فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰۱ تا ۱۲۰ مورد از کل ۷٬۱۸۴ مورد.
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۵۱)
247 - 266
حوزه های تخصصی:
یکی از اوصافی که در بسیاری از سنت های الهیاتی بر خدا حمل می شود، «عدم تناهی» است. فیلسوفان و متألهان اغلب خداوند را هم در مقام ذات و هم در ساحت صفات نامتناهی دانسته اند یا به عبارت دیگر، تشخص خداوند را به عدم تناهی یا اطلاق ذاتی او تفسیر کرده اند. اسپینوزا فیلسوف عقل گرای سده هفدهم نیز از جمله کسانی است که با معرفی خداوند به عنوان جوهر واحد، خصوصیت عدم تناهی را برای خدا ضروری و ذات و صفات او را نامتناهی دانسته است. از نظر اسپینوزا، اتصاف خدا به عدم تناهی استلزاماتی دارد که از جمله آنها می توان به «کلِ سابق بودن»، «علت داخلی بودن» و «فراطبیعی نبودن» خداوند اشاره کرد. بدین سبب، اسپینوزا قائل است که در سنت های الهیاتی مرسوم در ادیان ابراهیمی، خصوصیت عدم تناهی خدا درست تحلیل نشده و بدین واسطه، رابطه خدا و ماسوی مورد سوء فهم قرار گرفته است. در این پژوهش با استفاده از منابع معتبر در زمینه اسپینوزاپژوهی و با روش توصیفی-تحلیلی، آرای اسپینوزا در این زمینه را بررسی کرده ایم.
نقد و بررسی ادله جان هاسپرس در مسئله نظام احسن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۵۲)
319 - 346
حوزه های تخصصی:
مسئله شر از دشوارترین و بحث برانگیزترین مباحث کلامی -فلسفی است. بسیاری از اندیشمندان با طرح مسئله «نظام احسن» درصدد پاسخگویی به این مسئله بوده اند. نظام احسن به معنای بهترین و کامل ترین نظامی است که خدا آفریده است. جان هاسپرس با این نظریه به مخالفت پرداخته است. ادله او در دو حوزه «انسانی» و «جهانی» در سه سطح «عاجز بودن خدا»، «جاهل بودن خدا» و «خیرخواه نبودن خدا» بررسی و نقد خواهد شد. همچنین پاسخ های عرضه شده به هاسپرس، در دو لایه «پسینی» و «پیشی» قابل طرح است. هدف و پرسش اصلی مقاله، نقد ادله هاسپرس در سطوح سه گانه در مسئله نظام احسن است. ضرورت چنین مقاله ای، نپرداختن محققان، به ادله هاسپرس در مسئله نظام احسن است. روش این پژوهش، گردآوری داده ها، مطالعات کتابخانه ای، تحلیل عقلی، انتقادی و تحلیل مطالب، بر اساس منابع موجود در آثار جان هاسپرس است. مهم ترین نتیجه سطح اول، «اعطای به جا و حکیمانه آزادی به انسان» و «تفاوت ماهوی عالم ماده و آخرت» است. همچنین «اراده عالمانه، حکیمانه و بدون ظلم» از یافته های سطح دوم تلقی می شود. «تعالی روح» و «مبدأ خیرات بودن شرور» نیز از نتایج به دست آمده در سطح سوم است.
بررسی دیدگاه های انتقادی داوکینز درباره استدلال های وجود خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۵۲)
389 - 415
حوزه های تخصصی:
داوکینز پیشتاز الحادگرایی نوین با اعتقاد به ناسازگاری نظریه تکامل و خداباوری و در ضدیت با آفرینش گرایی معتقد است که پیدایش، تحول و تنوع حیات را بر اساس اصول نظریه تکامل می توان تبیین کرد پس نیازی به فرض یک خدای برتر، قدرتمند و پیچیده برای تبیین تغییرات نیست. وی با رد براهین سنتی وجود خدا و ارائه استدلال هایی در نامحتملی وجود خدا نیاز به موجود ماوراء طبیعی با عنوان خداوند را انکار کرده است. در این مقاله اشکالات ادعاهای او بیان می گردد. از جمله اشکالات وی در تحلیل خداباوری می توان به سستی دلایل، برداشت ناقص و نامتجانس از خداوند، نادرستی پیشفرض غیرعقلی بودنِ باور به خدا و مغالطه های مکرر در تحلیل خداباوری اشاره کرد. داوکینز که از نظریه تکامل، رد وجود خدا و غایتمندی عالم را به دست آورده منطقاً راهی خطا رفته است.
نقش سایبرنتیک در پیدایش هوش مصنوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تلاش های زیادی در تاریخ و فلسفه علم صورت گرفته تا برای ماشین ها شئونی انسانی تصور شود. گاه به آن ها ذهن، گاهی احساس و گاهی هوشمندی نسبت داده شده است. همه ی این ها بدان جهت است که مرز انسان و ماشین هر چه بیشتر باریک شود تا شاید روزی به یکدیگر بپیوندند. اما می توان این تلاش را از مسیری دیگری پیمود. می توان با نگاه سیستمی و نظام مند به انسان هرچه بیشتر او را به ماشین نزدیک نمود، کاری که رویکرد سایبرنتیکی انجام داده است. این رویکرد در شکل گیری مطالعات هوش مصنوعی نقش بسزایی داشته است و در کنار دو رویکرد محاسبه گرایی و بازنمودگرایی توانسته است هوش مصنوعی را به عنوان مهم ترین و کاربردی ترین حوز ه ی علم به جهان معرفی کند.
فراجهان به مثابه زیست جهان: نگاهی پدیدارشناختی به «متاورس»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۲۴)
135-159
حوزه های تخصصی:
«متاورس» پدیدار فناورانه ای است که به تازگی مورد توجه ویژه ی عموم و خصوص جامعه قرار گرفته است. این پدیدار نوظهور که بر پایه ی چند فناوری پیشرو در حوزه ی اطلاعات و ارتباطات ایجاد می شود و بیشتر به مرحله ی ایده نزدیک است تا به مرحله ی اجرا، پرسش های بسیاری را برانگیخته است؛ از پرسش هایی در خصوص چیستی و چگونگی این پدیدار تا پرسش هایی از کارکردهای متنوع و آثار مختلف آن. در مقام پاسخ به پرسش از چیستی متاورس، پاسخ های متنوعی داده شده که البته عمده ی این پاسخ ها از منظری فنی مطرح گردیده اند. ما در این نوشتار با استفاده از مفهوم فلسفی «زیست جهان» و تحلیل پدیدارشناسانه ی ادموند هوسرل، فیلسوف برجسته آلمانی، به دنبال تعمیق پاسخ به پرسش از چیستی متاورس هستیم و با مدد از نگرشی فلسفی به این پرسش راهبردی، تلاش کرده ایم برداشتی از سرشت متاورس ارائه نماییم که با صرف پاسخ های فنی و رایج، حاصل نخواهد شد. در این مقاله، پس از یک توضیح فنی درباره متاورس و مروری بر ادبیات پدیدارشناسی آن، نوآوری نظری خود را توضیح داده و با معرفی متاورس به عنوان «زیست جهان مصنوعی»، تقابل آن با «زیست جهان سنتی-طبیعی» را تبیین می کنیم. در پایان، به نتایج این نگاه پدیدارشناختی به متاورس و اثر سیاستگذارانه آن اشاره می نماییم.
نگاهی نقادانه بر «بازی زبانی شک» و «یقین» در فلسفه ویتگنشتاین دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ویتگنشتاین دوم هر نوع شناختی را در قالب بازی های زبانی مطرح می کند. او در عین حال معتقد است که هیچ بازی زبانی ای بدون وجود یقین امکان پذیر نیست. یقین امری است بیرون از بازی های زبانی، اما قوام هر نوع بازی زبانی متکی بدان است. حتی شک کردن از نظر او در قالب یک بازی زبانی شکل می گیرد که آن نیز مستلزم یقین و دارای قواعد خاص خود است. در نظر ویتگنشتاین یقین، و نیز شک مطلق و همچنین شناخت مطلق بی معناست. اما شک نسبی، یا به بیان خود او شک معقول، واجد معناست و می تواند یک بازی زبانی پدید آورد. این نوع بازی زبانی، همچون بازی های زبانی دیگر، مبتنی بر چیزی است که ویتگنشتاین آن را "جهان-تصویر" یا نظام "گزاره های لولایی" می نامد. "گزاره های لولایی" در نظر ویتگنشتاین بر اساس تجربه های زیسته آدمیان و توافق جمعی ایشان بر سر آن ها به وجود می آیند. "لولا"ها به این اعتبار عینی اند، ولی هرچند او با عنوان "گزاره" از آن ها یاد می کند، از جنس گزاره در معنای معمول این اصطلاح نیستند: از آن ها در ارائه دلایل و استدلالات استفاده نمی شود؛ بلکه در گفتمان های راجع به علت ها (و معلول های شان) به کار می روند. در این نوشتار اولا به ویژگی های شک نسبی و قواعد بازی زبانی شک و نیز به ویژگی های یقین و نظام "گزاره های لولایی" پرداخته شده است و ثانیا با طرح برخی ناسازگاری های درونی در استدلالات ویتگنشتاین و نیز نشان دادن کاستی هایی در دیدگاه او از منظر عقلانیت نقاد، رویکرد او مورد نقد قرار گرفته است.
فراسوی دوگانه سنّت و مدرنیته : پروژه تجدد سنّت به مثابه بصیرتی جانشین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فرایند اجتماعی و ذهنی پیدایش آنچه برخی پژوهشگران «مدرنیته ها» نامیده اند، مفهوم «سنّت» به مفهومی کانونی، اساسی و گریزناپذیر تبدیل شده است. برای مثال، دوگانگی سنّت و مدرنیته در مطالعات مربوط به خاورمیانه از سال ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ به کار گرفته شد و به نحو وسیعی در تفسیر پدیده های اجتماعی و تاریخی کشورهای این منطقه مورد استفاده قرار گرفت. عناوینی مانند «اسلام بین سنّت و مدرنیته»، در بسیاری از آثار منتشره در حوزه مدرنیته به کار گرفته شده است. این دو اصطلاح معمولاً به نحوی استعاره ای به کار گرفته شده اند: جهان مدرن همان جهان مشاهده کننده و نقاد بوده است و جهان سنّت، جهان مشاهده شده و منفعل. علاوه بر این و بدتر از آن، رابطه فرهنگی بین سنّت و مدرنیته در درون تئوری های مدرنیزاسیون قرار داده شده است: سنّت واقعیت جوامع غیرغربی دانسته شده است و مدرنیته به واقعیت جهان غرب اطلاق شده است.این مقاله،در مقابل، تلاش کرده است تا در گام نخست تمایزی قائل شود بین فرآیند نوسازی سنّت (تجدد یا جدید سازی سنّت) و فرآورده یا حاصل این جدید سازی (مدرنیته) تا از طریق آن ضمن تردید افکندن بر اعتبار معادل تجدد برای مدرنیته و به کار گرفتن معنای لغوی آن (جدید سازی- نوبازسازی) راهی به فراسوی دوگانه رایج و شناخته شده مباحث مرتبط با سنّت و مدرنیته بگشاید و پروژه تجدد سنّت را به مثابه بصیرتی جانشین معرفی کند.
ارائه ی مبانی، اهداف، اصول و روش های اخلاقی برای متامدرنیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، با هدف ارائه مبانی، اهداف، اصول و روش های اخلاقی برای متامدرنیسم از روش تحقیق ترکیبی مشتمل بر روش اسنادی، تحلیل مفهومی از نوع تفسیر مفهوم و روش تحقیق استنتاجی از نوع پیش رونده استفاده شده است .بنابراین ابتدا با به کارگیری روش پژوهش اسنادی ضمن گردآوری و انسجام نظریات اخلاقی صاحب نظران متامدرنیسم، به واسطه روش پژوهش تحلیل مفهومی از نوع تفسیر مفهوم به تبیین و تعریف متامدرنیسم و اخلاق در متامدرنیسم پرداخته است. همچنین کاربرد روش تحقیق استنتاجی از نوع پیش رونده، تدوین مبانی، اهداف، اصول و روش ها ی اخلاقی متامدرنیسم را در پی داشته است. بنابراین، از ایجاد تحرک جهت عبور از اخلاق پست مدرنیستی به سوی اخلاق متامدرنیستی به عنوان هدف غائی اخلاق در متامدرنیسم، یاد شده است که علاوه بر هفت هدف واسطی، شامل هشت اصل و سه روش اخلاقی هم می باشد. مولفه هایی همچون بازگشت به جنبش های گذشته، صداقت جدید، اصالت، محبت و مراقبت، فروپاشی فاصله ها، سلسله مراتب، فرآیند "گویی" و روایت های بزرگ به عنوان اصول اخلاقی متامدرنیسم مطرح شده است. همچنین از تلفیق و ترکیب، معادله هردو – هیچکدام، و معادله هردو – و..... به عنوان روش های اخلاقی متامدرنیسم نام برده شده است.
بررسی انتقادی متافیزیک طبیعی شده معتدل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مورگانتی و تاهکو از نوعی متافیزیک با عنوان «متافیزیک طبیعی شده معتدل» دفاع می کنند. این طبیعی گرایی معتدل درباره متافیزیک از یک سو، دربرابر طرح متافیزیک طبیعی شده رادیکال فیلسوفانی چون لیدی من و راس و، از سوی دیگر، طرح هایی در دفاع از استقلال متافیزیک، همچون طرح لری پاول و جاناتان لو، قرار دارد. در تلقی آنها، متافیزیک از حیث موضوع با علم همپوشانی و از حیث روش از آن استقلال دارد. در این مقاله می کوشیم ابتدا تصویری بسنده از این طرح طبیعی گرایانه، در تقابل با دیگر طرح های مربوط به متا متافیزیک، ترسیم کنیم و سپس به بررسی و نقد آن بپردازیم. استدلال می شود که پروژه آنها از دو جنبه با چالش مواجه است. اولاً نمی تواند دفاع درخوری از همپوشانی موضوعیِ متافیزیک و علم داشته باشد؛ و ثانیاً نمی تواند معیار درخوری برای تحدید فعالیت متافیزیکی بر اساس طبیعی گرایی ارائه کند.
تبیین تجربه های نزدیک به مرگ براساس نظریۀ عالم مثال سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۵۱)
267 - 292
حوزه های تخصصی:
تاکنون نظریه های متفاوت و بعضاً متناقضی در تبیین تجربه های نزدیک به مرگ ارائه شده است، اما هریک از این نظریه ها در توجیه برخی از مؤلفه های تجارب مزبور ناکام بوده اند. نوشتار پیش رو بر آن است که نظریه عالم مثال سهروردی می تواند تبیین معقول تری از این تجارب ارائه کند. در نظریه عالم مثال، جهانی تصویرسازی می شود که ویژگی های آن با ویژگی های ناظر بر تجربه های نزدیک به مرگ، همخوانی بسیار زیادی دارد، ازاین رو می توان بر مبنای این نظریه و البته گاهی با تلفیق برخی نظریات دیگر شیخ اشراق، همچون نظره علم اشراقی، انوار قاهره و عالم ذُکر تبیین مقبولی از تجارب نزدیک به مرگ ارائه داد.
بحران حوزه عمومی در غرب؛ فروکاستگی سیاست به اقتصاد در اندیشه سیاسی هاناآرنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحران حوزه عمومی یا مقوله پایان سیاست از مباحثی است که در اندیشه سیاسی غرب در سال های اخیر مورد توجه فراوان اندیشمندان قرار گرفته است. عدم تمایل به شرکت در انتخابات، بی اعتمادی به حکومت و سیاست و کاهش دانش سیاسی از پدیده هایی به شمار می رود که سبب مراجعه دوباره اندیشمندان غربی به مفاهیمی چون سیاست، حوزه خصوصی و ارتباط آنها با هم شده است. در این نوشتار ابتدا اندیشه سیاسی هانا آرنت در باب جایگاه حوزه عمومی و حوزه خصوصی به عنوان پایه و مبنای تئوریک مورد بحث قرار می گیرد و در ادامه جلوه بیرونی این اندیشه و اثراتی که بر جامعه غرب داشته، بررسی می شود. سیاست مدرن غرب آنطور که هانا آرنت می اندیشد، استقلال خود را از دست داده است و در معنای جدیدی ظاهر شده است، معنایی که آن را وابسته به اقتصاد و به تعبیر دیگر حوزه خصوصی می نماید.در عصر مدرن، آن گونه که آرنت مورد تأکید قرار می دهد سیاست با اقتصاد پیوند وثیقی برقرار کرد و ذیل آن تعریف شد.
ریشه های سکولار و ظرفیت های پساسکولار اندیشه توماسِ آکوئینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نسبت عقل و ایمان، پرسش حیاتی که حوزه اندیشه را همواره به خود مشغول داشته است، بعدی اجتماعی دارد. توماس آکوئینی، از جمله شاخص ترین طرف های این بحث، ضمن تأثیرگذاری گسترده در سیر تاریخ اندیشه، می تواند الهام بخشِ جامعه ی مدرنی دانسته شود که متولیان آن قصد داشتند، در مراتبِ سکولارسازی، پای دخیل بودن آموزه قدسی را از عرصه عمومی بزدایند. با این حال، نظرگاه های جامعه امروز نه مقتضی حذف دین از بستر اجتماع، بلکه جذب و دریافت روشن آن در عرصه ی عمومی و تلاش بر حفظِ مشارکتِ باورمندانِ اعضاء خویش، به شرطِ تعاملِ عقلانی است. در همین راستا، الهیات سیاسی متأخر، در نظر به نواقص عقل مدرنِ سکولار، با انکار «وضع طبیعی محض» چندوچون نوع هم ارزی امرِ طبیعی و فراطبیعی را جستجو می کند. از این رو، اندیشه توماس، که به زعم برخی، محرکی در شکل گیری جامعه به ظاهر سکولار بود، ادعایی که در مقابل خود مستنداتِ دعویِ خوانشِ درون دینی شدیدا مسیحی را دارد، از نظرگاهی دیگر، می تواند نقش ویژه ای در شکل گیری اندیشه جامعه پساسکولار داشته باشد. در این مقاله ضمن بررسی دست مایه های اندیشه توماس در شکل گیری جامعه ی سکولار، با مرور چند خوانش و مناقشه، در سایه اشارات متفکرینی نظیر میلبنک و هابرماس، تأملاتی بر ظرفیت های موضع او برای جامعه ی پساسکولار خواهیم داشت.
همه گیری، قرنطینه و قدرت سیاسی پزشکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شیوع بیماری کووید 19 در اوایل سال 2020 که بسرعت به همه گیری جهانی تبدیل شد مناسبات گوناگون بشری را بشدت تغییر داد. بکارگیری تکنیک قرنطینه برای جلوگیری از شیوع این بیماری، مناقشات فراوانی را در حوزه های بهداشت عمومی و کنترل اجتماعی مطرح کرد. لازمه وقوف بر این تغییرات گسترده و مناقشات حاصل از آن، شناخت تاریخ همه گیری و تاثیرات آن در حوزه سلامت و بهداشت عمومی و تبعات آن در تغییر الگوی سیاسی و کنترل اجتماعی است. در این مقاله می کوشیم ابتدا بطور اجمال تاریخی از تطور مفهوم همه گیری از یونان تا قرون وسطی را بیان کنیم و نشان می دهیم که شیوه غالب برای کنترل همه گیری ها تکنیک جداسازی بود. سپس نشان می دهیم که چگونه در قرن چهاردهم با گسترش همه گیری طاعون و تاثیر آن بر کاهش جمعیت و به خطر افتادن بقای حکومت های اروپایی؛ تکنیک قرنطینه برای مهار و کنترل همه گیری ها ابداع شد. نهایتا در قرن هیجدهم و نوزدهم سلامت ، بهداشت عمومی، جمعیت و کنترل آن خود ابژه جدیدی برای پیدایش دانش های جدیدی همچون آمار و کنترل اجتماعی شدند. در واقع پزشکی شهری در قرن هیجدهم ادامه و توسعه نهاد پزشکی-سیاسی قرنطینه در اواخر قرون وسطی بود که متضمن مطالعه مکان هایی بود که پدیده های همه گیری را تکثیر می کردند وگسترش می دادند. به عبارت دیگر برنامه بهداشت عمومی به عنوان رژیمی از سلامت برای جمعیت مطرح شد که مستلزم دخالت ها و کنترل های پزشکی اقتدارگرا شد.
نقدی بر برهان خفای الهی مبتنی بر پدیدارشناسی معنویتِ شیعی از منظر هانری کُربن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هجدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۴۶)
45 - 70
حوزه های تخصصی:
اختفای الهی از نظر جان شلنبرگ معنای خاصی دارد و ناظر به کمبود شواهدِ تجربی در تأیید وجود خداوند است. از نظر او وجود ناباورانِ منطقی یا لاادری گرایان بهترین شاهد بر این ادعا محسوب می شود. شلنبرگ بر این اساس اختفا را نقیضِ عشقِ مطلق الهی و در نهایت شاهدی بر نبود خداوند می داند. اما مفاهیم لاادری گری و عشق به عنوان دو نقطه ثقل این برهان در نظام الهیاتی هانری کربن دارای معانی متفاوتی است. توجه به این معانی و ارائه یک صورتبندی تحلیلی از آن، شاید سنگ بنایی برای تبیین اختفای الهی از منظری متفاوت و بدیع باشد و نقدی بر برهان اختفای الهی قلمداد شود. از نظر کُربن اِشکال خداباوری عقلی تقلیل قوای ادراکی به دو قوّه حس و عقل، در کنار بی اعتنایی به نقشِ شناختی قوّه خیال و حذف جهان واسطِ مثال از مراتب عالم است که این مسئله سبب شده است که بشر در فهم غیبِ (باطن) عالم - در اینجا خداوند- دچار لاادری گری شود. راه حل بدیع کربن برای غلبه بر این بحران معرفتی، احیای جایگاه شناختی قوّه خیال و عالم متناظر با آن بود. در این نوشتار تلاش می شود که از طریق معرفی اندیشه تجلی عرفای اسلامی در آثار کربن، مسیر بدیعی در شناخت خداوند ترسیم و از این طریق در کفایت تلاش های لاادری گرایان تشکیک شود.
سرشت هرمنوتیکی پزشکی و استلزامات آن: مطالعه موردی همدلی بالینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پزشکی مدرن، یافته های پاراکلینیک سهم عمده ای از فرآیند تشخیص و درمان را به خود اختصاص داده اند و تصمیم گیری پزشک تا حد بسیاری با کمک این یافته ها صورت می گیرد. گسترش این تکنولوژی ها نقش گفتگوی پزشک و بیمار که لازمه ی طبابت بالینی است را کمرنگ تر کرده است. این در حالی است که طبابت اساساً فرآیندی هرمنوتیکی بوده که نیازمند حصول فهم مشترکی بین پزشک و بیمار است که این فهم در بستر مواجهه ی بالینی روی می دهد و بنابراین یافته های پاراکلینیک به هیچ وجه جایگزین گفتگو با بیمار نخواهند بود؛ لذا اهمیت توجه به هرمنوتیک در پزشکی از این روی قابل درک است. مقاله ی حاضر ضمن ارائه ی توضیحی از هرمنوتیک گادامر، فرآیند حصول فهم را از منظر گادامر واکاوی کرده و کاربرد آن را در پزشکی طرح و مستدل می کند که خوانش هرمنوتیکی از طبابت، چنانکه مورد نظر گادامر است، توجه به مفهوم ارسطویی فرونسیس را طلب می کند. از آنجا که همدلی لازمه ی حصول فهم مشترک یا به تعبیر گادامر «امتزاج افق های فهم» است در ادامه بحث، به همدلی نظر کرده و در این راستا شماری از تعاریف متداول همدلی در پزشکی را بیان می کند. در نهایت با نقد رویکردهای رایج همدلی، فهم پدیدارشناسانه ای از همدلی با کمک تفاسیر لو آگوستا ارائه داده و همدلی را صرفاً ابزاری برای افزایش رضایت بیمار از پزشک نمی داند بلکه با تاکید بر امتزاج مفهومی هرمنوتیک و همدلی، آن را شرط مهم و اساسی جهت حصول فهم مشترک در فرآیند گفتگو بالینی می پندارد.
نقد دیدگاه گسست توحیدی قرآن از منظر حکمت صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هجدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۴۶)
23 - 43
حوزه های تخصصی:
نورمن گیسلر اعتقاد دارد که دلیل گذار خدای ادیان ابراهیمی از هیأت تثلیثی به بلندای احدیت و صمدیت در قرآن، نفوذ اندیشه فلوطینی در آن بوده و همین امر سبب پیدایش گسست و ناپیوستگی توحیدی میان کتاب مقدس و قرآن شده است. وی از یک سو اندیشه بساطت مطلق ذات الهی را اندیشه ای فلوطینی و وارداتی در قالب واژگان احد و الصمد به قرآن می داند و از سوی دیگر رابطه صفات و ذات را ناگزیر از وقوع کثرت و نفی بساطت مطلق پنداشته است. در این مقاله ابعاد انتقادهای گیسلر از منظر حکمت صدرایی بررسی و به جای ادعای وارد کردن یا تحمیل بساطت بر آیات قرآن بر استنباط بساطت ذات الهی از طریق تحلیل فلسفی صفات الهی، همچون غنای مطلق، کمال مطلق، عدم محدودیت و زوال ناپذیری ذات الهی، به نفی همه انواع ترکیب من جمله ترکیب صفات و ذات و اثبات بساطت ذات الهی تأکید شده است.
اعجاز بیانی قرآن کریم در پساپرده اسلوب ادبی عدول بین اسم و فعل (با تکیه بر نظریه نقش گرای یاکوبسن)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هجدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۴۹)
595 - 623
حوزه های تخصصی:
صاحبان علم و اندیشه در بررسی اعجاز قرآن کریم از دیرباز تاکنون به بخش بیان و اسلوب آن توجه ویژه ای داشته اند. در این زمینه پژوهش های ارزشمندی انجام گرفته است که از این طریق ربانی بودن مصدر این متن بی نظیر نیز نمودی بارز دارد. عدول به عنوان یکی از اساسی ترین شیوه های بیانی قرآن کریم به معنای تغییر در سیاق و اسلوب کلام است، که خود گونه های مختلفی دارد و اندیشمندان علم بلاغت به دسته بندی آن پرداخته اند. از جمله عدول از حقیقت به مجاز، عدول از تعابیر نزدیک و آسان به تعابیر دور و پیچیده، عدول از یک صیغه به صیغه دیگر در فعل ها و اسم ها که اغراضی را نیز برای آن بیان کرده اند. زبان شناسان نیز به اغراض فرعی تکنیک های زبانی تأکید دارند. رومن یاکوبسن زبان شناس بنام روسی از اغراض فرعی به عنوان نقش های زبانی یاد می کند. وی برای زبان شش نقش ترغیبی، عاطفی، ادبی، همدلی، فرازبانی و ارجاعی در نظر گرفته است. پژوهش حاضر سعی دارد با تکیه بر نظریه نقش گرایی یاکوبسن، اغراض عدول بین اسم و فعل در قرآن کریم را بررسی و تحلیل کند و از این دریچه به اعجاز بیانی قرآن بنگرد. این بررسی نشان می دهد که عدول در هریک از آیات، مخاطب را دچار کاوش ذهنی و تعقل و تدبر می کند؛ تعقل و تدبری که از اهداف اساسی خداوند متعال در قرآن کریم است. نتایج نشان می دهد که دلالت اسم بر ثبوت و فعل بر تجدد و حدوث، بیشترین نمود را در این آیات داشته و در برخی آیات علاوه بر دلالت معنایی، رعایت فاصله آیات نیز مدنظر بوده است. نقش های شش گانه زبان گاهی با هم همپوشانی دارند و در برخی موارد، عدول صورت گرفته بیش از یک نقش را نمود بخشیده است که همه این موارد بیانگر اعجاز بیانی قرآن کریم و ثابت کننده مصدر ربانی این کتاب آسمانی است.
ارزیابی نقادانه استدلال های دنیل دنت در دفاع از دیدگاه طبیعت گرایی فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بنابر دیدگاه طبیعت گرایی روش شناسانه، استفاده از روش ها، قوانین و نیروهای طبیعی برای توضیح پدیده ها کافی است و عوامل ماورای طبیعت و الهی در این میان نقشی ندارند. طبیعت گرایی فلسفی نیز، دیدگاهی هستی-شناسانه است که بنابرآن، غیر از عوامل طبیعی و هویات فیزیکی، علت و هویت دیگری در عالم وجود ندارد. معمولاً طبیعت گرایان با تمسک به نظریه ی فرگشت داروین در توضیح چگونگی پیدایش ارگانیسم های پیچیده و تعمیم آن به کل موجودات و رخ دادهای عالم، تلاش می کنند دیدگاه خود را توجیه کنند. در این مقاله، ضمن توضیح دیدگاه دنیل دنت به عنوان نماینده ی شاخص دیدگاه طبیعت گرایی فلسفی، استدلال های او جهت توجیه طبیعت گرایی فلسفی صورت بندی و نقد می شوند. سپس نقد آلوین پلانتینگا علیه باور به طبیعت گرایی و فرگشت توضیح، و نشان داده می شود این دو باور با یک دیگر ناسازگارند و جمع آن دو، خودشکن است. نتیجه مقاله نیز این است که طبیعت گرایی هستی شناسانه دیدگاهی درست و قابل اعتماد نیست.
نقش میکروبیوم در سلامت جسمی، ذهنی، و روابط اجتماعی انسان و اثرات همه گیری کووید19بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از افزودن داده های علمی جزئی نگر در کنار هم می توان تصاویری عام تر ترسیم کرد. این تصاویر عام تر خود مدل هایی خطاپذیرند که البته می توانند بهتر از حدس های تصادفی تصویری از آینده را بنمایانند. در مقاله ی حاضر دسته ای از یافته های تجربی در کنار یکدیگر در دفاع از این دعوی قرار گرفته اند که «همه گیری کووید19 با تسریع تغییراتی که در میکروبیوم انسان در حال رخ دادن است تأثیرات شگرفی بر سلامت جسمی و روانی، هیجانات و شناخت، و روابط اجتماعی انسان ها دارد». استدلال اصلی مقاله در دفاع از این دعوی چنین است. ترکیب میکروبیوم بر سلامت جسمی و روانی، هیجانات و شناخت، و روابط اجتماعی انسان تأثیر دارد و بنابراین تغییر در میکروبیوم به تغییر در این جنبه ها می انجامد. طی تاریخ تکاملی انسان میکروبیوم تغییر کرده است. در دو سده ی گذشته این روند تغییرات شتاب گرفته است و همه گیری کووید19 می تواند تغییرات بیشتری در میکروبیوم انسان ها ایجاد کند. در حمایت از مقدمات استدلال، از میان انبوه داده ها برخی گزینش و عرضه شده اند.
تناقض در نگرش به عقل در سایه پایبندی به شریعت با تکیه بر قصاید سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هجدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۴۶)
123 - 148
حوزه های تخصصی:
یکی از مفاهیم مورد بحث و اختلاف در فرهنگ ما ایرانیان، مفهوم عقل است که حوزه معنایی بزرگ و وسیع و البته گاه متناقضی دارد؛ به همین دلیل شاعران، دانشمندان، نویسندگان و صاحب نظران برداشت های مختلفی از آن ارائه کرده اند. در تمامی آثاری که به عقل پرداخته اند، عقل گاهی در مقابل دین و گاهی در مقابل عشق قرار گرفته و در مقابل هر دو مفهوم فوق به نوعی شکست خورده است. این نگرش ما را بر آن داشت تا به بررسی تناقض در نگرش به عقل در سایه پایبندی به شریعت، با تکیه بر قصاید سنایی بپردازیم. سنایی گاهی عقل را مورد احترام شمرده اما در دوره ای عقل را به شدت نکوهش کرده است. وی بالاترین مرتبه عقل را «عقل بالمستفاد» می داند. «عقل بالمستفاد» چهارمین و بالاترین مرتبه عقل نظری و مرحله ای است که در آن « نفس، تمام کمالات را به دست آورده است و به استحضار آنها نیازمند نمی باشد». به نظر سنایی عقل اگر در مسیر درست شرع مصطفی و ابزار هدایتی قرار گیرد، مورد توجه است؛ در غیر این صورت مورد نکوهش خواهد بود. سنایی در مواجهه با عقل برخورد دوگانه ای دارد؛ گاه آن را ستایش می کند و گاه هم از آن بیزاری می جوید.