استرداد ‘ تحویل یک متهم یا فرد مجرم به کشوری است که متهم یا مجرم در قلمرو آن متهم به ارتکاب جرم یا مرتکب جرم شده است و در کشوری که از آن تقاضای تحویل شد ه بسر می برد. اگر چه موضوع استرداد از نیمه قرن نوزدهم به بعد بین کشورها با رعایت عمل متقابل معمول گشته است . لیکن مبنای استرداد اولین با توسط اسلام عنوان شده است . احمد رشید در کتاب اسلام و حقوق بین الملل عمومی می نویسد. اسلام برای اولین دفعه اصل استرداد را بنیان نهاد و به منطقی ترین و موجزترین وجهی اساس و مبنایی را که اصل مزبور باید بر ان استوار گردد معین نمود چه قران مجید (سوره 5-آیه 35) می فرماید : کسی که یکنفر را بکشد بمنزله قاتل نوع بشر است . آیا چنین بیانی اعلام غیر قابل تفکیک بودن عدالت و لزوم مجازات مجرمین با وجود مرزهای سیاسی و نظریه های استوار بر اصل حاکمیت دولتها و محدود بودن قوانین جزائی به قلمرو یا سرزمین دولتی نیست؟ در گذشته مجرمین کمتر می توانستند به کشورهایی که با کشور محل وقوع جرم فاصله زیادی دارد بگریزند . درقرون اخیر مجرمین از امکانات تسهیل مسافرت بوسیله وسائط حمل ونقل بین المللی استفاده نموده به کشورهای مختلف جهان ونقاط دوردست متواری می شوند . لذا امر استرداد مجرمین بسیار حائز اهمیت شده است. دولتها با توجه به مصالح سیاسی خود و بخاطر جلوگیری ا زوقوع جرائم مختلف برای مسترد کردن مجرمین با یکدیگر همکاریهای لازم قضایی را بعمل آورده و مجرمین را تحویل می دهند. مقرراتی که برای استرداد مجرمین در کشورها وضع می گردد. با در نظر گرفتن نظامهای مختلف حقوقی در تمام کشورها یکسان نمی باشد.لیکن در اغلب موارد اصول کلی حاکم بر استرداد یکی است مثلا تقاضای استرداد اتباع کشوری که از او تقاضای استردادشده است علی الاصول مورد قبول واقع نخواهد شد . امروزه کشورها باانعقاد عهدنامه های استرداد مجرمین ومعاضدت قضایی در جلوگیری از فرار مجرمین با یکدیگر همکاری می نمایند.
توسعه روز افزون فعالیتهای بازرگانی بین المللی و سفارشها و قراردادهای بیشماری که درسطح جهانی برای کالاها و سرمایه گذاریها و استفاده از خدمات فنی و اختراعات ثبت شده ومهارتها منعقد می گردد موجب شده است که تعداد و نوع اختلافات ناشی از فعالیتهای اقتصادی بین المللی نیز افزایش یابد. در برخی از کشورها دادگاه صلاحیتدار برای رسیدگی به اختلافات ناشی از قراردادهای تنظیمی (جز د رمواردی که ترتیب دیگری بین طرفین داده شده باشد) دادگاه محل انعقاد قرار داد می باشد. کمااینکه از نظر حقوق داخلی ایران نیز ماده 968 قانون مدنی تعهدات ناشی از عقود را تابع قانون محل وقوع عقد دانسته است. بنابراین چنانچه اختلافی در زمینه تعهدات ناشی از قراردادهای تطبیقی با اشخاص خارجی در ایران پیش آید. درصورت عدم تعیین مراجع حل اختلاف خارجی‘ مراجع قضایی ایران صالح برای رسیدگی خواهند بود.حال ملاحظه می شودکه بازرگانان با ملیتهای مختلف مقیم درکشورهای گاهی بسیار دور از هم‘ در حالیکه علی الاصول ا زسیستم حقوقی و اصول محاکمات معتبر در کشورهای طرف قرارداد خودناآگاه هستند طبیعتا در قبول مراجع قضایی کشورهای خارجی اکراه دارند. بعلاوه همانطور که فیلیپ فوشارد بیان داشته است «تجاوز مزبور از این بیم دارند که (در کشور طرف قرار داد) به نحو نامطلوبی با آنان رفتار شود. این عدم شناخت مقررات کشور طرف قرارداد و وجود اختلاف بین قواعد ماهوی کشور واحیانا فقدان راه حلهای حقوقی وهمچنین دربیشتر موارد بدبینی سیاسی‘هر کدام به نوبه خود‘ دست اندرکاران تجارت بین الملل را به رد صلاحیت قضات عمومی کشور طرف قرارداد سوق می دهد . درعوض‘ داوری برای حل و فصل اختلافات بی آنکه موانعی در روابط طرفین اختلاف ایجاد نماید مقبول تر بنظر می رسد» توجه به مشکلات مزبور موجب گردیده استکه محافل بازرگانی بین المللی درصدد جستجوی راه حل ساده و سریعتری برای حل و فصل دعاوی برایند و از این نظر توسل به داوری رواج یافته و هر روز اهمیت بیشتری کسب می کند اتاق بازرگانی بین المللی که مرکز آن در پاریس است با موقعیت خاصی که دارد شصتسال پیش به اهمیت و قابلیت انعطاف سیستم داوری در رسیدگی به اختلافات پی بردو در مقام بنیانگذاری تشکیلاتی بر آمد که جوابگوی این نیاز به نحو احسن باشد. دیوان مزبور در واقع تنها مرجعی است که بدون در نظرگرفتن محدودیتها ی ملی یا منطقه ای و صرفنظر از موضوع اختلاف به بازرگانان و صاحبان صنایع جهان خدمت می کند. بعلاوه همانطور که موضوع یکی از مسائل مطروحه در اجلاسیه شصتمین سالگرد دیوان داوری اتاق تجارت بین المللی «11 تا 14 اکتبر 1983 برابربا 19 تا 22 مهر1362» نیز رجوع دولتها به داوری مزبور اختصاص داشته است ‘ اعتبار و صلاحیت ذاتی دیوان مزبور جلب اطمینان اشخاص مختلف را نموده است بنحوی که بعضی از دولتها نیز باهمه اکراهی که از قبول داوری دارند. در برخی از موارد از آن استفاده نموده اند. ضمنا گاهی فعالیتهای بین المللی برای سازش دادن طرفین و دعوی تا حدود ی موفقیت آمیز بوده است بطوری که برخی از اختلافات و دعاوی حتی قبل از ارجاع به داور (توسط اتاق بازرگانی بین المللی) بطور دوستانه حل وفصل گردیده است. ارزشیابی عملکرد دیوان مزبور به نقل از محققین گزارشکر در اولین جلسه متشکله در مراسم شصتمین سالگرد دیوان داوری حاکی از این ادعاست که این نوع داوری چه موضوعا و چه از نظر اشخاص ذینفع بیطرفانه است. زیراکه قضات مربوط به یک کشور ضمن اینکه در بیشتر موارد بیطرف هستند. در پاره ای موارد که یکطرف دعوای طرح شده دارای تابعیت کشور آنها بوده ‘ تنها بخاطر اینکه با طرف دعوی مزبور هم زبان بوده وا زمفاهیم حقوقی واحدی تبعیت می کنند بیطرفی خود را ازدست داده اند.
در قانون تجارت ایران اگر تاجر (اعم از شخص حقیقی یا حقوقی از پرداخت دیونی که بر عهده دارد متوقف گردد.ورشکسته محسوب می شودو چنین تاجری از تاریخ صدور حکم ورشکستگی ازهر گونه دخل و تصرف مادی وحقوقی درتمام اموال خود (پس از کسر مستثنیات دین)وحتی آنچه را که ممکن است در مدت ورشکستگی عاید او شود ممنوع می گردد ومجموعه دارایی او طبق قانون تجارت و قانون تصفیه امور ورشکستگی مصوب سال 1318 در اختیار مدیر تصفیه قرار می گیرد که او به قائم مقامی شخص ورشکسته از کلیه اختیارات وحقوق مالی ورشکسته که استفاده از آن موثر در ادای دیون او باشد استفاده می نماید) از طرف دیگر ا زتاریخ صدور حکم ورشکستگی هر کس که نسبت به تاجر ورشکسته دعوایی اعم از منقول وغیر منقول داشته باشد باید بطرفیت مدیر تصفیه یا اداره تصفیه امور ورشکستگی اقامه نماید وکلیه اقدامات اجرایی نیز مشمول دستور مذکور خواهد بود. حال اگر ورشکسته مزبور مرتکب تقصیر و یا تقلب شده باشد و برحسب مورد ‘ ورشکسته به تقصیر و یا ورشکسته به تقلب محسوب می شود و چنین تاجری علاوه بر محرومیت های مقررراجع به ورشکسته عادی به مجازاتهای جزائی پیش بینی شده در قانون نیز محکوم می گردد. علت سختگیری قانونگذار در این مورد حفظ منافع جامعه و پیشرفت اقتصاد ی کشور است زیرا جامعه نمی تواند ناظر اشخاص فاقد صلاحیت در امور تجارتی و ورشکستگی شرکتهای تولید ی‘ صنعتی ویا خدماتی وغیر آن باشد و بدیهی است ضعف معنوی عده ای از افراد جامعه موجبات سیر صعودی قیمتها و بالاخره ورشکستگی اقتصاد کشور را فراهم می سازد. اگر تاجری بعلت حوادث غیر مترقب و یا مشکلات اقتصادی قادر به پرداخت دیون خود نباشد در این جا عدالت و نصفت حکم می کند که از چنین شخصی حمایت شده و تجارتخانه یا شرکت تولیدی وخدماتی او (مثلا با تنظیم قرار داد ارفاقی) مجددا راه انداز ی شود . اما اگر تاجر مزبور مرتکب قصور و یا تقلب شده و با سوءنیت تعمداً خواسته باشدکه اموال خود را مخفی و یا اتلاف نماید در این صورت تاجر موصوف نه تنها قابل حمایت نیست بلکه مستوجب مجازات جزائی نیز میباشد. در خاتمه لازم به یادآوری استکه قانون جدید فرانسه به شماره 85-98 مورخ 25 ژانویه 1985 راجع به :"بازسازی و تصفیه قضایی بنگاههای تجارتی " تقسیم بندی ورشکستگی را به تقصیر و تقلب نسخ و بجای آن درماده 196 و بعد خودورشکستگی با ارتکاب جرم را پیش بینی نموده است. ما ذیلا پس از مطالعه اجمالی ورشکستگی به تقصیر به بحث درورشکستگی به تقلب و تجزیه وتحلیل رای اصرای بشماره 205-26/2/1349 هیئت عمومی دیوان عالی کشور می پردازیم.
طرز اجرای کیفر حبس و اقدامات تأمینی از جمله مسائل مهمی است که قرنها افکار عمومی مخصوصا متخصصین علوم کیفری را بخود معطوف داشته است. با اینکه در ممالک مختلف روشهای گوناگونی در زندانها ‘ بازداشتگاه ها ‘ موسسات صنعتی وکشاورزی خاص زندانیان وکانونهای اصلاح و تربیت به مورد اجراء گزارده شده است لکن هنوزدرکیفر شناسی وعلم اداره زندانها روش خاصی که بطور حتم منجر به اصلاح و تربیت یا درمان مجرم و یا افراد درحالت خطرناک شود تعیین نگردیده است. هر کشوری سعی دارد برای رسیدن به هدف اصلی و فائی اجرای مجازات حبس و اقدامات تأمینی که پیشگیری از تکرار و یا وقوع جرائم است با اجرای روش خاصی راه حل این معضل اجتماعی را ارائه دهد. نظر باینکه مطالعه و بررسی طرز اجرای کیفرها و اقدامات تأمینی در کشورهای مختلف و اطلاع از نظریات متخصصین کیفرشناسی وعلم اداره زندانها‘ برای دانشجویان و دانش پژوهان رشته حقوق یک امر ضروریست لذا طرز اجرای کیفر حبس و اقدامات تأمینی سالب آزادی در سوئدکه مدرن ترین زندانها را داراست و د رایتالیا که مهد نهضت افکار جدید در تدوین قوانین کیفری و اقدامات تأمینی در قرون اخیر میباشد بطور اجمال مور د بحث قرار گیرد.
مقصود از معاضدت قضایی مساعدت و یاری به کسانی است که بواسطه عدم کفایت دارایی یا عدم دسترسی به مال خود قدرت پرداخت هزینه دادرسی وحق الوکاله را ندارند و درنتیجه نمی توانند به مراجع قضایی رفته وحق خود را بگیرند. در قانون ایران کسی می تواند از معاضدت قضایی بهره مند شودکه معسر یعنی قادر به پرداخت هزینه دادرسی و حق الوکاله نباشد. اعسار از هزینه دادرسی فقط در امورترافعی امکان دارد و در امور حسبی قانون ما ساکت است فقط ماده 376 قانون امور حسبی استفاده از آنرا به دادستان اجازه داده مقرر میدارد: درخواستهایی که دادستان از دادگاه می نماید وهمچنین اقداماتی که دادگاه بدون درخواست ‘ مکلف بانجام آنست ‘ هزینه ندارد. اعسار باید اثبات شود و این امر معمولا با اقامه شهود صورت می گیرد و باین ترتیب که خواهان ضمن تقدیم دادخواست دعوی اصلی ‘ رسیدگی به ادعای اعسار و معافیت از هزینه دادرسی را درخواست می کند . دادگاه پس از رسیدگی ‘ اگر ادعا را محرز دانست‘ حکم بر قبول اعسار صادر می نماید در نتیجه خواهان می تواند از مزایای زیر استفاده کند: 1-معافیت موقتی از تمام یا قسمتی ازهزینه دادرسی د رمورد دعوایی که برا ی معافیت از هزینه آن ‘ ادعای اعسار شده است. 2- حق داشتن وکیل مجانی 3- معافیت ازدادن تامین که باید اتباع خارجه بدهند درصورتی که مدعی از اتباع خارجه باشد. خواهان پس از تحصیل حکم اعسار‘ به شعبه معاضدت کانون وکلا مراجعه کرده تا یکی از وکلای مجاز را به عنوان وکیل معاضدتی برای او معین کنند. اما متقاضی می تواند از راه دیگری نیز درخواست معاضدت قضایی کندو آن مراجعه مستقیم بدفتر کانون وکلا است. چنانکه ماده 34 قانون وکالت مقرر میدارد :کسانی که قدرت تأدیه حق الوکاله را ندارند می توانند از کانون تقاضای معاضدت نمایند مشروط به اینکه دعوی بااساس و راجع به شخص تقاضا کننده باشد . دفتر معاضدت قضایی در صورت اقتضاء می تواند درباره دلائل متقاضی و وضع مالی او تحقیقات لازم را معمول داشته و در صورت موافقت یکنفر وکیل برای اومعین کند وماده 46 آیین نامه قانون وکالت مصوب 1316 می گوید: در موردی که انجام مقدمات و تشریفات مربوط به معاضدت قضایی ‘ موجب انقضاء موعدی ا زتقاضا کننده بشود‘ رئیس کانون می تواند مستقیما وکیل انتخاب نماید مشروط به اینکه تقاضانامه از حیث ضمائم کامل باشد. در صورت رد تقاضا‘ تقاضا کننده می تواند در ظرف ده روزبه هیئت مدیره کانون وکلا شکایت نماید. رای هیئت مدیره قطعی است. وکلا عدلیه مکلفند همه ساله درسه دعوی حقوقی به عنوان معاضدت قبول وکالت نمایند و چنانچه موکل محکوم له واقع شودحق الوکاله قانونی از آنچه اصول شود باوپرداخت خواهد شد‘ پنج یک آن متعلق به کانون وکلا است . تعیین وکیل معاضدتی در امور کیفری مستقیما وسیله دادگاه بعمل می آید و نیازی به رجوع به کانون وکلا ندارد. چنانکه می بینیم‘ معاضدت قضایی ‘ مساعدت و یاری به مستمندان و در واقع در حکم نوعی پرداخت صدقه برای بینوایان است. اما امروزه طرز فکر نویسندگان درباره معاضدت تغییر کرده ومراد از آن تامین استفاده موثر مردم از دستگاه قضایی و امنیت و دموگراکی درجامعه گردیده است. این طرز فکر در قوانین کشورهای اروپایی و آمریکا رسوخ پیدا کرده ومقررات معاضدت را تغییر داده است مثلا درکشور فرانسه قانون شماره 11/72 مورخ 2 ژانویه 1972 با تغییر مفهوم معاضدت قضایی ابتکار قابل توجهی در طرز استفاده مردم دستگاه قضایی به خرج داد باین معنی عنوان معاضدت قضایی Assistance judiciaire سابق را رها ساخته و بجای آن Aide judieiaire را بکار می برند که بیشتر معطوف به تعاون قضایی است نه مساعدت به بینوایان این قانون می خواهد اصل استفاده مردم از خدمات عمومی را در دادگستری به مرحله اجرا بگذارد. از اینرو اصل تساوی مردم در مقابل دادگاهها ‘ ایجاب می کند که برای مستمندان تسهیلاتی فراهم شود . در این میان سهم وابستگان دادگستری درخود توجه است چه آنان خدمات عمومی را در اختیار مراجعین می گذارند.