طبقات اجتماعی،نقش عمده ای در حوزه های مختلف زندگی ایفا می کنند.چگونگی تعامل و جایگاه واقعی در هرکدام می تواند به ترقی و تعالی جامعه کمک کند یابرعکس،موجبات شماری از ناهنجاری ها و بی ثباتی در حوزه های فرهنگ،سیاست ،اقتصادو ...را فراهم سازد.حضور طبقات مختلف اجتماعی در جوامع اسلامی صدر اسلام ،واقعیتی انکار ناپذیر است که هرچند به موجب تعالیم دینی،احدی را بردیگری امتیازی نیست مگر به تقوا،اما همین طبقات هم به توسعه و ترقی تمدن شکوهمند اسلامی مددرسانده و هم در برخی دوره ها جامعه را به مرز بی ثباتی و آشوب کشانده اند.این پژوهش به بررسی طبقات اجتماعی صدر اسلام خصوصا روزگار امویان می پردازد و به طور مشخص از چهار طبقه اشراف،آزادگان،موالی و بردگان سخن می گوید؛ضمن آن که پایگاه اجتماعی هر یک از این طبقات را درجامعه اسلامی آن روزگار نمودار می سازد.
پس از تشیل دولت عباسی (132ق) شاهد سلسله قیام های حسنیان (بنی حسن ع) علیه دولت عباسی هستیم که تا دهه نود قرن دوم هجری قمری را در بر می گیرد. برخی از دلایل این قیام ها در نگاه حسنیان به خلافت نهفته است، در نظر آن ها در درجه اول علوی بودن و در درجه دوم اقربیت به پیامبر شروط اساسی احراز مقام خلافت بود. از این رو آنها عباسیان را غاصب خلافت می دانستند. در مقابل، عباسیان نیز برای اثبات حقانیت خود در خلافت به مسایلی چون وراثت اعمام و ... استناد می کردند.در مقاله حاضر دیدگاه حسنیان و عباسیان در باب مشروعیت خلافت بررسی می شود