مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش به منظور مقایسه هوش هیجانی دانشجویان دارا و فاقد توانایی حل مسأله / انعطاف پذیری انجام گردید. روش: روش پژوهش علی مقایسهای بود. نمونه پژوهش شامل 78 دانشجوی دختر و پسر بود که به صورت تصادفی در موقعیت آزمایشی پژوهش شرکت کردند. ابزار پژوهش شامل آزمون وضعیت مکان شناختی کتل و آزمون هوش هیجانی بار آن بود. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که گروه انعطاف ناپذیر و فاقد توانایی حل مسأله در هوش هیجانی و مقیاسهای آن به صورت معنیداری نمرههای پائینتری نسبت به گروه انعطاف پذیر و دارای توانایی حل مسأله داشتند. نتیجه گیری: پژوهش نشان داد که افراد دارای انعطاف پذیری و توانایی حل مسأله نسبت به گروه دیگر از هوش هیجانی بالاتری برخوردار بودند. بنابراین توانایی انعطاف پذیری، حل مسأله و هوش هیجانی باهم دارای ارتباط بوده و فرد را برای رویاروی با چالشها یاری می کنند.
نقش هماهنگی شناختی در رابطه ی شناخت اجتماعی ضمنی و آشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: شناخت اجتماعی به دو حوزهی ضمنی و آشکار تقسیم شده است. نظریهی ارزیابی تداعیگرا-گزارهای گاورونسکی و بودنهازن (2006) پیشبینی میکند که طی فرآیند ترجمهی یک شناخت معین از حوزهی ضمنی به آشکار، هماهنگی شناخت ضمنی مربوطه با نسخههای آشکار سایر شناختهای موجود در ذهن بررسی میشود و هر چه این هماهنگی بیشتر باشد، نیاز کمتری به ایجاد تغییر در شناخت مربوطه است و لذا نسخهی آشکار حاصل، ارتباط قویتری با نسخهی ضمنی اولیهی خود خواهد داشت. این مطالعه به آزمودن این فرضیه در متن سه شناخت هویت جنسی، هویت گروهرشتهای و تصور قالبی جنسیت ـ رشته میپردازد. بهعلاوه، بررسی تعدیلگری هماهنگی با نسخههای ضمنی سایر شناختها در رابطهی ضمنی ـ آشکار نیز به عنوان هدفی اکتشافی دنبال میشود. روش: 192 دانشجوی کارشناسی از دو دانشگاه تهران (نیمی علوم انسانی و نیمی ریاضی فنّی، نیمی زن و نیمی مرد) در این پژوهش همبستگی شرکت نمودند. سه شناخت مورد تمرکز، به دو طریق، یکی غیرمستقیم با استفاده از آزمون تداعی ضمنی (گرینوالد، مکقی و شوارتز، 1998)، و دیگری مستقیم با استفاده از پرسشهای لیکرت سنجیده شدند. برای آزمون تعدیلگری هماهنگی شناختی، از رگرسیون سلسله مراتبی برای هر یک از شناختها استفاده شد. یافتهها: در مورد هویت جنسی و هویت گروهرشتهای، نه هماهنگی با دو شناخت آشکار دیگر و نه هماهنگی با دو شناخت ضمنی دیگر تعدیلگر معناداری در رابطه بین نسخههای ضمنی و آشکار آنها نبودند. برای تصور قالبی، هماهنگی با شناختهای آشکار دیگر تعدیلگر معناداری نبود، اما هماهنگی با شناختهای ضمنی دیگر به طور حاشیهای معنادار شد. نتیجهگیری: نظریهی گاورونسکی و بودنهازن (2006) در مورد هیچکدام از سه شناخت تأیید نشد. در مورد تصور قالبی، نتایج دلالت دارد بر اینکه دو فرآیند متمایز از فرآیند ذکرشده در این نظریه در ساخت تصور قالبی آشکار نقش داشته باشند: یکی فرآیندی براساس شناختهای آشکار دیگر، و دوم فرآیندی بر پایهی میزان تعامل بین سه شناخت در حوزهی ضمنی.
مقایسه خودراهبری، نوجویی و سایر ویژگی های شخصیتی با بهبودی و بازگشت به مصرف مواد مخدر و سلامت روان گروهی از درمانجویان وابسته به مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: اعتیاد یک بیماری جسمی ـ روحی و روانی به شمار میآید که به دلیل ماهیت پیشروندهاش در همه ابعاد زندگی سلامتی فرد، خانواده و جامعه را به خطر میاندازد. در پژوهش حاضر به مقایسه ویژگیهای شخصیتی و سلامت روانشناختی افراد بهبودیافته و بازگشت کننده به مصرف موادمخدر پرداخته شده است. روش اجرا: این تحقیق از نوع پس رویدادی بود که جامعه آماری آن را 100 نفر از معتادان مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد سازمان بهزیستی شهرستان لاهیجان و همین طور 100 نفر بهبودیافته تشکیل داد. این تحقیق از خرداد تا شهریور 90 انجام پذیرفت. از پرسشنامه ی کلونینجر (کلونینجر، 1991) برای تعیین ویژگیهای شخصیتی و از پرسشنامه ی SCL-90-R (دروگاتیس و همکاران، 1976) برای تعیین سلامت روانشناختی این افراد استفاده شد. یافتهها: نتایج نشان داد که بین سلامت روانشناختی افراد بهبودیافته و بازگشت کننده به موادمخدر تفاوت معناداری وجود دارد. از بین ویژگیهای شخصیتی متغیر، خودراهبری و نوجویی و از عاملهای مربوط به سلامت روانشناختی، خودبیمارانگاری، افسردگی، وسواس (01/0>p) و حساسیت (05/0>p) احتمال بازگشت به مصرف مواد را در درمانجویان پیشبینی کردند.
تأثیر مداخله گروهی روانی اجتماعی بر شاخص های بهزیستی جسمی و روانی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: با توجه به شیوع بالای استرس و ناراحتی های هیجانی ناشی از بیماری دیابت و همچنین تأثیر منفی آن بر روی کنترل قند خون در این بیماران؛ تاکنون شیوه های مختلفی از مداخله های روانشناختی مورد بررسی قرار گرفته اند. پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر مداخله گروهی روانی اجتماعی بر شاخصهای بهزیستی جسمی و روانی بیماران دیابتی انجام گردید. روش: کلیه زنان مبتلا به دیابت نوع دو در مرکز تحقیقات دیابت شهر یزد جامعه آماری پژوهش حاضر بودند که از این تعداد 80 نفر به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند و پرسشنامههای بهزیستی روانی WBQ-12، پرسشنامه کیفیت زندگی وابسته به دیابت (ADDQOL19) را تکمیل کرده و سپس برای گرفتن آزمایش خون به آزمایشگاه معرفی شدند. داده ها با استفاده از نرمافزار spss و روش MANOVA تجزیه و تحلیل شد. نتایج: تجزیه و تحلیل آماری نشان داد که تأثیر مداخله گروهی روانی اجتماعی در بهبود شاخصهای بهزیستی روانی و کیفیت زندگی در مرحله دوم (تفاضل سنجش اول و سوم) بیشتر و معنادارتر از مرحله اول (تفاضل سنجش اول و دوم) بوده است. همچنین میزان HbA1c در پس آزمون گروه آزمایش کاهش نشان داده بود اما این تفاوت از نظر آماری معنادار نبود. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که مداخله گروهی روانی اجتماعی بر بهبود متغیرهای سلامت روانی در بیماران دیابتی تأثیر مثبت دارد و سبب افزایش بهزیستی و کیقیت بهتر زندگی در این بیماران می شود. اما تأثیر این مداخله با گذشت زمان مشهودتر م یباشد.
بررسی خصوصیات روانسنجی مقیاس نقش جنسی بم فرم کوتاه با تأکید بر تحلیل عاملی در جمعیت ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف بررسی خصوصیات روانسنجی مقیاس عاملهای مردانگی و زنانگی مقیاس نقش جنسی بم فرم کوتاه با تأکید بر تحلیل عاملی در جمعیت ایرانی انجام شد. روش اجرا: 1000 زن و مرد شاغل در شرکتها، ادارات و سازمانهای دولتی شهر تهران به روش خوشه ای چند مرحلهای از جامعه آماری انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از مقیاس نقش جنسی بم فرم کوتاه استفاده شد. جهت بررسی پایایی مقیاس از ضریب آلفای کرونباخ و جهت بررسی روایی مقیاس از روش تحلیل عاملی تأییدی و اکتشافی استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که ضرایب آلفای کرونباخ به دست آمده حاکی از پایایی بالای مقیاس در دو عامل مردانگی و زنانگی بود و نتایج تحلیل عاملی تأییدی نشاندهنده برازش ضعیف مدل در تعیین عاملها به شکل اولیه بیان شده توسط بم بود، در حالی که نتایج تحلیل عاملی اکتشافی در 30 گویه بیانگر سه عامل مردانگی، زنانگی و خنثی با تغییراتی در برخی از گویه های اصلی بود. نتیجهگیری: نتایج به دست آمده بیانگر آن است که نه تنها برخی از صفات زنانگی و مردانگی تحت تأثیر فرهنگ و ارزشهای حاکم بر جامعه ایرانی تغییر کرده است، بلکه اهمیت صفات مردانه یا زنانه نیز تحت تأثیر فرهنگ حاکم بر جامعه است.
مقایسه باورهای معرفت شناسی دانشجویان بر اساس جنسیت، رشته و مقطع تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف مقایسه باورهای معرفت شناسی دانشجویان بر اساس جنسیت، رشته و مقطع تحصیلی انجام شد. روش: جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان منطقه 10 دانشگاه آزاد اسلامی بود، که با استفاده از روش نمونه گیری خوشهای چند مرحله ای انتخاب شداند. در این پژوهش از پرسشنامه باورهای معرفت شناسی شومر استفاده شده است. یافته ها: یافته ها نشان داد که دانشجویان رشتههای مختلف، در باورهای معرفتشناختی ساده بودن دانش 1 (به دنبال یک پاسخ بودن) و ثبات دانش با یکدیگر تفاوت معنیدار دارند اما در سایر ابعاد تفاوت ندارند. مقایسه باورهای معرفت شناسی دانشجویان بر اساس مقطع تحصیلی نیز نشان داد که به غیر از ساده بودن دانش و وقوف بر همه چیز، سایر ابعاد در مقاطع مختلف تحصیلی تفاوت معنی دار دارند. مقایسه باورهای معرفت شناسی در دو جنس نشان داد که دختران به ثبات دانش باور بیشتری نسبت به پسران دارند. اما در ابعاد دیگر تفاوتی بین آنها دیده نشد. نتیجه گیری: بنابراین می توان باورهای معرفت شناختی را یکی از فرایندهای شناخت اجتماعی دانست.
بررسی تأثیر آموزش تفکر انتقادی بر منبع کنترل و کاهش ناهماهنگی (برانگیختگی) شناختی دانش آموزان پسر سال دوم دبیرستان های شهرستان بانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش تفکر انتقادی بر منبع کنترل و کاهش ناهماهنگی (برانگیختگی) شناختی دانش آموزان پسر سال دوم دبیرستان های شهرستان بانه انجام گرفت. روش اجرا: این پژوهش از نوع آزمایشی است و نمونه پژوهش عبارت است از 40 دانش آموز پسر سال دوم دبیرستان های شهرستان بانه که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از مقیاس استاندارد شده راترو پرسشنامه برانگیختگی-کاهش ناهماهنگی DARQ هارمون ـ جونز (صفارینیا و زندی، 1389) استفاده گردید. یافته ها: نتایج نشان داد که بین منبع کنترل دانش آموزان تحت آموزش تفکر انتقادی و دانش آموزانی که این آموزش را ندیده اند، تفاوت معنی داری وجود دارد. یعنی تفکرانتقادی م یتواند باعث تغییر در بعضی از صفات و ویژگیها شود، که در این پژوهش ویژگی مورد نظر ما منبع کنترل است و تفکر انتقادی بر روی این متغیر تأثیر گذاشت. اما بین میزان کاهش ناهماهنگی (برانگیختگی) شناختی دانش آموزان تحت آموزش تفکر انتقادی و دانش آموزانی که این آموزش را ندیده اند، تفاوت معنیداری وجود ندارد. در این پژوهش تفکر انتقادی نه تنها میزان ناهماهنگی (بر انگیختگی) شناختی را در گروه کنترل کاهش نداد بلکه تا حدی باعث افزایش ناهماهنگی شناختی گردید.
پیش بینی توان حل مسأله اجتماعی بر اساس سبک های شناختی در جمعیت دانشجویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: مسائل مطرح برای انسان به طور چشمگیری ریشه و اساس اجتماعی دارند؛ این پژوهش با هدف بررسی توان پیشبینی توان حل مسأله اجتماعی بر اساس سبک شناختی در دانشجویان دانشگاه تبریز انجام شده است. روش: این پژوهش از نوع تحقیقات توصیفی ـ همبستگی است، که بر روی 500 نفر از دانشجویان دانشگاه تبریز در سال تحصیلی 88 ـ 89 به شیوه تصادفی نسبتی اجرا شد. ابزارهای جمعآوری اطلاعات پرسشنامه ی میزان مهارت حل مشکلات اجتماعی لیندا دالبرگ و همکاران (1387) و پرسشنامه سبکهای شناختی کلب بود. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس یک راهه، رگرسیون و آزمون تعقیبی توکی استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که سبکهای شناختی به میزان 8 درصد می توانند تغییرات مربوط حل مسأله اجتماعی را بهطور معنی داری تبیین کنند (01/0=P)؛ نتایج همچنین نشان داد که تفاوت معناداری در حل مسأله اجتماعی بر اساس سبکهای شناختی متفاوت وجود دارد (01/0> P). نتیجه گیری: بر اساس یافته های به دست آمده می توان گفت که توجه به سبکهای شناختی در حل مسأله اجتماعی ضرورت می نماید.