و دگرگونی یکی از ویژگی های اساسی زبان هاست. هر جامعه از نسل های متفاوتی تشکیل شده است که هر کدام دیدگاهی متفاوت راجعبه زندگی دارند و بدیهی است که از ادبیات متفاوتی استفاده کنند. تفاوت میان گویش نسل های متفاوت جامعه ایران چنان زیاد است که گویی آنها به زبان های متفاوت سخن می گویند. پژوهش حاضرکوشیده است تا میزان استفاده از اصطلاح و ضرب المثل در گروه های سنی مختلف جامعه را مورد مطالعه قرار دهد. به همین منظور، با استفاده از روش انتخاب تصادفی، دو گروه ۲۴ نفره از میانسالان و نوجوانان از هر دو جنسیت را به عنوان جامعه آماری برگزیده است تا امکان بررسی عوامل جنسیت و سن (نسل) در میزان و نوع استفاده از ضرب المثل و اصطلاح در گفتار روزانه محقق شود. تمامی شرکت کنندگان به صورت جداگانه مصاحبه شدند و جمله هایشان به دقت ثبت گردید. با شمارش ضرب المثل ها و اصطلاحات در جمله های گروه های سنی میانسال و نوجوان و همچنین آزموده شده های مرد و زن و با توجه به مفهوم تراکم اصطلاحی، یعنی نسبت تعداد ضرب المثل ها یا اصطلاحات یک جمله به تعداد کل کلمات آن جمله است، و با استفاده از روش آماری استنباطی نا پارامتری این نتایج حاصل شد: ۱. میانسالان نسبت به نوجوانان از ضرب المثل ها و اصطلاحات بیشتری استفاده می کنند، شاید به این دلیل که با فرهنگ و ادبیات مأنوس تراند و از ظرافت ها و زیبایی های آن آگاه تر هستند. ٢. نوجوانان نیز در مکالمات روزمره خود از ضرب المثل و اصطلاح استفاده می کنند؛ ولی ضرب المثل ها و اصطلاحات آنان نوعاً از جنس لغاتی هستند که یکشبه از طریق مطبوعات یا رسانه های جمعی و مجازی به لغتنامه جامعه تزریق می شوند. ٣. دیگر آنکه مردان در مجموع از ضرب المثل ها و اصطلاحات بیشتری نسبت به زنان در گفتار روزانه خود بهره می گیرند.
رتبة المکونات فی نظریة الترکیب التولیدیة الأدنویة-الکلیات و الوسائط (رتبة مخصص المرکب الفعلی و فضلته أنموذجا)
حوزه های تخصصی:
لماذا اختلفت اللغات فی کیفیة ترتیب ها للمکونات الأساسیة؟ وما هو-حسب مسلمات البرنامج التولیدی 1998-2013 (=MP =The minimalist program)– الإطار الأمثل لتفسیر الفروق بین اللغات من هذه الجهة؟ یعتقد تتشومسکی، فیما یتصل بالفروق البرامتریة الأساسیة بین اللغات المختلفة، أن جوهر هذه الفروق وأهمها على الإطلاق یکاد یکون منحصرا فی جانب واحد وهو الاختلافات المعجمیة. والمقصود عنده بالفروق المعجمیة على وجه التحدید الاختلاف فی طبیعة التکوین الصرفی للعناصر المعجمیة التی تحتل مواقع الرؤوس الوظیفیة (أیا ما کانت کیفیة تحیزها فی هذه المواقع. والأمر فی ذلک لا یخرج ، کما هو معلوم، عن أن یکون إما تحیزا بالأصالة وإما بمقتضى التصرف بالنقل). ففیما یتعلق بقضیة «الرتبة» و«ترتیب المکونات» والتی تعتبر، فی هذا التصور، أحد المحاور الرئیسیة فی مسألة الفروق البرامتریة بین اللغات، یربط تتشومسکی المسألة ربطا «وثیقا» بطبیعة «السمات–س» و«السمات–ف» التی تدخل فی تکوین البرنامج المورفولوجی لکل من المقولتین الوظیفیتین «الزمن» (=T) و«التطابق» (=AGR). هذا ویکمُن الفرق الأساسی بین النمطین من السمات فی اتجاه العلاقة التمحیصیة الذی یتخذه کل منهما: فـ «السمات–س» هی تلک التی تُستهدف بإجراءات السبر والتمحیص بإزاء المرکب الحدی الذی یحتل موقع المخصص من مجال التطابق (=AGRP) (أو فی احتمال آخر المرکب الحدی الذی یحتل موقع المخصص من مجال الزمن (=TP)). وأما «السمات–ف» فهی تلک التی تدخل فی علاقة تمحیصیة مع البرنامج الصرفی للرأس الفعلی (=V) وقد ضُمَّ ضَمَّ إلحاق إلى رأس من الرؤوس الوظیفیة.
نماذج من المعرَّب والمولَّد من الفارسیة بین البهلویة والمعاصرة
حوزه های تخصصی:
لاشک أن الوظیفة الأساسیة للغة هی الاتصال، ولعل اتصال الفرس بالعرب کان على عهد الذی کانت قبیلة طیء صاحبة الشهرة فی الجزیرة، وما زال الفرس حتى الآن یطلقون على کل عربی کلمة (تازی) أی طائی، وتُعنى هذه الدراسة بالمعرّب والدخیل من الألفاظ الفارسیة وتقوم بتحلیل نماذج منها على ضوء ما ذکره علماءُ اللغة وأصحابُ المعاجم الذین ردُّوا کثیراً من هذه الألفاظ إلى أصولِها الفارسیة فی اللغة البهلویة التی کانت سائدةً فی عصر ما قبل الإسلام وصدر الإسلام، وتقوم بتحلیلها ومقارنتها بالرجوع إلى القاموس الحدیث فی الفارسیة ""لغت نامِه دهخدا"". وکانت الفارسیة أکثر تأثیراً فی العربیة، وأکثر اللفظ المعرَّب من الفارسیة إنَّما کان ینحصر فی مجالات شرب الخمر والأطعمة والثیاب والنبات والموسیقى والعطور وغیر ذلک، فقد کان الفرس أصحاب حضارة کبرى، ولهم عنایة بالمأکل والمشرب والملبس، وقصد هذا البحث هو تفسیر هذه الألفاظ على ضوء اللغة الفارسیة الفهلویة والفارسیة المعاصرة لیُدرکَ ما لحقها من التغییر.
مقاله به زبان انگلیسی: مقایسه نشانگرهای درگیرکننده انگلیسی در مقالات رشته های علوم انسانی و علوم محض (English Engagement Markers: A Comparison of Humanities and Science Journal Articles)
حوزه های تخصصی:
نشانگرهای درگیر کننده از عناصر مهم زبان هستند که خواننده را درگیر تعامل با متن می کنند. علی رغم اهمیت آنها کار تخصصی زیادی جهت مقایسه آنها در متون علوم انسانی و علوم محض صورت نگرفته است. مطالعه حاضر تحلیلی کمی و کیفی از مقالات چهار رشته در علوم انسانی (روانشناسی، جامعه شناسی، اقتصاد، و حقوق) و چهار رشته در علوم محض (ریاضیات، زمین شناسی، فیزیک، و زیست شناسی) از نشانگر های درگیر کننده در زبان انگلیسی ارایه می دهد. از هررشته 16 مقاله به طور تصادفی انتخاب شدند. درهمه ی قسمت های مقالات نشانگرهای درگیر کننده جستجو و مشخص شدند. سپس آماری از آنها تهیه شد و مقایسه گردید. نتایج نشان داد که میزان استفاده از نشانگرها در علوم انسانی بطور معنا داری از علوم محض بیشتر است. همچنین مشخص شد که از سال 1990 تا 2000 استفاده از این نشانگرها در مقالات هر دوعلم افزایش یافته است.