پیتر استراوسون، در مقاله «صدق»، به اقتفای رمزی، مسئله زائد بودن نظریه صدق را مطرح می کند. او اظهار کردن جملات حاوی محمول صادق را انجام کاری می داند و به تعبیر اصطلاحی خود، اِخباری نمی داند بلکه انشائی قلمداد می کند. اظهارات انشائی، صادق یا کاذب نیستند بلکه به بجا یا نابجا متصف می شوند و فعل یا عمل اند نه گزاره یا توصیف. بدین سان در این جستار، پس از ذکر نقدهای استراوسون به نظریه صدق و توضیح نظریه انشائی صدق او و تبیین اظهارات انشائی آستین، به نقدهای سه گانه ای که بر تلقی استراوسون وارد شده می پردازیم و سپس با بررسی رابطه معنای زبانی و نظریه انشائی صدق و تبیین نظام مند بودن معنا، این مسئله را به اثبات می رسانیم که نه تنها نظریه انشائی صدق استراوسون نادرست است بلکه تلقی کاربردهای انشائی از زبان هم می تواند ناتمام باشد. بدین معنا، فیلسوفان زبان متعارف هم در این مورد که جملات انشائی با جملات متعارف غیر انشائی متفاوت اند، اغراق و مبالغه می کردند. این فیلسوفان به اشتباه فرض می کردند جملات انشائی، بیان گر قضایای توصیفی و متعارفی نیستند که جملاتی با شروط مستقیم صدق، بیان گر آن قضایا هستند.