در این مقاله، نگاره سماع درویشان، اثر کمال الدین بهزاد (متعلق به سال 895 ق) بر اساس مفاهیم عرفان و تصوف تحلیل شده است. با توجه به تعلق نگاره به دوره تیموریان، در ابتدا، وضع تصوف در این دوره بررسی می شود. مؤلف سپس فرقه نقشبندیه را، که بهزاد عضو آن بوده است، معرفی می کند و با توجه به زمان ترسیم نگاره و سن مشایخ تصویرشده در آن، نتیجه می گیرد که بهزاد اجتماعی خیالی از مشایخ صوفیه نقشبندبه را به تصویر کشیده است. به نظر مؤلف، چهار نفر از شش نفری که در بالای تصویر ایستاده اند عبیدالله احرار و جامی و امیرعلی شیر نوایی و بهزادند و محل سماع درویشان باغ مدرسه و خانقاه اخلاصیه در محله جوی انجیل یا سر پل انجیل در هرات است. در ادامه مقاله، معنای سماع و مراتب آن در تصوف بررسی شده است و، با تقسیم نگاره به چهار بخش افقی، ربط هر بخش با مراتب تصوف و سماع تشریح شده است. از تقسیم عمودی نگاره نیز اعدادی به دست می آید که مؤلف به معانی آنها در تصوف پرداخته است. لباس صوفیان و انواع و رنگهای آن نیز در تصوف حاوی معانی و مفاهیمی است که در تحلیل نگاره سماع درویشان بدانها اشاره شده است.
یکی از عناصر زیبایی شناسی در آثار نگارگری ایران، علاوه بر ترکیبات حیرت انگیز و مسحورکننده رنگ و تقسیمات هندسی مکان و اشکال، نور است. همان طور که در صور نگارین نقاشی ایرانی مشاهده می شود، سطوح دو بعدی رنگین فاقد سایه و سایه روشن، حاکی از تصویر فاقد منبع نور واحد است. عدم حضور سایه در این آثار نشان می دهد که نوری فراگیر و بسیط سراسر تصویر را فرا گرفته است. تصویر، جهانی مملو از نور را افتتاح کرده است. دیدگاه نگارگر ایرانی همواره از نظریه غلبه نور بر تاریکی و ظلمت، تبعیت می کند. در نگارگری ایرانی- اسلامی، این منظر معطوف به کلام الهی است که در سوره نور فرموده است : الله نور السموات و الارض. با بررسی پیشینه رویکرد ایرانیان قدیم به نور، پیوستگی زنجیرواری بین اندیشه های نگارگر مسلمان ایرانی با تفکرات و آیین های دینی قبل از اسلام همچون حکمت مزدایی (حکمت فهلوی) و اندیشه های مانی پیامبر، مشاهده می شود. تداوم این نگرش را در فلسفه و تفکر دوران اسلامی نیز می توان مشاهده کرد.
ارامنه به عنوان یکی از گروههایی که در دوره شاه عباس اول صفوی به اصفهان مهاجرت داده شدهاند برای فراهم آوردن زندگی مادی و معنوی خود در پایتخت صفویان نیاز به مبانی فرهنگی خاص خود داشتند، در این راستا نیاز به مراکز عبادی، آنها را بر آن داشت تا با کسب اجازه از دربار صفوی نسبت به ساخت کلیسا اقدام نمایند.کلیساهای بیت لحم و وانک از کلیساهای معروف در جلفای اصفهان می باشند که از نظر نقاشی های داخل بنا از ارزش و اعتبار زیادی برخوردارند. گنبد کلیسای بیت لحم از داخل نمازخانه با نقاشیهای زیبایی آذین یافته است و سقف آن با گل و بوتههای زیادی رنگ آمیزی شده است. محراب آن نسبتاٌ وسیع است و دور تا دور داخل بنا 70 تصویر وجود دارد. درکلیسای وانک نیز که حدود 25 سال بعد از بیت لحم ساخته شده بیش از 100 تصویر وجود دارد که همه توسط هنرمندان ارمنی اجرا شده اند. این نقاشان عبارت بودند از میناس ماردیروس (که در اجرای نقاشیهای هر دو کلیسا سهم داشته است)، هوانس مرکوز (نقاش زندگی گریگور مقدس در کلیسای وانک)، کشیش استپانوس و آستوازادور (که نقاشیهای تزئینی گل و بوته های کلیسای بیت لحم را به عهده داشته است). همانگونه که گفته شد نقاشان متفاوت بوده اند و به همین دلیل با آثار متنوعی از نظر اجرا و نحوه ی کار روبرو هستیم.کلیسای بیت لحم در سال 1627 میلادی (1006 شمسی) توسط شخصی ثروتمند به نام خواجه پطروس ساخته شد (هم اکنون به همراه فرزند و نوه اش در سمت غربی محوطه کلیسا مدفون است) و کلیسای فعلی وانک در سال 1655 (1034 شمسی) بر روی ویرانه های کلیسای قدیمی وانک ( متعلق به سال 1605 میلادی / 983 شمسی) بنا شده است.در این تحقیق سعی شده است با استفاده از دادههای تاریخی، اسناد، عکسها و تصاویر به معرفی کامل این دو بنا و نقاشیهای موجود در آنها پرداخته شود.در روش و اساس کار، ضمن استفاده از اسناد و مدارک آرشیوی و کتب تاریخ مربوط به این دوره از مصاحبه با اساتید مرمت گر(استاد ستراک نازاریان) و تاریخ نگار ( استاد لئون میناسیان) ارامنه نیز سود برده ایم، و برای اثبات فرضیات از روش تحلیل محتوایی استفاده می شود.
اسلوب سیاه قلم از شیوه های هنری نگارگری ایران است که از همان ابتدای رواج نگارگری شماری از نقاشان با این اسلوب شروع به کار کردند و آثاری پدید آوردند که امروزه جزو بازمانده های هنر نگارگری ایران به شمار می رود . از نقاشانی که با این شیوه کار می کرده? طوریکه به سیاه قلم هم شهرت یافته? استاد محمد سیاه قلم? نگارگر مرحله نخستین مکتب هرات است . آثار متعددی از این نقاش به جای مانده و تفسیر ها و توجیه های گوناگونی را در بین هنر پژوهان جهان برانگیخته است. از اینها گذشته? می توان منشاء نقاشی سیاه قلم را در کارگاه هنری آل جلایر یا مکتب تبریز – بغداد سده هشتم هجری جستجو کرد. در دیوان اشعار سلطان احمد جلایر که در سال 798 ه . به وسیله میر علی تبریزی - واضع خط نستعلیق – کتابت شده? هفت تشعیر وجود دارد که با شیوه سیاه قلم کار شده است. این طراحی ها را به استاد عبدالحی? نقاش دربار آل جلایر? نسبت داده اند. نگارنده در این مقاله پس از ارائه تعاریف این اسلوب به سیر تاریخی و تکوینی این شیوه در نگارگری ایران پرداخته و آن را از سده هفتم تا سده دهم هجری که جای خود را به شیوه آب و رنگ کاری می سپارد? باز کاویده است. در این بازکاوی بعضی از آثار نقاشان ادوار مختلف بررسی و ارزیابی شده است.