فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۴۰۴ مورد.
حوزه های تخصصی:
ازدواج و همسرگزینی یکی از مهم ترین تجربه ها و رویدادها در زندگی شخصی و اجتماعات انسانی بویژه در فرایند شکل گیری نهاد خانواده است. از همین رو ازدواج مخاطره آمیز می تواند زمینه ساز بسیاری از مسائل در زندگی فرد و جامعه باشد. هدف این پژوهش، کشف زمینه ها و ابعاد ازدواج پرمخاطره از طریق ادراک و معنای ذهنی زنانی است که این پدیده را تجربه کرده اند. پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و روش نظریه زمینه ای انجام شده است. جامعه موردمطالعه زنان شهر یزد هستند و در نمونه پژوهش 33 نفر از زنانی که اقدام به ازدواجی پرمخاطره کرده بودند، مشارکت داشتند. از روش نمونه گیری هدفمند برای انتخاب نمونه ها و مصاحبه نیمه ساخت یافته برای گردآوری داده ها استفاده شد. داده ها با شیوه کدگذاری نظری مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. بر اساس یافته ها زمینه های به وجود آورنده ازدواج مخاطره آمیز شرایط بحرانی دوران مجردی مشارکت کنندگان بود؛ ازجمله این شرایط: زندگی در خانواده های نابسامان که با فقر، طلاق والدین، احساس تنهایی، سالخوردگی والدین همراه بوده است. همچنین زندگی در خانواده های سرکوبگر و سختگیر، کلیشه های فرهنگی و جهان بینی توسعه نیافته زمینه اقدام به یک ازدواج پرمخاطره را فراهم کرده بود. زنان مشارکت کننده انواع ازدواج مخاطره آمیز ازجمله: ازدواج بحران گریز، ازدواج احساسی، ازدواج خودمحورانه، ازدواج پنهانی، ازدواج مصلحتی و... را تجربه کرده بودند.
بررسی تاثیر عامل قومیت بر سلامت روان، همسرآزاری، حمایت اجتماعی و رضایت زناشویی زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به منظور بررسی تاثیر قومیت بر سلامت روان، حمایت اجتماعی، رضایت زناشویی و همسرآزاری در زنان ایرانی اجرا شد. در قالب یک مطالعه علی– مقایسه ای، از بین جامعه ی آماری زنان قومیت های فارس، لر، کرد و ترک در ایران، تعداد320 زن به طور تصادفی انتخاب و مورد ارزیابی قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه SCL-90-R، سرمایه اجتماعی )مبارک بخشایش، 1389)، مقیاس سوء رفتار با همسر (هودسن، 1992)، رضایت زناشویی کانزاس (اسچام، 1986) و پرسشنامه ویژگی های جمعیت شناختی بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس و نرم افزار SPSS-20 انجام شد. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد با کنترل تحصیلات، مدت زمان ازدواج، تعداد فرزند، تعداد خانواده اصلی، تحصیلات همسر و وضعیت اجتماعی- اقتصادی، در مجموع بین سلامت روان زنان و ابعاد آن، برحسب قومیت، تفاوت معناداری وجود نداشت. علاوه بر این، بین زنان قومیت های فارس، لر، کرد و ترک در حمایت اجتماعی و رضایت زناشویی نیز تفاوتی مشاهده نشد؛ اما زنان قومیت های مورد بررسی در مؤلفه همسرآزاری جنسی، تفاوت معناداری با یکدیگر داشتند؛ به گونه ای که میزان همسرآزاری جنسی در زنان لر به طور معناداری بیشتر از زنان فارس و ترک و در زنان کرد به طور معناداری بالاتر از زنان ترک بود (05/0p
بررسی عوامل فرهنگی و اجتماعی مؤثر بر رفتار باروری در بین زنان 15-49 ساله شهر ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از صاحب نظران علوم اجتماعی؛ به ویژه جمعیت شناسان معتقدند که رشد جمعیت، حاصل سه عامل مهم جمعیت شناختی (مهاجرت، مرگ و میر و باروری) است که خود این عوامل نیز تحت تأثیر مؤلفه های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ... می باشند. هدف این تحقیق، بررسی عوامل فرهنگی و اجتماعی مؤثر بر رفتار باروری در بین زنان شهر ایلام است. جامعه آماری این مطالعه را زنانِ حداقل یکبار ازدواج کرده 15-49 ساله ساکن شهر ایلام تشکیل می دهند که 370 نفر از آنان بر اساس فرمول کوکران به عنوان حجم نمونه انتخاب شد. برای گردآوری داده ها از ابزار پرسشنامه محقق ساخته و برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار spss و روش های آماری ضریب همبستگی تااوبی کندال و رگرسیون استفاده شد. یافته ها نشان می دهد که قدرت تبیین کننده متغیرهای مستقل برابر با 546/0 و مقدار (بتا) ضرایب استاندارد متغیر «نگرش در مورد استفاده از وسایل پیشگیری» برابر با 270/0، «طول مدت ازدواج» برابر 211/0، «سن ازدواج» برابر با 232/0، «سن» برابر با 081/0، استفاده از وسایل پیشگیری برابر با 082/0 و «رضایت از زندگی زناشویی» برابر با 063/0 بوده است؛ امّا تحصیلات، درآمد خانواده، ترجیح جنسی و تقدیرگرایی، چهار متغیری هستند که در سطح 95 و 99 درصد معنادار نشده بودند و در روش گام به گام در مدل حذف شدند.
پیش بینی حالات روان شناختی مثبت در سازگاری پس از طلاق زنان مطلقه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رشد روزافزون میزان طلاق، آن را به یک معضل مهم اجتماعی تبدیل کرده است و این امر توجه بسیاری از محققان را به بررسی علل و پیامدهای افزایش طلاق و لزوم سازگاری با شرایط پس از آن به خود جلب کرده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی پیش بینی حالات روان شناختی مثبت در سازگاری پس از طلاق زنان مطلقه انجام شده است. در این پژوهش 150 زن مطلقه با دامنه سنی بین 19 تا 65 سال به روش نمونه گیری تصادفی ساده مورد مطالعه قرار گرفته اند. در این مقاله از پرسشنامه های سازگاری پس از طلاق فیشر و پرسشنامه حالات روان شناختی مثبت، استفاده شده است. از تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و روش رگرسیون چندمتغیره استفاده شده است. یافته های حاصل از رگرسیون چند متغیره نشان داد ضریب همبستگی چندگانه ای بین حالات روانشناختی مثبت با سازگاری طلاق وجود دارد از بین حالات روانشناختی مثبت، خوش بینی، احساس کنترل، امیدواری، معنادار بودن زندگی و رضایت از زندگی می توانند 53 درصد از واریانس سازگاری طلاق در زنان مطلقه را پیش بینی نمایند. به این ترتیب که با افزایش حالات روانشناختی همچون خوش بینی، احساس کنترل، امیدواری، معنادار بودن زندگی و رضایت از زندگی میزان سازگاری بعد از طلاق نیز افزایش پیدا می کند.
تاملی بر نظریه ی خانه نشینی زن در فقه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
الگوی رفتاری زن در خانواده و جامعه از موضوعات بحث برانگیز در فقه اسلامی است. گروهی بر این باورند که زن باید در خانه بنشیند و به مسئولیت های همسری و مادری مشغول باشد و حضورش در جامعه تنها در موارد ضروری مجاز است. گروهی دیگر از این نظریه انتقاد کرده و حضور اجتماعی زن را حقّ مشروع وی به شمار آورده اند. اختلاف نظر در این مسئله ناشی از تنافی ظاهری ادله ی قرآنی و روایی مربوط به آن است. ادله ی متعددی از قرآن و سنت بر مشروعیت حضور اجتماعی زن دلالت دارد و با وجود آنها، روایات متعددی نیز درباره ی لزوم حبس زن در خانه وارد شده است. بسیاری از فقهای عظام با هدف جمع میان دو دسته ادله، روایات خانه نشینی را به استحباب حبس یا جلوس زن در خانه حمل کرده اند و بدین ترتیب «خانه نشینی» به عنوان الگوی رفتاری مطلوب برای زن مسلمان معرفی شده است. فرضیه ی نگارنده در این نوشتار آن است که حکم اولی یا نفسی برای زن مسلمان اباحه ی حضور اجتماعی است و در شرایط عادی نشستن در خانه یا حضور در جامعه رجحانی ندارد. مبتنی بر این فرضیه روایات دالّ بر حبس یا جلوس زن در خانه ناظر به جهات ثانوی است. نگارنده ضمن بررسی پیامدهای خانه نشینی زن رشد یافته در جامعه ی مدرن، تحلیل اخلاقی روایات دالّ بر خانه نشینی زن را نقد کرده و ماهیت ثانوی حکم خانه نشینی را تبیین خواهد کرد.
بررسی حقوقی وضعیت تابعیت و بی تابعیتی زنان از منظر حقوق بشر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظام بین المللی حقوق بشر در حوزه تابعیت و بی تابعیتی با تصویب اسناد متعدد جهانی و منطقه ای در طول قرن بیستم توسعه یافته است. این امر بیان گر آن است که تاثیر وضعیت بی تابعیتی بر حمایت حقوق بشری در سطح بین المللی مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به ارتباط در حال توسعه میان تغییر غیرارادی تابعیت و بی تابعیتی ، این مقاله با روش توصیفی و تحلیلی سازمان های وابسته به سازمان ملل و اسناد حقوق بشری مرتبط با تابعیت و کاهش بی تابعیتی زنان را مورد توجه قرار داده است. تا زمان کنوانسیون لاهه مربوط به تعارض قوانین تابعیت مصوب 1930 و پروتکل لاهه در زمینه بی تابعیتی مصوب 1930 محدودیتی بر دولت ها در جهت پیشگیری از بی تابعیتی به موجب حقوق بین الملل تحمیل نمی شد. در این مقاله بررسی می شود که چگونه این اسناد بین المللی حقوق بشری در خصوص موضوعات تابعیت و بی تابعیتی نسبت به حاکمیت اولیه دولت موضع متفاوتی اتخاذ کرده است. در همین راستا مشخص خواهد شد که نظام بین المللی حقوق بشر محدودیت هایی را بر حاکمیت دولت در حوزه تابعیت تحمیل می کند. امروزه به موجب حقوق بین الملل اختیارات یک دولت در اعطا و سلب تابعیت خود نامحدود نیست و نظام بین المللی حقوق بشر محدودیت هایی را در این خصوص به منظور کاهش بی تابعیتی زنان تحمیل می کند.
فرا تحلیل مطالعات خشونت شوهران علیه زنان در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خشونت شوهران علیه زنان به عنوان یکی از معضلات اجتماعی در کشور مطرح است و شیوع روزافزون آن در اکثر نقاط ایران مشاهده می شود. این پژوهش از طریق فراتحلیل نتایج آنها درصدد پاسخگویی به این سؤالها است که مهمترین متغیرهای تبیین کنندة خشونت خانگی در پژوهشها و تحقیقات انجام گرفته کدام است؟ در این پژوهش از روش فراتحلیل استفاده شده است. تحقیقات مربوط به خشونت علیه زنان در ایران با مطالعة اسنادی از نوع تحلیل محتوای متون مورد بررسی و واکاوی قرار گرفته، و اطلاعات مورد نیاز در دسته بندی موضوعی، روش شناسی یافته ها، دسته بندی متغیرها و دسته بندی نظری استخراج شده و مورد تحلیل و فراتحلیل قرار گرفته است. بیشترین میزان خشونت بین زنان سنین 20 تا 30 سال با 48/5 درصد و کمترین میزان خشونت در گروه های سنی 45 تا 50 سال با 9/6 درصد است. در مجموع خشونتهای روانی عاطفی با 52 درصد شایعترین نوع خشونت علیه زنان بوده است؛ پس از آن نیز خشونت فیزیکی با 37 درصد و خشونت اجتماعی با 34 درصد به ترتیب شایعترین انواع خشونتها علیه زنان را تشکیل می دهد. کمترین میزان خشونت علیه زنان به خشونت جنسی با 11 درصد مربوط است. میزان خشونت بین زنان خانه دار با 65/3 درصد شیوع بیشتری داشته است. محاسبه اندازه اثر و شدت تأثیر رابطه متغیرهای مطالعات، بیانگر این است که50 درصد متغیرها دارای تأثیر کم، 43 درصد شدت متوسط و فقط 7 درصد دارای شدت تأثیر در حد زیاد بوده است. میانگین اندازة اثر r در مطالعات مورد بررسی ESrQ=0/32 به دست آمد. پایگاه اقتصادی اجتماعی، بعد خانوار، تجربه و مشاهده خشونت در خانواده خاستگاه، سرمایه اجتماعی، دخالت خویشاوندان، شیوة همسرگزینی، اعتماد بین زوجین و حمایت اجتماعی بیشترین میزان واریانس مشاهده شده در ارتباط بین متغیرهای مستقل و وابسته را تبیین می کند.
اثربخشی آموزش مهارتهای شناختی رفتاری بر انتظارات و اسنادهای زناشویی در زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بدون شک در بروز اختلافات زناشویی عوامل مختلفی مؤثرند که از میان آنها می توان به داشتن انتظارات و نگرش های غیر منطقی در زندگی مشترک اشاره کرد. هدف این پژوهش بررسی تأثیر آموزش مهارتهای شناختی، رفتاری بر انتظارات و اسنادهای زناشویی و ابعاد آنها در زنان شهر اصفهان بود. روش این تحقیق تجربی (آزمایشی) بود که از طرح پیش آزمون پس آزمون، پیگیری با گروه گواه استفاده شد. جامعه آماری تمام زنان شهر اصفهان و نمونه 60 نفر از زنان مراجعه کننده به فرهنگسراهای شهر اصفهان در سال 1394 بود که از بین داوطلبان ثبت نام کننده در این طرح انتخاب، و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزار اندازه گیری مورد استفاده در پژوهش پرسشنامه انتظارات زناشویی امیدوار (1387) و پرسشنامه پرسشنامه اسنادهای زناشویی (RAM) فینچام و برادبوری (1992) بود. نتایج این پژوهش نشان داد تأثیر آموزش مهارتهای شناختی، رفتاری بر انتظارات زناشویی و ابعاد آن (انتظار از همسر به عنوان دوست و حامی، انتظار از زندگی زناشویی و انتظار از رابطه مطلوب) در مرحله پس آزمون و پیگیری به صورت معناداری اثر گذار بود (005/0p
بررسی شیوه های تصمیم گیری در بین خانواده های زنان شاغل و غیر شاغل و رابطهآن با اختلافات زناشویی زوجین درشهرستان شوشتر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
در این تحقیق موضوع بررسی شیوه های تصمیم گیری در بین خانواده های زنان شاغل و غیر شاغل و رابطهآن با اختلافات زناشویی زوجین درشهرستان شوشتر مورد مطالعه قرار گرفت و متغیر های مستقل تحقیق از چارچوب نظری پژوهش(نظریه منابع، مبادله، تئوری تضاد) استنتاج و در قالب دو فرضیه اصلی و پنج فرضیه فرعی طرح شد. برای بررسی، دو گروه نمونه هر کدام به حجم 70 نفر از بین جامعه آماری تحقیق انتخاب شدند. درانتخاب گروه نمونه اول از بین زنان شاغل متأهل، با توجه به کوچک بودن جامعه و معیارهای در نظر گرفته شده، از روش تمام شماری استفاده شد؛ ولی درانتخاب گروه نمونه دوم از بین زنان غیر شاغل متأهل، با توجه به وسیع بودن جامعه، از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای استفاده شد. و اطلاعات با استفاده از دو پرسشنامه محقق ساخته در مورد متغیرهای تحقیق جمع آوری، و به وسیله نرم افزار SPSS مورد تحلیل قرار گرفت و متناسب با سطح سنجش متغیرها از آمارهای توصیفی (مد و میانگین و... ) و آمارهای استنباطی(آزمونt، تحلیل رگرسیون و... ) استفاده شد. نتایج در مورد فرضیات تحقیق نشان داد که: 1- شیوه های تصمیم گیری در بین خانواده های زنان شاغل و غیر شاغل متأهل متفاوت است. 2-شیوه های تصمیم گیری در خانواده بر اختلافات زناشویی زوجین تأثیر دارد. 3- متغیر های مستقل تحصیلات زن، درآمد زن و مالکیت شخصی زوجین از لحاظ آماری بر شیوه های تصمیم گیری در خانواده تأثیر دارد. 4- متغیر های مستقل در آمد شوهر، تحصیلات شوهر، فاصله سنی زوجین، مدت زمان ازدواج زوجین بر شیوه های تصمیم گیری در خانواده از لحاظ آماری معنادار نیست.
سنخ بندی گرایش به ازدواج در بین دختران مورد مطالعه: دانشجویان دانشگاه شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این تحقیق سنخ شناسی گرایش به ازدواج بین دختران است. این پژوهش با استفاده از روش کیفی، با رویکرد نظریه پردازی داده محور (نظریه مبنایی) و به کارگیری تکنیک مصاحبه نیمه ساخت یافته و تعاملی انجام گرفته است. جامعه مورد مطالعه در این پژوهش دانشجویان دختر دانشگاه شیراز بوده که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و نظری، با 53 نفر از دانشجویانی که مجرد بودند، مصاحبه شده است. نتایج این تحقیق نشان داد که در جامعه مورد مطالعه، هفت سنخ گرایش به ازدواج وجود دارد که شامل: گرایش محاط شده، گرایش سلسله مراتبی، گرایش خودپیروی عقلانی، گرایش خودپیروی عاطفی، گرایش برابرنگر، گرایش سیال و گرایش ضد ازدواج هستند. بر این اساس، دو سنخ گرایش محاط شده و سلسله مراتبی متاثر از گفتمان پیشامدرن و دارای ویژگی هایی چون پذیرش اقتدار مردسالار، تابعیت زنان و پذیرش الزام مذهبی و فرهنگی به ازدواج هستند. همچنین سنخ گرایشِ خودپیروی عاطفی (دارای ویژگی هایی چون رابطه محوری، عشق محوری و لذت گرایی) و برابرنگر (برابری در حقوق، آزادی در تعاملات، حق گزینش فردی و برابری جنسی) نیز متأثر از گفتمان مدرن است. در نهایت گرایش های خودپیروی عقلانی، سیال و ضد ازدواج نیز متاثر از گفتمان پسامدرن، دارای ویژگی هایی چون فردگرایی، عقلانیتِ سیال، شکنندگی، آزادی، عدم تعهد و تکثرگرایی هستند.
ناباروری به مثابه مسئله ای اجتماعی-فرهنگی: تجربه زیسته زنان نابارور در جست و جوی درمان در قزوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله ناباروری در ایران، با توجه به برساخت اجتماعی- فرهنگی خاص آن، بعد عمیق تری به خود گرفته است. ناباروری در زمره مسائلی است که به نحوی آثار و پیامدهای چندجانبه ای برای همسران درگیر به همراه دارد. دانش پزشکی برای درمان ناباروری روش های متنوعی را پیشنهاد می کند که ازجمله این روش ها می توان به واگذاری جنین، رحم جایگزین و لقاح آزمایشگاهی اشاره کرد. استفاده از این روش ها علاوه بر اینکه می تواند در کمک به باروری همسران مؤثر باشد، آثار و دلالت های مثبت و منفی متنوعی بر زندگی افراد نابارور دارد. به لحاظ روش شناختی، در این مطالعه از روش تحلیل پدیدارشناسی تفسیری (IPA) استفاده شده است. داده ها با مشارکت 25 زن درگیر با ناباروری و ازطریق مصاحبه عمیق و پدیدارشناختی زنان مراجعه کننده به یک مرکز درمان ناباروری در قزوین با رعایت حداکثر واریانس اجتماعی- فرهنگی و دموگرافیک مشارکت کنندگان به دست آمده است. این مطالعه با هدف تجربه زیسته زنان نابارور در راه درمان انجام شده است. در این مطالعه دوازده درون مایه اصلی و چندین درون مایه فرعی استخراج شد که براساس آنها، مفاهیم اصلی این مطالعه به دستآمد. نتایج نشان می دهد که یکی از مهم ترین عوامل ایجادکننده پریشانی های روانی و پیامدهای اجتماعی، ناشی از فشار اجتماعی اطرافیان مهم است که آثار مخربی بر آسایش روانی زوج های نابارور دارد. این زنان، در طول فرآیند درمان، پیوستاری از امید و ناامیدی را تجربه می کنند و در این مسیر از استراتژی مواجهه و راهکارهای متنوعی بهره می گیرند.
بررسی عوامل اجتماعی مرتبط با مشارکت زنان روستایی در امور خانوادگی و اجتماعی (نمونه موردی: زنان متأهل روستاهای شهرستان کرمانشاه)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
توجه به نقش گسترده زنان روستایی در فرایند توسعه از اهمیت زیادی برخوردار است. زنان روستایی نه تنها نیروی عمده ای در ایجاد تحول و منبعی بالقوه برای پیشبرد اقتصاد روستایی و افزایش هر چه بیشتر رشد تولیدات مواد غذایی به شمار می روند، بلکه دارای نقش اساسی در ابعاد فرهنگی و معنوی این تحولات و پیشرفت ها هستند. پژوهش حاضر که با هدف بررسی بررسی عوامل اجتماعی مرتبط با مشارکت زنان متأهل روستایی در امور خانوادگی و اجتماعی در روستاهای شهرستان کرمانشاه است، یک پژوهش میدانی با تکنیک پیمایش بوده و برای جمع آوری داده ها از ابزار پرسشنامه استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر تمامی زنان متأهل روستاهای شهرستان کرمانشاه است که تعداد 380 نفر از آنها به عنوان حجم نمونه انتخاب شده اند. پژوهش حاضر به دنبال بررسی ارتباط بین نوع روابط خانواده، باورگرایی فرهنگی مرتبط با جنسیت، اعتماد اجتماعی، استفاده از رسانه های داخلی، پایگاه اقتصادی خانوار و سن به عنوان متغیرهای مستقل و مشارکت زنان روستایی به عنوان متغیر وابسته است. یافته های پژوهش حاکی از ارتباط بین نوع روابط خانواده (17/0)، باورگرایی فرهنگی مرتبط با جنسیت (28/0-)، اعتماد اجتماعی (33/0)، استفاده از رسانه های داخلی (22/0)، و سن (26/0) با مشارکت زنان روستایی در امور خانوادگی و اجتماعی است. لازم به ذکر است که همبستگی چندگانه متغیرهای پیش بین با مشارکت زنان روستایی متوسط (54/0R=) است. همچنین متغیرهای پژوهش به طور کلی توانسته اند به میزان 291/0 تغییرات متغیر مشارکت زنان روستایی را تبیین معنادار کنند (291/0R2=). اما بین پایگاه اقتصادی خانوار و مشارکت زنان روستایی ارتباط معناداری مشاهده نشد.
تأثیر آموزش مهارت های زندگی بر رضایت زناشویی، دلزدگی زناشویی و سلامت روان زنان همسر جانباز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسیتأثیر آموزش مهارت های زندگی بر رضایت زناشویی، دلزدگی زناشویی و سلامت روان زنان همسر جانباز انجام گرفته است. پژوهش از نوع شبه آزمایشی بود و جامعه آماری مورد بررسی آن را زنان همسر جانبازان 25 تا 50 درصد شهر اسلام آباد غرب بودند. نمونه پژوهش شامل 30 زن همسر جانباز بود که به روش تصادفی ساده در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) گمارش شدند و به پرسش نامه های پرسش نامه رضایت زناشویی انریچ (فرم کوتاه)، دلزدگی زناشویی پاینز و سلامت عمومی گلدبرگ پاسخ دادند.گروه آزمایش، به مدت 9 جلسه هر هفته یک جلسه، مورد آموزش مهارت های زندگی قرار گرفتند و در مورد گروه کنترل هیچ مداخله ای انجام نگرفت. سپس از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها آزمون تحلیل کوواریانس انجام گرفت. نتایج تحلیل کوواریانس نشان دادند بین دو گروه آزمایش و کنترل پس از اجرای آموزش مهارت های زندگی از لحاظ رضایت زناشویی، دلزدگی زناشویی و سلامت روان تفاوتی معنادار وجود دارد. مقدار دلزدگی زناشویی، رضایت زناشویی و سلامت روان گروه آزمایش نسبت به پیش آزمون و گروه کنترل به گونه ای معنادار به ترتیب کاهش و افزایش یافت. آموزش مهارت های زندگی بر کاهش دلزدگی زناشویی و افزایش رضایت زناشویی و سلامت روان زنان همسر جانباز موثر بود.
اثربخشی آموزش معنویت مبتنی برآموزه های اسلامی بر شکوفایی زنان متاهل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش بررسی تأثیر آموزش معنویت مبتنی بر آموزه های اسلامی بر شکوفایی زنان متأهل شهر اصفهان بود. این پژوهش به روش نیمه آزمایشی با پیش آزمون پس آزمون و پیگیری انجام شد. جامعه پژوهش شامل تمام زنان متأهل شهر اصفهان در سال 1396 1395 بودند که تعداد 30 زن متأهل، که شرایط ورود به پژوهش را داشتند، انتخاب، و به شیوه تصادفی به یکی از دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند؛ آموزش معنویت مبتنی بر آموزه های اسلامی روی گروه آزمایش طی هشت جلسه 90 دقیقه ای در هفته انجام گرفت. در هر دو گروه آزمایش و کنترل، پیش آزمون، پس آزمون و آژمون پیگیری (45 روزه) در متغیر شکوفایی (پرسشنامه شکوفایی دینره، 2008) اجرا شد. نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که آموزش معنویت با تأکید بر آموزه های اسلامی بر شکوفایی زنان متأهل در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل در مرحله پس آزمون و پیگیری تأثیر معنا داری داشته است (0001/0P=) و می تواند به عنوان مداخله مؤثر در جهت ارتقا شکوفایی و بهزیستی روانشناختی زنان متأهل مورد استفاده قرار گیرد.
گذران اوقات فراغت زنان در فضای مجازی(شهر تهران سال۱۳۹۴)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی دقیق و عمیق علل حضور زنان در فضای مجازی و درک این پدیده که چرا زنان ترجیح می دهند اوقات فراغت خویش را در فضای مجازی سپری کنند، تهیه و تدوین شده است. روش مورد استفاده در این پژوهش کیفی و از نوع تحلیل تماتیک است که در پی مصاحبه عمیق با 30 نفر از زنان دارای مدرک کارشناسی که در محدوده سنی 30 تا 40 سال و همگی خانه دار هستند، هشت تم بدست آمده است که عبارتند از: ارتباط آسان و بی وقفه با دوستان و آشنایان، امکان کسب داده ها، امکان حضور همزمان در گروههای گوناگون، ابزاری برای به روزبودن، موفقیت بیش تر در تربیت فرزندان، آشنایی با طرز تفکر دیگران، توسعه دایره تعاملات افراد و کم هزینه بودن. درانتها هر کدام از تم های بدست آمده در چارچوب سه پارادایم جامعه شناختی واقعیت اجتماعی، تعریف اجتماعی و رفتار اجتماعی با توجه به الگوهای نظریه ای مرتبط تحلیل شده اند. که به ترتیب تم نخست با نظریه زیست جهان هابرماس، تم دوم با نظریه مبادله هومنز در قالب قضیه موفقیت، تم سوم با نظریه از جا کندگی فضا و مکان گیدنز، تم چهارم با نظریه تفاوت بوردیار، تم پنجم با نظریه مبادله هومنز در چارچوب قضیه عقلانیت، تم ششم با نظریه مبادله ریچارد امرسون، تم هفتم با نظریه هاله پوشی گافمن وتم هشتم با نظریه گزینش عقلانی کلمن، تحلیل و تفسیر جامعه شناختی شده اند.
چگونگی تأثیرگذاری تحصیلات زنان بر تأخیر در فرزندآوری : نتایج یک مطالعه کیفی در بین دانشجویان دانشگاه های تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سؤال اساسی مقاله این است که چگونه تحصیلات، زمان فرزندآوری زنان ایرانی را تحت تأثیر قرار می دهد. داده های مورد نیاز برای این مطالعه با رویکردی کیفی و به کارگیری مصاحبه عمیق با 25 دانشجوی زن ازدواج کرده در شهر تهران در سال 1393 جمع آوری شد. یافته های مطالعه نشان می دهد: زنان دانشجو به دلیل صرف زمان طولانی از وقت برای فعالیت های آموزشی و تحقیقی، مشکلات انجام همزمان نقش دانشجویی و مادری و مسائل مالی و اقتصادی که در ابتدای ازدواج با آنها مواجه هستند، فرزندآوری را با تأخیر آغاز می کنند. تحصیلات، دانش و توانمندی زنان در زمینه تنظیم باروری و به کارگیری روش های مؤثرتر را ارتقا بخشیده است. همچنین تأخیر در فرزندآوری با این حقیقت مرتبط است که زنان با تحصیلات بالاتر، قدرت تصمیم گیری بالاتری درون خانواده در مورد زمان فرزندآوری، فاصله موالید و تعداد فرزندان دارند.
پیش بینی تحمل پریشانی بر اساس مولفه های ارتباطی خانواده مبدأ در زنان مطلقه و غیر مطلقه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش پیش بینی تحمل پریشانی بر اساس مولفه های ارتباطی خانواده مبدا در زنان مطلقه و غیرمطلقه بود. روش پژوهش از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش همه زنان مطلقه و غیرمطلقه شهر تهران در سال 1395 بودند. نمونه شامل 300 زن (150زن مطلقه و 150 زن غیرمطلقه) بود که به روش نمونه گیری تصادفی از بین مراجعان به مراکز قضایی خانواده و خانه سلامت شهدای صادقیه منطقه 3 تهران انتخاب شدند. برای گرد آوری داده ها از مقیاس خانواده اصلی (هاوستات و همکاران،1985) و پرسش نامه تحمل پریشانی (سیمونز و گاهر،2005) استفاده شد. داده ها از روش تحلیل رگرسیون چندگانه و ضریب همبستگی پیرسون تحلیل گردید. نتایج نشان دادند که زنان غیر مطلقه از نظر ابعاد الگوهای ارتباطی و تحمل پریشانی وضعیتی بهتر را برای خود گزارش کردند و رضایت خاطر بیش تری داشتند و زنان مطلقه نسبت به زنان غیر مطلقه از الگوهای ارتباطی آشفته تر و از نظر تحمل پریشانی در سطح پایین تری بودند.
شناسایی کیفیِ پدیده تعارض خانواده – کار و چگونگی مدیریت آن در بین زنان معلمِ متأهلِ شهر دلوار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با روش کیفی به ارزیابی پدیده تعارض خانواده – کار و چگونگی مدیریت آن در بین زنان معلمِ متأهل و بچه دار شهر دلوار پرداخته است. تحلیلِ مصاحبه ها نشان داد عوامل مرتبط با این تعارض و مدیریت ان را می توان در سه مقوله محوری "" سرمایه اجتماعی(نوعی و خاص) "" ، "" عوامل تکنولوژیک""، و "" خود مدیریتی فردی( مدیریت ابزاری، شناختی و عاطفی) ""؛ و یک مقوله هسته "" اجتماعی، تکنو و فردی محور بودن پدیده تعارض خانواده – کار"" جای داد. مقوله هسته بیانگر این واقعیت است که عوامل اجتماعی، تکنولوژیک و فردی، در تعامل با هم، کمیت و کیفیت تعارض تجربه شده زنان مورد مصاحبه را تحت تأثیر قرار می دهند. متناسب با ارزیابی های مصاحبه شوندگان، نبود سرمایه اجتماعی نوعی( سازمانی) زمینه تشدیدکننده این تعارض بوده، در مقابل، و ضعیت سرمایه اجتماعی خاص(خانوادگی)، به ویژه همسر، در بین مصاحبه شوندگان ناهمگون بوده، به طوریکه خانم های برخوردار از حمایت اجتماعی خاص میزان خیلی کمتری از این نوع تعارض را به نسبت سایر زنان تجربه کرده اند. عوامل تکنولوژیک که در تحقیقات پیشین اصلا مورد توجه قرار نگرفته اند، زمینه تشدید تعارض تجربه شده همه زنان مورد مصاحبه را فراهم کرده اند. تاکتیک های فردی اتخاذ شده، نیز، هر چند برای مدیرت تعارض مؤثر بوده اند، اما آنها بیشتر ابزارهایی بوده اند که با هدف تخفیفِ تنش خانوادگی در جهتِ تأیید برتری مردان و خودقربانی کردن زنان در حوزه خانواده عمل کرده اند تا اینکه کاهنده فشار مضاعفِ تعارض خانوده کار باشند.
تجارب زیسته همسران جانبازان. حسین یحیی زاده، نرگس معصوم زاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگرچه در اهمیت جنگ بر تاریخ و حیات اجتماعی یک جامعه کمتر جای تردید وجود دارد، اما افراد، گرو ه ها و قشرهای اجتماعی به میزان متفاوتی از این پدیده تأثیر می پذیرند. هدف پژوهش حاضر، بررسی مسائل زندگی، از زاویه تجارب زیسته همسران جانبازانی است که به رغم گذشت نزدیک به سه دهه از جنگ، همچنان درگیر مسائل و پیامدهای ناشی از آن در خانواده خود هستند. پژوهش حاضر به روش کیفی پدیدارشناسی و مشارکت سی نفر از همسران جانبازان و با استفاده از مصاحبه عمیق صورت گرفته است. مسائل زندگی این زنان در چهار مقوله اصلی دسته بندی شده اند که عبارت اند از: مسائل فردی، خانوادگی، اقتصادی و اجتماعی. یافته های پژوهش نشان می دهد همسران جانبازان در زندگی خویش با مسائل ویژه و درخور تأملی روبه رو هستند. هریک از این مسائل دربردارنده ابعاد متفاوتی است که ضمن ایجاد رابطه علت و معلولی در یک شبکه علیتی، با یکدیگر ارتباط داشته و بر هم اثر می گذارند. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که در زندگی اغلب همسران جانباران یک روال عادی (مانند دیگر افراد جامعه) وجود ندارد. شروع زندگی اغلب این زنان با رضایت و آرامش روانی همراه است، ولی چنین به نظر می رسد که این زندگی ها به مرور به سمت ناآرامی پیش می رود و گاهی بحرانی می شود.
بررسی عوامل موثر بر جایگاه زنان در ساختار قدرت نهاد خانواده (نمونه موردی: زنان متأهل شهر شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تا چند دهه قبل شکل مسلط خانواده در ایران، خانواده ی گسترده تابع سنت و مذهب بود، که ریاست اصلی آن در اختیار پدر بود، اما تغییرات اجتماعی ناشی از انقلاب صنعتی با ایجاد تغییراتی در نقش های اجتماعی زنان، زمینه را جهت تغییر ساختار قدرت در خانواده را فراهم نمود و سیستم مردسالاری سنتی را با چالش هایی مواجه ساخت. موقعیت زنان نیز از نظر تحصیلات و پایگاه اقتصادی اجتماعی بهبود یافت و به دستیابی آنان در کنترل منابع و قدرت تصمیم گیری در خانواده منجر گردید .با توجه به اصل مشورت، این واقعیتی غیرقابل انکار است که اگر هر دو همسر در تصمیم گیری ها مشارکت داشته باشند، نتایج بهتری نیز حاصل خواهد شد. پژوهش حاضر با استفاده از رویه ی پیمایش و پرسشنامه در شهر شیراز، انجام می شود. جمعیت نمونه 600 نفر از زنان متاهل هستند که از طریق نمونه گیری طبقه بندی سهمیه ای انتخاب شدند. واکاوی داده ها با استفاده از تکنیک های رگرسیون تک متغیره، چند متغیره و F تست نشانگر آن است که بین میزان پذیرش ارزش های دینی در باب خانواده، دینداری، تحصیلات زن، شوهر و والدین، منزلت شغلی مرد با ساختار قدرت در خانواده ارتباط معناداری وجود دارد. از بین این عوامل ارزش های دینی در باب و تحصیلات مادر به ترتیب بیشترین تأثیر را بر ساختار قدرت در خانواده دارند.