فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۰۱ تا ۳۲۰ مورد از کل ۶۸۴ مورد.
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۳ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
65 - 81
حوزه های تخصصی:
بیان مسأله: محلات شهری سابقه ای به قدمت شهرنشینی دارند و در گذر زمان دچار تغییرات گسترده ای شده اند و در اثنای این تغییرات، تعلق مکانی که یکی از پایه های ارتباطی شهروندان و محیط زندگی است، رو به افول نهاده است. استعاره محله و تغییرات آن در انطباق با دوران معاصر، مسئله ای است که باید مورد توجه برنامه ریزان، طراحان شهری و معماران قرار گیرد.هدف: هدف از این پژوهش، دستیابی به آینده های بدیل بر مبنای استعاره های بدیل از محله در ارتباط با حس تعلق و شناسایی سناریوهای محتمل محله در آینده، به منظور حفظ ارزش های فرهنگی، اجتماعی، کالبدی محله براساس حس تعلق مکانی است.روش:پژوهش حاضر با روش تحلیل لایه ای علت های تغییر مفهوم محله در چهار لایه ی تحلیل شامل لیتانی، علل کلان اجتماعی، گفتمان/ جهان بینی و اسطوره/ استعاره، بر آن است تا ضمن دستیابی به درک روشنی از علت های این تغییرات، سناریوهای بدیلی را برای مفهوم محله در آینده بر مبنای استعاره های بدیل این مفهوم با تمرکز بر حس تعلق مکانی ارایه دهد.یافته ها: با استفاده از نمونه گیری هدفمند، مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته با صاحب نظرانی که در زمینه موضوع مورد بحث دارای دانش و تجربه کافی بودند، صورت گرفته و نمونه گیری تا مرحله اشباع نظری ادامه یافت. در نهایت استعاره هایی مانند «فاقد روح و معنا»، « آشفته»، «سیال»، «هرج و مرج»، «بی مرز» ، «بی هویت» از سوی مصاحبه شوندگان مطرح گردید.نتیجه: براساس نتایج تحقیق، چهار سناریوی محله هوشمند، محله جهانی، محله پایدار و محله منعطف ارائه شده اند.
بهسازی منظر حاشیه بزرگراه های درون شهری (موردپژوهی: بلوار چمران شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۳ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲
99 - 114
حوزه های تخصصی:
بزرگراه ها از زیرساخت های خطی هستند که ساختار، عملکردها و منابع محیطی یک قلمرو را تغییر می دهند، در حالی که عنصر مهمی را در منظر روزانه مخاطبان تشکیل می دهند. امروزه افزایش سفرهای درون شهری، بدون تلفیق یا همجواری مسالمت آمیز با عناصر محیط طبیعی، فشارهای حاصل از زندگی شهری را تشدید کرده است. از آنجا که مخاطب، منظر و مسیر مجاور بزرگراه را نظاره گر است، بایستی در کنار جنبه های زیبایی شناختی، مؤلفه های ایمنی و امنیت هم در نظر گرفته شود. در این پژوهش، بهسازی منظر حاشیه بزرگراه چمران شیراز مورد توجه قرار گرفته است تا پس از شناخت معضلات، به ارائه راه کارهایی برای ایجاد مسیرهای ممتد پیاده روی که دارای جنبه تفریحی و تفرجی و منطبق با باغ های موجود در سایت و متناسب با فرهنگ منطقه باشد، پرداخته شود. توجه به محور سبز حرکتی پیاده، ایمنی، خوانایی، پیوستگی، ساماندهی فضاهای فراغتی- فرهنگی هم پیوند با فضاهای سبز و باز و ارتقای آسایش اقلیمی و بهره مندی بصری کاربران با در نظر گرفتن ویژگی ها و ادراکات انسان موردتأکید قرار گرفته است. در این راستا، ابتدا مؤلفه های مؤثر در بهسازی منظر، از منابع متعدد استخراج و دسته بندی شده است و سپس به کمک روش دلفی و انجام مصاحبه های نیمه ساختار یافته با متخصصان، میزان تأثیر عوامل استخراج شده، ارزیابی و اولویت بندی شد. سپس در راستای سنجش وضع موجود و اولویت بندی ترجیحات استفاده کنندگان، شهروندان شیراز به عنوان نمونه مطالعاتی انتخاب شده و در قالب پرسشنامه بسته مورد نظرسنجی قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده ها به وسیله نرم افزار SPSS انجام شده است. یافته ها نشان داد تنوع در پوشش گیاهی اطراف مسیر پیاده، در نظرگرفتن فعالیت های مشارکتی (میانگین = 88/3)، در نظر گرفتن خوانایی راه، تنوع در نورپردازی و ایجاد سکانس های متوالی و منقطع (میانگین = 61/3) از اولویت های استفاده کنندگان منظر اطراف بزرگراه بوده است.
بررسی تفسیر و کلیت توسعه پایدار محلات با رویکرد جمعی
حوزه های تخصصی:
محلات شهری مخصوصا محلاتی که دچار دست خوش تغییراتی از سوی سازمان های مرتبط با امور شهری می شوند شاهد ایجاد فضاهایی هستیم که از سوی مدیران و طراحان برای ساکنین محله ایجاد می گردد تا در کنار ارتباطات مختلف اهالی محله برای تعاملات اجتماعی بیشتر فرآهم شود.این فضاها که اکثرا در طرح های توسعه محلات برای بافت فرسوده و ناپایدار گنجانده شده از معنای خاصی برخوردار نبوده و در طول زمان با عدم استقبال افراد به ف ضایی تهی تبدیل می گردد چون به محیط طبیعی در تو سعه محلات و طرح های تو سعه و تو سعه پایدار در محلات آنطور که باید توجه نمی شود.در این مقاله با توجه به جمو آوری مطالس اسنادی و کتابخانه ای و روش توصیفی- تحلیلی اقدام به ارائه مبانی نظری در چارچوب مورد نظر اقدام شده و با ارائه راهکارهایی اثباتی به نتیجه توجه به معنا در توسعه پایدار محلات با رویکرد انسانی رسیده و آن را در غالب کلی ذکر کرده ایم.
برساخت داوری های برنامه ریزان در رهیافت فرهنگِ برنامه ریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۳ بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
55 - 69
حوزه های تخصصی:
با توجه به لزوم مطالعه رابطه بین برنامه ریزی فضایی و بسترهای فرهنگی، هدف این مقاله ارائه چارچوبی نظری و انگاشتی برای تحلیل نظام مند از کاربست های برنامه ریزی مرتبط با بستر اجتماعی و فرهنگی می باشد. درک رابطه بین برنامه ریزی فضایی به عنوان ابزار عملکردی سیاست قلمرویی و بستر فرهنگی شامل الگوهای اقتصادی-اجتماعی و هنجارها، ارزش ها، سنت ها و نگرش های فرهنگی مرتبط بواسطه معرفی انگاشت فرهنگ برنامه ریزی امکان پذیر است. فرهنگ برنامه ریزی به مثابه یک سیستم فرهنگی، تصمیم ها و داوری های برنامه ریزان متاثر از چارچوب های فردی و جمعی مشترکی است که برنامه ریزان بواسطه آن، بَستر برنامه ریزی را درک می کنند. به سخن دیگر، فرهنگ برنامه ریزی به پیش زمینه فکری و ارزش های به اشتراک گذاشته شده عاملان درگیر در تمامی مراحل فرایند برنامه ریزی (تنظیم دستورکار، تصمیم سازی و اجرا) اشاره دارد که بر رفتار و عمل آن ها تاثیر گذار است. برنامه ریزان در فرایند کار روزانه خود به داوری متفاوتی دست می یازند –آن ها مشکل برنامه ریزی را تعریف کرده، اهداف کلان و خرد برنامه ریزی را تدوین نموده و به اجرای ابزارهای مشخص برای توسعه فضاها، همسایگی ها، شهرها و مناطق مطلوب و مناسب می پردازند. آن ها همواره جهان را از دید دریچه های فرهنگی درک می کنند که متشکل از نگرش ها، ارزش ها، قواعد، استانداردها و باورهای انباشته یافته و رسوب کرده مشترک فرد برنامه ریز و نهادهای برنامه ریزی است. به منظور درک و قیاس کاربست ها و داوری های برنامه ریزی، چارچوب انگاشتی متشکل از ابعاد چارچوب های شناختی برنامه ریزان، کنش گران و تعاملات آن ها، محیط نهادی و سیستم برنامه ریزی و محیط اجتماعی معرفی شده است که بر برنامه ریزی و داوری های برنامه ریزان تاثیر گذار است. هدف اصلی چنین بازجُستی، اجتناب از اِنگاشت پردازی تقلیل گرایانه از سیستم برنامه ریزی و مُنفعل دانستن برنامه ریزان از تفسیر و بازتفسیر قواعد و هنجارها در قالب انگیزه های فردی و جمعی می باشد.
فضا را چگونه بخوانیم؟ از خوانش پدیدارشناسانه تا خوانش انتقادی فضا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۳ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲
1 - 14
حوزه های تخصصی:
خوانشِ فضا به چه معناست؟ این واژه چه جایگاهی در نظامِ شهرسازیِ جامعه ایران دارد؟ مفاهیمی چون خوانش و خوانایی، چگونه با چیزی به نام نیروهای برسازنده ی فضا درگیر می شوند؟ گفتمان انتقادی فضا، چگونه فضا را خوانش می کند؟ نوشتار پیش رو تلاش می کند به سؤالاتی از این قبیل پاسخ دهد. در همین راستا نوشتار به چهار بخش تقسیم شده است. در بخش اول، نگاه نظری و مسأله ی نوشتار مطرح می شود؛ اینکه فضا در اینجا از کدام پنجره و با چه گفتمانی خوانش می شود. در بخش دوم از این صحبت می شود که چگونه چیزی به نام خوانایی در قلمروی دانش -در نظام دانشگاهی ایران- از خلال تعاریف، بمثابه ی یک ابزارِ سنجش و فهمِ جهان-فضا تولید می شود. در بخش سوم این مساله مطرح می شود که چگونه خوانشِ پدیدارشناسانه به کلیدواژه ی فهم فضا تبدیل شده و در قلمروی حرفه ای و مدیریتی به واسطه خوانا یا ناخوانا خواندنِ بازنمایی های فضا، وضعِ موجود را بازتولید می کند. در همین راستا گریزی به روش و نگاهِ کوین لینچ زده می شود و به این خاطر که نامِ او با خوانشِ فضا در متون شهرسازی ایران گره خورده است، مورد نقد قرار می گیرد. در این بخش همچنین با نگاه پدیدارشناسانه به خوانشِ نا- فضاها در شهر تهران پرداخته می شود. در بخش چهارم که در واقع همان نگاهِ نوشتار است، پژوهش حاضر می کوشد با صورت بندی خوانشِ انتقادی از فضا بمثابه یک بدیل، آن نظم و نظامِ مفهومی ای که همواره در قلمروی دانش و مدیریت شهری تولید و بازتولید می شود، نفی کند.
بازاندیشی در چالش مفهومی بین «برنامه» و «طرح» در گفتم ان توس عه شهری ایران: از آموزش تا عمل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۳ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
15 - 32
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: استفاده از مهارت های تخصصی- دانشگاهی در عرصه حرفه، همواره از مهم ترین دغدغه های دولت ها بوده است که علاوه بر ایجاد پیوند بین دو حوزه دانشگاه و حرفه، برای هرکدام از آن ها به نحوی جهت دهی و معنابخشی می کند. این مقوله برای برخی شاخه های تخصصی مثل دانش شهرسازی، که با زندگی و نیازهای فردی- اجتماعی روزمره شهروندان ارتباطی ملموس و همه جانبه دارد، از حساسیت بالاتری برخوردار است. اما اختلالاتی در گفتمان معاصر شهرسازی ایران وجود دارد که ریشه های آن به سال های ابتدایی پیدایش این شاخه از دانش، تقریباً هم زمان با تأسیس سازمان برنامه (1327 شمسی) بازمی گردد. ازجمله تناقضات موجود در این گفتمان که موجب نابسامانی های فراوان در امر توسعه شهری شده است، تناقض و کج فهمی نسبت به دو پارادایم مفهومی- عملیاتی غالب «برنامه» و «طرح» بوده است. هدف: مقاله حاضر با هدف جستجوی ریشه های ناکارآمدیِ پرتناقض بین برنامه و طرح و یافتن راهکارهایی برای برون رفت از این شرایط تدوین شده است. روش: در فرایند پژوهش ضمن طرح پرسش هایی مفهومی در آغاز، با استفاده از روش تحلیل گفتمان و بر اساس شواهد و تجربیات موجود در عرصه شهرسازی کشور، با تمرکز بر طرح های جامع شهری و ضمن بررسی بازتاب آموزش های دانشگاهی در این فرایند، به تحلیل و ارزیابیِ انتقادی آن پرداخته است. یافته ها: یافته های پژوهش در 10 محور مجزا عوامل مؤثر بر فرایند شهرسازی کشور را شناسایی کرده و آن ها را در انطباق با محیط آموزش دانشگاهی این رشته، مورد نقد و بررسی قرار داده است. این محورها در حقیقت به عنوان دریچه هایی برای پاسخ به پرسش های مطرح شده در ابتدای مسیر تحقیق، دسته بندی و ارائه شده اند. نتیجه: عمده انتقادات مطرح شده در حوزه کاستی های گفتمان شهرسازی ایران، ناشی از عدم رعایت سلسله مراتب «برنامه» و «طرح» است. تأکید بر تهیه طرح های جامع برای رفع همه مشکلات شهرها، بر شدت تناقضات موجود افزوده است.
سنجش عوامل تاثیرگذار بر مشارکت کاربران فضا در محلات هدف
حوزه های تخصصی:
جنبش « توسعه محله ای » در چارچوب « توسعه پایداری شهری »، محله ها و سلولهای شهری را واحد برنامه ریزی خود قرار داده و در این راستا عمدتاً بر ابعاد اجتماعی، ظرفیتهای موجود در محله ها و سرمایه های اجتماعی تاکید می نماید. نتیجه این توجه شکل گیری رویکردهای مختلف از جمله برنامه ریزی محله – مبنا، رویکرد دارایی – مبنا (که بازآفرینی محله های شهری و توجه به ظرفیتها و سرمایه های اجتماعی در این محله ها و واحدهای شهری را محور توجه خود قرار داده است )، در عرصه برنامه ریزی شهری می باشد. هدف از این پژوهش بررسی عوامل موثر بر مشارکت ساکنان در توسعه محله به عنوان متغیر وابسته و سایر ظرفیتهای سرمایه اجتماعی بعنوان متغیرهای مستقل با استفاده از روش پیمایش است. جامعه آماری پژوهش را بر اساس فرمول ری و پارکر، 90 نفر از ساکنان محله هادی آباد شهر قزوین تشکیل می دهند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که بین شاخصه های سرمایه اجتماعی و تمایل به مشارکت رابطه معناداری وجود دارد بطوریکه هرچه سرمایه اجتماعی در یک اجتماع محله ای بالاتر باشد میزان مشارکت ساکنان بیشتر و دست یابی به توسعه محله پایدار میسرتر است.
جستاری بر میزان سرمایه اجتماعی در مناطق روستایی و شهری
حوزه های تخصصی:
در این مقاله سعی شده به بررسی و سنجش سرمایه اجتماعی در دهستان قرق شهرستان گرگان در شمال کشور بپردازد. در چارچوب نظر ی مقاله، سابقه استفاده از سرمایه اجتماعی مربوط به چه زمانی است و توسط چه کسانی توسعه و تکامل یافته است. در سیر تکاملی نظریه سر مایه اجتماعی، در مورد سطوح سرمایه اجتماعی و جایگاه آن بررسی می شود. بخش بعدی به رابطه سرمایه اجتماعی و اعتماد و مشارکت و انسجام اجتماعی اختصاص دارد. مواد، روش ها و خصوصیات منطقه و ویژگی های جغرافیایی و وضعیت موجود دهستان قرق موضوعات بخش های بعد را تشكیل می دهند. نهایتاً در بخش آخر که نتیجه پژوهش می باشد، به تحلیل و تفسیر داده ها پرداخته می شود. این داده ها از طریق میدانی تهیه شده است و با استفاده از نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. این مقاله با هدف بررسی و سنجش میزان سرمایع اجتماعی در مناطق روستایی تدوین شده است سئوال اصلی و فرضیه تحقیق عبارت است از: آیا میان سرمایه اجتماعی و رضایت ساکنین ناحیه مورد مطالعه ارتباط وجود دارد؟ نتایج این تحقیق به خوبی بیانگر رابطه همبستگی میان شش متغییر ویژگی های: شرکت در کارهای گروهی، اعتقاد به کارهای گروهی، اعتماد به همسایگان، اعتماد به مسئولین در اجرای وظایف، عضویت در شبکه های اجتماعی، تمایل به فعالیت یکپارچه در چارچوب سه مولفه اعتماد، مشارکت و انسجام اجتماعی در جامعه آماری مورد مطالعه است.
تبیین فرهنگ جنسیتی فضا در گذرهای شهر اسلامی- ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۳ بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
15 - 31
حوزه های تخصصی:
فضاهای عمومی شاهد برقراری سه نوع ارتباط کلی میان جنسیت و فضا است، این ارتباطات شامل (1) ارتباط مردان با فضا، (2) ارتباط زنان با فضا و (3) ارتباط مردان و زنان با فضا می باشد. این ارتباطات فضایی تبیین کننده سه نوع فضای متمایز مردانه، زنانه و مختلط بوده و برقراری تعادل در این روابط عمده ترین مسئله تحقیق است. جنسیت فضا اشاره به خصیصه ای از مکان دارد که در مطالعات فرهنگی مورد تاکید واقع می شود و منجر به شکل گیری هویت مستقلی برای آن می شود. برنامه ریزی فرهنگ جنسیتی فضا بر آثار برنامه ریزی بر مردان و زنان تأکید می کند و هم زمان بر آثار تحرکات مردان و زنان بر برنامه ریزی متمرکز می شود. شخصیت های مردانه و زنانه اغلب ساختارهایی اجتماعی محسوب می شوند، آن چه به مثابه جنسیت ایجادکننده تغییرات معناداری در طی زمان است. سایت انتخاب شده درجهت انجام پژوهش گذر تربیت تبریز می باشند و با روش تلفیقی که بر دو قسم کمی شامل پرسشنامه و کیفی مشتمل بر مشاهدات میدانی به ارزیابی مدل پرداخته شده است. هدف از انجام این مقاله بررسی کیفیت تاثیر ابعاد فضاهای کالبدی، بازنمایی های فضا و فضاهای بازنمایی بر فرهنگ جنسیتی فضا می باشد. بر پایه مدل ساختاری تحقیق، روش کمترین مربعات جزئی آزمون گردید و باسطح اطمینان 95% مقادیر t-value سطوح معناداری برای تمامی مسیرها از میزان استاندارد 96/1 بالاتر به دست آمد که گواه وجود روابط معنادار میان متغیرهای پژوهش می باشد. در نهایت این یافته حاصل شد که مردان مطلوب ترین شاخص را حس قدرت با میانگین (3.51) انتخاب کرده و پس از آن هیجان (3.44) و مالکیت (3.41) را انتخاب کردند. زنان نیز مطلوب ترین شاخص را خاطرات با میانگین (3.89) انتخاب کرده و پس از آن الهام ها (3.78) و احساسات (3.66) قرار دارد. جالب اینست که تمام این شاخص ها هم ازجمله شاخص های فضاهای بازنمایی ای هستند که از دو مولفه دیگر یعنی بازنمایی های فضا و فضاهای مادی بیشترین تاثیر را بر فرهنگ جنسیتی فضا از منظر مردان و زنان داشته است.
بازاندیشی در نسبت طراحی شهری و برنامه ریزی: بازگشت به ریشه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۳ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲
15 - 31
حوزه های تخصصی:
تفاوت گذاری و تمایز فزاینده یِ مابین برنامه ریزی و طراحی شهری چگونه شکل گرفته و سپس بسط یافته است؟ مقاله با تمرکز بر این پرسش، به مناسبت و تا جایی که منطق بحث اقتضا می کند، مقدمات این تمایز را از منظر نئولیبرالیسم، رقابت پذیریِ جهانی و الگوواره یِ نوشهرگرایی به مثابه یِ چارچوب های نوینِ تفکر و آگاهی در عرصه یِ مطالعات شهری توضیح خواهد داد. رویارویی برنامه ریزی و طراحی شهری از این منظرْ نیازمندِ توضیحی است که در این پژوهش از مجرای اشاره و مناقشه ای در ماهیّتِ طراحی شهری و کشمکش بنیادین مابینِ «علم» و «طراحی» تشریح خواهد شد. مقاله به لحاظ روش شناسی دارای ماهیت تبیینی اکتشافی است و کشف روابط علّیِ موضوعِ پژوهش یعنی بررسی چرایی شکل گیریِ تمایل فزاینده به تفاوت گذاری مابین طراحی شهری و برنامه ریزی برای سنجش گری آن، چارچوب اساسی مقاله را تشکیل می دهد. دریافت و توضیح روند «استقلال طراحی شهری» و مطرح شدن انگاشت هایی هم چون حکمروایی به جای تجویز برنامه ریزانه و تالی های آن، زمینه را برای این ادعا فراهم می کند که طراحی شهری می بایستی به ریشه ها و خاست گاه خود به مثابه یِ زیرمجموعه یِ کاربست برنامه ریزی بازگردد. در شرایطی که می بایست نظام آموزشی شالوده ای نو در عرصه یِ مطالعات شهری بر مبنای ارزش های برنامه ریزی هم چون عدالت اجتماعی و منافع همگانی برای درک ماهیت مشکلات شهری در دوران جدید فراهم می کرد، ایده ئولوژی های جزم اندیشی هم چون نوشهرگرایی به واسطه یِ چرخش به سمتِ طراحی شهری، جانشین ارزش های برنامه ریزی شده و راه برای تبیین دقیق مشکلات یاد شده دشوار و در برخی موارد مسدود کرده است. فراخوان بازگشت به برنامه ریزی و احیای جایگاهِ واقعیِ طراحی شهری، راه کار ارائه شده در این مقاله است؛ به طوری که همراه مضامینی هم چون سرزندگی و حس مکان، مفاهیم عمیق تر در حوزه یِ عدالت محیطی، اجتماعی، انصاف اجتماعی اقتصادی و قومی در ارتباط با تفاوت ها، تنوع ها و پایداریِ بوم شناختی نیز مورد توجه طراحی شهری قرار گیرد.
مفهوم سازی فرایند تبدیل سکونتگاه های روستایی به شهر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۳ بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
1 - 13
حوزه های تخصصی:
یکی از مسایلی که نظام شهری بسیاری از کشورهای در حال توسعه از جمله ایران با آن روبرو هستند، شکل گیری شهرهای نوپدیدی است که به دلیل شناسایی نقاط روستایی به عنوان شهر رخ داده است. مسئله تبدیل مراکز روستایی به شهر در استان گیلان نیز به دلیل احتمال نابودی اراضی کشاورزی و پراکندگی سکونتگاه های روستایی در سطح منطقه، مورد توجه زیادی قرار گرفته است. در این میان، تبیین اینکه چه عوامل و فرایندهایی در تبدیل سکونتگاه های روستایی به شهر موثر بوده اند را می توان به عنوان بنیانی ترین سوال درخور توجه در رابطه با این موضوع دانست؛ با این حال تنوع دیدگاه های موجود در این خصوص منجر به این شده تا نتوان پاسخ مناسبی برای این پرسش پیدا نمود. بدین لحاظ این پژوهش از رویکرد کیفی بهره می گیرد و بر کاربست نظریه زمینه ای برای این امر متمرکز می شود تا با اجتناب از ارایه دیدگاه های سلیقه ای، ماهیت این موضوع را از زبان صاحب نظران امر تبیین کند. برای این منظور، 15 نفر از صاحب نظران با روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شده و مورد مصاحبه عمیق قرار گرفتند. یافته های پژوهش نشان می دهد تبدیل سکونتگاه های روستایی به شهر در استان گیلان از طریق 5 مولفه کلیدی رخ داده است که همگی به نوعی دارای ماهیت سیاسی هستند. این 5 مولفه عبارتند از، مداخله توسط قدرت سیاسی برای تبدیل روستاها به شهر، بازتعریف نحوه مدیریت فضا، نگرش مردم نسبت به شهر و روستا، نادیده گرفتن ظرفیت های کلیدی سکونتگاه ها و وابستگی اقتصادی سکونتگاه ها به منابع دولتی. در این میان نقش مسئولین و خصوصا نمایندگان مجلس از طریق مداخله توسط قدرت سیاسی برای تبدیل روستاها به شهر و بازتعریف نحوه مدیریت فضا به دلیل ایجاد شهرستان ها و بخش های جدید در استان، به عنوان موثر ترین مولفه ها در شکل گیری شهرهای نوپدید پس از سال 1370 عمل نموده است.
سنجش ارزشهای ایرانی اسلامی و انسانی در ادوار دگردیسی شهر از بافت سنتی به مدرن و شیوه حفظ آن در شهرهای آینده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۳ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
111 - 128
حوزه های تخصصی:
بیان مسأله: شهرها در حال تحول هستند. تغییرات در شهرها متناسب زمان و تکنولوژی می تواند نقش ارزش های انسانی را در آن تقویت یا تضعیف نمایند، لذا شناختن دگردیسی و ارزش های اسلامی و انسانی در آن، اهمیت می یابد. تا کنون تلاش هایی برای گونه شناسی سیر تحولات انجام شده که در این مطالعات توجهی به سنجش هویت اسلامی و ارزش های انسانی در این ادوار نشده است. هدف: پژوهش پیش رو میزان تحقق ارزش های انسانی و اصول شهر اسلامی را در سیر دگردیسی شهرها از بافت سنتی به مدرن را بررسی می کند. هدف این است تا سیر نامبرده شده را در ایران و غرب مقایسه نماید و با بررسی اصول و شاخص های شهر اسلامی و ارزش های انسانی نهفته در آن، اهمیت هریک از شاخص ها را در این سیر دنبال نماید. در نهایت نیز برای حفظ آن در شهرهای آینده، راهکارهای کلی ذکر نماید. روش:ضمن استفاده از روش استدلالی، پس از بررسی ویژگی ادوار دگردیسی شهرها و شاخص های ارزش انسانی در تعاریف شهری، با استفاده از روش دلفی در دو راند، نظر صاحب نظران (10 نفر متخصص (با توجه به نظریه هوگراث، کلایتون و بسیاری از دیگر نظریه پردازان که به تعداد 5 تا 12 متخصص اشاره می کنند)) در ارتباط با میزان تحقق هر یک از اصول ارزش های انسانی و شهر اسلامی در ادوار دگردیسی، مورد سنجش قرار گرفته است. یافته ها و نتیجه : یافته ها و تحلیل موارد مستخرج از تکنیک دلفی نشان می دهد که مفاهیمی نظیر طبیعت محوری، خدا محوری، جامعه محوری (اجتماع پذیری) و همچنین اقتصاد، در سیر دگردیسی بیان شده حبیبی و در شهرهای متاخر فراموش شده و تنها برخی مفاهیم مانند جامعه محوری (ارتباطات جهانی) پررنگ تر شده است. لذا در بخش انتهایی مقاله با توجه به فرصت ها و تهدیدها در سیر دگردیسی، به ارائه راهکارهایی کلی جهت ارتقا ارزش های انسانی و حفظ هویت ایرانی اسلامی، در شهرهای آتی پرداخته شده است.
بازتعریف ضوابط شهرسازی استقرار بنا با رویکرد حفاظت از بافت های تاریخی شهرها (نمونه موردی شهر لاهیجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۳ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲
65 - 82
حوزه های تخصصی:
بر خلاف ضابطه فعلی نحوه استقرار ساختمانی مورد استفاده در شهرهای حاشیه جنوبی دریای خزر که به صورت درصدی از عمق زمین (معمولاً 60 درصد) به صورت برساز یا عقب ساز تعریف می شود و در اصل بر الگوهای گونه شناختی-ریخت شناختی رایج در شهرسازی غربی مبتنی است، پژوهش حاضر به دنبال آن است که به کارگیری الگوهای متناظر بومی را به عنوان مبنای تدوین ضوابط جدید پیشنهاد نماید؛ چرا که بررسی عملکرد ضابطه فعلی حاکی از ناکارآمدی آن در ایجاد پیوستگی بین ساخت و سازهای جدید و قدیم در بافت های تاریخی مورد نظر می باشد. در پژوهش حاضر بر مبنای مرور تجربیات جهانی مرتبط تلاش می شود تا نخست ویژگی های یک رویکرد اصولی نسبت به موضوع شناسایی گردد که در این زمینه رویکرد تدوین ضوابط بر اساس مطالعات گونه-ریخت شناسی مورد نظر قرار می گیرد. به دنبال آن جهت رسیدن به نتایج دقیق و کاربردی در این زمینه لاهیجان، یکی از شهرهای کهن حاشیه جنوبی دریای خزر، به عنوان نمونه موردی بررسی می شود و بر اساس بررسی عکس های هوایی موجود، برای این شهر جدول اولویت بندی الگوهای بومی نحوه استقرار ساختمانی در پلاک های شهری تدوین می گردد. این جدول شامل معرفی و اولویت بندی 20 الگوی بومی استقرار ساختمانی است که در دو دسته کلی الگوهای دور-ساز و وسط-ساز (یا کوشکی) طبقه بندی می شوند. پژوهش حاضر را می توان یک گام اولیه مهم و ضروری در تدوین ضوابط مبتنی بر بوم و به دنبال آن حفاظت از بافت های تاریخی شهرهای حاشیه جنوبی دریای خزر محسوب نمود.
صورت بندی جدید از مفهوم گفتمان عدالت فضایی چارچوبی برای تحلیل شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۳ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
21 - 44
حوزه های تخصصی:
بیان مسأله: موضوع عدالت و پیوند آن با فضا در قالب گفتمان عدالت فضایی در دو دهه اخیر به یکی از مباحث اصلی در موضوعات شهری تبدیل شده است. در شهر تهران به دلیل دگرگونی و تغییرات گسترده به ویژه در سال های اخیر، حساسیت فضایی به مقوله عدالت و شناخت فرایندها و قانونمندی های منجر به آن مسئله ای بسیار مهم به شمار می رود. هدف: در این راستا هدف پژوهش، ارائه تحلیل متفاوتی از گفتمان عدالت فضایی بر پایه صورت بندی دیالکتیکی از این مفهوم و سنجش آن در شهر تهران بوده است. روش:روش شناسی پژوهش از نوع ترکیبی با تأکید بر روش کیفی بوده به طوری که رهیافت کمی به دنبال رهیافت کیفی و به عنوان مکمل اجرا شده است. در این زمینه پس از انتخاب نهایی معیارهای گفتمان عدالت فضایی و مؤلفه های آن بر اساس چارچوب های نظری، با توجه به ابعاد در نظر گرفته شده برای پژوهش؛ در ابتدا سند سیاست گذاری مدیریت شهری بر اساس این معیارها با استفاده از روش کیفی و تحلیل تممورد ارزیابی قرار گرفته و در گام بعدی نتایج سیاست گذاری مدیریت شهری در فضای شهری از طریق روش کمی و تحلیل ثانویه و تحلیل نتایج آمارهای موجود مورد بررسی قرار گرفته است. یافته ها: یافته های پژوهش در قالب دو مفهوم «عدالت/ نا عدالتی حالت فضایی» و «حالت فضایی نا عدالتی/ عدالت» تبیین شده است. نتیجه: در چارچوب مفهوم نخست که بر ظرفیت ساختارهای موجود در تولید نا عدالتی از طریق فضا دلالت دارد؛ در سند سیاست گذاری مدیریت شهری، برخی زمینه ها و ابعاد عدالت فضایی به صورت نسبی مورد توجه قرار گرفته است. در چارچوب مفهوم دوم که می توان با تحلیل الگو های توزیعی به تشخیص نا عدالتی در فضا پی برد؛ نتیجه به دست آمده نشان می دهد که در بستر اجرا در شهر تهران حالت فضایی ناعدالتی نمود عینی دارد و اهداف مورد نظر سیاست گذاری مدیریت شهری در بسیاری از زمینه ها محقق نشده است.
فراتحلیل رابطه فرم شهر و انرژی: مروری بررویکردها، روش ها، مقیاس ها و متغیرها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۳ بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
85 - 107
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر، با توجه به بحران های موجود در زمینه تغییر اقلیم، مصرف انرژی و آلودگی های زیست محیطی از طریق انتشارات کربن، موضوع رابطه فرم شهری و انرژی در شهرها توجه پژوهشگران زیادی را در رشته های مختلف به خود جلب کرده است.گستردگی این حوزه ناگزیر منجر به تعدد تفاسیر و انجام پژوهش های متنوع در خصوص دامنه مشکل و نیز سنجش رابطه بین فرم شهری و انرژی با استفاده از انواع متغیرها و روش ها در مقیاس ها و رویکردهای مختلف شده است. این مقاله در پی آن است با مرور مطالعات انجام شده درخصوص رابطه فرم شهری و انرژی (119 مقاله)، به مقایسه و تحلیل متغیرها و روش ها در مقیاس ها و رویکردهای به کار گرفته شده بپردازد. تحلیل مقالاتی که بین سال های 1974 تا 2019 در این حوزه انتشار یافته اند، نشان داد مطالعات صورت گرفته عمدتاً در قالب 7 دسته کلی به موضوع "رابطه فرم شهری و انرژی" پرداخته اند: 1- فرم شهری (با تأکید بر بخش ساختمان و یا یکی از شاخص های مربوطه به ویژه تراکم) و انرژی 2- فرم شهری (با تأکید بر کاربری زمین) و انرژی 3-فرم شهری (با تأکید بر بخش حمل و نقل) و انرژی 4- فرم شهری (ترکیبی از بخش ساختمان و حمل ونقل) و انرژی 5- فرم شهری و رابطه آن با تغییر اقلیم، جزایر حرارتی، آسایش اقلیمی و پایداری 6- فرم شهری و بارهای حرارتی 7- فرم شهری و مدیریت انرژی، یا برنامه ریزی و سیاست های انرژی. در نهایت علیرغم متنوع بودن رویکردها، روش ها، مقیاس ها و متغیرهای استفاده شده، چالش ها و فرصت های مشترک و قابل استنتاج ارائه شده است. نتایج این مقاله حاکی از آن است که موضوع رابطه فرم شهری و انرژی امکان آن را دارد که فراتر از رویکردها، مقیاس ها و روش های تک رشته ای به دیدگاهی یکپارچه و پویا دست یابد.
بررسی عوامل موثر بر ساختار فضایی شهری و منطقه ای با استفاده از روش تحلیل محتوا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۳ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
1 - 14
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: بررسی ساختار فضایی شهر و منطقه ای در طول دو دهه اخیر بی تردید یکی از پرچالش ترین مباحث در این حوزه بوده است. تا به امروز، مطالعات انجام شده بیشتر معطوف بر شناسایی و تحلیل ساختار فضایی و چگونگی توزیع فضایی جمعیت و فعالیت بوده و مطالعات جامع و کاملی مبتنی بر بررسی عوامل موثر بر ساختار فضایی شهری و منطقه ای انجام نشده است. هدف: در این راستا، هدف پژوهش، بررسی عوامل و نیروهای محرک موثر بر شکل گیری، تغییر و تکوین ساختار فضایی شهری و منطقه ای می باشد. روش: جهت انجام تحقیق از روش تحلیل محتوا بهره گرفته شده است؛ در گام نخست، پس از مشخص شدن حوزه مطالعه و واژه های کلیدی جهت جستجو در پایگاه های داده ای معتبر- انگلیسی زبان منتشر شده- بین سال های 1998 تا فوریه 2019، 66 مطالعه برای بررسی انتخاب گردید. در گام بعدی، تلخیص داده ها و کدگذاری انجام و در نهایت عوامل و نیروهای محرک موثر دسته بندی و تحلیل گردید. نتایج و یافته ها: نتایج بررسی نشان داد 8 عامل شامل تغییرات جمعیتی و فرآیندهای اجتماعی، اقتصادی، زیرساخت و تجهیزات، کالبدی و محیطی، نهادی، قوانین و مقررات و جهانی شدن و نیروهای محرک متناظر با این عوامل بر ساختار فضایی شهری و منطقه ای موثرند. این مقاله بحث می نماید که عوامل و نیروهای محرک نه به صورت مستقل و واحد بلکه تحت تاثیر یکدیگر و برآیند برهمکنش آن ها بر ساختار فضایی تأثیر می گذارد.
مناسبت سنجی رهیافت نظری پویش مختلط به عنوان رهیافت جایگزین در برنامه ریزی شهرها
حوزه های تخصصی:
استراتژی مورد استفاده در برنامه ریزی شهری تاثیر مستقیمی بر کارایی طرح و دستیابی هرچه بیشتر به اهداف دارد و اگر عدم کفایت برنامه های شهری به دلیل انتخاب نادرست رهیافت در مرحله تصمیم سازی باشد، با وجود دقت کافی در مراحل اجرای طرح، ناگزیر به تغییر رویکرد برای رسیدن به کارایی لازم هستیم. تحقق پذیری پائین برنامه های شهری مبتنی بر رهیافت های سنتی جامع و روی آوردن تصمیم گیرندگان به رهیافت عملیاتی اندک افزا ضرورت سنجش دیدگاه های نظری برنامه ریزی با نیت رفع نقایص این دو رهیافت را آشکار ساخته است. به عقیده بسیاری از صاحب نظران مبن ی ب ر کامل نبودن هیچ یک از رهیافت های برنامه ریزی به تنهایی، در دنی ای واقعی بیشتر از ترکیب شیوه های مختلف برنامه ریزی، ش امل عناصری از برنامه ریزی جام ع_عقلانی، اندک افزا و وکالتی استفاده می شود تا تنها یک شیوه. اختلاط متوازن میان رهیافت اندک افزا و عقل گرا حاصلی به نام پویش مختلط دارد، اختلاطی که در حیقت مصالحه ای بین دو رویکرد قبلی است که با ترکیب عناصری از آن دو رهیافت در پی همپوشانی نقایص است. در این پژوهش با بهره جویی از شیوه توصیفی تحلیلی و هدف آشکار ساختن ضرورت بازنگری در رهیافت های پیشین و همچنین پاسخ به مناسبت رهیافت پویش مختلط به عنوان رهیافتی جایگزین برای برنامه ریزی توسعه شهرها به شرح ابعاد مختلف این رویکردها پرداخته شده است. در انتها بررسی الزامات و امکانات اجرای صحیح رهیافت پویش مختلط، گویای مناسبت این رهیافت جهت جایگزینی و استفاده در برنامه ریزی شهرهاست.
تحلیل تیپ شناسانه بافت های شهری باتاکید بر شناسایی محلات غیررسمی – مورد مطالعه: شهر ارومیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۳ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
131 - 152
حوزه های تخصصی:
بیان مسأله: امروزه محلات غیر رسمی از مسائل اساسی شهرهای بزرگ می باشند. دلایل فراوانی در شکل گیری این نوع بافتها در شهرها دخالت دارند. شهر ارومیه که یکی از شهرهای نسبتا بزرگ ایران و دومین کانون سکونتگاهی مهم در منطقه شمال غرب ایران به شمار می رود در کالبد خود با معضل محلات حاشیه نشین مواجه است.هدف: این پژوهش که شناسایی و تبیین شکل گیری و تیپ بافت های غیر رسمی شهر ارومیه را بعهده دارد از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت و روش، تحلیلی– توصیفی می باشد.روش:بدین منظور ابتدا 5 معیار اساسی با 7 زیرمعیار که در شناسایی و تیپ شناسی بافت های غیر رسمی شهر نقش دارند، انتخاب گردیده و سپس مدل مفهومی و رابطه درونی بین معیارها توسط مدل تحلیل شبکه ای ANP سازماندهی شدند. بعد با استفاده از نرم افزار تخصصی Super Decisions وزن نهایی شاخص ها بدست آمد و سپس با استفاده از ArcGIS تمامی لایه های اطلاعاتی مربوط شکل گرفتند. پس از تولید نقشه از لایه های فوق، با اِعمال وزنِ معیارها، تلفیق و هم پوشانی لایه ها، وضعیت کلی شهر ارومیه از لحاظ مقادیر شاخص ها و تیپ شناسی بافت شهری بدست آمد.یافته ها: در نهایت با انجام کلاس بندی مناسب در محیط ArcGIS محلات غیررسمی و حاشیه نشین شهر بطور کامل مشخص و تعیین گردید.
شهر اسلامی: تخیل یا واقعیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۳ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲
33 - 47
حوزه های تخصصی:
شهر اسلامی واژه ای است که شرق شناسان ، عمدتا فرانسوی، با مطالعه کالبدی شهرهای شمال افریقا، جعل کرده اند و پاره ای از ویژگی ها را درباره ی شهرهایی که با آن برخورد داشتند بیان نمودند و به شهر اسلامی نسبت دادند در صورتی که این ویژگی ها برخی به اقلیم و برخی به در هم آمیختگی فرهنگ و آداب و رسوم سرزمینی با فرهنگ اسلامی باز می گردد که هیچ کدام ربطی مستقیم با آموزه های تکوینی و تشریعی جهان بینی اسلامی ندارد. برای بررسی مفهوم شهر در دین اسلام باید به مهمترین کتاب آن یعنی قرآن کریم و همچنین سنت پرداخته شود تا شاید بتوان ویژگی های تکوینی و تشریعی شهر اسلامی را دریافت. در این مقاله برای کاوش در مفهوم شهر از روش پدیدارشناسی و تأویل متن استفاده شد و چهار مفهوم(بلد، قریه، مدینه و مصر) ازکتاب مبین برای شهر استخراج گردید که ویژگی های این مفهوم توسط تفاسیر علمای مطرح دین و بررسی روایات مربوطه توسط آنها روشن و تکمیل شد و این ویژگی ها با نظریات شرق شناسان درباره ی شهر اسلامی و با نظریات جدید شهرسازی در جهان و همچنین با ویژگی های شهر معاصر(اسلامی) مقایسه و تطبیق گردید. بررسی های انجام شده نشان می دهد که در شریعت اسلامی برای نحوه ی زیست انسانها و سبک زندگی آنها دستورالعمل های مشخص وجود دارد که تعیین کننده ی شرایط زیست آنها در شهر می شوند و در نهایت شهر تحت تاثیر این شیو ه ی زیست و سبک زندگی شکل می گیرد و کالبد آن را در کنار عوامل دیگر(فرهنگی، جغرافیایی و ...) می سازد.آنچه امروزه شهر اسلامی نامیده می شود، بسیار دور از آموزه های یاد شده است و نمی تواند شهر اسلامی باشد. شهری اسلامی است که هم ظاهر آن و هم باطن آن اسلامی باشد.
ارزیابی عوامل موثر بر تحقق رویکرد شهر آرام؛ محدوده مورد مطالعه: مهرشهر کرج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۳ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
45 - 64
حوزه های تخصصی:
بیان مسأله: رشد و توسعه سریع شهرها و عدم توجه به نیازهای روحی در ایجاد آرامش کافی برای ساکنان که به افول کیفیت زندگی انجامیده، مسئله ای است که بیشتر شهرهای دنیا با آن روبرو هستند. برای برطرف کردن چالش های پیش رو، دیدگاه های متعددی در راستای دستیابی به پایداری تدوین شده است؛یکی از جدیدترین و موفق ترین رویکردها، جنبش «شهر آرام» است که از اکتبر سال 1999 آغاز شد. هدف: هدف این مقاله بررسی خاستگاه، مفهوم، ویژگی ها، الزامات و شاخص های شهرآرام و ارزیابی عوامل مؤثر بر تحقق شهرآرام در مهرشهر کرج است. روش:روش تحقیق، روش فراتحلیل براساس شاخص های بومی سازی شده و داده های پرسش نامه است. بدین ترتیب که بعد از شناسایی مؤلفه ها و شاخص های شهرآرام از متون متعبر خارجی و براساس وضعیت منطقه مورد مطالعه، همپوشانی شاخص های نهایی بر اساس موضوع تحقیق و قابلیت سنجش این شاخص ها در منطقه، صورت گرفته است. یافته ها: براساس یافته های روش دلفی، 36 شاخص در 6 دسته از مؤلفه ها شامل: حفاظت از محیط زیست، زیرساخت های سیاسی، کیفیت شهری، تولیدات محلی، مهمان نوازی و دانش و معلومات به منظور ارزیابی عوامل مؤثر بر تحقق شهرآرام در مهرشهر کرج استخراج گردید. در نتایج حاصل از بررسی عوامل مؤثر بر تحقق شهرآرام در مهرشهر کرج با استفاده از تحلیل عاملی، 5 دسته از عوامل نهایی مؤثر بر تحقق رویکرد شهر آرام در مهرشهر کرج به دست آمد که عامل اول 13.77 درصد از واریانس کل را تبیین می کند و شامل 9 شاخص اصلی مؤثر بر تحقق رویکرد شهر آرام در مهرشهر کرج است. نتیجه: شهر آرام به عنوان رویکردی جدید در مدیریت و برنامه ریزی توسعه شهری و به عنوان جایگزینی برای رویکردهای پیشین برنامه ریزی شهری است. چرا که شهر آرام بر منابع محلی، اقتصاد خودکفا و نقاط قوت فرهنگی و تاریخی منحصربه فرد یک شهر تمرکز دارد. همچنین شهر آرام می تواند به عنوان یک استراتژی برای دستیابی متقابل بین اهداف توسعه اقتصادی، زیست محیطی و عدالت اجتماعی مطرح شود.