این مقاله گزارشی مردمنگارانه از نقاشیها و مجسمههای سالوادور دالی در گالری کانتی هال لندن است. نویسنده در ابتدا در باب علل و دلایل نوشتن مقاله و ضرورت پرداختن به دالی و فواید این کار برای انسان ایرانی بحث میکند و سپس نکاتی دربارة دالی و ویژگیهای شخصیتی او مطرح میسازد. از آنجا که دالی جزو هنرمندان سوررئالیست است، بخشی از مقاله به معرفی اجمالی سوررئالیسم اختصاص دارد. ادامة مقاله تا پایان آن تحلیل و تفسیری از آثار دالی در قالب گفتگویی خیالی با اوست.
کمال الدین بهزاد، نگارگر مکتب هرات در دورة تیموری و اوایل صفوی، از برجسته ترین نگارگران ایرانی است. صاحب نظران و شرق شناسان او را پیرو مکاتب طبیعت گرایی (ناتورالیسم) یا واقع گرایی (رئالیسم) معرفی کرده و با همین دیدگاه، آثار او را بررسی کرده اند. اما سؤال این ا ست که آیا به راستی کمال الدین بهزاد هنرمندی واقع گرا یا طبیعت گرا بوده است؟ برای پاسخ به این سؤال، از روشهای نقد مدرن استفاده و، با دو نظریة «حضور مؤلف» و «مرگ مؤلف»، آثار این هنرمند بزرگ بررسی شده که حاصل هر دو یک پاسخ بوده است: کمال الدین بهزاد هنرمندی است آرمان گرا و وفادار به آرمانهای عرفانی و آرمانهای بصری سنتی نگارگری ایرانی.
این مقاله کندوکاوی است برای یافتن و باز نمودن جنبه های گوناگون نظام آموزشی استاد_شاگردی در نقاشی دوره قاجار و تبدیل آن به نظام آموزشی آکادمیک یا مدرسه ای و همگانی شدن این نظام. فرضیه اصلی این مقاله هم بر این محور استوار است که تبدیل این دو نظام به یکدیگر و جایگزینی دومی به جای اولی، بر اثر فراهم آمدن اسباب و امکاناتی میسر شد که از ارتباط ایران با غرب فراز آمد و در حقیقت این تحول بازتابی سرراست از تعامل هنری بین ایران و اروپا بود و گرچه این تعامل از روزگار صفویان پدیدار شد ولی در دوره قاجار از همه جهت نفوذ و تاثیری چشمگیر بر جای گذارد. گفتنی است که این تبدیل و تبدل با حمایت دربار صورت گرفت و در حقیقت تحولی از فراز بود نه از فرود؛ ولی عوامل «فرود» و فرودست جامعه بیشترین بهره را از آن گرفت.