مقالة حاضر به طور کلی، تأملی است درباب نقش و جایگاه علم فیزیک در فیزیکالیسم. در فضای فلسفی معاصر غرب، در اغلب موارد، تعبیر «فیزیکی» جانشین تعبیر دیرآشنای «مادی» شده و بیشتر از «فیزیکالیسم» صحبت به میان می آید تا «مادی انگاری». بدین معنا که دیگر بر خواصی چون صلابت و نفوذناپذیری، امکان فرض ابعاد سه گانه، و از این دست در تعیین محتوای مفهومی تعبیر «مادی» تکیه نمی شود، بلکه چنین امری با ارجاع به علم فیزیک محقق می شود. اما نکته این جاست که این ارجاع از همان ابتدا، به رغم فراگیربودن و مزایای مفهومی انکارناپذیر آن، به لحاظ برخی لوازم و توابعی که دربرداشته، با مشکلاتی مواجه بوده است. تا جایی که بحث به تعیین ارزش صدق فیزیکالیسم هم کشیده شده است و از مشکلات مذبور در قالب برهان دوحدی همپل به عنوان استدلالی علیه فیزیکالیسم بحث می شود. در مقالة حاضر، به تحلیل و ارزیابی دو مورد از تقریرات متأخر این ارجاع خواهیم پرداخت که درپی مرتفع ساختن موارد مطرح در این برهان اند. نگارنده از این ارزیابی نتایجی را پیرامون اصل ایدة فیزیکالیسم استنتاج خواهد کرد و درنهایت به طرح پاره ای ملاحظات انتقادی درباب فیزیکالیسم خواهد پرداخت.
استقراء مسله ای است که از زمان ارسطو تاکنون فیلسوفان درباب آن سخن گفته اند .مشکل اساسی در مساله استقراء این است که چگونه می توان با مشاهده چندمصداق به نظریه یا فرضیه کلی دست یافت.فیلسوفان علم نظرات گوناگون عقل گرایی ،تجربه گرایی،حساب احتمالات و غیره را مطرح کرده اند.شهید صدر در کتاب الاسس المنطقیه للاستقراء ضمن نقد دیدگاه های فیلسوفان غرب به ارائه نظریه نوینی پرداخته است وی در این نظریه ،دلیل استقرایی را درمرحله توالد موضوعی و توالد ذاتی تفسیر کرده و با تقسیم یقین به منطقی ،ذاتی وموضوع،و با استمداد از علم اجمالی در علم اصول ،یقین در دلیل استقرایی را موجه می سازد.چالش های مبانی منطقی استقراء در مرحله توالد موضوعی و تولد ذاتی و نقدهای این نظریه در پایان مقاله بیان شده است.
نظامهای معرفتی را می توان در قالب مجموعه ای از گزاره ها تنظیم کرد، گزاره هایی که خود از مجموعه ای از اصطلاحات پدید آمده اند. در هر نظام معرفتی بعضی گزاره ها از بعضی دیگر استنتاج شده و برخی اصطلاحات به کمک اصطلاحات دیگر تعریف می شوند. کاربرد روش هندسی در یک معرفت، گزینش مجموعه ای از گزاره ها و استنتاج گزاره های دیگر از آنها و انتخاب مجموعه ای از اصطلاحات و تعریف اصطلاحات دیگر بر مبنای آنهاست. در این پژوهش، ضمن معرفی روش هندسی و مبانی آن، کاربرد آن را در فلسفة اسلامی نشان می دهیم.
یکی از مهم ترین مباحث معرفت شناسی دینی این است که برای دست یابی به معرفت دینی، چه منبع یا ابزاری کارایی دارد؟ آیا راه معرفت در برابر ما گشوده است یا اینکه در انسدادی معرفتی به سر می بریم؟ پاسخ هر فرد بدین پرسش بر مبنای معرفت شناختی ویژه آن فرد مبتنی است. اگر او این دیدگاه را پذیرفته باشد که از راه عقل نمی توان دین را شناخت، پاسخ وی به پرسش مذکور ممکن است این باشد که منبع شناخت دین تجربه دینی، شهود، نقل وحی یا دلیل نقلی یا گواهی حاکی از وحی است. اما اگر این فرد پذیرفته باشد که از راه عقل می توان دین را شناخت، پاسخ او به پرسش مزبور این خواهد بود که گزاره های بنیادین عقاید دینی را می توان از راه عقل اثبات کرد؛ از این رو، عقل مهم ترین منبع شناخت این بخش از دین است.
در این نوشتار، به امکان دست یابی به معرفت عقلی در حوزه دین می پردازیم و آنچه را ممکن است مانع از دست یابی به چنین معرفتی شود بررسی و ارزیابی می کنیم.