پژوهش های راهبردی سیاست
پژوهش های راهبردی سیاست سال پنجم پاییز 1395 شماره 18 (پیاپی 48) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
شواهد بسیاری است که افلاطون و ارسطو و حتی سقراط از اندیشه شرق و بویژه ایران تأثیر پذیرفته اند. این مهم متأثر از دو رویداد بود. ابتدا، اوضاع آن زمانه یونان، مراوده یونانیان و ملل شرق خصوصاً ایرانیان، تردد مغ ها به آسیای صغیر و سفر متفکران یونانی به کشورهای شرق زمینه این آشنایی را مهیا کرد. دوم، ویژگی های والای شاه آرمانی ایران که همواره مبنای اندیشگی دینی و سیاسی دولت ایرانی محسوب می شد. شاهی خوب، باآیین و دادگر مقامی بوده است که فضیلت های بایسته آن به کمالات الهی شباهت و نزدیکی تام داشته؛ شاه راستین و شایسته، که برگزیده خدا و نزدیک ترین کس به او شناخته شده است، باید مظهر صفات خداوند و نماینده اراده او روی زمین باشد.
این مقاله می کوشد با روش تطبیقی به این سؤال اساسی پاسخ داده شود که فیلسوف شاه در مدینه آرمانی افلاطونی چه نسبیتی با شاه آرمانی در اندیشه ایرانشهری دارد.
سیاست گذاری خدمت سربازی و فرایند ملت سازی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به تبیین سیاست گذاری خدمت سربازی و فرایند ملت سازی در ایران بر اساس رهیافت داده بنیاد می پردازد. محقق با بهره گیری از فرایند چرخه ای سیاست گذاری به تبیین چگونگی ورود مسئله ملت سازی و همچنین خدمت سربازی به تقویم سیاست گذاری در ایران معاصر می پردازد. بر اساس پژوهش حاضر «خدمت سربازی» و پدیده نوظهور «ملت» از آغاز قرن نوزدهم و تهاجم روسیه و انگلیس به ایران وارد تقویم سیاستی شد، یک اقدام سیاستی مهم در پاسخ به بحران تجاوز خارجی، صورت بندی سیاست های خدمت سربازی بود. مطابق پژوهش حاضر ورود کلیدواژه ملت به ادبیات رسمی ایران تالی سیاست گذاری خدمت سربازی است، رابطه ای تعاملی بین سیاست گذاری خدمت سربازی و فرایند ملت سازی در ایران معاصر وجود دارد؛ بنابراین محقق با بهره گیری از روش نظریه پردازی داده بنیاد به تبیین رابطه این دو مقوله می پردازد. بر اساس چرخه سیاست گذاری، طرح مسئله سیاستی خدمت سربازی و ورود به تقویم سیاستی در بخش بیان مسئله تبیین می شود. در نهایت، محقق پس از تبیین و واکاوی تعامل سیاست های خدمت سربازی با فرایند ملت سازی در ایران، به ایضاح چگونگی تعامل و هماهنگی میان سیاست های سربازی و فرایند ملت سازی در دو قرن اخیر ایران می پردازد.
دموکراسی اصولی در آرای استاد مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار مردم سالاری دینی، پرسش از پیشینه مباحث نظری سازگاری و یا ناسازگاری دین و دموکراسی به مسئله ای بنیادین در عرصه نظام سازی تبدیل شد؛ موضوعی که کمتر پاسخ آن از دل اندیشه های اندیشه وران جریان فکری- سیاسی اسلام گرای دورة پهلوی دوم عرضه شده است. بااین حال، آیا می توان نظریه مردم سالاری دینی را در آرای اندیشه وران اسلام گرای پیش از انقلاب اسلامی ریشه یابی کرد؟ به عنوان فرضیه بیان می شود که آرای استاد مطهری، حامل الگویی از مردم سالاری دینی است و می تواند، پیش قراول گفتگوهای نظری در این عرصه باشد. هدف نوشتار حاضر آن است که زمینه های نظری، مستعد و پشتیبان از آرای اندیشه وران جریان اسلام گرای پیش از انقلاب اسلامی را عرضه کند تا در تقویت نظری الگوی مردم سالاری دینی به کار آید. این مقاله، با کاربست روش جریان- گفتمان، تلاش می کند آرای استاد مطهری را درباره دموکراسی، استحصال و نسبت آن را با مردم سالاری دینی و صورت تحقق یافته آن در دوره جمهوری اسلامی بیان کند. بازشناسی الگوی دموکراسیِ اصولی مستند به آرای استاد مطهری، مؤلفه های آن، مختصات دینی آن و بازشناسی تداومِ برخی مبانی و مؤلفه های این الگو در الگوی مردم سالاری دینی دوره جمهوری اسلامی، یافته های مقاله است.
سنجش تساهل سیاسی و عوامل مؤثر بر آن نمونه پژوهی: دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تساهل سیاسی و داشتن نگرشی مبتنی بر اجازه فعالیت برای تمامی گروه ها و احزاب سیاسی، جزئی جداناشدنی از دموکراسی است. عدم وجود تساهل سیاسی، مانع از ایجاد همبستگی در تحقق اهداف نظام سیاسی شده و در بالاترین سطح به خشونت سیاسی نیز منجر خواهد شد. پرسش تحقیق حاضر دارای دو بخش است: تساهل سیاسی در نمونه مورد بررسی در چه سطحی است؟ چه عواملی بر تساهل سیاسی اثرگذار هستند؟ بنابراین، هدف از این پژوهش که به روش پیمایش انجام گرفته است، سنجش تساهل سیاسی و عوامل مؤثر بر آن در میان دانشجویان دانشگاه فردوسی است. با توجه به پیشینه نظری، متغیرهای سرمایه اجتماعی، آگاهی سیاسی، تحصیلات، جنسیت و سن به عنوان عوامل مؤثر بر تساهل سیاسی انتخاب گردیدند. نتایج حاصل نشان می دهند که تساهل سیاسی از وضعیت مطلوبی برخوردار نیست. نتایج حاصل از آزمون فرضیه ها نیز نشان می دهد که سرمایه اجتماعی بیشترین اثرگذاری را داراست و پس از آن آگاهی سیاسی و سطح تحصیلات قرار دارند. همچنین، سرمایه اجتماعی درون گروهی تأثیر بیشتری بر تساهل سیاسی داراست نسبت به سرمایه اجتماعی برون گروهی.
داعش و امنیت ایران با تکیه بر مکتب کپنهاگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نسل نوین مطالعات امنیتی، نتیجه گذر از جنگ سرد است که مفاهیم و تعاریف سنتی از امنیت را به سوی جنبه های متنوعی مانند امنیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی معطوف کرد. این مقاله می کوشد تا تاثیر یکی از خطرناک ترین و پیچیده ترین تهدیدات امنیتی بین المللی یعنی داعش بر امنیت جمهوری اسلامی ایران را تحلیل کند. سؤال اساسی این است که «پدیده داعش به عنوان یک تهدید؛ چه نسبتی با امنیت ایران دارد؟» تجزیه و تحلیل داده های موجود نمایانگر آن است که حضور و نفوذ داعش در منطقه از منظر امنیتی به مثابه شمشیری دو لبه برای امنیت ایران عمل می نماید که در صورت عدم توجه به هر تیغه ، تحلیل تأثیر وجود داعش بر امنیت ایران ناقص و نارسا خواهد بود. این مقاله می کوشد با روش پژوهش تبیینی و با استفاده از ابزار کتابخانه ای و فیش برداری منابع داخلی و خارجی، تأثیر متغیر مستقل «تهدید داعش» بر «امنیت ایران» را واکاوی کند.
بازنمود ماهیت منطق حاکم بر کنشگری ایران و عربستان در بحران یمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحران یمن از جمله مسائل چالش برانگیز منطقه خاورمیانه است که بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای در جهت دهی به سمت وسوی تحولات آن مؤثرند. از جمله بازیگران منطقه ای در این بحران، ایران و عربستان هستند که کنش رفتاری متضادی را در یمن از خود به نمایش گذاشته اند. نوشتار حاضر بر آن است تا عوامل مؤثر بر تقابل این دو کشور را در بحران یمن مورد بررسی قرار دهد. دستاوردهای این نوشتار نشان می دهد که بر اساس نظریه سازه انگاری، انگاره های هویتی دو کشور ایران و عربستان، جهت دهنده سیاست خارجی آن ها در یمن است. ازاین رو به دلیل برداشت های عینی و ذهنی متفاوتی که هریک از آن ها نسبت به محیط پیرامونی خود دارند، کنش های رفتاری متعارضی را در عرصه تحولات داخلی یمن از خود بروز داده اند. در این راستا تقابل دو ذهنیت اسلام شیعی و اسلام سلفی – وهابی به همراه درک هرکدام از شرایط عینی خود و دیگری، سبب شده تا ایران با نگرش تعاملی (لاکی-کانتی) و عربستان با رویکرد تهاجمی (هابزی) به کنشگری در یمن بپردازد.
بحران یمن: بررسی زمینه ها و اهداف مداخلات خارجی عربستان و امریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحران یمن صرفاً ناشی از نقش آفرینی بازیگران داخلی نیست، بلکه ناشی از نقش آفرینی بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای همانند عربستان سعودی، شورای همکاری خلیج فارس، امریکا و رژیم صهیونیستی است که در روند شکل گیری بحران یمن و تشدید آن نقش تعیین کننده ای ایفا کرده اند. یافته های پژوهش نشان می دهد کارگزاران سیاست امریکا معتقدند که با درگیر ساختن ایران در عرصه منطقه ای و مناطقی که عمق استراتژیک پایگاه اجتماعی و سیاسی ایران محسوب می شوند، فرسایش قدرت و توان منطقه ای و سیاسی ایران و محور مقاومت را به وجود خواهد آورد. پرسش اصلی آن است که عوامل اصلی شکل گیری بحران یمن و نقش بازیگران داخلی و خارجی به ویژه امریکا و عربستان سعودی در بحران یمن چیست. روش پژوهش اسنادی است. چارچوب نظری پژوهش حاضر معطوف به بهره گیری از نظریه جان فوران (چرایی ناکامی انقلاب ها و توازن منطقه ای در نظام های ناهمگون در محیط های راهبردی آشوب ساز است) است.