دو شهر قم و نیشابور ازجمله حوزه های مهمی بودند که از نیمه دوم قرن دوم به بعد و پس از افول حوزه کوفه، جمع کثیری از محدثان و اصحاب شیعی را در خود جای دادند. این دو مرکز در ترکیب اجتماعی صحابه ساکن آن ها، جهت گیری های عقل گرایی حدیث گرایی و ارتباط و تعامل با دیگر فرق اسلامی تفاوت های بسیاری داشتند؛ اما در باب مسائل مربوط به امامت، جریان های مشابهی در هر دو شهر وجود داشت. این دو شهر باوجود تمام تفاوت ها و اختلاف های بنیادینی که داشتند، درنهایت در باب امامت به نتایج مشابهی رسیدند و در هر دوی آن ها سه دیدگاه فکری حضور داشت: دیدگاه معروف به جریان اکثریت که رؤسای علمی شهر از آن حمایت می کردند، دیدگاه های پیروان هشام بن حکم و دیدگاه های پیروان مفضل بن عمر. این مقاله برآن است تا با بررسی تطورات تاریخ فکری امامت در قم و نیشابور، ضمن مقایسه آن ها با یکدیگر، جریان های حاضر در آن دو را در دوره حضور ائمه(ع) تا سال 260ق/874م بررسی کند.
نام ها در هر فرهنگی معنای نمادین و ریشه شناختی دارد و حکایتگر ارزش های متفاوت و متنوع جامعه و نیز احساسات، نیازها، بینش ها و منش های نام گذار است. نام ها به اعتبار منبع انتخاب، در تربیت فرد و جامعه، محترم یا نامحترم جلوه دادن آنها مؤثرند و به طورکلی در زندگی فردی و اجتماعی بشر سهم بسزایی ایفا می کنند. دیدگاه های فرهنگی پشتوانة توصیفی نام ها و مبنای انتخاب و کاربرد آنهاست، چه نام گذار به هنگام نامیدن فرزندش، توجه به معنا و مفهوم نامی که فرزندش را به آن می خواند داشته باشد، یا نداشته باشد. برخی دیدگاه های فرهنگی از نازیبایی ها استقبال کرده، آن را سرشت طبیعت گرای بشر می خوانند و خود را ملزم به تقلید مو به مو از آن می دانند. ازاین رو، زیبایی در بینش ها و منش های متفاوت مفهومی متنوع می یابد و باید در بستر فرهنگی خاص خود تعریف شود.
این نوشتار بر اساس منابع و اسناد مکتوبِ موجود، با شیوه ای تاریخی، زیبایی را در سبک زندگی اهل بیت علیها السلام و در قلمرو نامگذاری فرزندان آنان، در سه محور ارتباط با خداوند، ارتباط با اجتماع و ارتباط با طبیعت با رویکرد معنویت و نشاط اجتماعی و فردی بررسی می کند. پس با مقایسة آماری محورها، شاخصه های نام گذاری را بیان کرده و با نقد نظریة «طبیعت باوری»، فراوانی زیبایی طبیعی را نیز در نام ها نشان داده است.
در این مقاله، تکاپوهای سیاسی اسماعیلیان الموت در فاصله سال های 618 تا 653 بررسی شده است. در این دوران، با هجوم مغولان و فروپاشی حکومت خوارزمشاهی، ایران دچار خلای قدرت سیاسی شد. پرسش اصلی این مقاله این است که در این شرایط سیاسی جدید، اسماعیلیان الموت چگونه عمل کردند و از چه ابزاری برای افزایش نفوذ و گسترش قلمروی خود سود بردند. پاسخ این است که اسماعیلیان با استفاده توامان از دو ابزار دیپلماسی و تکاپوهای نظامی کوشیدند از شرایط جدید بهره برداری کنند، بر نفوذ خود بیفزایند و قلمروی خود را گسترش دهند. برای دستیابی به این نتیجه، ضمن اشاره ای به شخصیت و دوران حکومت علاالدین محمد سوم، روابط سیاسی اسماعیلیان نزاری با خوارزمشاهیان، خلافت عباسی و مغولان توضیح داده شده است.
دوران نسبتاً طولانی پیشوایی امام سجاد(ع) را می توان از حساس ترین ادوار برای عصر امامت وشیعیان دانست. شهادت پیروان معتقد و راستین در واقعه ی عظیم عاشورا و انگشت شمار بودنآنان در آغاز امامت آن حضرت و جسارت د شمنان اهل بیت در سرکوبی قیام های شیعی،امام را وادا شت تا به جای فعالیتهای سیا سی آ شکار که منجر به شهادت شیعیان و شایدخود امام می شد، فعالیت های فرهنگی را در بسترهای گوناگون به انجام رساند و با ارایه یفرهنگ و تعالیم ا صیل ا سلامی، ضمن کادر سازی در دوره امویان برای انتقال آموزه های اهلبیت ، زمینه گسترش تشیع در دراز مدت و توان دستیابی شیعیان به تشکیل حکومتشیعی را فراهم نماید. این مقاله در پاسخ به این پرسش سامان یافته که نقش امام سجاد(ع) درگسترش تشیع و فرهنگ اهل بیت چه بوده است؟ روش ها و اقدامات اتخاذ شده از سوی آنحضرت برای حفظ شیعیان و گسترش کمی آنان کدام ا ست؟ دستاورد بنیادی مقاله آن ا ستکه امام بیشتر تلاش خود را در راستای ظرفیت سازی برای گسترش فرهنگ اهل بیت (ع) و تشیع به کار برد و با وجود خفقان شدید، زمینه های بنیان گذاری مراکز علمی توسط صادقین(ع) را که نقشی سترگ در گسترش تشیع داشت فراهم آورد.