بعد از بسته شدن مدرسه آتن در سال 529 میلادی داماسکیوس و شش تن از فیلسوفان نوافلاتونی دیگر در سال 531 آتن را به قصد دربار خسرو انوشیروان ترک گفتند. اما پس از امضای عهدنامه بین خسرو و یوستی نیانوس در سال 532 میلادی از تیسفون نیز بیرون رفتند. چرا که از مفاد این قرارداد، تضمین آزادی و امنیت کامل برای این فیلسوفان بود. شاید مهم ترین نتیجه ی مهاجرت نوافلاتونیان به قلمرو شاهنشاهی ساسانی، سرنوشت این مکتب فلسفی پس از بازگشت شان باشد. در این باره که این فیلسوفان بعد از ترک تیسفون به کدام منطقه رفتند، و آیا حوزه ای فلسفی تشکیل دادند، یا پراکنده شدند، پرسش ها بسیار است. فرضیه برخی پژوهشگران این است که فیلسوفان مورد نظر، پس از پیمان صلح ساسانیان با امپراتوری روم، به منطقه ی حران در سوریه رفتند و کار فلسفی خود را در این منطقه پی گرفتند، به طوری که هسته ی اولیه ی حوزه ی فلسفی حران را تشکیل دادند. در دوره های بعد، اندیشه فلسفی حوزه ی حران به بغداد نیز رسید که می توان این حوزه را حلقه ی اتصال فلسفه ی یونانی با فلسفه ی عربی دانست. پژوهش حاضر، این فرضیه را از آن جهت قابل توجه تر یافته است که می تواند توضیح دهنده ی برخی پرسش های مهم دیگر در تاریخ اندیشه نیز باشد.
متن آیینه ذهن مؤلف،زمانه و فضای زیستی اوست؛ از این رو تحلیل متن به ویژه داستان به سبب ماهیت و گستره وسیع مؤلفان و مخاطبانش در دریافت تاریخ هر دوره اهمیت دارد. داستان محبوب القلوب برخاسته از گفتمان فکری-فرهنگی دوره صفویه است و تحلیل آن در شناخت بیشتر این دوره مهم رشد داستان پردازی در ایران راهگشاست. پس این پژوهش از روش تحلیل گفتمان انتقادی به بررسی داستان «مکر سه زن مکار با قاضی و شحنه و محتسب»، از کتاب «محبوب القلوب» می پردازدتا به این پرسش پاسخ دهد که متن چه گوشه هایی از فضای فکری اجتماعی عصر صفوی را بازتاب می دهد. حاصل آنکه در سطح زبانی، واژگانی انتخاب شده اند که بیشترین سازش را با بن مایة اصلی داستان یعنی مکر و حیله گری زنانه، دارند. سطح تفسیری، به تواتر چنین داستانی در متون هم مضمون و بررسی تطبیقی آنان می پردازد؛ در سطح تبیین گفتمانی، داستان بخشی از نظام رفتاری عصر صفوی را بازنمایی کرده است.
به رغم تفاوت های موجود در فرم ساختمانی و تزیینات معماری در دو مسجد امام (جامع عباسی) در اصفهان و سلطان احمد در استانبول، شاهد نوعی وحدت در بیان حقیقتی ابدی هستیم که آن ها را از شرایط و مقتضیات زمان رهایی می بخشد و منجر به دوام و بقای این دو بنا می گردد. این مسئله گویای سمبلیسم حاکم بر نقوشی است که ورای صورت ظاهر، متضمن شهود حقایق ازلی و جاودانه است. هدف از این تحقیق بررسی عناصر تزیینی ای است که در این دو مسجد به کاررفته، به ساختار و فضای آن ها وحدت بخشیده و آنها را جاودانه ساخته است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی بوده و برای بررسی و تحلیل مطالب از روش کتابخانه ای و میدانی استفاده شده است. از نتایج تحقیق چنین می نماید که عواملی چون توحید، انتزاع گرایی، غایتمندی، رمزگونگی و زیبا بودن مورد توجه هنرمندان مسلمان بوده و به رغم تفاوت های موجود در این دو بنا که حاصل تفاوت فرهنگ ها بوده، روح حاکم از وحدت متعالی پیام اسلام نشئت گرفته است.