اسپینوزا برجسته ترین فیلسوف عصر روشن گریِ رادیکال است، به طوری که روشنگری رادیکال را هم سنگ «اسپینوزیسم» خوانده اند. فلسفه سیاسی اسپینوزا در امتداد سنت بزرگ جمهوری خواهی فلورانس و ونیز و در چهارچوب رئالیسم سیاسی مدرن تحلیل می شود. اساس این جمهوری خواهی یا رئالیسم سیاسی دریافتی از مدینه یا جمهوری است که بر تحلیل و ارزیابی مناسبات نیروها استوار است. به عبارتی، محور اصلی رئالیسم سیاسی اسپینوزایی مفهوم قدرت یا «پوتنتیا» است و این فلسفه سیاسیِ تمهید شده با محوریت مفهوم قدرت و ساخت کشمکش آمیز نیروهای اجتماعی، بر دستگاه متافیزیکی ویژه ای تکیه دارد که انگاره یا مفهوم محوری آن کُناتوس است. بیهوده نیست که متفکری چون ژیل دلوز اخلاق اسپینوزا را رساله ای در باب قدرت می خواند. پرسش های راهبر این پژوهش بدین شرح طرح می شوند: کُناتوس به مثابة یکی از عناصر اصلی دستگاه متافیزیکی اسپینوزا، چه مختصاتی دارد؟ بر پایه مختصات کُناتوس، اسپینوزا چگونه فلسفه سیاسی ای تدوین و صورت بندی کرده است؟ مدعای اصلی این مقاله آن است که تلقی خاص اسپینوزا از عنصر متافیزیکی (و البته فیزیکیِ) کُناتوس رئالیسم سیاسی وی را از سنت غالب رئال پولیتیکِ گسسته از اخلاق جدا می سازد. بر این اساس، کُناتوس صرفاً رانه ای طبیعی یا عنصری مربوط به سامان روانی جسمانیِ انسان نیست؛ بلکه با ساحتِ الوهی و عاطفیِ زیست بشری نیز قرین است و عناصر اخلاقی ای چون شادی، عشق و دوستی را در حوزه عمومی یا جمهوری مستقر می سازد.
در سالیان اخیر شاهد کاربست نظریه های مختلفی از سوی صاحب نظران برای تحلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و مصادیق رفتاری آن بوده ایم. در عین حال، هیچ یک از نظریه های متعارف قادر به تبیین و تحلیل کلیت سیاست خارجی ایران نیست. این امر موجب شده برخی صاحب نظران سیاست خارجی ایران را مجموعه تصمیماتی اقتضائی در نظر گیرند. هدف این مقاله پردازش و تدوین نظریه سیاست خارجی مبتنی بر نظریه هویت اجتماعی و مفهوم تحلیلی «منزلت طلبی» است که تصویری نظام مند از سیاست خارجی ایران ارائه می دهد. بر این مبنا، استدلال می شود که جمهوری اسلامی ایران در بیش از سه دهه گذشته همواره دولتی منزلت طلب (عنصر تداوم در سیاست خارجی) بوده که صرفاً استراتژی های متفاوتی (عنصر تغییر) را دنبال نموده است.
نوشتار حاضر، تحلیلی پژوهشی در موضوع فرایند تصمیم به جنگ در رژیم صهیونیستی است وپردازش محتویات مقاله بر مدار بررسی این عناصر صورت گرفته است که فرایند سیاستگذاریدفاعی ـ امنیتی این رژیم، با توجه به عناصر تصمیمسازی نظامی ـ امنیتی و روابط ناظر بر اینتصمیمسازی و اهمیت نهادهای بوروکراتیک مسئول در این فرایند و همچنین شرایط داخلی وخارجی مؤثر در تصمیم به جنگ، چه هستند و از سویی رژیم صهیونیستی چه سطحی از خشونت درجنگ را بهکار میبرد، و الزامات و محدودیتهای جنگی این رژیم کدامها هستند؟ در پایان مقاله به جمعبندی ملاحظات کلی ناظر بر توانمندیها و آسیبهای نظام تصمیمگیریرژیم صهیونیستی و پاسخی که به آسیبها میدهد، پرداخته میشود; و در نهایت نتیجهگیری مقالهمعطوف به بیان شرایطی میگردد که رژیم مزبور، راحتتر و روانتر دست به تصمیم جنگی میزند.