چکیده

"بحث و بررسی پیرامون مفاهیم مختلف برای تبیین معانی آنها همواره وجود داشته و دارد. در میان این مباحث به مواردی بر می خوریم که حاکی از تعبیرات متفاوت و گاه آشفتگی در تعریف قالب های کلامی همچون هزل، طنز، استهزا و هجو است. این واژگان چنان در کنار هم قرار می گیرند و گاه جایگزین یکدیگر می شوند که گویی معانی یکسانی دارند و مترادف هم به حساب می آیند، حال آنکه هر یک جلوه ای گوناگون از کلام مطایبه آمیز و بیانگر دیدگاه ها، افکار و هدف های متفاوت نویسنده است. در این مقاله برآنیم تا به مطالعه کاربرد هزل در اثر جاودانه مارسل پروست، در جستجوی زمان از دست رفته، بپردازیم و این ویژگی ظریف و مطبوع- و شاید ناشناخته- رمان او را بر جسته سازیم. در این میان، با ارایه مثال های گوناگون، از سویی به نقش احساسات تعلق خاطر راوی به برخی از شخصیت های داستان خواهیم پرداخت- که در پیدایش هزل نویسنده موثرند- و از سوی دیگر، بازتاب های این قالب کلامی مطلوب را بر سبک نوشتاری وی نمایان خواهیم کرد. تجزیه و تحلیل قالب شیرین، لطیف و گیرای هزل مارسل پروست در محور اصلی مقاله قرار دارد تا دریابیم به چه سان این نویسنده چیره دست برای بیان اندیشه های ظریف خود، با قریحه هنرمندانه و طبع زیرکانه اش، بر رمان خود زیوری زیبا و خوشایند می پوشاند.

تبلیغات