مقالات
حوزه های تخصصی:
مقدمه: تقویت مهارت حل مسئله بین فردی در دانش آموزان سرآمد می تواند به آن ها در مواجهه با مشکلات بین فردی و اجتماعی یاری دهد. با توجه به اهمیت مهارت حل مسئله برای دانش آموزان، به طراحی برنامه آموزش حل مسئله بین فردی با رویکرد خلاقانه و ارزیابی اثربخشی آن بر بهبود مهارت های اجتماعی در دختران سرآمد پرداخته شد. روش: این پژوهش به شیوه آزمایشی و با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل اجرا شد. با استفاده از آزمون ماتریس های پیش رونده هوش ریون (1938) و آزمون هوش استنفورد-بینه تهران (افروز و هومن، 1375) ازمیان دانش آموزانی که دارای هوش بهر بالاتر از 120 تشخیص داده شده بودند، 42 نفر به صورت در دسترس انتخاب و به طور تصادفی به گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. شرکت کنندگان گروه آزمایش طی 15 جلسه (هر جلسه 60-45 دقیقه) در برنامه آموزش حل مسئله خلاق بین فردی شرکت کردند و گروه گواه هیچ گونه آموزشی دریافت نکردند. به منظور ارزیابی مهارت های اجتماعی این دانش آموزان، مقیاس درجه بندی مهارت های اجتماعی گرشام و الیوت (1990) مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها: داده های به دست آمده با استفاده از روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر نشان داد که در تمامی خرده مقیاس های مهارت های اجتماعی و حل مسئله، بین میانگین نمرات گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری وجود دارد (p#,
بررسی رابطه سیستم های مغزی رفتاری و اعتیاد به اینترنت با نقش واسطه ای احساس تنهایی و راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: مطالعه حاضر با هدف بررسی رابطه سیستم های مغزی رفتاری و اعتیاد به اینترنت با نقش واسطه ای احساس تنهایی و راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان طراحی و انجام شد. روش: مطالعه حاضر پژوهشی اکتشافی از نوع طرح های همبستگی بود. جامعه این پژوهش را کلیه دانش آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه دوم ناحیه چهار شهر کرج در سال 1395 تشکیل می دادند که از میان آن ها به شیوه نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای 300 دانش آموز (164 دختر و 136 پسر) انتخاب و به پرسشنامه اعتیاد به اینترنت یانگ (1998)، مقیاس احساس تنهایی تجدید نظر شده راسل، پیلو و کاترونا (1980)، فرم کوتاه نسخه فارسی پرسشنامه نظم جویی شناختی هیجان گارنفسکی، کرایج و اسپینهاون (2001) و مقیاس سیستم های بازداری/ فعال سازی رفتاری کارور و وایت (1994) پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار AMOS و به روش تحلیل مسیر انجام گرفت. یافته ها: نتایج حاکی از برازندگی مناسب مدل داشت که در آن سیستم فعال سازی رفتاری ارتباط منفی با اعتیاد به اینترنت (566/0-) و سیستم بازداری رفتاری ارتباط مثبت با اعتیاد به اینترنت (496/0) داشتند. همچنین مکانسیم این ارتباطات بدین صورت بود که سیستم فعال سازی رفتاری از طریق راهبردهای مثبت نظم جویی شناختی هیجان باعث کاهش اعتیاد به اینترنت می گردد و از سویی دیگر سیستم بازداری رفتاری از طریق راهبردهای منفی نظم جویی شناختی هیجان و احساس تنهایی بر افزایش اعتیاد به اینترنت تأثیر می گذارد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که سیستم های مغزی رفتاری اهمیت ویژه ای در تبیین اعتیاد به اینترنت داشته و می تواند از طریق احساس تنهایی و راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان نقش مؤثری در گرایش افراد به سمت درگیری در رفتارهای اینترنتی داشته باشند.
رابطه بین چشم انداز زمان با جهت گیری هدف، تعلل تحصیلی و پیشرفت تحصیلیِ دانشجویان دانشکده های مختلف دانشگاه خلیج فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: چشم انداز زمان چگونگی ادراک یا ارزیابی شخص از گذشته، حال و آینده را مشخص می کند. چشم انداز زمان، ساختار شناختی ناهشیاری دارد که فرد در هنگام تصمیم گیری درباره اعمال و اهداف کوتاه مدت یا بلندمدت به کار می برد. هدف پژوهش حاضر تعیین نقش واسطه ای جهت گیری هدف در رابطه بین چشم انداز زمان، پیشرفت تحصیلی و تعلل تحصیلی دانشجویان بود. روش: به این منظور 424 نفر (223 زن، 201 مرد) از دانشجویان دانشکده های مختلف (ادبیات، مهندسی، علوم پایه) دانشگاه خلیج فارس بوشهر به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و به مقیاس چشم انداز زمان زیمباردو (ZTPI، فرم 56 سؤالی)، مقیاس آینده متعالی (TFTPS)، مقیاس جهت گیری هدف 2×3 (3 × 2 AGQ-S) و پرسش نامه تعلل ورزی تحصیلی (TPS) پاسخ دادند. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از مدل معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که رابطه مستقیم بین چشم انداز زمان و جهت گیری هدف معنی داری بود؛ و رابطه ی بین چشم انداز زمان و تعلل تحصیلی معنادار بود. رابطه ی غیرمستقیم جهت گیری هدف و تعلل تحصیلی با پیشرفت تحصیلی معنادار بود. همچنین رابطه ی غیرمستقیم چشم انداز زمان از طریق جهت گیری هدف با پیشرفت تحصیلی معنادار بود. به علاوه رابطه ی غیرمستقیم چشم انداز زمان از طریق تعلل تحصیلی با پیشرفت تحصیلی معنادار بود. نتایج مدل معادلات ساختاری حکایت از برازندگی مدل مفروض تحقیق داشت. نتیجه گیری: با توجه به یافته ها می توان گفت که جهت گیری هدف نقش واسطه ای مهمی در رابطه ی بین چشم انداز زمان، پیشرفت تحصیلی و تعلل تحصیلی ایفا می کند. بر این اساس با در نظر گرفتن نقش چشم انداز زمان، افزایش آگاهی نسبت جهت گیری هدف و تعلل تحصیلی می توان پیشرفت تحصیلی دانشجویان را بهبود بخشید.
مقایسه اثربخشی آموزشهای همدلی و مدیریت خشم بر شناخت اجتماعی کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابلهای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی و مقایسه آموزش های همدلی و مدیریت خشم بر شناخت اجتماعیّ کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای انجام شد. طرح پژوهش آزمایشی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون چندگروهی است. جامعة آماری شامل دانش آموزان پسر پایه های هفتم و هشتم مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای شهر ساری در سال تحصیلی 94-1393 بود. نمونه پژوهش 54 کودک مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای شهر ساری بود که از میان دانش آموزان شناسایی و به صورت تصادفی به 3 گروه گمارده شدند. جهت جمع آوری داده ها از مقیاس درجه بندی اختلال نافرمانی مقابله ای کودکان (هومرسن و همکاران، 2006)، مصاحبه بالینی ساختاریافته (فرست و همکاران، 1995)، و داستان های اجتماعی (تورکاسپا و برایان، 1994) استفاده شد. برای گروه های آموزشی، آموزش همدلی و آموزش مدیریت خشم در 8 جلسه 60 دقیقه ای برگزار شد در حالی که گروه کنترل ّّهیچ گونه مداخله ای را دریافت نکردند. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد آموزش های همدلی و مدیریت خشم می تواند موجب بهبود شناخت اجتماعی (و مؤلفه های آن) در کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابلها ی شود. و اثر گروه های آموزشی با توجه به مجذور اتا برابر با 84 درصد است. تفاضل مقادیر میانگین تعدیل شده گروه های آموزش همدلی و مدیریت خشم نشان داد آموزش همدلی در مقایسه با آموزش مدیریت خشم با اطمینان 95 درصد سهم بیشتری در افزایش شناخت اجتماعی مرحله دوم و پنجم دارد. آموزش مدیریت خشم و آموزش همدلی با فراهم آوردن توانایی درک دیگران و دیدگاه گیری به بهبود شناخت اجتماعی کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای منجر می شود.
تأثیر مداخله های شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر احساس تنهایی و کمرویی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: این پژوهش با هدف تأثیر مداخله های شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی(MBCT) بر احساس تنهایی و کمرویی دانشجویان انجام شده است. روش: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بوده است. با استفاده از پرسشنامه احساس تنهایی راسل و همکاران و پرسشنامه کمرویی استنفورد، 30 نفر از دانشجویان دختر که از احساس تنهایی و کمرویی بالایی برخوردار بودند، به طور تصادفی ساده انتخاب و به طور داوطلبانه در دو گروه آزمایشی و کنترل (15 نفر در هر گروه) جایگزین شدند. گروه آزمایشی 8 جلسه MBCT را به طور گروهی بر اساس بسته آموزشی سگال و همکاران (2002) دریافت نمودند و گروه کنترل مداخله ای در این زمینه دریافت نکرد. پس از اجرای MBCT، مجدداً احساس تنهایی و کمرویی دانشجویان هر دو گروه مورد اندازه گیری قرار گرفت. یافته ها: از تحلیل کوواریانس چندمتغیری (مانکوا) برای تجزیه و تحلیل داد ه ها استفاده شد. F محاسبه شده برای فرضیه اصلی (11/18) و برای هر یک از متغیرهابه طور جداگانه، تفاوت معناداری را در رابطه با متغیرهای مورد مطالعه در هر دو گروه نشان داد (001/0>P). نتیجه گیری: این پژوهش در همگرایی با نتایج تحقیقات مشابه بیان می دارد، MBCT در کاهش احساس تنهایی و کمرویی دانشجویان دختر نقش مؤثری داشته است.
بررسی اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی یکپارچه بر میزان ادراک بیماری و شدت بیماری در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
مولتیپل اسکلروزیس(ام اس) بیماری مزمن سیستم عصبی مرکزی است.ام اس که از شایع ترین بیماریهای عصبی انسان است، با عوارض جسمی و روانشناختی فراوانی همراه میباشدکه موجب میشود بیماران شناخت معیوب و باورهای تحریف شده ای درباره بیماریشان داشته باشند،لذا درمقابله مثبت وموثر با بیماری و پذیرش آن به عنوان بخشی از زندگی خوددچارمشکل میشوند.بنابراین اصلاح شناخت وایجاد ادراک صحیح از بیماری،می تواند ضمن کمک به واقع بینانه کردن ادراک بیماران، شدت بیماری را نیز کاهش دهد. هدف این تحقیق بررسی اثربخشی آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی یکپارچه بر میزان ادراک بیماری و شدت بیماری در مبتلایان به ام اس می باشد. این پژوهش نیمه آزمایشی باطرح پیش آزمون و پس آزمون برای دو گروه آزمایش و کنترل اجرا شد.جامعه آماری این پژوهش را 2500 بیمارعضو جامعه ام اس،تشکیل داده اند که ازبین آنها،30 نفربه روش نمونه گیری داوطلبانه انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل گمارده شدند.ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه ادراک بیماری بازنگری شده و مقیاس وضعیت ناتوانی گسترده بود که توسط بیماران پیش وپس از مداخله تکمیل شدند.داده ها با استفاده از آزمون کوواریانس تحلیل شدند.یافته های این پژوهش نشان داد آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی یکپارچه بر میزان ادراک بیماری تأثیر معنادار داشته و باعث ارتقای سطح ادراک صحیح و واقع بینانه از بیماری شده ،اما بر شدت بیماری (بعد جسمی)تأثیر معناداری نداشته است#,
سبک های تصمیم گیری و ذهن آگاهی و ذهن خوانی: مطالعه ارتباط این سازه ها در یک گروه غیر بالینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف مطالعه حاضر، بررسی ارتباط توانایی ذهن آگاهی و ذهن خوانی با هر یک از سبک های تصمیم گیری منطقی، اجتنابی، وابسته و شهودی در دانشجویان بود. روش: بدین منظور 182 دانشجو (71 مرد و 111 زن) به روش تصادفی چندمرحله ای از دانشگاه های شهرستان بناب انتخاب شدند و پرسشنامه های سبک های تصمیم گیری اسکات و بروس (1995)، پرسشنامه مهارت ذهن آگاهی کنتاکی (KIMS) و آزمون ذهن خوانی از طریق تصویر چشم (RMET) را تکمیل کردند. یافته ها: طبق یافته ها، توانایی ذهن آگاهی و ذهن خوانی با سبک های تصمیم گیری منطقی و شهودی رابطه مثبت و با سبک وابسته رابطه منفی معناداری داشتند. توانایی ذهن خوانی با سبک اجتنابی نیز رابطه منفی معناداری داشت. همچنین، سبک های تصمیم گیری منطقی و وابسته، توسط هردو متغیر ذهن آگاهی و ذهن خوانی، قابل پیش بینی بودند؛ اما سبک اجتنابی و شهودی را فقط توانایی ذهن خوانی پیش بینی می کرد. نتیجه گیری: بنابراین به نظر می رسد با آموزش مهارت ذهن آگاهی و تقویت توانایی ذهن خوانی، می توان تصمیم گیری در افراد را بهبود بخشید.
شناخت اجتماعی و رضایت از تحصیل: نقش واسطه ای هیجانات پیشرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای هیجانات پیشرفت در ارتباط بین شناخت اجتماعی و رضایت از تحصیل بود. روش: روش پژوهش حاضر از نوع تحقیقات توصیفی و طرح همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی دانشجویان شهر شیراز در سال تحصیلی 95-96 تشکیل می دادند که از این میان تعداد 278 نفر (107 پسر و 171 دختر) به روش نمونه-گیری خوشه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های رضایت از تحصیل، پرسشنامه هیجان پیشرفت و پرسشنامه شناخت اجتماعی استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های ضریب همبستگی پیرسون و آزمون تحلیل مسیر استفاده شد. یافته ها: نتایج جدول ماتریس همبستگی نشان داد که بین تمام متغیرهای پژوهش حاضر که شامل ابعاد رضایت از تحصیل، هیجانات پیشرفت و ابعاد شناخت اجتماعی بود همبستگی معناداری در سطح 01/0 P#,
پیش بینی سبک های تصمیم گیری مصرف کنندگان با استفاده از سیستم های فعال سازی و بازداری رفتاری مغزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف اصلی پژوهش حاضر پیش بینی سبک های تصمیم گیری مصرف کنندگان از طریق ویژگی های شخصیت است. برای تعیین سبک های تصمیم گیری از الگوی اسکات و بروس مشتمل بر سبک های منطقی، شهودی، وابسته و اجتنابی و برای تعیین ویژگی های شخصیتی از مدل گری ویلسون مشتمل بر سیستم های فعال سازی رفتاری، بازداری رفتاری و جنگ/گریز استفاده شده است. روش: نمونه مورد مطالعه، 375 نفر از دانشجویان دانشگاه پیام نور مرکز قم که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شده اند. پرسشنامه های سبک های تصمیم گیری اسکات و بروس و ویژگی های شخصیتی گری - ویلسون توزیع و با استفاده از تحلیل رگرسیون چند متغیره، سبک های تصمیم گیری آزمودنی ها پیش بینی گردید. یافته ها: یافته های تحقیق نشان داد که علاوه بر وجود رابطه معنی دار بین مؤلفه های سبک های تصمیم گیری، شرکت کنندگان پژوهش که دارای سیستم های فعال سازی رفتاری و جنگ/گریز هستند، از سبک تصمیم گیری منطقی و در سیستم بازداری رفتاری از سبک تصمیم گیری اجتنابی و شهودی استفاده می نماید.
پیش بینی تحریف های شناختی بر اساس باورهای غیرمنطقی و همجوشی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: ازآن جا که اعضای سازمان از مهم ترین سرمایه های مراکز آموزش عالی به شمار می روند، بررسی و شناسایی عوامل مرتبط با منابعی که می توانند بر عملکرد شغلی آن ها مؤثر باشند، از اهمیت روز افزونی برخوردارشده است. بر این اساس هدف پژوهش حاضر پیش بینی تحریف های شناختی بر اساس باورهای غیرعقلانی و همجوشی شناختی کارکنان اداری دانشگاه پیام نور استان همدان بود. روش: به منظور انجام این مطالعه نمونه ای به حجم240نفر از کارکنان اداری دانشگاه پیام نور استان همدان به روش نمونه گیری تصادفی منظم انتخاب شدند. شرکت کنندگان آزمون باورهای غیرمنطقی جونز (1986)، آزمون تحریف های شناختی بک و وایسمن (1978) و پرسشنامه همجوشی شناختی مقیاس گیلاندرز (2010) را تکمیل نمودند. به منظور ارزیابی روابط بین متغیرها از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که باورهای غیرعقلانی و همجوشی شناختی نقش پیش بینی معناداری در پیش بینی تحریف های شناختی کارکنان اداری دانشگاه پیام نور استان همدان دارند (05/0>P). نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش، باورهای غیرعقلانی و همجوشی شناختی می توانند تحریف های شناختی را پیش بینی کنند؛ بنابراین با آموزش و مدیریت باورهای عقلانی و عوامل کارآمد شناختی می توان تحریف های شناختی کارکنان را کاهش داد.