مقالات
حوزه های تخصصی:
رواج اعتیاد بین ایرانیان در عصرقاجار را می توان یکی از مشخصات اجتماعی این دوره به حساب آورد. علل و عوامل مختلفی در افزایش اعتیاد به تریاک در بین ایرانیان در عصر قاجار نقش داشته اند. از مهم ترین آن ها می توان به در دسترس بودن و فراوانی این ماده، تلقی نادرست مردم، کم-اطلاعی پزشکان سنتی این دوره و تجویز تریاک توسط آنان برای هر نوع بیماری، اشاره کرد. همچنین، برخی مشکلات روانی ناشی از سرخوردگی های اجتماعی و مفید پنداشتن به مصرف این ماده، در این روند تأثیر نسبی داشته اند. با توجه به ویژگی اعتیاد به تریاک و قدرت تخریب کنندگی بالای آن، این ماده در جامعه ی عصر قاجاریه تبعات منفی زیادی به دنبال داشته است. از مهم ترین این مشکلات می توان به کم کاری-، ایجاد برخی محیط های غیرمتعارف و زننده، از هم پاشیدگی خانواده ها و ناموس فروشی به منظور تهیه ی مواد، اشاره کرد. هر چند باید یادآوری کرد که تأیید این که اعتیاد تأثیر کلان بر اقتصاد عصرقاجار داشته و موجب عقب ماندگی های جامعه-ی آن دوره شده است، بسیار پیچیده می نماید، زیرا چنین به نظر می رسد که دست یابی بدان چندان امکان پذیر نباشد.
مواضع علما دربرابرکودتای سوم اسفند 1299 هجری شمسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بزرگ ترین تحول جامعه ی سیاسی ایران در اواخر دهه-ی1290ه .ش کودتای سوم اسفند به فرمان دهی رضاخان بود. شرایط سیاسی و اجتماعی ایران به گونه ای فراهم گردیدکه کودتا در بین علما و ملیون مقاومتی به وجود نیاورد.
در این پژوهش، با روش توصیفی- تحلیلی، مواضع علما در برابر این رخ داد مورد توجه قرار گرفته است. با وجود سرخوردگی های ناشی از حوادث پس از مشروطه و انزوا و گوشه -گیری بسیاری از علما در مدت پنج سالی که از کودتای1299ه .ش تا تغییر سلطنت قاجار به پهلوی به طول انجامید، علما نقش مهمی در امور سیاسی و اجتماعی ایفا کردند. در این ایام، اوضاع واحوال سیاسی ایران به تقویت قدرت نظامیان منجر شد. رضاخان با کودتا در جنبه ی سیاسی ظاهر شد و با اتکا بر قدرت نظامی به تثبیت موقعیت خود پرداخت. او نیز در مبارزه برای رسیدن به قدرت، تمایل به حفظ شعائر مذهبی را در دستور کار خود قرار داده بود. وی به این وسیله توانست نظر مساعد بسیاری از مردم و روحانیان داخل وخارج را نسبت به خود جلب نماید.
اقسام سیاست در اندیشه ی سیاسى ابن ابى ربیع(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابى العباس احمد بن محمد بن ابى ربیع، در آستانه ی فروپاشى خلافت عباسى در بغداد، در حالى که در فقه سیاسى اهل سنت در مقوله ی فرمانروایى و شالوده های حاکمیت، اساس نگرش بر زعامت مسلمانان و نظام سیاسى بود، با عدول از این مبانى و با رویکردى عقلانى و فلسفى، همراه با روش و نگرش اندرز سیاسى، اثرى به نام سلوک المالک فى تدبیرالممالک پدید آورد. این اثر، که در فصل چهارم آن به بیان اقسام سیاسات پرداخته شده است، از میان آثار مربوط به تاریخ اندیشه ی سیاسى در اسلام، در شیوه ی بررسى موضوع سیاست و مملکت دارى و ارکان قدرت، وظایف فرمان روا در نظام سیاسى، در سنجش با غالب آثارى که درباره ی این موضوع بحث کرده اند، اثری متفاوت به شمار می آید. مقاله ی حاضر، جستارى است توصیفى تحلیلى درباره ی مبانى و ارکان اندیشه ی سیاسى ابن ابى ربیع، همراه با مقدمه اى در خصوص بنیان های تعلقات کلامى و مذهبى نویسنده.
بررسی رویکرد سفرنامه نویسان خارجی نسبت به زردشتیان درعصر ناصری و مظفری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دست یابی به نگرشی کلی در حوزه ی تاریخ فرهنگ، مستلزم شناخت اوضاع تاریخی و اجتماعی اقلیت های جوامع است. زردشتیان به مثابه ی بقایای پیروان آیینی باستانی، علی رغم تحوّلات تاریخی، هنوز در ایران و هند و دیگر کشورها زیست می کنند. آنان را در ایران «زردشتی» و در هند «پارسی» می نامند. این دو اقلیت دارای ریشه های فرهنگی مشترکی با یکدیگرند. شناخت اوضاع فرهنگی و اجتماعی آنان در گذشته و حال، مستلزم تتبّعات تاریخی است. در این میان، توجّه به آرای سیاحان و مأموران اعزامی به ایران جایگاهی خاص دارد. در دوره ی قاجار، به ویژه در زمان ناصرالدّین شاه و مظفرالدّین شاه، بسیاری از این سیّاحان و مأموران، ضمن گفت و گو درباره ی مسائل فرهنگی و اجتماعی ایران، بسته به رویکردهای مختلف خود، به بیان نظر راجع به زردشتیان پرداختند. در این نوشتار به آراء و رویکردهای سفرنامه نویسان خارجی عصر ناصری و مظفری در خصوص زردشتیان پرداخته می شود. همچنین، علل این رویکردهای غالباً مثبت مورد بررسی قرار می گیرد.
تاریخ نگاری اسلامی در روایت اهل حدیث نمونه ی موردی: تاریخ خلیفة بن خیاط(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی متون تاریخ نگاری اسلامی، می تواند به عنوان مسیری برای فهم شیوه ی تفکر مسلمانان درباره ی گذشته در سده های نخست اسلامی تلقی شود. برای این امر می توان با انتخاب رویکرد نظری تفسیرگرایی و ره یافت معناکاوی، منظری متفاوت به این متون داشت. بر این مبنای نظری، داده های مؤلفان این متون، «گزارشی از واقعه» بر مبنای تفسیر و درک آن ها از رویدادهای گذشته است که در قالب «گزارش واقعه» - با ادعای برابری با عینیت رویداد - به مخاطب منتقل می شود. بر این اساس، شیوه ی گزارش دادن آن ها از رویدادهای گذشته، نشان دهنده ی نظام ارزشی و باورهای ایشان و آن مقوله ای است که به یک معنا ایدئولوژی مورخ نامیده می شود. بدین ترتیب، این نگاه ایدئولوژیک از گذشته، تصویری خاص و معنایی ویژه از آن را به مخاطب منتقل می کند و تاریخ گذشته در این بازنمایی/بازسازی، معنایی دیگر به خود می گیرد. این عمل – آگاهانه یا غیر آگاهانه – بر اساس درک ضرورت و نیازهایی در زمانه و زمینه ای که مورخ در آن قرار دارد، انجام می شود. بدین سان، با بازشناسی معنا و مضمون بازنمایی مورخ از گذشته، می توان به درک دشواره/مسئله ی وی نزدیک شد،که محرک او برای مراجعه به تاریخ و نگارش آن بر اساس نگرش و روش معینی بوده است. از آن جا که هر مورخ، متعلق به یک بافت فکری و نیروهای اجتماعی باورمند به آن است، بنابراین، منافع و باورهای عقیدتی/سیاسی آن نیروها نیز در بازنمایی گذشته در نظر گرفته می شود. بنابراین، تاریخ از منظر روایتی که نیروهای اجتماعی از گذشته دارند، بازخوانی و بازنمایی می گردد.
در این مقاله، کتاب تاریخ خلیفة بن خیاط، به عنوان نخستین نمونه ی تاریخ عمومی اسلام، بر اساس این رویکرد بررسی می شود. یافته های مقاله نشان می دهد، ابن خیاط بر مبنای شیوه ی تفکر اهل حدیث به تاریخ گذشته ی خلافت اسلامی نگریسته و به همین دلیل به حاشیه رانی، غیریت سازی و طرد خوارج، ایرانیان و ترکان در تاریخ خلافت پرداخته و هویت عربی/اسلامی و اقتدارگرایی خلافت اسلامی را برجسته ساخته است.
بازشناسی جریان هشام بن حکم در تاریخ متقدّم امامیّه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توجّه به جریان ها و صف بندی های داخلی فرق و مذاهب اسلامی از مسائلی است که می تواند راه گشای بسیاری از پژوهش ها در شاخه های مختلف علوم اسلامی باشد و بسیاری از گره های ناگشوده، به خصوص در فهم گزاره های تاریخی، را بازکند. یکی از برجسته ترین جریان های امامیّه در سده های متقدّم که به سهولت می توان شواهد حضور آن را ردیابی کرد، جریان هشام بن حکم است که البته در مطالعات کلاسیک کم تر بدان توجّه شده است. این مقاله بر آن است با تحلیل گزاره های تاریخی، جایگاه جریان هشام بن حکم را در تاریخ متقدّم امامیّه بازشناسی کند. از این ره گذر در آغاز شواهد حضور تاریخی این جریان را ردیابی می کند. سپس، مهم ترین عامل تمایز اجتماعی این جریان، یعنی اتّهام تشبیه را می-کاود و از آن به عنوان عاملی برای جریان سازی علیه هشام و سلسله ی شاگردانش و حتی منزوی نمودن آن ها سخن می گوید. در نهایت نیز به برخی دیدگاه های خاصّ جریان هشام درباره ی علم امام و قیاس، به عنوان مؤلفه های بعدی تمایز اجتماعی این جریان، اشاره می کند.
بازتاب رویکردهای مذهبی در مراسلات عصر صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حکومت صفویه در شرایطی شکل گرفت که با دشمنی عثمانی ها در غرب و ازبکان در شرق روبه رو شد. این اختلافات مذهبی یکی از مسایلی بود که در کنار ملاحظات سیاسی و جغرافیایی به تشدید روابط غیر دوستانه ی این حکومت با دو همسایه ی شرقی و غربی منجر می شد. در چنین شرایطی، صفویان تلاش می کردند با بهره گیری از ابزارهای دیپلماتیک، در کنار اقدامات نظامی، اقتدار خود را بر دشمنان شان تحمیل نمایند. یکی از این ابزارها ارسال نامه های متعدد برای تأثیرگذاری بیش تر بر عثمانی ها و ازبکان بود. این نامه ها افزون بر مباحث سیاسی و نظامی، مضامین مذهبی تشیع را نیز دربرداشت، که علاوه بر بیان سرآمدی سیاسی و مذهبی صفویان، در پی نشان دادن اعتبار روزافزون مذهب تشیع نسبت به سایر مذاهب هم بود. در این راستا، هدف این نوشتار، بررسی جنبه-های مذهبی مراسلات عصر صفویه درنشان دادن اعتبار و سرآمدی مذهب تشیع و حکومت صفوی نسبت به حکام همسایه است؛ به عبارتی، این پژوهش به دنبال پاسخ دادن به این پرسش هاست که، آیا مراسلات برون مرزی دوره ی صفویه در پی بیان سرآمدی مذهبی صفویان بوده است؟ و پرسش دیگر آن است که، آیا صفویان برای ابراز سرآمدی مذهبی خود در نامه ها از مدارک مستندی بهره جسته اند؟ در پاسخ به پرسش های مذکور، فرضیه-های مطرح شده بدین قرار است: به نظر می رسد صفویان به لحاظ کاربرد مکرر مستندات مذهبی در نامه ها به گونه ای وجه تأثیرگذاری مذهبی را مورد نظر داشته اند؛ و از سوی دیگر، مستندات کاربردی آن ها نیز متقن و قابل دفاع بوده است.