اینکه هنر واجد حقیقت است یا نه، موضوعی است که پیشینه آن به دوران کهن رسیده، و امروزه نیز مناقشات متعددی پیرامون آن وجود دارد. در این میان، دیدگاه آگوستین، فیلسوف اواخر دوران باستان و اوایل قرون وسطی، در این باره هم پذیرش انسانی نسبت به هنرهای بازنمایانه و تجسمی را مدنظر قرار می دهد، و هم، راه را برای نقد و تفسیر آثار هنری بازمی کند. آگوستین هنرهای تجسمی را در پایین ترین درجه قرار داده، و آنها را واجد کذب می داند. او با برگذشتن از افلاطون، بر این باور است که هنرهای بازنمودی درگیر نوعی «کذب اجتناب ناپذیر» هستند؛ آنها به میل خود کذب نیستند، بلکه بنا بر ماهیت خود، نمی توانند صادق باشند؛ در واقع، وجود یک اثر هنری در همین نیمه غیرحقیقی آن است، و اگر نتوانیم خود را با این کذب آشتی دهیم، به سلب تمامی هنر اقدام کرده ایم. در این مقاله از این خصیصه به عنوان «ماهیت دیالکتیک آثار هنری» یاد شده است. به زعم نگارنده نظریه آگوستین نه تنها گامی در خور تامل در تاریخ نظریه مدرن «خودپایندگی هنر» به شمار می رود، بلکه از آن مهم تر، وجه کاذب اثر هنری راه را برای تفسیر و دیالوگ با آن گشوده، و از آنجا که نمود اثر هنری را مد نظر قرار می دهد، گویی بر شرط وجودی اثر هنری، یعنی نمود آن، تاکید می کند.
بنجامین فرانکلین ( 1706-1790)طبیعیدان و مخترع آمریکایى، یکى از بنیان گذاران ایالات متحده ى آمریکا است و با توجه به سخنانى که در روابط انسانى و اخلاقى دارد، به عنوان یک انسان بزرگ، آمریکایى ها او را قهرمان ملى مى دانند. این نوشته به طرح بازسازى بقایاى خانه ى وى در شهر فیلادلفیا از ایالت پنسیلوانیا اشاره دارد که به نحوى یک حرکت نو و نسبتاً عجیب از بازسازى به مفهومى که در ذهن حفاظت گران است را متبادر مى کند و کاملاً متفاوت است.
اینک ما در سال های آغازین قرن بیست و یکم مطالب فراوانی درباره تأثیرات متعدد و همه جانبه عکاسی می دانیم، و این خود باعث نفوذ این شاخه از هنر در حرفه های یاری رسان و روان درمانی نیز شده، به طوری که جلوه های بسیار قوی و مثبت بررسی تحلیل روانی، در هنردرمانی و عکس درمانی به چشم می خورد. لذا در نوشتار پیش رو قصد داریم به توضیح و تفسیر عکس درمانی، تاریخچه و تکنیک های به خصوص این روش و اهداف کاربرد آن بپردازیم.