تعامل جلال با امام و روحانیت
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
زندهیاد جلال آلاحمد زندگی پر فراز و فرودی داشت که در مجموع میتوان آن را به دو بخش تقسیم کرد: بخش نخست: دوران حقیقتجویی و بخش دوم دوران حقیقتیابی. جلال در دوره اول زندگی در پی کشف گوهر حقیقت به دکانهای مختلف (از شریعت سنگلجی وهابیمآب تا کسروی بیدین و از حزب توده تا حزب زحمتکشان و ...) سرک میکشد اما با وقوع نهضت امام خمینی و کشتار مردم بیگناه در 15 خرداد 42 راه را مییابد و آرامآرام به آغوش مذهب بازمیگردد.متن
در این دوران به سفر حج میرود و از مکه نامهای محبتآمیز برای امام میفرستد (سند شماره 1) که مطالب مندرج در آن دغدغههای دینی او را بخوبی به نمایش میگذارد.
وی این ارتباط را در سالهای بعد نیز ادامه میدهد تا آنجا به گواهی اسناد ساواک در سال 1347 رساله امام «اینک در منزل جلال آلاحمد موجود است و امکان دارد تا چند روز دیگر در بین دستهجات اپوزیسیون و مخالف دولت و بازاریها توزیع گردد.» (سند شماره 2)
وی در این دوران با آیتالله طالقانی نیز مرتبط میشود(سند شماره3) و کتاب «غربزدگی» را منتشر میسازد که واکنش منفی و عصبی ساواک را به دنبال دارد (سند شماره 4) و آنان را به کنترل شدید وی ناگزیر میسازد (سند شماره 5) همچنین دستور جمعآوری آن کتاب، بخشی دیگر از واکنشهای آن سازمان جهنمی را تشکیل میدهد (سند شماره 6).
جلال در این سالها به طور جدی به مخالفت با سانسور سخت و سنگینی میپردازد که از سوی رژیم اعمال میشود (سند شماره 7)
... در 18 شهریور 1348 ناگهان جلال از دنیا میرود. مردم که تجربه جهانپهلوان تختی را بهتازگی پشت سر گذاشتهاند طبیعی بودن مرگهایی از این دست را باور ندارند و او را قربانی رژیم میخوانند (سند شماره 8) و به همین دلیل با تشییع جنازهای باشکوه، مخالفت خود با دستگاه پهلوی و علاقهشان به آن فرزند فرزانه خویش را به نمایش میگذارند. (سند شماره 9)
سند شماره 1
نامه جلال آل احمد به امام از مکه
نامه زیر را جلال در سال 1343 از بیتالله الحرام به امام نوشته است. شایان ذکر است که امام در 16 فروردین 1343 پس از آزادی از زندان، به قم انتقال یافتند و جلال این نامه دو هفته بعد از آزادی امام، در مکه نگاشته است.
نامه مزبور در پی یورش ساواک به بیت امام در قم (سال 1345) به یغما رفت و در پرونده جلال آلاحمد بایگانی شد. متن آن از این قرار است:
«مکه
روز شنبه 31 فروردین 1343 / 8 ذیحج 1383
آیتاللها
وقتی خبر خوش آزادی آن حضرت، تهران را به شادی واداشت؛ فقرا منتظر الپرواز (!) بودند به سمت بیتالله. این است که فرصت دستبوسی مجدد نشد. اما اینجا دو سه خبر اتفاق افتاده است، شنیده شده که دیدم اگر آنها را وسیلهای کنم برای عرض سلامی، بد نیست.
اول این که مردی شیعه جعفری را دیدم از اهالی الاحساء جنوب غربی خلیج فارس، حوالی کویت و ظهران میگفت 80 درصد اهالی الاحساء و ضوف و قطیف شیعهاند و از اخبار آن واقعه مؤلمه پانزده خرداد حسابی خبر داشت و مضطرب بود و از شنیدن خبر آزادی شما شاد شد. خواستم به اطلاعتان رسیده باشد که اگر کسی از حضرات روحانیان به آن سمتها گسیل بشود هم جا دارد و هم محاسن فراوان.
دیگر این که در این شهر شایع است که قرار بوده آیتالله حکیم امسال مشرف بشود، ولی شرایطی داشته که سعودیها دو تایش را پذیرفتهاند و سومی را نه. دوتایی را که پذیرفتهاند [:] داشتن محرابی برای شیعیان در بیتالله تجدید بنای مقابر بقیع. و اما سوم که نپذیرفتهاند [:] حق اظهار رای و عمل در رویت هلال. به این مناسبت حضرت ایشان خود نیامدهاند و هیاتی را فرستادهاند گویا به ریاست پسر خود. خواستم این دو خبر را داده باشم.
دیگر این که گویا فقط دو سال است که به شیعه درین ولایت حق تدریس و تعلیم دادهاند. پیش از آن حق نداشتهاند.
دیگر این که غربزدگی را در تهران قصد تجدید چاپ کرده بودم با اصلاحات فراوان، زیر چاپ جمعش کردند و ناشر محترم متضرر شد. فدای سر شما.
دیگر این که طرح دیگری در دست داشتم که تمام شد و آمدم، درباره نقش روشنفکران میان روحانیت و سلطنت. و توضیح این که چرا این حضرات همیشه در آخرین دقایق، طرف سلطنت را گرفتهاند و نمیبایست. اگر عمری بود و برگشتیم تمامش خواهم کرد و محضرتان خواهم فرستاد. علل تاریخی و روحی قضیه را گمان میکنم نشان داده باشم. مقدماتش در غربزدگی ناقص چاپ اول آمده.
دیگر این که امیدوارم موفق باشید.
والسلام - جلال آل احمد:
[جلال در حاشیه این نامه اضافه کرده است که:] همچنان که آن بار در خدمتتان به عرض رساندم فقیر، گوش به زنگ هر امر و فرمانی است که از دستش برآید. دیده شد که گاهی اعلامیهها و نشریاتی به اسم و عنوان حضرات درمیآمد که شایستگی و وقار نداشت.
نشانی فقیر را، هم حضرت صدر میداند و هم اینجا مینویسم: تجریش آخر کوچه فردوسی. والسلام»
سند شماره 2
رساله امام در منزل جلال
به: 312 تاریخ: 31/6/47
موضوع: انتشار رسالهای به زبان فارسی و عربی به وسیله آیتالله خمینی
اخیرا آیتالله خمینی رسالهای منتشر نموده و در آن به جای نماز و روزه، نه [9] اصل انقلابی به زبان عربی و فارسی در مورد مبارزه نوشته است و از بغداد جهت جلال آلاحمد ارسال شده است و اینک در منزل جلال آلاحمد موجود است و امکان دارد تا چند روز دیگر در بین دستجات اپوزیسیون و مخالف دولت و بازاریها توزیع گردد.
ملاحظات با توجه به گزارش عملیاتی، اقدام مستقیم در زمینه مفاد خبر به حفاظت منبع لطمه وارد میسازد.
جاجرود - اداره کل سوم 31/6/47
سند شماره 3
تعامل با روحانیت
به: 312 تاریخ 8/3/47
موضوع: تماس جلال آلاحمد با سیدمحمود طالقانی و قرار ملاقات آنان
در تماسی که جلال آل احمد با سیدمحمود طالقانی گرفت طالقانی اظهار داشت: اگر وقت دارید بیایید اینجا با هم صحبت کنیم من تا ساعت 18 هستم. آلاحمد پاسخ داد: خواستم خودم بیایم، نتیجه آن جریان را خدمتتان بگویم و قرار شد بلافاصله به ملاقات طالقانی برود.
ملاحظات با توجه به گزارش خبری 903 /20 ه 2 4/2/47 به نظر میرسد موضوع تماس آنان مربوط به ورود امریکایی مورد بحث میباشد.
جاجرود - اداره کل سوم 8/3/47
سند شماره 4
واکنش ساواک به انتشار «غربزدگی»
نخستوزیری
سازمان اطلاعات و امنیت کشور
س.ا.و.ا.ک
اخیرا جلال آلاحمد کتابی به نام «غربزدگی» نوشته و انتشار داده که طی آن مقامات عالیه و مسوول کشور را آلت دست دول غربی و کمپانیهای نفتی قلمداد و حتی در یک مورد صریحا به مقام شامخ سلطنت نیز اهانت و معظمله را به دروغگویی متهم کرده است.
با توجه به این که منظور نامبرده از نوشتن این کتاب در مرحله نهایی بدبین ساختن مردم به اوضاع کشور و شورانیدن آنها بر علیه وضع موجود و برهم زدن امنیت داخلی کشور بوده، لذا عمل وی منطبق با قسمت اخیر ماده 79 قانون مجازات عمومی و همچنین مواد مربوط به اهانت به مقام شامخ سلطنت بوده و قابل تعقیب جزایی است. مراتب به عرض مقام مدیریت کل رسیده مقرر فرمودهاند در این مورد اقدام مقتضی به عمل آید.
علیهذا خواهشمند است دستور فرمایید درباره تعقیب جزایی نامبرده اقدام و از نتیجه، این اداره را نیز مطلع نمایند.
ثابتی 3/8/41
5/8/41 - رئیس اداره سوم دکتر فروزین
سند شماره 5
ساواک و لزوم کنترل شدید جلال
نخستوزیری
سازمان اطلاعات و امنیت کشور
س.او.ا.ک
تاریخ: 16/11/44 شماره: 53893/312
درباره: جلالالدین سادات آلاحمد معروف به جلال آل احمد فرزند احمد
نامبرده در سنوات اخیر مسافرتهایی به اروپا و امریکا و شوروی نموده و در امریکا ضمن تماس با دانشجویان و عناصر جبهه ملی در سازمان دانشجویان ایرانی در امریکا شرکت و سخنرانی نموده و به گردانندگان این سازمان قول داده که از لحاظ قلمی با آنها همکاری نماید.
پس از مراجعت از شوروی که آخرین مسافرت او به خارج از ایران بوده با بقایای جامعه سوسیالیستها تماسهایی گرفته و اخیرا جهت کمک به خلیل ملکی در مورد پرونده اتهامی موجود در دادرسی ارتش تلاش شدیدی را آغاز نموده و درصدد بوده که با تماس با سیدضیاءالدین طباطبایی از وی بخواهد تا از پیشگاه شاهنشاه آریامهر استدعای عفو ملکی را بنماید. ضمنا از خارج از کشور نیز از طرف امیر پیشداد گرداننده جامعه سوسیالیستها در اروپا و مجید تهرانیان رئیس سازمان دانشجویان ایرانی در امریکا به آدرس نامبرده و به نام او و همسرش بانو دکتر سیمین دانشور نامهها و نشریاتی ارسال گردیده و از وی خواستار مداومت در همکاری گردیدهاند.
از طرف دیگر، اطلاع رسیده حاکی است که نامبرده دو جلد کتاب تالیف نموده ولی به جهت داشتن مطالب مضره تا به حال توفیق در طبع آنها حاصل ننموده و درصدد است مخفیانه مبادرت به چاپ و توزیع کتابهای مزبور بنماید.
با توجه به مراتب بالا و در نظر گرفتن مطالب اطلاعیه شماره 15944/20 الف 7/7/44 آن ساواک به نظر میرسد که شخص موصوف اخیرا درصدد فعالیتهای مخفیانهای برآمده و ضمن تماس با دستجات مخالف در خارج از کشور در تدارک جمعآوری و متشکل کردن افرادی در ایران میباشد و با این ترتیب ایجاب مینماید که به منظور پی بردن به کیفیت و نحوه فعالیت نامبرده و همکارانش، مشارالیه تحت مراقبت شدید قرار گیرد. بدین منظور منابع مورد اعتماد و هدف جامعه سوسیالیستها، کنترل مکالمات تلفنی و نیز کسانی که به منزلش ایاب و ذهاب و سایر طرق ممکنه که آن ساواک به مصلحت میدانند میتوانند عوامل موثری در انجام این امر باشند لذا خواهشمند است دستور فرمایید در این زمینه اقدامات لازم و پیگیری، معمول و نتیجه را مرتبا به این اداره کل اعلام نمایند.
مدیر کل اداره سوم: مقدم
سند شماره 6
مخالفت با سانسور
به: 312 دو نسخه تاریخ: 20/9/45
موضوع: مذاکرات جلال آلاحمد با اسماعیل پوروالی در زمینه سانسور چند کتاب.
جلال آلاحمد، ضمن مذاکراتی به اسماعیل پوروالی اظهار داشت؛ آخر چرا این پهلبد مادر... برای اینکه به او احترام بگذارند یک مشت را گذاشته آنجا و حالا صاحبان قلم بروند پیش آنها و برای چاپ کتب، ورقه بگیرند.
جدا آدم ناراحت میشود، یک مشت جوان، یک بنگاه، باز کردهاند به نام (جوانه یا جوانی) و پنج جلد کتاب چاپ کردهاند با 20 هزار تومان سرمایه که این کتب متعلق به من - دکتر سمسار - دکتر ساعدی و صفریان و عدهای دیگر است، پدرسوختهها سه جلد از این کتابها را سانسور کردهاند و اجازه انتشار ندادهاند و کتاب دکتر ساعدی به نام (دندیل) را به علت منافی عفت گرفتهاند. آخر یکی نیست بگوید مادر شما که از بالا تا پایینتان همه منافی عفت میکند، رادیو و سینمایتان پر از کثافات است، چرا جلوی کتاب را میگیرید که یک عده جوان بیچاره را سرگردان کنید و سرمایه آنها را راکد بگذارید.
اسماعیل پوروالی در پاسخ اظهار داشت؛ ما هم به نوبه خود مشغول فعالیت هستیم و شما بیشتر با مطبوعات همکاری نمایید.
نظریه رهبر عملیات به نظر میرسد دکتر ساعدی مورد بحث از عناصر جامعه سوسیالیستها میباشد.
سند شماره 7
ساواک و لزوم جمعآوری کتاب غربزدگی
به: 324 تاریخ: 20/9/45
موضوع: فروش کتاب غربزدگی توسط کتابفروشهای بساطی
کتاب غربزدگی به قلم جلال آلاحمد که در چندی قبل چاپ و منتشر شده بود به علت داشتن مطالب خلاف مصلحت، از طرف مقامات مربوطه جمعآوری گردیده، ولی طبق اطلاع، مجددا از این کتاب گاها [ کذا در متن] در بساط کتابفروشان کنار خیابانها دیده میشود که فروش آن به طور آزاد صورت میگیرد و گویا تعدادی از این کتاب توسط ناشر آن مخفی گردیده که هر چند وقت یکبار برای فروش عرضه میگردد.
نظریه منبع: چنانچه انتشار و پخش کتاب مذکور از طرف مقامات مسوول، غیرمجاز تشخیص داده شده است، میبایستی نسبت به جمعآوری آن، شدت عمل بیشتری اعمال گردد.
نظریه رهبر عملیات: ضروری است که از طرف شهربانی کل کشور دستور اکید به منظور جمعآوری کتاب مورد نظر به کلانتریها داده شود.
دستور جمعآوری این کتاب به کلیه ساواکها داده شده که ضمن تماس با کلانتریهای محل در جمعآوری آن اقدام شد در نظریه اعلام بفرمایید که مجددا به شهربانی نوشته شود که به کلانتریها دستور اکید به منظور جمعآوری بدهند.
20/9/45
سند شماره 8
مرگ مشکوک
تاریخ: 22/6/48
موضوع: شعار تسلیت مرحوم جلال آل احمد
شب 22/6/48 در روی در ورودی ساختمان اصفهانیها در کوی امیرآباد دانشجویان دانشگاه تهران شعار خطی به شرح زیر روی مقوایی نوشته و نصب نموده بودند.
درگذشت یا ؟؟!! یکی دیگر از آزادگان و پاسداران آزادی یعنی جلال آلاحمد را تسلیت عرض مینماییم.
نظریه رهبر عملیات: نویسنده آن قبلا مشخص نشده است و عین شعار مزبور به پیوست ایفاد میگردد....
آقای خواجه لو! به ساواک تهران بنویسید سریعا ترتیبی اتخاذ کنند که عوامل این گونه اقدامات قبل از آن که بتوانند با شایعات بیهوده و کودکانه مشکلاتی ایجاد کنند، شناسایی و تنبیه شوند خودتان نسبت به شناسایی عامل اقدام فوق، اقدام و نتیجه را اعلام نمایید.
24/6/48
سند شماره 9
تشییع جنازه باشکوه
تاریخ گزارش: 22/6/48
موضوع: مراسم تشییع جنازه جلال آل احمد
ساعت 30/9 روز 20/6/48 جنازه جلال آلاحمد با حضور تعداد زیادی از دوستان وی و نویسندگان از مسجد پاچنار واقع در خیابان خیام تشییع گردید جنازه متوفی تا میدان اعدام سردست برده شد و از آنجا به آمبولانس منتقل گردید در داخل آمبولانس عباس عاقلیزاده، عبدالمجید گودرزیپور، مهرداد حسین شیردل و شخصی به نام بهرام از دوستان فروهر بودند. جنازه به ابن بابویه برده شد و پس از شستشو توسط آمبولانس به مسجد فیروزآبادی حمل و در صحن مسجد به خاک سپرده شد نماز میت توسط سیدمحمود طالقانی برگزار شد.
تعداد افراد شرکتکننده فوقالعاده زیاد و قابل توجه بود؛ در موقعی که جنازه آلاحمد تشییع میگردید یکی از افراد گفت: آلاحمد چهل سال تمام در راه خدمت به خلق قلم زد و با افکاری سالم درگذشت و چند تن دیگر نیز مطالبی که بیشتر جنبه شعار مانند داشت، بیان نمودند.
مهرداد شیردل که یکی از کسانی بود که تابوت را گرفته بود خطاب به مردم اظهار داشت: شعار ما امروز فقط صلوات است و مردم را مرتب دعوت به فرستادن صلوات نمود و عباس عاقلیزاده خطاب به وی گفت: بسیار بجا این کار را کردید. این افراد که چنین شعارهایی را میدهند از ماموران سازمان امنیت هستند و بدین وسیله میخواهند بهانهای به دست آورند که عدهای را دستگیر کنند و یا مبارزین را بشناسند....
تاج گل از طرف فریده فرجام، جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی ایران گروه فرهنگی خوارزمی ثمین باغچهبان، امیرنصرت شریعتزاده آورده شده بود.
نظریه 20 ه 2:
1 - به نظر میرسد بهرام و سمندری مورد بحث به ترتیب بهرام نمازی و سعید سمندریان میباشند
2 - تلویزیون ملی ایران در پایان بخش اخبار در ساعت 20 روز پنجشنبه 20/6/48 فیلم کوتاهی از مراسم تشییع جلال آلاحمد نشان داده است.
پنجشنبه 14 شهریور 1387