فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۷۰ مورد.
نسبیت زبانی و درک رنگ آسمان در شعر فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در ادبیات کلاسیک فارسی، بارها به رنگ سبز آسمان اشاره شده است، در حالی که بیشتر فارسی زبانان امروز آسمان را آبی رنگ می دانند. پژوهشگران مختلف تلاش کرده اند با پرداختن به جایگاه رنگ سبز در باورهای اساطیری، نجومی و مذهبی ایرانیان، وفاداری شاعران به سنت های ادبی و بیان شاعرانه و مبتنی بر مجاز، توضیحی برای این مسئله به دست دهند، اما از این واقعیت غفلت کرده اند که تداخل رنگ های سبز و آبی نه تنها منحصر به متون ادبی نیست و هنوز هم در مناطقی از کشور دیده می شود؛ بلکه پدیده ای جهانی است و در فرهنگ ها و زبان های نقاط مختلف جهان نیز مصادیق متعددی دارد. این مقاله پس از مرور رنگ های نسبت داده شده به آسمان در ادبیات فارسی، با اشاره به فرضیه نسبیت زبانی و آزمایش های انجام شده درباره تاثیر زبان بر ادراک رنگ ها، به این نتیجه می رسد که فارسی زبانان در غیاب رنگ واژه مستقلی که بر تمام زیرمجموعه های رنگ آبی دلالت کند، این رنگ ها و از جمله رنگ آسمان را از خانواده رنگ سبز به شمار می آورده اند. به نظر می رسد کاربرد رنگ سبز برای آسمان تنها جنبه نام گذاری نداشته و قدما تحت تأثیر نسبیت زبانی، از نظر ادراکی نیز رنگ آسمان را شبیه یا نزدیک به رنگ سبز می دیده اند.
«درم ربایی تیغ» در بیتی از بوحنیفة اسکافی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در «تاریخ بیهقی» به اشعار فراوانی استشهاد شده است. از مجموع 459 بیت که در این کتاب نقل شده، 249 بیت (چهار قصیدة کامل) از بوحنیفة اسکافی است که سخت مورد توجّه بیهقی بوده است. از این چهار قصیده، دو قصیده به سفارش بیهقی سروده شده که بعضی از ابیات آنها اندکی تصنّعی می نماید. در یکی از این قصاید، اسکافی سفارشی که مربوط به درگذشت محمود غزنوی و پادشاهی کوتاه مدّت امیرمحمّد و سلطنت امیرمسعود است، در وصف شمشیر ممدوح می گوید: «درم رباید تیغ تو زانش در سَرِ خصم * کنی به زندان وَز مغز او دهیش زوار». بعضی از شارحان تاریخ بیهقی، این بیت را مبهم دانسته اند و معنی نکرده اند و برخی فقط کلمة «زوار» را به اشتباه معنی کرده اند. در این مقاله، پس از تحلیل واژه های «درم» و «زوار» و ترکیب های «درم ربودن» و «درم ربودن تیغ» معنی تازه ای از بیت ارائه شده است که ابهام بیت را برطرف می کند. این مضمون به شیوه های مختلف در شعر دیگر شاعران نیز آمده است.
خوانش و معنی یک بیت از رودکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقدی بر شرح دیوان ناصر خسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شرح و تفسیر متون ادبی یکی از کارهای دشواری است که هر ادبیات شناسی توان و همت وارد شدن به آن را ندارد. برای شرح یک دیوان لازم است به مجموعه ای از اطلاعات و آگاهی ها تسلط داشت تا آن گونه که لازم است، به شرح و تفسیر و تبیین آن اشعار پرداخت. دیوان ناصرخسرو یکی از دیوان هایی است که تعداد اندکی از محققان به شرح آن پرداخته اند. یکی از شروحی که بر این دیوان نگاشته شده است، شرحی است که آقایان محمد حسین محمدی و محمد رضا برزگر خالقی منتشر کرده اند. چاپ سوّم جلد اوّل این شرح در تابستان 1391 به وسیله انتشارات زوّار منتشر شده است. در بین شروحی که بر دیوان ناصرخسرو نوشته شده، این کتاب شرحی خوب است؛ امّا در کنار فواید و ارزش های این کتاب، لغزش های فراوانی از جمله بی توجهی به اشارات قرآنی، سکوت در برابر ابیات دشوار، برداشت های نادرست از برخی ابیات، اشتباهات تایپی فراوان نیز به آن راه یافته که در این مقاله می کوشیم به برخی از آنها اشاره کنیم.
آینه؛ جنگ ابزاری ناشناخته در آوردگاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان ابزارهای نبرد، که از روزگاران دیرین در آثار پارسی بر جای مانده است، آینه از جمله ابزاری است که پژوهشگران کم تر بدان توجه کرده اند و در فرهنگ ها نیز اطلاع چندان کاملی درباره آن نیامده است. در این پژوهش سعی کرده ایم تعاریف، کاربرد، و سابقه استفاده از آینه را، با توجه به مآخذ متعدد، بیان کنیم و در پایان نشان دهیم که بی توجهی به این کاربرد از آینه چگونه برخی از شارحان متون را دچار اشتباه کرده است. پس از بررسی متون، مشخص شد که تقریباً، از سده چهارم تا سیزدهم هجری، آینه در آوردگاه ابزاری بوده که بر پیشانی فیل و اسب بسته می شده برای بازتاباندن نور در دیدگان هماورد. علاوه بر آن، یکی از انواع طبل ها و زنگ های جنگی بوده که بر پشت فیل گذاشته یا از گردن آن آویخته می شد. گاه نیز نوعی زره بر تن جنگ جویان بود؛ هم برای محافظت بیش تر و هم برای بازتاباندن نور در دیدگان مبارز.
بررسی چند سکّه در دیوان خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دشواری ها و ابهامات دیوان خاقانی بیش از آن که نتیجه شگردهای ادبی و هنرهای زبانی شاعر باشد، نتیجه پشتوانه فرهنگی و آگاهی های گوناگون و گسترده اوست. پشتوانه ای فرهنگی که چونان ماده خامی، شاعر را در آفرینش مضامین، تصاویر و تعابیر بدیع و نوآیین یاریگر بوده است. وسعت این آگاهی ها سبب شده است تا شاعر در آفرینش های هنری خود، گرفتار تکرار نشود و سخنش از تنوع مضمونی و تصویری برجسته ای برخوردار باشد. با وجود توان ادبیّات و متون ادبی در تبیین وجوه مختلف زندگی و تمدن پیشینیان، بهره گیری از سکّه ها در ادب پارسی مورد توجه خاصی قرار نگرفته است. این جستار، تلاشی برای گزارش گوشه ای از دشواری ها و رفع پاره ای از ابهامات دیوان خاقانی است. سعی بر آن بوده است تا با تأمل پرسش گرایانه در ابیات و با جستجو در منابع و مأخذ اصیل و معتبر، تحلیلی قابل توجه از پشتوانه فرهنگی خاقانی در باب سکّه های یاد شده در دیوان وی به دست داده شود.
منهج تعامل شراح المعلقات مع الشواهد فی شروحهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظر به نقش شاهد در دانش های زبانی و ادبی و نیز اهمیت معلقات در ادبیات عربی و جایگاه شروح این چکامه های ارزشمند مقاله حاضر روش شارحان معلقات در استعمال شواهد مختلف قرآنی، حدیثی، شعر و مثل را با روش توصیفی تحلیلی بررسیده است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که شارحان توجه شایانی به شاهد داشته و این شواهد کاربردهای مختلفی چون شرح واژگان مشکل، تأکید معنی، توضیح مسئله ای نحوی یا صرفی، بیان نکته ای بلاغی، یا اشاره به قضایای آوایی و عروضی داشته اند.
منهج ابن الأنباری فی شرح ألفاظ المعلقات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظراً للمکانه المرموقه للمعلقات فی الأدب العربی، فضلاً عن استشهاد اللغویین والنحویین والمفسرین بأبیاتها فی العلوم المختلفه اللغویه، وخاصه النحویه والتفسیریه، واحتوائها علی کثیر من الألفاظ الجاهلیه وغریبها، اهتم بها کثیر من الشراح، ومنهم ابن الأنباری فی شرحه «شرح القصائد السبع الطوال الجاهلیات». وانسیاقا من هذا یقوم هذا البحث علی محاوله استخلاص المنهج الذی تمیّز به ابن الأنباری فی کتابه ذاک فی شرح ألفاظ المعلقات مستخدماً المنهج التوصیفی- التحلیلی. وقد اتّضح من البحث أن ابن الأنباری اهتمّ بألفاظ المعلقات وخاصه غریبها کما أنه لم یأل جهداً فی بیان القضایا الصوتیه والصرفیه. ومن هذا المنطلق سیحصل قارئ هذا الشرح علی کثیر من معانی الألفاظ الغریبه وشرحها، ومرادفاتها، وقضایا خاصه بها من جوانب مختلفه صرفیه وصوتیه. إنّ إکثار ابن الأنباری فی شرحه للألفاظ من ذکر الشواهد یدل علی علمه الغزیر واطلاعه الواسع علی اللغه والنحو. وإنّ من أهمّ القضایا الصوتیه والصرفیه التی ذکرها فی شرحه هی: الإشاره إلی تذکیر لفظهٍ ما أو تأنیثها، وبیان معنی الکلمات وتوضیحه من خلال تصریف الألفاظ المذکوره، والإشاره إلی إطاله الحرکات والإبدال والإدغام والإعلال، وتوضیح دلاله المشتقات، وتخفیف اللفظ، وبیان ما فی اللفظه من المدّ والقصر وکیفیه کتابتها.
شادی آبادی و شرح او بر دیوان انوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«هنر بیان رندانه حافظ» (ابهام آفرینی در مقصود از «آن گناه» در بیتی از حافظ)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هنر بیان رندانه ی حافظ شعر او را تأویل پذیرساخته است. یکی از شگردهای خواجه پنهان سازی معانی متعدد در پس باورهای رایج و مسلم خواننده است. در این نوشته، با تکیه بر بیت زیر برای اثبات این فرض تلاش شده است اگر شراب خوری جرعه ای فشان بر خاک از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک (حافظ، 1372: 231) هم نشینی واژه های «شراب» و «گناه»، بسرعت ذهن خواننده را به گناه شرابخواری متمایل می کند. اما به نظر می رسد ابهام آفرینی خواجه در مقصود از «آن گناه» و امکان ارجاع «آن گناه» به گناهی غیر از شرابخواری، موجب شده است که بیت متضمن دو معنی دیگر نیز باشد. همه ی شارحان مقصود از «آن گناه» را گناه شرابخواری دانسته اند. اما اگر مقصود از «آن گناه» را نه «شراب خواری» بلکه «شراب ریزی» بدانیم، مفهوم تازه ای از بیت دریافت خواهد شد. بر این اساس می توان گفت شراب عنصر عزیزی است که هدر دادن یک قطره از آن هم گناهی بزرگ به حساب می آید، لیکن چون در سنت جرعه ریزی، از آن گناه (یعنی ریختن یک قطره شراب بر خاک) نفعی به اموات می رسد، از گناه شراب ریزی - نه شراب خواری- باکی نیست. معنای سوم، مبتنی بر رمزگشایی از واژگان بیت بر اساس سابقه ی رمزی آن ها در متون عرفانی متقدم است. با رمزگشایی واژه های «شراب»، «ساقی»، «جرعه» و«خاک» می توان بیت را بیان نمادین واقعه ی افاضه ی روح به خاک آدم (ع) یا اعطای عشق به او از جانب ساقی ازل و ماجرای اعتراض فرشتگان به آفرینش و گناه آدم (ع) دانست. در این معنی مقصود از «آن گناه»، گناه آدم (ع) خواهد بود. فرض این مقاله آن است که حافظ همزمان هر سه معنی را در نظر داشته است.
کنگ دز هوخت و کلنگ دس حت (تحقیقی دربارة نام ایوان ضحاک در شاهنامه و سنی ملوک الارض و الانبیاء)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نام ایوان ضحّاک در شاهنامة فردوسی به صورت «کنگ دز هوخت» آمده است. برخی از محققان، جزء «هوخت» در ترکیب را با واژة hūxt در پهلوی تطبیق داده و آن را «کنگ دز پاک» معنی کرده اند. این تعبیر صائب به نظر نمی رسد؛ چه قراینی در دست است که نشان می دهد لفظ «هوخت» در این ترکیب ربطی به واژة hūxt در پهلوی ندارد. گذشته از این، واژة hūxt در متون پهلوی به معنی «پاک» استعمال نشده است. نام ایوان ضحّاک، علاوه بر شاهنامة فردوسی، در گزارشی از حمزة اصفهانی به صورت «کلنگ دیس» و «دمن حت»، در مجمل التواریخ و القصص به صورت های «کنگ دژ هوخت»، «کلنگ دیس» و «دس حت» و جزء اوّل آن در تاریخ الامم به صورت «زرنج» ضبط شده -است. بر اساس شواهد و قراینی که در مقالة حاضر گزارش شده اند، می توان یقین داشت که همة این گونه ها، تعبیر نادرستی از Kurind dušīd/ dužīd در خداینامة پهلوی هستند؛ خود گونة اخیر نیز قطعاً مأخوذ از اصل Kuuiriṇta dužīta (تحت اللفظ: «کُریْنْد صعب العبور» یا «کُریْنْد دست نایافتنی») نام جایگاهی در اوستا است
معنا و مفهوم «پر کرگس» در بیتی از شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این جستار به شرح و تفسیر مصرعی از داستان رستم و سهراب شاهنامة فردوسی «شما را زمین، پرّ کرگس مرا» می پردازد. اختلاف نظر شارحان و گزارندگان شاهنامه دربارة معنی و مفهوم این مصراع نگارندگان را به جستجو در چرایی این اختلاف ها، شواهد معانی ارائه شده و مفهوم نهایی بیت واداشت. فرضیّة پژوهش حاضر این است که کاربرد کم تعبیر «پر کرگس مرا» در متون ادبی فارسی، ابهام در معنای بیت را دامن زده، شارحان و مترجمان را به گزارش کلّی بیت واداشته است. نگارندگان با بهره گیری از روش قیاسی و بررسی درزمانی، شواهدی از کاربرد تعبیر «پر کرگس» به دست آورده اند و معنای جدیدی را پیشنهاد می کنند. حاصل پژوهش بیانگر آن است که در این مصراع، تعبیر «پر کرگس» از سویی القاگر مفهوم خُردی، تقلیل و ناچیزی است در برابر زمین و هر آنچه در آن است و از سوی دیگر، تعبیر «به عاریت گرفتن پر کرگس» برای بیان شتابزدگی و عجله و سرعت به کار رفته است.
اقتراح بیتی از دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از پر بسامدترین موضوعات مطرح در دیوان حافظ، تقابل برخی عناوین و اصطلاحات و شخصیت ها است که حافظ به روش های گوناگون با آن ها مضمون آفرینی می کند. او در این مسیر، از تأمّل برانگیزترین بازی، یعنی شطرنج نیز برای تبیین چنین تقابل هایی، بهره می برد. یکی از ابیات درخور تأمل از این دست، بیتِ «تا چه ب ازی رخ نم اید بیدقی خواهیم راند / عرصة شطرنج رندان را مجال شاه نیست»، است.
با نگاهی مختصر به شرح های دیوان حافظ روشن می شود که «هر کسی از ظن خود» دربارة این بیت بحث برانگیز اظهار نظر کرده است و اغلب حافظ پژوهان، بیت را از منظر بازی شطرنج و موقعیت مهره های آن مورد مداقّه قرار نداده اند. این مقاله نخست، در پی اثبات این موضوع است که اراده ذهنی خواجه از ایراد «رخ» و «بیدق» با توجه به ایهام تناسب و استخدام در واژة «شاه»، همان «زاهد» و «سالک» است. در مرحله بعد نیز بررسی شرح های معتبر دربارة بیت مطمح نظر خواهد بود.