فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۵۵۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی ما در این مقاله پیدا کردن همتاهای وجهی برای برخی منطق های زیرشهودی معرفی شده توسط دیانگ و شیرمحمدزاده است. آنها برای اثبات تمامیت منطق های زیرشهودی معرفی شده ، دو نوع قاب همسایگی ، به نام های قاب N-همسایگی و قاب NB- همسایگی را معرفی کرده اند. ساختار قاب های N-همسایگی شبیه قاب های همسایگی شناخته شده برای منطق های وجهی غیر-نرمال است و ساختار قاب های NB-iمسایگی متفاوت و پیچیده تر از قاب های همسایگی استاندارد شناخته شده ی منطق های وجهی غیر-نرمال است. لذا به منظور پیدا کردن همتای وجهی برای این منطق های زیر شهودی ما دو نوع ترجمه ، یکی از زبان منطق گزاره ای شهودی به زبان منطق وجهی غیر-نرمال و دیگری از زبان منطق گزاره ای شهودی به زبان منطق وجهی دو موضعی را در نظر گرفته و به مقایسه اثبات پذیری یک فرمول و ترجمه ی آن خواهیم پرداخت. در نهایت و با استفاده از این دو نوع ترجمه، برای آن دسته از منطق های زیرشهودی که نسبت به کلاس خاصی از قاب های N-همسایگی درست و تمام هستند ، همتاهای وجهی متناظر را پیدا کرده و برای آن دسته از منطق های زیرشهودی که نسبت به کلاس خاصی از قاب های NB- همسایگی درست و تمام هستند ، همتاهای وجهی دوموضعی متناظر را بدست آوردیم.
فعل «است» در درباره عبارت ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله فعل بودنِ «است» (εστί) در درباره ی عبارت ارسطو و و دلالت هایی که وی صراحتا به «است» نسبت می دهد، بررسی می شود و در موارد متعددی دیدگاه برخی مفسران ارسطو، از جمله آمونیوس، بوئتیوس، فارابی و آکویناس تقریر و نقد می شود. از این رو، ابتدا تعریفِ ارسطو از فعل، از جمله مهمترین ویژگیِ آن، «افزون نشانگریِ زمان»، بررسی می شود. در واقع، «است» به دلیلِ داشتنِ این ویژگی فعل است و به این ترتیب اولین دلالتِ «است» هم روشن می شود. در ادامه درباره ی دو دلالتِ دیگرِ «است» یعنی «افزون نشانگریِ ترکیب» و «تعیین صادق» و رابطه ی این سه دلالت با یکدیگر بحث می شود. و سرانجام نتیجه گرفته می شود که از نظر ارسطو «است» (ثلاثی) یک امر مقولی را نشانگری نمی کند، بلکه فقط افزون نشانگرِ ترکیب است. و با توجه به اینکه «است» افزون نشانگرِ زمان است، می توان گفت که از نظرِ ارسطو در درباره ی عبارت «است» (ثلاثی) افزون نشانگر ترکیب زمان مند است.
ذات گرایی و منطق موجهات ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارسطو با معرفی منطق موجهات در کتاب ارگانون خود از یک طرف و ارائه ی نظریه ی ذات گرایی و مفهوم ذاتی در دو کتاب ارگانون و متافیزیک پیش قراول یکی از مهم ترین و چالش برانگیزترین مباحث متافیزیکی و منطقی در تاریخ فلسفه بوده است. ارائه ی تفسیری منسجم از این منطق و منطبق ساختن آن با روایات ذات گرایی ارسطو در ارگانون و متافیزیک، یکی از موضوعات داغ و مهم در بین ارسطو شناسان و مورخان منطق بوده است. این تأویل و تفسیر سخنان ارسطو از طریق نوشته های او و سنجش آن با مباحث جدید فلسفی صورت می گیرد. در این مقاله سعی شده است پس از نقد یکی از این تفاسیر که در منطق موجهات جدید و فلسفه ی منطق به تمایز "جهت جمله" و "جهت شیء" شهره شده است، به معرفی تفسیری جدید از جملات موجه، که توسط ریچارد پترسون ارائه شده است، بپردازیم که دارای دو ویژگی اساسی باشد. ویژگی اول به سازگاری نظام منطق موجهات ارسطو مربوط می شود که با این تفسیر می توان گفت که بهترین تبیین ممکن در این زمینه در بین تفاسیر موجود است. ویژگی دوم به انطباق این تفسیر با ذات گرایی ارائه شده توسط ارسطو در متافیریک اشاره دارد. با آزمون بر روی استدلال های موجه مرکب از دو قضیه ی ضروری به اثبات و تأیید این نظریه که به تمایز گزاره های موسوم به "ضروری قوی" و "ضروری ضعیف" اشاره کرده است، می پردازیم.
استراوسون و نظریه انشائی صدق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیتر استراوسون، در مقاله «صدق»، به اقتفای رمزی، مسئله زائد بودن نظریه صدق را مطرح می کند. او اظهار کردن جملات حاوی محمول صادق را انجام کاری می داند و به تعبیر اصطلاحی خود، اِخباری نمی داند بلکه انشائی قلمداد می کند. اظهارات انشائی، صادق یا کاذب نیستند بلکه به بجا یا نابجا متصف می شوند و فعل یا عمل اند نه گزاره یا توصیف. بدین سان در این جستار، پس از ذکر نقدهای استراوسون به نظریه صدق و توضیح نظریه انشائی صدق او و تبیین اظهارات انشائی آستین، به نقدهای سه گانه ای که بر تلقی استراوسون وارد شده می پردازیم و سپس با بررسی رابطه معنای زبانی و نظریه انشائی صدق و تبیین نظام مند بودن معنا، این مسئله را به اثبات می رسانیم که نه تنها نظریه انشائی صدق استراوسون نادرست است بلکه تلقی کاربردهای انشائی از زبان هم می تواند ناتمام باشد. بدین معنا، فیلسوفان زبان متعارف هم در این مورد که جملات انشائی با جملات متعارف غیر انشائی متفاوت اند، اغراق و مبالغه می کردند. این فیلسوفان به اشتباه فرض می کردند جملات انشائی، بیان گر قضایای توصیفی و متعارفی نیستند که جملاتی با شروط مستقیم صدق، بیان گر آن قضایا هستند.
ردیّات ابن تیمیه بر بخش حدود منطق ارسطوئی/سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تقی الدین ابوالعباس احمد ابن شهاب الدین عبد الحلیم ابن تیمیه (661-728ه ق) در میان طیف وسیع مخالفان و منتقدان و ستیزه جویان منطق (ارسطوئی/سینوی) و بطور عام عقلی مشربی فیلسوفان مسلمان قرار دارد . کسانی که تمامی آنان دغدغه بازگشت به سنت و سلف دارند ( از جمله ابوبکر باقلانی، امام الحرمین جوینی، محمد امین استرآبادی، ابن الصلاح، جلال الدین سیوطی، شیخ عبداله جیلانی، ابوالنجا الفارض، و ..) اما وجه تمایز او نظام پردازی و استدلال آوری و صورت بندی اشکالات ناظر به منطق ارسطویی است که از قضا با بسیاری از نقدهای معرفت شناسان دوران جدید و منطق دانان جدید مشابه و مشترک است. وی در چندین کتاب به تفصیل انتقادات خود را مطرح می کند، اما در کتاب الردّ علی المنطقیین بر مبنای تصویر دو بخشی منطق ( تصور و تصدیق) و طرح نقد خود علیه دو مدعا در مورد هر بخش منطق، نظامی برای ردیات خود پرداخته است و کتاب خود را در چهار فصل تبویب می کند: الف) تصور مطلوب جز بوسیله تعریف (حد) به دست نمی آید. ب) تعریف، علم به تصورات را به دست می دهد. ج) تصدیق مطلوب جز از طریق قیاس حاصل نمی شود. د) قیاس یا استدلال منطقی علم به تصدیق را حاصل می کند.
کاربردهای منطق در آنالیز ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از ابتدای پیدایش منطق جدید، پیوندهای بنیادی بین منطق و شاخه های مختلف ریاضیات ایجاد شده است که منجر به حل مسایلی در ریاضیات و بلعکس حل مسائل بنیانی در خود منطق گردیده است. یکی از چالش های روش منطقی در مطالعه ساختارهای ریاضی عدم امکان مطالعه بعضی از ساختارهای مهم ریاضیات، از جمله ساختارهای موجود در آنالیز، در قالب زبان و منطق مرتبه اول می باشد. هدف اصلی این مقاله معرفی منطقی مناسب برای مطالعه این ساختارها و سپس حل مسائلی در آنالیز با استفاده از ابزارهای منطقی است. در ابتدای این مقاله مروری کوتاه بر منطق های مناسب برای مطالعه ساختارهای موجود در آنالیز ریاضی خواهیم داشت و برخی از مهمترین کاربردهای منطق در آنالیز را بیان خواهیم کرد. سپس یکی از دستاوردهای اخیر که کاربردی مهم از منطق در آنالیز میباشد را ارائه و اثبات می کنیم. به ویژه، مفهوم تعریف پذیری در منطق و پیوند آن با آنالیز ریاضی را مورد مطالعه قرار می دهیم.
معرفی معناشناسی های مختلف برای منطق شهودی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منطق شهودی گزاره ای منطقی غیرکلاسیک است که از حذف اصل طرد شق ثالث از منطق کلاسیک حاصل می شود. چند معناشناسی مختلف، مانند معناشناسی کریپکی، توپولوژیکی و همسایگی برای منطق شهودی گزاره ای وجود دارد که قضایای درستی و تمامیت برای آنها اثبات شده است . در این مقاله ابتدا برخی از این معناشناسی ها رابررسی می کنیم، سپس دو معناشناسی همسایگی جدیدی را که یکی از این معناشناسی ها تا حدی پیچیده تر از معناشناسی های همسایگی شناخته شده قبلی می باشد را برای منطق گزاره ای شهودی (IPC) معرفی می کنیم. در نهایت قضایای درستی و تمامیت را با روشهای متفاوتی نسبت به این دو معناشناسی همسایگی جدید اثبات می کنیم . برای اثبات تمامیت یکی از این معناشناسی ها که NB-همسایگی می نامیم، ابتدا نیاز داریم تا دستگاه زیرشهودی WF را که ضعیف تر از دستگاههای زیر شهودی شناخته شده قبلی مانند F می باشد را معرفی کنیم. سپس با استفاده از قصیه تمامیت منطق WF نسبت به معناشناسی NB-همسایگی، نشان خواهیم داد که منطق شهودی IPC نسبت به این معناشناسی با افزودن برخی ویژگی های خاص درست و تمام است.
اختلاف متناقضان در جهت و محذور آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منطقدانان مسلمان دو قضیه ی موجهه را در صورتی متناقض می دانند که در کم، کیف و جهت، اختلاف و در سایر اجزاءِ تشکیل دهنده ی قضیه، وحدت داشته باشند. از نظر این متفکران اگر دو قضیه ی متناقض دارای جهت واحد باشند، محذور امتناع (اجتماع یا ارتفاع) نقیضین پیش خواهد آمد. راه احتراز از این محذور از نظر این منطقدانان، اختلاف جهت قضایا در متناقضان است. در نوشتار حاضر نشان داده خواهد شد که وحدت متناقضان در جهت، هیچ محذوری ندارد و برخلاف آنچه منطقیان مزبور پنداشته اند، اتفاقا این اختلاف در جهت است که محذور ارتفاع نقضین (کذب متناقضان) را پیش خواهد آورد. از نظر این نوشتار، ریشه ی اشتباه منطقدانان قدیم، خلط ضرورت نفی با نفیِ ضرورت (و نیز دوام نفی با نفی دوام)بوده است. و باید وحدت در جهت را از وحدت های معتبر در تناقض دانست و نه از مواردِ اختلاف در متناقضان. بنابراین قضایای موجهه ی متناقض نیز همانند قضایای مطلقه فقط در کم و کیف با هم اختلاف دارند و نیازی به اختلاف در جهت نیست.
تحلیل انتقادی نامگذاری قضایای موجهه بسیطه در منطق سنتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سهولت تعلیم، یکی از اصول آموزشی در علوم است. رعایت این اصل در مقام کشف، تعریف، توضیح، استدلال و تبیین نتایج، به تسریع یادگیری کمک می کند. منطق که داعیه دار سنجش و تصحیح فکر و اندیشه است، بیش از دیگر علوم به رعایت این اصل سزاوار است، اما به نظر می رسد، منطق سنتی در تسمیه موجهات کمتر به این قاعده پای بند مانده است. استفاده از لوازم بعید و الفاظ و اصطلاحات غریب برای نامگذاری موجهات در مراحل ابتدایی آموزش، رغبت و اشتیاق دانش آموز منطق را به ادامه بحث در موجهات کاهش داده و از این جهت به انزوای موجهات در حوزه های درسی منطق سنتی خواهد انجامید. بنابر این، مساله تحقیق این است که چه انتقادی بر شیوه منطق سنتی در نامگذاری موجهات وجود دارد و آیا می توان با تغییر مناسب در این نامگذاری به تسهیل آموزش موجهات کمک کرد؟ در این مقاله به روش تحلیلی به نقد و بررسی وضعیت موجود در نامگذاری موجهات بسیط پرداخته و نشان داده ایم که با توجه به تناسب معنایی موجود در قضایای موجهه می توان از اسامی همگون و مناسب در نامگذاری موجهات بسیط استفاده نموده و از این رهگذر غرابت موجود در نامگذاری موجهات را کاهش داد.
جستاری در روش تحلیل منطقی با تکیه بر نظریه وصف های راسل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف راسل تأسیس زبانی ایدئال برای حل کژتابی های فلسفی و دشواری های زبان طبیعی است. این زبان منطقاً کامل، ساختار اندیشه ما و ساختار معرفت ما را آشکار می سازد. پروژه تأسیس زبان ایدئال چیزی جز حرکت درجهت تحلیل منطقی نیست. راسل، با تکیه بر تحلیل منطقی، با رسم تمایز میان نام و وصف به سه پرسش اساسی در باب این همانی، اصل طرد شق ثالث یا گزاره های سالبه جزئیه و گزاره هایی که موضوع آنها عدم است، یا به عبارتی به هیچ چیز اشاره نمی کند، پاسخ می دهد. در مقاله نیز حاضر برآنیم تا ضمن شرح دیدگاه راسل در باب تحلیل منطقی و تعریف آن، به نظریه وصف های او، در مقام موخره و وجه مصداقی تحلیل منطقی، نظر کنیم. در بحث از «تحلیل منطقی» کوشیده ام نشان دهم، معنای «تحلیل منطقی کردن» چیست. برای بیان مقصود راسل در این باب، به توضیح پروژه راسل یعنی تأسیس زبان ایدئال نیز، پرداخته ایم. در قسمت دوم مقاله، نظریه وصف های راسل را به مثابه وجه مصداقی تحلیل منطقی ، با تکیه بر دو مقاله «درباره اشاره» و «درباره وصف ها» توضیح داده ام.
باز خوانی تعریف عکس مستوی در قضایای مطلقه با تاکید بر اشکالات محقق طوسی بر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فارابی اولین منطق دان مسلمانی است که در آثارش به تعریف عکس مستوی پرداخته است. ابن سینا با وامداری از او و با افزودن قیدی «بقاء کذب»، عکس مستوی را چنین تعریف کرده:«جابجایی موضوع و محمول به همراه بقاء کیف، صدق و کذب». منطقییون پس از ابن سینا و در راسشان محقق طوسی بر این تعریف چندین اشکال گرفته اند و سعی در ارائه تعریفی دقیق و سازوار با نظام منطقی داشته اند. در این پژوهش ضمن سنجش و ارزیابی این نقض و ابرام ها، به بررسی سیر تاریخی تعریف عکس مستوی توسط منطق دانان مسلمان پرداخته شده است. به همین منظور تطورات تعریف عکس مستوی مورد مطالعه قرار گرفته و با ذکر اشکالاتِ تعاریفِ منطق دانانی چون «فارابی»، «اخوان الصفا»، «فخر رازی»، «ابن سهلان ساوی» و... به این نتیجه رهنمون شده ایم که تعریف «خونجی» و هم عصرانش(«محقق طوسی»، «ارموی» و...) تعریفی مناسب و بی اشکال و به اصطلاح جامع افراد و مانع اغیار است.
پارادوکس امتناع تناقض: گزارش و گشایش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پارادوکسِ امتناع تناقض که بنیادی ترین اصل معرفت را به چالش می کشد با پذیرش این که «اجتماع نقیضان ممتنع است» نتیجه می گیرد که «اجتماع نقیضان ممتنع نیست». صدرالدین شیرازی کوشیده است که این پارادوکس را با جدایی نهادن میان حمل اوّلی و شایع فروگشاید. او پیش فرض می گیرد که «اجتماع نقیضان» موضوع گزاره های یادشده و «ممتنع» محمول آن ها است. این جستار با نفی این پیش فرض، راه حل دیگری را پیش می نهد که برپایه ی آن «اجتماع» بر ادات عطف، «نقیضان» بر سازه های عاطف، و «ممتنع» بر ضرورت سلب که ترکیب جهت و کیفیت است، دلالت دارد. پارادوکسِ امتناع تناقض که بنیادی ترین اصل معرفت را به چالش می کشد با پذیرش این که «اجتماع نقیضان ممتنع است» نتیجه می گیرد که «اجتماع نقیضان ممتنع نیست». صدرالدین شیرازی کوشیده است که این پارادوکس را با جدایی نهادن میان حمل اوّلی و شایع فروگشاید. او پیش فرض می گیرد که «اجتماع نقیضان» موضوع گزاره های یادشده و «ممتنع» محمول آن ها است. این جستار با نفی این پیش فرض، راه حل دیگری را پیش می نهد که برپایه ی آن «اجتماع» بر ادات عطف، «نقیضان» بر سازه های عاطف، و «ممتنع» بر ضرورت سلب که ترکیب جهت و کیفیت است، دلالت دارد.
تأملی در ابعاد متافیزیکی تقسیم «حمل» به تقریر علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علامه طباطبایی، حمل را به یک اتحاد وجودی میان موضوع و محمول تعریف می کند. سپس در تقسیم حمل، حمل را به حمل اولی ذاتی، حمل شایع صناعی و حمل حقیقت و رقیقت تقسیم کرده است. در حمل اولی یک «ذات بر خودش» حمل میگردد، در حمل شایع یک «عرض بر معروض» حمل میگردد و در حمل حقیقت و رقیقت یک «معلول بر علت خود» حمل می شود. با تاملی در مبحث ویژگی ها در متافیزیک تحلیلی و ارتباط آن با مبانی فلسفی علامه طباطبایی، یک تعارض جدی(P3)میان متافیزیکِ حمل شایع و متافزیکِ حمل حقیقت و رقیقت مستقر می گردد. با ارائه راهحلی( S1) مبتنی بر عمل کردن حمل شایع در بستر نومینالیزم، تعارض (P3) حل می شود، لکن تعارض دیگری (P4) پدید می آید. در نهایت برای حل تعارض دوم (P4)، با استفاده از راه حل دیگری (S3) باید تعریف حمل تغییر کند. با ضمیمه شدن این دو راه حل به تعریف علامه طباطبایی از حمل، می توان از فروپاشی تقسیم ایشان از حمل جلوگیری کرد. در این مقاله برای حفظ ساختار تقسیم علامه طباطبایی از حمل، تعریف آن را تغییر داده ام. تعریف ایشان از حمل عبارت است از «اتحاد وجودی میان موضوع و محمول به طوری که موضوعْ یک «وجود فی نفسه» و محمولْ یک «وجود فی نفسه لغیره» است». طبق تعریف ایشان اقسام حمل در دو بستر متافیزیکی متفاوت و ناسازگار عمل می-کنند. در نتیجه برای حفظ ساختار تقسیم ایشان باید قید «فی نفسه» از وجود محمول در تعریف حمل حذف گردد، تا تمام اقسام حمل در بستر متافیزیکی واحدی (نومینالیزم) عمل کنند.
دو تقریر رقیب در ماهیت استنتاج و نسبت آن با شهود در اندیشه دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به بررسی ماهیت استنتاج و نسبت آن با شهود در اندیشه دکارت می پردازد. برخی مدعیات دکارتی مبنی بر یقینی تر بودن شهود و قابلیت فروکاهش استنتاج به آن، از جمله سرچشمه های این بحث است که دست کم دو تقریر رقیب هنجاری-اصل موضوعی و روان شناسی گروانه بحث شده در این پژوهش را در میان شارحان برانگیخته است. آرمان تقریر نخست، کاستن از نقش حافظه و گاه تخیل در زنجیره های طولانی استنتاج به واسطه خطاپذیری آنها در دید دکارت است. حصول این آرمان هم وابسته به ممارست و تمرین برای جای دادن زنجیره های استنتاجی هر چه طولانی تر در یک شهود واحد دکارتی است. این تقریر هم استقلال نتیجه منطقی را می پذیرد، هم استنتاج را قابل تعریف بر اساس معرِّف هایی همچون قواعد تبدیل و اصول پایه منطقی می داند هم این که منافاتی با درخت اصل موضوعی معرفت دکارتی ندارد. اما تقریر دوم اساساً درون مایه استنتاج را همان فراچنگ آوردن شهودی به عنوان فعل ساده ذهنی می داند که چیزی جز یک شهود پیچیده با متعلّقات متعدد نیست. لذا این تقریر، استنتاج را فاقد درون مایه منطقی و غیرقابل تعریف بر اساس معرِّف هایی همچون اصول و قواعد منطقی می داند و به جای آن فراچنگ آوردنِ حقیقت مستنتج آشکار شده در پرتو نوعی شفافیت ِروان شناختیِ تجربه شده توسط سوژه معرفت را می نشاند. نشان داده ام که هر دو تقریر با تکیه بر بخشی از متون دکارت می کوشند قابل جمع با عینیتِ شناختی به نظر برسند و قرائتی فطری و انتخاب ناپذیر از منطق دکارتی ارائه کنند؛ اما تقریر دوم هم با فقره های اساسی تر اندیشه دکارت و هم با استقلال منطق منافات دارد؛ لذا نمی تواند به نحو قابل قبولی از عهده این دو مدعا برآید.
بازسازی منطق هگل در منطق جدید: فراسازگاری یا تریویالیسم؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، له این امر استدلال خواهد شد که هگل متعهد به تریویالیسم است. در دهه های گذشته با توجه به رونق گرفتن بازخوانی فیلسوفان کلاسیک در محکمه ی منطق جدید، بازسازی هگل نیز از این جریان مستثنی نبوده است. گراهام پریست منطق دان و فیلسوف مطرح معاصر خوانشی فراسازگار از منطق هگل ارائه می دهد و سعی دارد نشان دهد فراسازگار دانستن نظام اندیشه ای هگل می تواند هم غنای اندیشه ی او را نشان دهد و هم می تواند منجر به دفاع موجهی از اندیشه های او در جامعه ی امروزه ی منطق شود. این خوانش پریست از هگل مخالفانی دارد که معتقدند خوانش فراسازگار از نظام منطقی هگل می تواند تردید آمیز باشد. در این مقاله من علاوه بر توضیح خوانش پریست و مطرح کردن نقدی به خوانش او از جانب مخالفانش، در انتها استدلال خواهم کرد که هگل را می توان یک تریویالیست دانست و نه فیلسوفی با درک فراسازگار از منطق . نیز به عنوان نکته ی نهایی مقاله استدلالی در دفاع از تریویالیزم را مطرح خواهیم کرد.
چند روشن گری در مورد منطق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در ابتدا برخی موضوع های بحث برانگیز در حوزه منطق ریاضی را بررسی می کنیم. این ها موضوع هایی هستند که معمولاً غیرمتخصصان را به دردسر و گاهی اشتباه می اندازند. موضوع های عمده ای که در این راستا به آن ها خواهیم پرداخت عبارتند از: تعریف صدق تارسکی، قضیه تعریف ناپذیری صدق تارسکی، قضیه تمامیت گودل و قضیه های ناتمامیت گودل، منطق مرتبه اول و مرتبه دوم. در ادامه، به معرفی برخی منطق های غیرکلاسیک و جایگاه آن ها در منطق فلسفی و همچنین منطق در علوم کامپیوتر می پردازیم. افزون بر آن، برخی موضوع های فلسفی مرتبط به منطق را به بحث می گذاریم. از زمره این موضوع ها، پرسش از چیستی منطق، تفاوت منطق و دستگاه منطقی و چالش یگانه گرایی در مقابل کثرت گرایی در انتخاب منطق است. با تفکیک منطق از دستگاه منطقی، از این دیدگاه دفاع خواهیم کرد که منطق ریاضی به عنوان بخشی از ریاضیات، تنها می بایست متعهد به رعایت استانداردهای خود ریاضیات باشد. در این راستا، هر یک از دستگاه های منطق غیرکلاسیک که این استانداردها را رعایت کند، مشروعیت خواهد داشت.
مسأله تعهد وجودی و معمای گیچ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرسش اصلی در مسائل تعهد وجودی این است که کاربرد زبان و آنچه می گوییم تا چه حد ما را نسبت به وجود اشیا و به ویژه اشیایی که درباره ی آنها سخن می گوییم متعهد می سازد. معمای گیچ که یک مسأله ی مشهور در متون ارجاعی است به مسأله ی تعهد وجودی برای راوی (گوینده سوم شخص) در متونی که بیش از دو گوینده دارند مربوط می شود. راه حلی که از آن دفاع می کنیم این است که اگر گوینده ی اول و گوینده ی دوم درباره شیءای سخن بگویند که (در ابتدا) وجود نداشته است اما آن دو درباره ی آن به گونه ای سخن می گویند که گویی وجود دارد، می توان گفت که آنان شیء مورد نظر را به عنوان یک شیء مجرد افسانه ای خلق کرده اند. اکنون اگر راوی یا گوینده ی سوم قصد بازگو کردن سخن آن دو را داشته باشد، می تواند خود را به وجود آن شیء مجرد متعهد سازد (چراکه آن شیء خلق شده است و وجود دارد) بی آنکه صفاتی را که آن دو گوینده به شیء مذکور نسبت داده باشند، قبول کند.
تبیین علل عدم موفقیت خوانش انتقادی دامت از فلسفه ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دامت در فلسفه خود متاثر از دو فیلسوف تحلیلی بزرگ است؛ او در روش از فرگه تبعیت می کند و قصد دارد منطق و نظریه معناداری را بنیانی برای متافیزیک قرار دهد، و در نظریه پردازی درباره معنا متاثر از ویتگنشتاین است و معنای واژگان را معادل با کاربرد آنها می داند. بر خلاف همه تاثیری که ویتگنشتاین بر دامت دارد، سایه شکاکیت قوی که در آراء ویتگنشتاین دوم وجود دارد و کریپکی به بهترین شکل به آن پرداخته است برای دامت خوش آیند نیست، زیرا گمان می کند در صورت درست بودن شکاکیت و قراردادگرایی افراطی ویتگنشتاین، محاورات و ارتباطات انسانی همیشه در لبه پرتگاه و در آستانه سقوط قرار دارد. او برای گریز از این امر، ایده دانش ضمنی برای دانش زبانی را به عنوان بنیادی محکم در نظریه خود قرار می دهد. در این مقاله نشان داده ایم که ایده دانش ضمنی سبب فاصله گرفتن نظریه معناداری دامت از آموزه های ویتگنشتاین و شکست پروژه او می شود. اگر نتوان نشان داد که زبان چگونه کار می کند، هرگز نمی-توان نظریه معناداری را بنیانی برای متافیزیک قرار داد.
قیاس ضمیر، کلید طلایی تشخیص مغالطات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تعریف و طبقه بندی انواع مغالطه نزد فیلسوفان و منطق دانان متفاوت است. در این مقاله پس از گزارش مختصری در این زمینه، تعریف و طبقه بندی جدیدی برای انواع مغالطه ارائه گردیده و بر آن اساس جایگاه استدلال عرفی یا قیاس ضمیر برجسته شده است. قیاس ضمیر استدلالی است که از یک مقدمه به عنوان دلیل، نتیجه ای اخذ می شود. همان طور که منطقدانان گفته اند، در قیاس ضمیر کبرا حذف شده که در بسیاری از حالات این امر برای پنهان کردن خطای کبرا صورت می گیرد. از آنجا که نکته ی مذکور در مغالطات فراوانی مصداق می یابد، براین مبنا کلید طلایی تشخیص مغالطات طراحی شده که عبارت است از بازسازی استدلال اولیه و اضافه کردن کبرا در قالب یک گزاره ی شرطی و تعمیم آن گزاره ی شرطی و تردید در صدق آن. در ادامه برای نشان دادن میزان موفقیت این کلید طلایی، بیست مثال از کتب آموزش مغالطه انتخاب و به عنوان نمونه بررسی شده است. در پایان فهرستی بالغ بر پنجاه مغالطه ی قابل شناسایی از این طریق آمده و این نکته ی مهم بیان شده که تشخیص مغالطات از طریق کلید طلایی، مزایای متعددی نسبت به روش معمول در معرفی تک تک مغالطات دارد.
بازنمایی کمانی قیاس روی نمودار ون: روش جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چکیده: در این مقاله که به طور عام درزمینه ی منطق ارسطویی و به طور خاص قیاس مطلق نوشته شده است هدف ارائه روشی جدید برای بازنمایی گزاره های حملی با لحاظ کردن حدود نامحصل روی نمودار توسعه یافته ون است. این روش قادر به نمایش و استنتاج کلیه نتایج ممکن یا عقیم از دو مقدمه یک قیاس در همه شکل ها با هر ترکیبی از حدود محصل و نامحصل است. همچنین قادر به استنتاج همه معادل های هر گزاره حملی است. این روش در عین برخورداری از قدرت بیانی بالا، آسان و تصمیم پذیر است. روش های نموداری مرسوم یا قادر به بازنمایی قیاس با حدود نامحصل نیستند یا در صورت توانایی کار با حدود نامحصل از نمایش بصری مطلوب که از اهداف اصلی بازنمایی های نموداری است برخوردار نسیتند. در این روش از ارزش گذاری سه ارزشی خطوط و سطوح روی نمودار ون استفاده می شود و بازنمایی هر گزاره از طریق ترسیم یک کمان دو قسمتی انجام می شود.