افسانة مشهور مرگ یزدگرد یکم (399-420 م) آشکارا ساخته و پرداخته بزرگان و موبدان زردشتیِ دوره ساسانیان بود که با ترجمة خدای نامه و با کمک تاریخ نویسان عرب و ایرانی روزگار اسلامی بر آن آگاهی یافتند. طبق اجزای داستان مزبور مردم مرگ یزدگرد را خواست خداوند و اسب را فرشتة خداوند برای کشتن یزدگرد و برای رهانیدن آن ها از بیدادگری های وی دانستند. پرسش این است که چرا در دوره ساسانیان چنین داستانی درباره مرگ یزدگرد یکم ساخته شده و کارکرد آن چه بوده است؟ تاکنون پژوهندگان تاریخ ساسانیان ناخشنودی موبدان و بزرگان زردشتی از سیاست های بردباری دینی یزدگرد یکم با مسیحیان و یهودیان را سبب قتل و برساختن داستان مرگ او دانسته اند. در این پژوهش نشان خواهیم داد که یزدگرد یکم بر اثر بیماری مرده است و سپس بزرگان و موبدان کینه جو، در کوشش برای نابودی یاد یزدگرد، مرگ او را در چهارچوب افسانه و هم چون پادافرهی ایزدی و شایسته پادشاهی بزه گر بازگو کرده اند.