هدف این مطالعه بررسی رابطه ی بین سبک های هویت و شادکامی دانش آموزان دبیرستان های شهر مشگین شهر است. روش پژوهش حاضر از نوع، توصیفی – همبستگی می باشد. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانش آموزان مدارس شهرستان مشگین شهر بود که در این پژوهش به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای 350 نفر (169پسر، 181 دختر) از میان دانش آموزان انتخاب شدند. برای ارزیابی متغیرها از پرسشنامه سبک های هویت (ISI ,6G؛ برزونسکی، 1992)، شادکامی آکسفورد (OHI؛ آرگایل و لو، 1990) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی مانند (میانگین و انحراف معیار) و همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه استفاده شد. نتایج نشان داد دو سبک اطلاعاتی و هنجاری با شادکامی رابطه مثبت معنا دار دارد و می تواند آن را پیش بینی کنند. همچنین بین هر پنج مولفه شادکامی با دو مولفه از هویت یابی (اطلاعاتی و هنجاری) رابطه مثبت معنادار وجود دارد در حالیکه، از میان همان پنج مولفه فقط دو مولفه(عاطفه مثبت و کارآمدی) با هویت یابی سردرگم/اجتنابی در ارتباط است.در کل، یافته ها نشان می دهد می توانیم سبک های هویت و میزان شادکامی را در مسیرهای دلخواه تغییر دهیم، مثلا ،می توان با آموزش سبک های مختلف فرزندپروری و با تغییر سبک های هویت، میزان شادکامی را به حد مطلوب رساند؛ یا ابعاد بهزیستی را در راستای ارتقای سلامت روان، تغییر داد.
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر بهزیستی درمانی بر سلامت روان، آسیب روان و شادکامی روانشناختی مردان وابسته به مواد (مت آمفتامین) انجام شد. روش: طرح پژوهش حاضر شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. نمونه پژوهش شامل 6 مرد دارای سوابق تحصیلی، سنی، طبقه اجتماعی، سنوات و مقدار مصرف مشابه وابسته به مت آمفتامین بودند که به طور تصادفی سه نفر به گروه آزمایش و سه نفر به گروه گواه اختصاص یافت و درمان به صورت انفرادی بر روی هر کدام از افراد گروه آزمایش انجام شد. هر کدام از افراد گروه آزمایش به مدت 12 جلسه هفتگی (هر جلسه 50 دقیقه) تحت درمان انفرادی بهزیستی درمانی قرار گرفتند. پرسش نامه های سلامت روانی که یس، آسیب روانی لامبرت و شادکامی آکسفورد مورد اجرا درآمد. یافته ها: نتایج نشان داد بهزیستی درمانی بر بهبود شاخص های سلامت روان، آسیب روانی و شادکامی تأثیر داشته است. نتیجه گیری: نتایج پژوهش می تواند در چشم انداز ارزیابی، طرح ریزی مداخلات درمانی و سیر پژوهش های آتی در مصرف کنندگان مت آمفتامین سودمند باشد.
مقدمه:نقش عوامل روان شناختی مانند تجارب هیجانی و به ویژه ناگویی هیجانی در سیر بالینی بسیاری از بیماری های پوستی مورد تأیید قرار گرفته است .هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش راهبردهای نظم جویی فرآیندی هیجان بر ناگویی هیجانی افراد مبتلا به پسوریازیس بود. روش :در چارچوب یک طرح تک آزمودنی از میان بیماران مبتلا به اختلال های پوستی مراکز درمانی تهران، 3 بیمار مبتلا به پسوریازیس به روش نمونه گیری در دسترس و بر اساس مصاحبه بالینی ساخت یافته برای اختلال های محور Iدر DSM-IV (SCID-I) و ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند و 10 جلسه 1 ساعته آموزش راهبردهای نظم جویی فرآیندی هیجان مبتنی بر مدل گروس را دریافت کردند. بیماران 6 بار به وسیله ی مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو (TAS-20) طی درمان و دوره پیگیری یک و نیم ماهه ارزیابی شدند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از شاخص های تغییر روند، شیب، بازبینی نمودارها و برای تعیین معناداری بالینی از شاخص درصد بهبودی و اندازه اثر استفاده شد. یافته ها:نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد آموزش راهبردهای نظم جویی فرآیندی هیجان به طور معناداری در کاهش ناگویی هیجانی و زیر مقیاس های آن در بیماران مبتلا به پسوریازیس موثر است. نتیجه گیری:با توجه به نقش عوامل هیجانی به عنوان عوامل مستعدکننده، تسریع کننده و تداوم بخش در اختلالات پوستی شامل پسوریازیس، آموزش راهبردهای نظم جویی فرآیندی هیجان می تواند با کاهش ناگویی هیجانی و مدیریت هیجان های مثبت و منفی نقش مهمی را به عنوان درمان های حمایتی در کنار درمان های پزشکی ایفا کند.