فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۸۶۱ تا ۱٬۸۸۰ مورد از کل ۵۱٬۲۸۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
داستان ماهی سیاه کوچولو، به جهت برخورداری از مناسبات متعدد بیانی وتمثیلی، بستر مناسبی را جهت نقد وتحلیل افکار و اندیشه های شخصیت های متعدد انسانی با بهره گیری از روابط و ویژگی های رفتاری حیوانات، فراهم می آورد. با عنایت به این امر پژوهش حاضر به بیان جلوه های تمثیلی این داستان بر اساس نظریه ی لئون فستینگر، روان شناس مبانی اجتماعی، به شیوه ی توصیفی - تحلیلی وبه روش کتاب خانه ای (مطالعات کتاب ها و پایان نامه ها) پرداخته است .هدف پزوهش حاضرانعکاس مبانی جامعه ی یک دوران وشناخت ارزش های متعدد آن در افکار ،اندیشه ها وفرهنگ مردم یک دوره است. ضرورت پرداختن به چنین پژوهش هایی، بهره وری از شیوه های بیانی ادبیات تمثیلی به عنوان یکی از اصلی ترین مباحث انتقال روابط ومناسبات تاریخی، اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و... در آثار متعدد است. مساله ی اصلی این پژوهش جستجوی تمهیداتی است که صمد بهرنگی جهت بیان مقاصد درونی خویش بر اساس دغدغه های حاکم در جامعه، از آن بهره برده است.تاکنون پژوهش های گسترده ای پیرامون این داستان صورت پذیرفته ولی تحقیق مستقلی در خصوص تبیین روابط و مناسبات داستانی آن بر اساس عقاید فستینگر انجام نگرفته است. سوال مورد بحث در پژوهش حاضر این است که داستان ماهی سیاه کوچولو بر مبنای اصول ناسازگاری اجتماعی فستینگر تا چه حد قابل نقد و بررسی است؟ نتایج پژوهش بیانگر آن است که این داستان به دلیل انعکاس مبانی متعدد رفتاری و اجتماعی، دارای روابط و مناسباتی است که بر مبنای اصول فکری سه گانه ی فستینگر به شکل عملیاتی و کاربردی، قابلیت نقد و بررسی دارد.
تصحیح چند تصحیف و تحریف در «اغراض السّیاسه» با تأکید بر نسخه خطی مشکوه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۹۲
143 - 168
حوزه های تخصصی:
«اغراض السّیاسه فی اعراض الریاسه» تألیف ظهیری سمرقندی به دلیل داشتن آموزه های سیاسی، اجتماعی، حکمی، تعلیمی، اخلاقی، آداب مملکت داری و شیوه های حکمرانی در میان متون کهن نثر فارسی ممتاز و برجسته شده است. آموزه های گوناگون وکاربردی این کتاب سبب شده است این اثر بارها به دست کاتبان نسخه نویسی شود و در نتیجه این امر تصحیفات و تحریفات بسیاری به متن آن راه پیدا کرده است. جعفرشعار با در اختیار داشتن چهار نسخه خطی از «اغراض السّیاسه»، اما بدون استفاده از همه آن ها (به ویژه نسخه خطی مشکوه) به تصحیح و چاپ آن اقدام و در بسیاری از موارد اختلاف نسخه ها را نیز ذکر کرده و مسامحه در امانت داری نسبت به نسخه های خطی به ویژه نسخه اساس، شتاب زدگی در تصحیح و چاپ این اثر و همچنین ضعف و سهل انگاری در حروف چینی، تصحیفات، تحریفات و لغزش های دیگری را به متن این کتاب وارد کرده است. نگارندگان در این مقاله از طریق مقابله متن چاپ شده اغراض السّیاسه با نسخه اساس و نسخه مشکوه و به مدد مقایسه جملات و عباراتی از آن با آثار دیگر ظهیری سمرقندی (سندبادنامه و به ویژه اثر ناشناخته غره الالفاظ و نزهه الالحاظ) وهنجارهای سبک شناختی نویسنده به بررسی و تصحیح چند تصحیف، تحریف و لغزش در متن چاپ شده اغراض السّیاسه می پردازند.
بررسی تطبیقی رمان های «شوهر آهو خانم» و «خواهر کاری» با تکیه بر مسأله خلاقیت ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۹۳
123 - 147
حوزه های تخصصی:
«خلاقیت» در ادبیات تطبیقی عبارت است از تفاوت بین تقلید کردن و تأثیر پذیرفتن و نویسنده خلاق به کسی گفته می شود که از آثار دیگران الهام بگیرد و آنچه را که از دیگری وام گرفته، در ساخت اجتماعی و فرهنگی جامعه خود به شیوه ای نو بپروراند. بومی کردن یا «از آنِ خود کردن» مضامین ادبیات سایر ملت ها، نه تنها امری مذموم نیست بلکه نقش مهمی در غنی کردن ادبیات ملی ایفا می کند. شباهتی که در طرح و پیرنگ دو رمان «شوهر آهو خانم» (1340) نوشته علی محمد افغانی و «خواهر کاری» (1900) نوشته تئودور درایزر دیده می شود، مقایسه این دو اثر را در ادبیات تطبیقی ممکن می-سازد. این مقاله بر این باور است که افغانی در نگارش رمان شوهر آهو خانم، از اولین اثر درایزر تأثیر مستقیم پذیرفته و طرح و روایت این رمان آمریکایی را در بافتار فرهنگی و اجتماعی ایران بومی کرده است. باوجود نقاط اشتراکی که در طرح روایی و شیوه شخصیت آفرینی این دو رمان، به ویژه دو شخصیت «هما» و «کاری» دیده می شود، تفاوت هایی نیز در این دو اثر وجود دارد که بیشتر به تفاوت در شرایط اجتماعی و فرهنگی نویسندگان آن ها مربوط می شود. در یک برآیند کلی می توان گفت افغانی در تأثیرپذیری از درایزر خلاقانه عمل کرده و مضامین یک رمان آمریکایی را به شکلی نو در بافت ادبی و فرهنگی جامعه خود، بازآفرینی کرده است.
تحلیل کرونوتوپ خانه در رمان چراغ ها را من خاموش می کنم اثر زویا پیرزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله قصد دارد به این مسئله اساسی پاسخ دهد که چگونه کرونوتوپ به عنوان ابزار تحلیل متن امکا ن های جدیدی را به روی تأویل گر می گشاید. مفهوم کرونوتوپ که اساساً ناظر به پیوستار زمان و مکان در ادبیات و هنر است، بر این حقیقت استوار است که زمان و مکان صرفاً مقولات زمانی و مکانی قلمداد نمی شوند، بلکه دلالت مندند و دارای ارزش هایی که به آنها پیوسته است. این نوشتار بر پایه روشی توصیفی- تحلیلی در دو بخش تنظیم شده است. در بخش نخست عناصر اساسی شبکه مفهومی شکل دهنده ساختار بحث میخاییل باختین درباره کرونوتوپ تشریح و تعریف می شود. در بخش دوم نیز ایده کرونوتوپ خانه که با تکیه بر آراءِ باختین ابداع شده است، در بررسی رمان چراغ ها را من خاموش می کنم اثر زویا پیرزاد به کار بسته خواهد شد. ذیل کرونوتوپ مذکور (به عنوان کرونوتوپ بنیادی داستان)، کرونوتوپ های اتاق پذیرایی و آشپزخانه که در پیوند معناداری با کرونوتوپ خانه اند نیز بررسی خواهند شد. درضمن نشان داده خواهد شد که در طرح داستان و نیز تفسیر آن، کرونوتوپ خانه با کرونوتوپ های مهم آستانه و دیدار برهم کنشی معناساز برقرار می کند؛ هم چنین کرونوتوپ خانه با مهیاساختن فضایی سازگار برای وقوع رویدادها، طرح داستان، برون فکنی ذهنیات و احوال درونی شخصیت ها را آشکار می سازد و این رویدادها به یاری نشانه های زمانی است که امکان و مجال بیان می یابند.
نظریه عمیق گرایی معنایی
حوزه های تخصصی:
مسأله معنا مهم ترین بحث در علوم انسانی، زبان شناسی و معنی شناسی ست. ساختارگراها معنا را برآیندِ گزاره ها و متن می دانند. پساساختارگراها قائل به معنای ثابت برای کلمات نیستند بلکه معتقدند هر «دال» معنا را به تأخیر می اندازد و معنایش را در «دال» های دیگر می یابد بدین ترتیب با به تأخیر افتادن معنا عملاً با «مدلول» خاصی در متن مواجه نیستیم و اصولاً معنا نه درکلمه بلکه برآیندِ ارتباطات است. در پاسخ به اینکه چه چیزی سبب می شود یک واژه یا آوا دارای معنا باشد؛ تاکنون آرای گونه گونی ارائه شده مانند: نظریه ارجاعی معنا، نظریه توصیفی معنا، نظریه کارکردی معنا و... که مورد بررسی قرار خواهند گرفت. یکی از این نگرش ها نظریه معنی شناسی عمیق گراست که معنا را حقیقتی عمیق و بسیط ترین و زایاترین و بنیادی ترین جوهره کلمه می داند. هدف از این نوشتار افزون بر آنالیز نظریات گذشتگان درباره معنا، واکاوی نظریه عمیق گرایی معنایی نسبت به معنای واژه هاست که معنای جاری شده از لوگوس را یک حقیقت عمیق می داند که با حفظ و همراهیِ همواره ساحات محدود ثابت، بی نهایت ساحت متغیر معنایی می پذیرد. این مقاله پژوهشی بر آنست با نقد نظریه های موجود درباره رابطه معنا و پدیدارها و چگونگی شکل گیری معنا و سرچشمه آن، نظریه عمیق گراییِ معنا را ارائه دهد و ثابت کند که این نظریه نخستین سیستم اصالت معنا در زبان شناسی نوین را مطرح کرده است. بی گمان هر یک از نظریه های معنایی درصدد بیان نظام هایی برای تبیین معنا، رابطه معنا و پدیدارها و... هستند. بر همین اساس این امر ما را در جهت درک رابطه بین کلمه و پدیدارها و منبع معنا یاری خواهد کرد.
نقد و آسیب شناسی ضرب المثل «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو» با تاکید بر رویکرد ساخت شکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال دهم مرداد و شهریور ۱۴۰۱ شماره ۴۵
140-107
حوزه های تخصصی:
ضرب المثلها از عناصر فرهنگی غالب در جوامع هستند که علاوهبر اقناع سازی و هدایت ذهنی مخاطبان، میتوانند جریانهای فکری و فرهنگی را تقویت کنند. خصلت کاربردی، همچنین انباشت معنایی و نیز دلالتهای وسیع و فراگیر در ضرب المثلها، موجب میشود تا تأثیرگذاری و نفوذ آنها زیاد باشد و ایستادگی و مقاومت فکری مخاطبان در برابر آنها شکل ضرب المثلی است که میتواند در »خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو«نگیرد. قلمروهای جامعه شناختی، اقتصادی، تاریخی و ... قابل نقد و تفسیر باشد. ساختار تقابلی، زبان موسیقایی و همچنین کنش های پیدا و پنهانی چون شرط، امر، تحذیر، تهدید در ژرف ساخت، باعث تأثیرگذاری و اشتهار این ضرب المثل شده است. پیشفرض مقاله این است که با توجه به رویکرد ساختارشکنی و اصرار این نظریه بر معکوس کردن جفت های متقابل، میتوان به خوانشی متفاوت از این ضرب المثل دست یافت. خوانشی که با جابه جایی اقتدار و مرکزیت ، خلاقیت و استعداد مترتب بر آن را در تقابل با »فردگرایی« قطب های دوگانه ساختاری، برجسته و تمجید میکند. در این مقاله تلاش می شود تا با کاربست نظریه » جمع گرایی « ساخت شکنی و همچنین تحلیل کیفی و آسیب شناختی، به قرائتی دیگرگون و البته امروزیتر از این ضرب المثل دست یافت. ضرورت تغییر در ساخت و بافت این ضرب المثل، نشان دهنده تحرک و پویایی فرهنگی جامعه امروز ماست.
بررسی مقایسه ای عناصر نمایشنامه در آثار نمایشی محمود دولت آبادی و سعدالله ونوس براساس دیدگاه ارسطو (مورد پژوهانه: نمایشنامه تنگنا و نمایشنامه بائع الدبس الفقیر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال دوازدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۶
91 - 111
حوزه های تخصصی:
ازآنجا که ساختار نمایش نامه بر پایه داستان است، هر نمایش نامه بایستی دارای ساختاری معین باشد تا خللی در داستان آن به وجود نیاید؛ بنابراین نمایش نامه ها نیز به مانند داستان ها دارای عناصری ویژه هستند که بررسی و تحلیل آن ها در پژوهش های امروزی، امری مهم تلقی می شود. پژوهش حاضر با روش تحلیلی- توصیفی به بررسی مقایسه ای عناصر نمایش نامه در دو نمایش نامه تنگنا اثر محمود دولت آبادی از نویسندگان بزرگ معاصر ایران و بائع الدبس الفقیر اثر سعدالله ونوس نمایش نامه نویس معاصر سوری، با تکیه بر دیدگاه ارسطو، می پردازد. بر اساس یافته های این پژوهش، هر دو نویسنده، نمایش نامه های خود را برمبنای یک سری اصول و عناصر نگاشته اند. در این میان، همه عناصر ارسطو در دو نمایش نامه وجود دارد مگر ریتم و آواز که جایگاه ویژه ای در نمایش نامه تنگنا ندارد امّا تفاوت هایی در برخی عناصر دیگر به چشم می آید؛ آنگاه که در عنصر شخصیت، تمام شخصیت های نمایش نامه دولت آبادی، فرعی هستند؛ در حالی که نمایش نامه ونوس، دارای شخصیتی محوری است که تمامی شخصیت های فرعی پیرامون وی می گردند و همچنین نوع بیان در دو اثر متفاوت است و اینکه منظره نمایشی نمایش نامه ونوس در چند پرده آمده در حالی که کلّ نمایش نامه دولت آبادی در صحن خانه ای قدیمی به نمایش درآمده است.
تحلیل نشانه - معناشناختی حکایت طوطی و بازرگان از مثنوی معنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نشانه - معناشناسی، روشی نوین در نقد ادبی است که هیچ گاه ادعای جایگزینی، دیگر رویکردهای نقد ادبی را نداشته است، بلکه در پی آن است که پنجره های نوینی را در معنا بگشاید که متفاوت از برداشت های شناختی و سطحی است. این روش، ژرفا و ارتباط کلمات را باهم به چالش می کشاند، و ما را به سوی مفاهیمی تازه و پویا رهنمون می سازد. این پژوهش در صدد است، با روش توصیفی - تحلیلی؛ حکایت (طوطی و بازرگان) یکی از ارزنده ترین حکایت های رمزی و تمثیلی دفتر اول مثنوی را از دریچه نشانه - معناشناختی بررسی نماید، تا براین اساس راهکارهای تبیین معنا و شرایط عبور کنش گر از مرزهای ساختاری محدود و رسیدن به معنای استعلایی و زیبایی شناختی تبیین گردد. طوطی فاعل کنشی - شوشی، در مرتبه ای فراتر از یک مرغ معمولی آن قدر بالا می رود که با فاصله گرفتن از مادیات، به مرغ جان و راهبر مبدل گشته و در راستای وحدت الهی متعالی می گردد و بازرگان فاعل کنشی در مواجه با تنش عاطفی عمیق، دگرگون شده و در گسست با خود در مسیر سعادت گام برمی دارد و به شناخت شهودی می رسد.
بررسی انتقادی تصحیح بحرالمعانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۹۰
105 - 132
حوزه های تخصصی:
کتاب بحرالمعانی مجموعه ای از نامه هایِ عرفانیِ صوفیِ طریقه چِشتیه، سید محمد بن نصیرالدین جعفر مکّی حسینی (732-825 ه .ق.) است که به تصحیح و تحقیق دکتر محمدسرور مولایی از سوی انتشارات فرهنگستان زبان و ادب فارسی (گروه دانشنامه زبان و ادب فارسی در شبه قاره) در سال 1397چاپ و منتشر شده است. این کتاب پس از چاپ سنگی در 1889م. در مرادآباد (ندیمی هرندی، 1387،ج 2: 801)، نخستین چاپ و تصحیح از بحرالمعانی است، لکن آشفتگی ها و نابسامانی هایی به دلیل انباشتِ کلمات و عبارات نادرست و ناخوانا و گاه مبهم در سراسر متن کتاب دیده می شود. این امر، از یک سو به تصحیح کتاب برمی گردد که جا داشت مصحح ضمن مقایسه تطبیقیِ نسخه یا نسخ بحرالمعانی با مآخذ مورد مراجعه مؤلف، بدخوانی های وی یا احیاناً کاتبان را رفع و تصحیح می کرد؛ از سوی دیگر به مؤلف اثر مربوط است که بخش زیادی از کتابش، نقل بدونِ ارجاعِ مطالب آثار عرفانی پیشین است و وی در ذکر این مطالب چندان دقیق نبوده و با حذف و اضافه های نادرست، به انسجام و روانی و یکپارچگیِ متنِ کتاب لطمه زده و درک معنا را در موارد زیادی با ابهام مواجه کرده است. در این نوشتار کوشیده ایم تا مشکلات و مسائلِ چاپ مذکورِ بحرالمعانی را با رویکردی انتقادی بررسی کنیم.
بررسی تأثیر جایزه بوکر بر ترجمه متون روایی عربی در ایران با تکیه بر نظریه میدان پییر بوردیو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرآیند ترجمه یکی از فعال ترین مراحل ساخت و پرداخت کالای فرهنگی است که امروزه فعالانه در شکل دهی ذائقه ادبی مخاطب نقش ایفا می کند. متن ترجمه شده در درجه اول با توجه به موقعیت های فرهنگی به بازار نشر روانه می شود. احتمالاً در برخی عرصه ها، ترجمه با فشاری از رویکردهای همگن گرا به طور کاملاً ضمنی و خزنده مواجه است که با مقیاس ها و معیارهایی، چهارچوب اثر ادبی «مناسب» را تعیین می کنند. نظام های کلان، نهادهای ارزش گذار، پروتکل و جوایز ادبی- فرهنگی، همگی بخش مهمی از بافت فرامتنی و فرآیند گزینش متن و ترجمه آن را تشکیل می دهد. بنابراین، اهمیت دارد که بدانیم چگونه یک ترجمه، می تواند ورود و خروج کالاهای فرهنگی را تنظیم کند. در این میان مراسم اعطای جایزه بوکر رمان عربی، تحت تأثیر نهادهای ارزش گذار است که با معیارهای سنجش مختص به خود، سال هاست بازار نشر رمان عربی را به طور قابل توجهی در کنترل خود گرفته است. همچنین بازار ترجمه متون روایی عربی در ایران نیز تحت تأثیر این روند قرار گرفته است. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی، درصدد تبیین نقش نهادها در دو ساحت گزینش، مصرف و پیامدهای آن در برساخت الگوی مصرف فرهنگی و ذائقه مخاطب در بازار نشر ترجمه با تکیه بر نظریه میدان پییر بوردیو است. از نتایج این پژوهش آن است که الگوی مصرفی متون روایی عربی در ایران با روی کار آمدن جایزه بوکر در جهان عرب، تبدیل به الگوی معنادار و کنش مدار شده است و سرمایه های میدان با تسلط بر عادت واره ها، هنجار ترجمه ای متون روایی عربی در ایران را تحت تأثیر قرار داد؛ به نحوی که نقش مترجم تبدیل به نقشی حقیقتاً فرودستانه شده است، به ویژه آنکه با قدرت گرفتن نهاد حمایتگری (Patronage)، کارآمدی مترجمان نسبت به دوره های پیشین افولی چشم گیر پیدا کرد.
از تخت جمشید تا نقش رستم: نگاهی باستان شناختی به ماهیّت عنصر مکان در داستان «آتش پرست»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۰
198 - 221
حوزه های تخصصی:
آنچه که بر فرآیند خوانش و ارزیابی یک اثر غنای بیشتری می بخشد، بازیابی حضور دیگر متون و بازتولید آن در متن مورد مطالعه است. از دیگر سو، با مفروض دانستن علم باستان شناسی و مصادیق آن در کسوت یک متن، این سؤال مطرح می شود که ادبیات و باستان شناسی، به مثابه دو متن تأثیر گذار و مهم، و در طی مراحل روند رشد طبیعی خود در جامعه ایرانی، چگونه بر هم کنش داشته اند؟ بررسی های ابتدایی نشان می دهد که مسئله مذکور در آثار نویسندگان نام داری همچون صادق هدایت -که خود صاحب مطالعات نسبتاً گسترده ای در حوزه های مختلف جغرافیای تاریخی و اقلیم شناسی شهرهای کهن بوده و رویکردی تاریخ مدار و فضایی باستان گرایانه را در آثار خود دنبال نموده است- بیش از پیش به چشم می خورد. در میان آثار وی نیز، داستان «آتش پرست» با برقراری پیوند میان مکان-روایت خود با یکی از مهم ترین عناصر باستان شناختی ایران، بیش از آثار دیگر وی، زمینه را برای خوانش تطبیقی- بینامتنی اثر فراهم نموده است. از این رو، مطالعه حاضر، با مقایسه دو متن پسین («آتش پرست») و پیشین (سفرنامه اوژن فلاندن) (Eugène Flandin) و با یاری گرفتن از اصول نقد تطبیقی و بینامتنی، چرایی جابه جایی عنصر مکان را در داستان مذکور با تأکید بر واقعیّت های باستان شناختی توضیح داده و فرضیه تعمّدی بودن انتقال آن از تخت جمشید به نقش رستم را اثبات نموده است. همچنین این جابه جایی، سبب جدایی عناصر گفتمان اولیّه از بافت خود و قرار گرفتن در بافت دیگری شده است که به دنبال آن، بستر باستان شناختی غنی تری برای خوانش های فرامتنی اثر مذکور فراهم آمده است.
تحلیل محتوای وصیت نامه های شهدای گیلانی دفاع مقدس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
269 - 294
حوزه های تخصصی:
شهدای دفاع مقدّس نقش مهمی در حفظ مرزهای جغرافیایی و عقیدتی و هویّتی و در نتیجه، تداوم حیات جامعه ایرانی ایفا نمودند؛ بنابراین، مطالعه و بررسی اندیشه ها و آرمان های شهدا می تواند موجب بازتولید عناصر هویّتی و فرهنگی و ارزش های جامعه باشد. وصیّت نامه ها بازتابی است از مجموعه اندیشه ها و باورها و عقاید و مطالبات و آرزوهای شهدا که به عنوان میراث مقدّس مکتوب بر جای مانده و شایسته توجه و مطالعه است. در این مطالعه تلاش شد تا با استفاده از روش تحلیل محتوا ضمن بررسی محتوایی تعداد 97 وصیّت نامه شهید گیلانی دفاع مقدّس، برجسته ترین و مهم ترین مضامین مورد اشاره در وصیّت نامه ها احصا و مورد بررسی قرار گیرد. با تحلیل محتوای وصیّت نامه های شهدای گیلان، 17 مقوله استخراج گردید و این مقوله ها در قالب سه مقوله کلان تعریف گردیدند؛ در مجموع، وصیّت نامه شهدای گیلانی شامل سه دسته مضامین مذهبی و اعتقادی، سیاسی- اقتصادی و اجتماعی- فرهنگی است. در میان مضامین مذهبی و اعتقادی، امام حسین (ع) و مهدویّت و در میان مضامین سیاسی- اقتصادی، امام خمینی (ره) ، ولایت فقیه و مبارزه با ابرقدرت های جهانی و در میان مضامین اجتماعی- فرهنگی، خانواده و وحدت و همگرایی اجتماعی، از جمله پربسامدترین مقوله های مورد اشاره در وصیّت نامه های شهدای گیلانی به شمار می روند.
کارکرد کهن الگوهای خیر و شر در پردازش قهرمانان و ضد قهرمانان قصه های جادویی ترکمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال هجدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۷۶
۵۸-۳۱
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با روش توصیفی و تحلیلی و با اتکا به نظر اسطوره پژوهان ده قصه جادویی مکتوب ترکمن را بررسی کرده است تا بازتاب عناصر اسطوره ای و کهن الگویی را در آن قصه ها بنمایاند. نتیجه اجمالی پژوهش نشان می دهد که نبرد «خیر و شر»، مهمترین عامل اسطوره ای و کهن الگویی قصه های جادویی ترکمن است. پسر و دختر نوجوان خانواده نماینده نیروی خیر هستند که برای نجات یکی از اعضای خانواده یا در جست و جوی امر مطلوب در سفری پر فراز و نشیب با نیروهای شر مقابله می کنند. سفر عنصر غنابخشی است که قهرمان نابالغ را به پختگی می رساند. در بیشتر قصه ها، دیو نماینده نیروی شر و اهریمنی است که در کار قهرمان خلل ایجاد می کند و قهرمان در چند مرحله با او به نبرد می پردازد و سرانجام به پیروزی می رسد. افزون بر دیوها، ضدقهرمانان انسانی مانند نامادری، زن برادر، پیرزن بدجنس به تنهایی یا به عنوان نیروی کمکی نقش نیروهای شر را ایفا می کنند. هر دوی نیروهای خیر و شر در پیشبرد اهداف خود به جادو به عنوان امر فراطبیعی متوسل می شوند.
زندگی نجم الدین کبری در آینه تاریخ(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
یکی از مشکلات اساسی بر سر راه محققان در بررسی زندگی بزرگان عدم نگارش دقیق وقایع و یا سفارشی و درباری بودن آثار تاریخی است. یکی از اندیشمندان بزرگ عرفان که دارای آثار بسیار موجز و عظیمی در تاریخ عرفان است و بیشتر به واسطه شاگردان تاثیر گذار در عرفان که به وی منتسب هستند شناخته شده است احمد بن عمر بن محمد ملقب به نجم الدین کبری پیر ولی تراش با وجود عظمت اندیشه و مقام زندگی شیخ در کتب تاریخ ادبیات هنوز در هاله ای از ابهام است. و آثار تاریخی که از وی نام برده اند اندک و مطالب آنها گاه متضاد است و خالی از اشکال نیست. لذا در این تحقیق که به روش توصیفی-تحلیلی بر اساس منابع کتابخانه ای و اسنادی انجام شده سعی شده زوایایی از زندگی شیخ که بسیار شهرت دارد و شهرت آن مانع از جستار دقیق درباره آن شده باز نموده شود و مطالبی که در کتب تاریخی و تذکره ها دیده می شود بسیار پراکنده است و جامعیت مقاله حاضر را ندارد. نتایج این مقاله دارای مطالبی است که در هیچ کتاب تاریخ ادبیاتی تاکنون ذکر نشده است.
تبلور پسامدرنیستیِ نظریه مرگ مؤلف در رمانِ «نویسنده نمی میرد، ادا درمی آورد»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۳ بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۲
101 - 127
حوزه های تخصصی:
در پیِ نظریّه «مرگ مؤلّف» رولان بارت ( Roland Barthes )، اقتدار مؤلّف در نقد نو، با چالش جدّی و بی سابقه ای روبه رو شد. مرگ مؤلّف تأثیری آشکار در پسامدرنیسم داشته است، به طوری که برخی شگردهای پسامدرنیستی تبلوری از نظریّه مرگ مؤلّف اند که جایگاه مقتدرانه نویسنده را به مخاطره انداخته اند. بارت این دیدگاه سنّتی را که مؤلّف، منشأ متن، منبع معنا و تنها شخص صاحب صلاحیت برای تفسیر است، رد می کند. به باور او، «مرگ مؤلّف» برابر با تولّد خواننده است؛ چرا که معنا نه در مبدأ متن بلکه در مقصد متن است. پس، اگر مبدأ را «مؤلّف» و مقصد را «خواننده» بدانیم، معنا در مقصد شکل می گیرد و پدیدآورنده اثر، دیگر مرکز توجه و تأثیرگذار نیست و این، خود اثر است که در هربار خوانده یا دیده شدن از سوی مخاطب، تولید معنا می کند. در این مقاله، رمان «نویسنده نمی میرد؛ ادا درمی آورد» نوشته «حسن فرهنگی» بر اساس نظریّه «مرگ مؤلّف» بررسی شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که مؤلّف در این رمان پست مدرن، از شگرد هایی مانند قدرت اختیار و انتخاب دادن به خواننده (خواننده محوری)، اعتراض شخصیت به روند داستان و دخالت در نگارش آن، جدال شخصیت داستان با نویسنده و نافرمانی، تأکید بر داستان بودگی و عمل نوشتن، بینامتنیّت، و درآمیختن زندگی واقعی نویسنده با زندگی داستانی شخصیت ها استفاده کرده است. این شگردها از مؤلّف محوریِ متن، می کاهند و نقش خواننده را برجسته می کنند و رمان را به رمانی پست مدرن و مبتنی بر نظریّه مرگ مؤلّف بدل می سازند.
تحلیل تکنیک های ادبی و زبانی نیما در پرورش مفهوم اندوه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۳ بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۲
169 - 203
حوزه های تخصصی:
نیما یوشیج شاعری است دردمند و دردآشنا که علاوه بر رنج و اندوه فردی و درونی، از دردهای جامعه نیز آگاه بوده است و آنها را در شعر خود، بازتاب می دهد. از سویی دیگر، در فضای شعر، بر زبان، ابزارها و تکنیک های شاعرانه نیز تسلّط دارد. پژوهش حاضر با روشی تحلیلی-توصیفی به دنبال پاسخ به این پرسش است که نیما از کدام تکنیک ها و تمهیدات زبانی و ادبی برای انتقال اندوه و تأثیرگذاری بر مخاطب شعر خود، استفاده کرده است. این بررسی نشان می دهد که نیما توانسته است با کاربست ابزارهای ادبی و زبانی، زمینه انتقال رنج ها و تجربیات تلخ فردی، اجتماعی و فکری خود و جامعه اش را فراهم کند. او از منظر ادبی، تشبیهات، استعارات و به طور کلّی نظام ایماژی شعر خود را بیشتر بر تصاویر تیره و تلخ بنا نهاده است؛ چنانکه اجزای صور خیال در شعر او عموماً اندوه زده هستند. نیما علاوه بر بُعد ادبی و ساختن تصاویر تلخ و اندوه زده، با استفاده از برخی بازی های زبانی و زمینه سازی در بستر موسیقیایی سروده های خود، خواننده را به سمت فضایی اندوهناک سوق می دهد. شیوه بدیعی «تکرار» و گونه های آن، به کارگیری اوزان سنگین و آرام، استفاده از مصوّت های بلند و بهره گیری آگاهانه از ترکیبات و واژگان اندوه زا، از تکنیک های زبانی نیما در جهت ارائه و تجسّم مفهوم اندوه است.
وظائف السّرد البولیفونی فی روایه "الحرب فی برّ مصر" لیوسف القَعید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دوازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۵
67-89
حوزه های تخصصی:
إنَّ السرد البولیفونی هو نسق سردی حدیث قد اهتمّ به بعضُ الروائیین منذ فتره ما بعد الحداثه فی أواخر السبعینیات إلی العقود الراهنه. فی هذا النهج یستخدم الروائی عده رواه للتعبیر عن القصه وما فیها من قیم فنیّه وجمالیات ویتجنّب استخدام راوٍ واحد. تحظی دراسه هذا النهج بأهمیهٍ بالغهٍ لأجل التعرّف على الروایات المصممه على غرار الأسالیب الملائمه لعصر الدیمقراطیه والحضاره؛ وهی التی تم استخدامها تزامناً مع تطوّر المجتمعات وتحوّلها الاجتماعی والسیاسی لنقل وظائف فعاله للقارئ. قد قام یوسف القعید (1944)، الروائی المصری المرموق بتوظیف هذه الطریقه فی عدد من روایاته تلبیه لحاجاته الإبداعیه. یهدف هذا المقال مستخدماً المنهج الوصفی- التحلیلی إلی دراسه وظائف السرد البولیفونی فی روایه "الحرب فی برّ مصر" لیوسف القعید. توصلت الدراسه إلی أنّه تمّ استخدام هذا الأسلوب فی الروایه للحثّ علی ثلاث وظائف أساسیه، وهی الصراع الدرامی والموضوعی، والشمولیه والإفصاح، وخلق المساواه وإقامه حوار متکافئ بین الشخصیات الروائیه، واختار القعید هذا النهج السردی فی حبکه القصه نظراً للإشکالیه العالقه فی المجتمع المصری التقلیدی معتزما رفض الاستبدادیه فی عرض الرُؤی بحیث تکون جمیع الشخصیات حاضرهً بالتساوی فی مضمار السرد، ومن ناحیه أخرى لیتمکّن القارئ من الوعی والوقوف علی أزمه الدیمقراطیه فی المجتمع العربی بشکل ملحوظ وواقعی.
تحلیل گفتمان لیبرالیستی شعر «به علی گفت مادرش روزی» از فروغ فرخزاد بر پایه نظریه گفتمان لاکلا و موفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
لیبرالیسم که غالباً از آن به عنوان ایدئولوژی دوره های مدرن یاد شده است از جمله مفاهیمی است که از عصر مشروطه تا به حال بر تحولات اجتماعی و سیاسی کشور ایران تأثیر داشته و شاهد ظهور گسترده آن در ادبیات نیز هستیم. سخن کاوی یا تحلیل گفتمان هم نوعی مطالعه میان رشته ای است که به تجزیه و تحلیل کلام می پردازد و منجر به خوانش عمیق آثار ادبی می شود. این پژوهش بر مبنای نظریه تحلیل گفتمان لاکلا و موفه سعی بر این دارد تا مفصل بندی مفاهیم لیبرالیستی را برای هویت بخشیدن به آن در دوره معاصر بر اساس شعر «به علی مادرش گفت روزی» از فروغ فرخزاد، نشان دهد. بر اساس این نظریه هدف اصلی گفتمان لیبرالیستی، رقابت با گفتمان حاکم برای تثبیت آزادی و استقلال به عنوان دال مرکزی این گفتمان می باشد و همچنین با مفصل بندی مدلول های شناور سنت شکنی و مبارزه برای آزادی به دنبال هویت بخشی خود است. این گفتمان با اسطوره سازی انسان مبارز که همان ماهی و علی که به عنوان کودک درون فروغ فرخزاد می باشد سوژه سیاسی خود را یافته و هژمونی گفتمان حاکم را به چالش می کشد تا بتواند نظم خود را در جامعه حاکم سازد. روش این پژوهش توصیفی-تحلیلی است و داده های پژوهش با استفاده از شیوه تحلیل محتوا و شیوه کتابخانه ای و سندکاوی بررسی شده است.
ساختار و شگردهای روایی رمان «پاییز فصل آخر سال است»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمان «پاییز فصل آخر سال است» نوشته نسیم مرعشی، روایت هایی است از زندگی سه دختر. ساختار روایت رمان را تحلیل کرده ایم. رمان شامل دو بخش با عنوان های «تابستان» و «پاییز» است که هر کدام از این دو بخش نیز دارای سه فصل است که هر فصل از نگاه یکی از سه شخصیت اصلی روایت می شود. طرح اصلی رمان، مبتنی بر روایت تناوبی هر یک از این سه شخصیت است که با دیگری نیز پیوند دارد. روایت غالب هر کدام اما مبتنی بر وضعیت خاص خود آنان است. هر سه زن دو گونه روایت دارند. نحوه روایت آنان نیز یکسان است؛ از شیوه تناوبی استفاده می کنند. درونمایه و اندیشه اصلی رمان، بیان «نسبیّت» است. شیوه روایت، دوگانگی و تضادهای رمان، نام گذاری کتاب و شخصیت ها و شیوه بخش بندی رمان را براساس نسبیت تحلیل کرده ایم. براساس دانش ساختاری به تناسب شیوه و شگردهای مختلف نویسنده متناسب با اندیشه و درون مایه رمان پرداخته ایم. وجود و حضور مرد برای هر سه زن اهمیت دارد اما نوع و میزان این اهمیت در هر مورد متفاوت است. روایت چندمحور رمان می خواهد درد مشترک نسل جوان بخصوص جوانان دهه شصت را در مناطق و موقعیت های مختلف بازنمایی کند. داده های پژوهش به شیوه کتابخانه ای گرد آمده و با روش توصیفی- تحلیلی پردازش شده است.
بررسی و تحلیل ساختار زبانی و رده بندی قصاید کوتاه خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۱ شماره ۹۴
171 - 196
حوزه های تخصصی:
ازآنجایی که در قرن ششم برخی از مضامین شعری در حال گسترش است، در دیوان شاعرانی چون سنایی و خاقانی مشکل رده بندی اشعار در حوزه مضمون و قالب به وجود آمده است. در پژوهش حاضر با در نظر گرفتن ویژگی های زبانی قصاید کوتاه به بررسی و رده بندی قصاید کوتاه خاقانی پرداخته ایم. با توجه به ساختار زبانی این اشعار، برخی از قصاید کوتاه خاقانی در بخش غزلیات و برخی از غزلیات در بخش قصاید کوتاه جای گرفته است. قصاید کوتاه خاقانی را می توان به 7 گروه دسته بندی کرد: 1. مدحی، 2. تغزلاتِ نا تمام، 3. رثایی، 4. هجایی، 5. حکمی، 6. شکوایی، 7. قلندرانه ها. خاقانی از شاعرانی است که صدای «مدح» را، پس از سنایی، در غزل افزوده است و نخستین شاعری است که در قالب غزل «مرثیه» گفته است؛ همین امر و چندین عامل دیگر سبب محوشدن مرز میان قصاید کوتاه و غزلیات وی شده و رده بندی اشعار او را دشوار ساخته است.