مقالات
حوزه های تخصصی:
شرح حال نگاری که با نام های تراجم، سرگذشتنامه نویسی، زندگی نامه نویسی، موالید و وفیات و... شناخته می شود، در میان علوم اسلامی از جمله علومی است که دارای پیشینه ای دیرین است. شرح حال نگاری اسلامی را می توان دنباله فن سیره نویسی پیامبر (ص)، صحابه و تابعین دانست که بعدها به شکل علم مستقلی درآمد. در این علم به ثبت و نگارش خصوصیات زندگی افراد برجسته جامعه از اقشار و طبقات مختلف می پردازند. سال تولد و وفات افراد، مشاغل، محل زندگی، آثار مهم، اشعار و ... از جمله مواردی است که در این گونه کتب به آن پرداخته می شود. در این مقاله با روشی توصیفی و تحلیلی به بررسی تطبیقی این علم در دو دوره عباسی و ممالیک پرداخته می شود و به این منظور دو اثر مهم در زمینه شرح حال نگاری، در هر کدام از این دوره های تاریخی مورد بررسی و تحلیل قرار خواهد گرفت. این بررسی نشان داد که در شرح حال نگاری عصر عباسی غالباً به نام، نسب، کنیه، اشعار و آثار علمی و برخی از مشخصات ظاهری صاحب شرح حال پرداخته می شد و معمولاً به صورت حوزه ای، منطقه ای یا طبقاتی نگاشته می شد؛ اما این علم در عصر ممالیک سیر تکاملی خود را به اوج رساند و علاوه بر نام و نسب، کنیه، اشعار و آثار علمی، به سیمای زندگی شخصیت صاحب شرح حال پرداخته و ضمن وارد نمودن سیاست به این عرصه، نگارش آن معمولاً به شکل ترتیب حروف الفبایی و بر اساس معجم نگاری صورت می پذیرفت.
جایگاه فلسفه در تحولات سیاسی جهان اسلام تا پایان قرن ششم هجری
حوزه های تخصصی:
گرایش مسلمانان به فلسفه باعث رونق این علم شد و فلسفه توانست با راهیابی به رأس هرم اجتماعی تحولاتی را در بُعد سیاسی رقم بزند. هدف از این پژوهش بررسی چیستی فلسفه سیاسی در عالم اسلام است. از جمله وجوه گرایش مسلمین به فلسفه یکی مبارزات سیاسی بود و یکی مسئولیتی که نسبت به دین احساس می شد. پرسش اصلی این است که جریانات فلسفی (مشاء و اشراق) منجر به چه تحولاتی در ساختار حکومت و جامعه آن روز شد؟ هر دو جریان که عمدتاً سیاست را از اقسام فلسفه می دانستند سعی داشتند تعالیم خود را در اختیار حاکمان قرار دهند؛ زیرا می دانستند که هر نوع حکومتی برای کسب مشروعیت، حتماً باید مبتنی به فلسفه ای باشد. یافته های تحقیق حاکی از آن است که در دوره هایی که سلسله های اسلامی از لحاظ تمدنی در اوج خودشان قرار گرفتند فلسفه سیاسی موفق تر عمل کرد و حاکمان توانستند از طریق فیلسوفان، نظریه های سیاسی خودشان را تنظیم کرده و به کار گیرند. با توجه به ماهیت موضوع روش تحقیق در این مقاله مبتنی بر توصیف و تحلیل وقایع است.
خلیفه کشی در صدر اسلام؛امویان و موضعگیری در برابر قتل خلفای راشدین (40-23ه . ق)
حوزه های تخصصی:
قتل عمر، امام علی(ع) و عثمان پیامدهای مختلفی برای جامعه ی اسلامی به همراه داشت؛ خصوصاً خلیفه ی سوم که حکومت اسلامی پس از کشته شدنش، در همان آغازین دهه-های کار خود، با دسته بندی ها و درگیری های داخلی روبرو شد. قتل عثمان، خلیفه ای که گمان می رفت با کشته شدنش اتّفاقات کمی به بهانه ی خونخواهی وی بیفتد، با دسیسه گری های خاندان اموی فتنه ای برپا کرد و بهانه ای شد برای مقابله با حکومت امام علی(ع) که بدنبال بازگشت به سیره ی پیامبر(ص) بود. از آن سو پس از قتل امام علی(ع) نیز، اوضاع جهان اسلام مجدّداً با دسیسه گری های حزب اموی به رهبری معاویة بن ابوسفیان دستخوش دگرگونی های متفاوتی شد. امّا امویان قبل از این و در فعل و انفعالات پس از قتل عمر چهره ی دیگری داشتند. عثمان که قبل از رسیدن به خلافت، از ملامت گران عبیداللّه بن عمر بواسطه ی کشتن سه نفر از موالیِ مظنون به شرکت در قتل خلیفه بود، هنگامی که به قدرت رسید با تساهل از کنار این مسئله عبور کرد. در این نوشتار برآنیم؛ با تکیه بر منابع دست اوّل این موضوع را مورد بررسی قرار دهیم؛ نحوه ی برخورد امویان با موضوع قتل خلفای راشدین و چرایی موضعگیری های متفاوت آنها در قبال این قتل ها چه بود؟ می توان گفت امویان در قبال این قتل ها، با توجّه به سود و زیان سیاسی خود تصمیم گیری کرده و تلاش کردند از ماجراهای پس از قتل خلفا برای قدرت-گیری خاندان خود استفاده نمایند.
بررسی سیر تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ترکان در قرن چهارم هجری قمری
حوزه های تخصصی:
داده ها و روایت های تاریخی گزارش شده از وضعیت جوامع ترک در طول چهارم ه. ق/دهم میلادی نشان از دگرگونی هایی در سطح اجتماعی ترکان دارد. این تحولات صورت گرفته در نهایت به تغییرات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در منطقه منجر شد.
در این پژوهش با رویکردی تحلیلی– توصیفی به بررسی داده های مختلف تاریخی پرداخته و کوشیده شده است به تصویری واضح تر از وقایع و رویدادهای جوامع ترک در طول سده دهم میلادی دست یافته شود. آشنایی بیشتر جوامع ترک با عناصر زندگی تمدنی از جمله پذیرش اسلام، گسترش شهرنشینی و تشکیل دولت قراخانی از بزرگ ترین نتایج این تحولات محسوب می شود. دولت قراخانیان با استفاده از این ظرفیت های موجود در فضای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی جوامع ترک توانست در سال های پایانی این سده به گسترش قلمرو خود پرداخته و با تسلط بر ترکستان و فرارود به قدرتی تبدیل شود که نقش چشم گیری در تعیین مناسبات موجود در منطقه ایفا کند.
بنی عَناز؛ خاندانی حکومت گر در جهان اسلام (381-551 ه . ق/ 991-1017 م)
حوزه های تخصصی:
بنی عَناز سلسله ی بودند که در فاصله سال های 381-551 ه . ق/ 991-1017م در مرزهای بین ناحیه عراق عرب و ایران قرار داشتند. این منطقه حائل میان مرزهای اعراب و ترکان بود. تاریخ فرمانروایی خاندان بنی عناز را می توان به دو دوره تقسیم کرد. در دوره اول، این خاندان از مراکز خارجی قدرت که وجود داشت، تأثیر می گرفتند؛ شاخه ای از بویهیان در بغداد که در رأس آن عضدالدوله دیلمی و همچنین حاکم بویهی شاخه ری، که رکن الدوله بود. آنها در هنگام سقوط آل بویه، مشغول دفاع از موجودیت خود از طریق اتحادیه های گوناگون قبیله ای بودند. در قسمت غرب شاذنجان بصورت دائمی خاندان بنی عناز درگیر مسائلی با قبایل عرب بنی عُقَیل و بنی مَزیَد بودند. در نواحی شرقی نیز، مرزهای آنها از ناحیه ای از قلمرو کردهای بنی حسنویه جدا و متمایز می شدند. در دوره دوم، ظهور و رشد ترکمانان سلجوقی و قبایل ترکمن غز که همراه آنها بودند به گونه ای کامل باعث بی نظمی و آشفتگی حکومت بنی عناز شدند که در نهایت این خاندان به دست حکومت سلجوقی منقرض شد.
هرمنوتیکِ فلسفی با تکیه بر کتاب «حقیقت و روش» گادامر
حوزه های تخصصی:
به طور کلی هرمنوتیکِ فلسفی؛ فرایند رسیدن به فهمِ بهتر و چگونگی دریافت معنا از متون و پدیده های گوناگونِ هستی را با شیوه ها و روش های مختلفی مورد بررسی و تحلیل قرار می دهد. در این دیدگاه ذهنِ مؤلف، مفسر و خواننده ی متون؛ مشحون از مفروضات، پرسش ها، معلومات، عقاید، انتظارات، پیش فرض ها و پیش ساخته هایی است که باعث معرفت های گوناگون و به تبع روش های مختلفی می گردد که همین مسئله منجر به اختلاف نظر و تفاسیر متعددی خواهد شد. یکی از صاحب نظران مشهور در زمینه ی هرمنوتیکِ فلسفی، هانس گادامر آلمانی است. از نگاه گادامر عمل تفسیر از ترکیبِ افق ها و پیوند افق فهمِ مفسر و متن تشکیل شده است و کار هرمنوتیک اتصال دادن این افق ها به همدیگر و برقرار کردن نوعى هم سخنى و دیالوگ میان مفسر و متن است؛ بر همین اساس هیچ روش، برداشت و تفسیر قطعی و بى طرفانه ای وجود ندارد. با توجه به اهمیّتِ موضوع؛ نگارنده در این مقاله بر آن است که به طور کلی و با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی موضوعِ «هرمنوتیکِ فلسفی با تکیه بر کتاب حقیقت و روشِ گادامر» بپردازد.