"بحث و بررسی پیرامون مفاهیم مختلف برای تبیین معانی آنها همواره وجود داشته و دارد. در میان این مباحث به مواردی بر می خوریم که حاکی از تعبیرات متفاوت و گاه آشفتگی در تعریف قالب های کلامی همچون هزل، طنز، استهزا و هجو است. این واژگان چنان در کنار هم قرار می گیرند و گاه جایگزین یکدیگر می شوند که گویی معانی یکسانی دارند و مترادف هم به حساب می آیند، حال آنکه هر یک جلوه ای گوناگون از کلام مطایبه آمیز و بیانگر دیدگاه ها، افکار و هدف های متفاوت نویسنده است.
در این مقاله برآنیم تا به مطالعه کاربرد هزل در اثر جاودانه مارسل پروست، در جستجوی زمان از دست رفته، بپردازیم و این ویژگی ظریف و مطبوع- و شاید ناشناخته- رمان او را بر جسته سازیم. در این میان، با ارایه مثال های گوناگون، از سویی به نقش احساسات تعلق خاطر راوی به برخی از شخصیت های داستان خواهیم پرداخت- که در پیدایش هزل نویسنده موثرند- و از سوی دیگر، بازتاب های این قالب کلامی مطلوب را بر سبک نوشتاری وی نمایان خواهیم کرد. تجزیه و تحلیل قالب شیرین، لطیف و گیرای هزل مارسل پروست در محور اصلی مقاله قرار دارد تا دریابیم به چه سان این نویسنده چیره دست برای بیان اندیشه های ظریف خود، با قریحه هنرمندانه و طبع زیرکانه اش، بر رمان خود زیوری زیبا و خوشایند می پوشاند.
در جستجوی زمان از دست رفته- اثر شگفت انگیز مارسل پروست- شرح شکوفایی استعدادی خدا دادی است. مارسل، قهرمان داستان، از ایام کودکی ذوق و قریحه نویسندگی را در وجودش احساس می کند واین امید را در دل می پروراند که روزی به نگارش رمانی شامل مفاهیم ژرف فلسفی توفیق یابد. اما یاس و تردید، دلسردی و ناامیدی و نیز وسوسه های گوناگون جوانی اورا از مسیر اصلی زندگی اش منحرف می کنند و تشویق و دلگرمی دوستان و آشنایان هنرمند و هنر پرورش، راه را به جایی نمی برند. با این همه آخرین بخش رمان بیانگر آن است که آرزوی دیرین او به تحقق خواهد رسید. مارسل سرانجام به این اطمینان دست می یابد که نگارش اثر میسر است و رخدادها و فراز ونشیب های زندگی اش می توانند دستمایه اصلی رمان او قرار گیرند.