به طور کلی هرمنوتیکِ فلسفی؛ فرایند رسیدن به فهمِ بهتر و چگونگی دریافت معنا از متون و پدیده های گوناگونِ هستی را با شیوه ها و روش های مختلفی مورد بررسی و تحلیل قرار می دهد. در این دیدگاه ذهنِ مؤلف، مفسر و خواننده ی متون؛ مشحون از مفروضات، پرسش ها، معلومات، عقاید، انتظارات، پیش فرض ها و پیش ساخته هایی است که باعث معرفت های گوناگون و به تبع روش های مختلفی می گردد که همین مسئله منجر به اختلاف نظر و تفاسیر متعددی خواهد شد. یکی از صاحب نظران مشهور در زمینه ی هرمنوتیکِ فلسفی، هانس گادامر آلمانی است. از نگاه گادامر عمل تفسیر از ترکیبِ افق ها و پیوند افق فهمِ مفسر و متن تشکیل شده است و کار هرمنوتیک اتصال دادن این افق ها به همدیگر و برقرار کردن نوعى هم سخنى و دیالوگ میان مفسر و متن است؛ بر همین اساس هیچ روش، برداشت و تفسیر قطعی و بى طرفانه ای وجود ندارد. با توجه به اهمیّتِ موضوع؛ نگارنده در این مقاله بر آن است که به طور کلی و با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی موضوعِ «هرمنوتیکِ فلسفی با تکیه بر کتاب حقیقت و روشِ گادامر» بپردازد.