فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۲۳۷ مورد.
حوزه های تخصصی:
ابن عربی اندیشة رسمی فیلسوفان معاصر خود، یعنی عارضی بودن تعلق نفس به بدن را رد کرده است؛ ایشان این نظریه را که نفس در ذات خود احتیاجی به بدن نداشته و قابل انفکاک از آن است را نمی پذیرد. وی برای اثبات تعلق ذاتی نفس به بدن، به عنصر شهود و آموزه های شریعت، تمسک جسته است. وی همچنین از مسئله «برزخیت کون جامع» و قاعده آفرینش انسان بر صورت الهی و غیر آن بهره می برد.
این مقاله با رویکرد تحلیلی و اسنادی به موضوع تعلق ذاتی نفس به بدن از نگاه ابن عربی می پردازد.
بوطیقای عنوان شناسی نوشته های تصوف از آغاز تا سده هشتم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاید جریانی که به نام زهد آغاز شد و سپس تصوف و عرفان نام گرفت، پویا ترین و پایا ترین جریانی باشد که با کمی دگرگونی، از آغاز ظهور اسلام تا زمان ما، راه خود را در پندار و اندیشه گروهی از مسلمانان، پیموده و شاید پس از فقه و آنچه به گونه ای مستقیم با قرآن و اسلام در پیوند است، در هیچ حوزه ای چون حوزه تصوف و عرفان، کتاب ها، چکامه ها و رساله ها و ... به نگارش در نیامده باشد. سبک و ساختار شکلی این نوشته ها، به پیروی از شیوه نثر نویسی هر دوره، همواره دگرگون شده است و اتفاقا نخستین جایی که این دگرگونی فُرمی نمود یافته، عناوین کتاب ها، عناوین بخش ها (= فهرست) و حتی دیباچه های آن ها ست. عناوین نوشته ها در هر دوره، از یک سو پیرو شیوه نثر نویسی آن دوره است و ویژگی های فرمی نثر آن دوره را نشان می دهد و از سوی دیگر با توجه به حوزه موضوعی نوشته ها، درون مایه های عمده آن حوزه را بازتاب می دهد. عناوین نوشته های تصوف نیز به همین شیوه، ویژگی های نثری ادب عربی و پارسی و جریان های اصلی تصوف در هر دوره را نمایان می سازد. در جستار پیش رو، ضمن نگاهی کوتاه به دوره های اصلی تصوف، از سده نخست تا هشتم هجری و ویژگی های اصلی نثر عربی و پارسی در این چارچوب زمانی، به بررسی فرمی عناوین نوشته های تصوف مانند کتاب ها، رساله ها، چکامه ها، شرح ها و هر آنچه مربوط به این حوزه دینی - هنری در ادبیات عربی و پارسی است، پرداخته شده است. به نظر می رسد عناوین نوشته های تصوف در سده های نخستین، بیش تر به شکل کوتاه، ساده، روشن و غیر آهنگین و دالّ بر محتوای کتاب، بوده و به تدریج این عنوان ها طولانی، مسجّع، مبهم و حتی رمز آلود شده، آرایه های لفظی و معنوی در آن نمود یافته و جدا از محتوای کتاب، گاه به رمزی بودن محتوا، نوع مخاطب و... نیز اشاره می-کنند.
نگاه تقریبی عین القضات همدانی به مکاتب مختلف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه درستی اصول مذاهب و جریانهای فکری رایج و نحوه مواجهه صحیح با این عقاید، یکی از مسائلی است که عین القضات در آثار خود به توضیح و تبیین آن می پردازد. وی با ارائه دلایل و مثالهای گوناگون، معتقد به صحت و درستی اصل و اساس عقایدی است که بر پایه آنها مذاهب و مکاتب مختلفی ایجاد شده است و به سالکان حقیقت توصیه می کند در برخورد با عقاید و نظرات گوناگون، سعه صدر بیشتری داشته و به جستجوی حقیقت آنها برآیند، تا اختلاف آراء و نزاعهای سطحی، برطرف و درکی درست از حقیقت مذاهب حاصل گردد. اگرچه عین القضات تا جای ممکن می کوشد دلایل و مثالهای متعددی بر مدعای خود بیان کند، اما بر مبنای روش عرفانی، درک حقیقت این مسئله را آن گونه که خود یافته است منوط به کشف و شهود می داند. نظریه عین القضات از دو جهت اهمیت دارد: اول، از لحاظ اخلاق پژوهش، شیوه درست برخورد با آراء و عقاید مختلف را بیان می کند، دوم، به لحاظ اجتماعی و کاربردی، می تواند نقش بسزایی در همزیستی مسالمت آمیز مذاهب و نحله های فکری مختلف ایفا کند.
جایگاه هستی شناسانه ملائکه نسبت به انسان کامل
حوزه های تخصصی:
بی شک نظام هستی توسط وسایط و رسولانی از جانب حق تعالی اداره و تدبیر می شود؛ برخی از این رسولان ملائکه هستند و در سراسر هستی از ابتدای تعینات خلقی حضور دارند. حضور ایشان در اولین مرتبه هستی موجب قرب و جایگاه ویژه ای برای آنها شده است. انسان ها نیز با اینکه در آخرین مرتبه هستی، یعنی عالم ماده جای گرفته اند، قادرند با سلوک و ابزار معرفتی به مراتب بالا صعود کرده، خود را قرین عوالم علوی کنند. در این میان، انسا ن های کامل به دلیل برخورداری از جامعیت اسمایی، به عنوان عالم اکبر و واسطه فیض بر سایر مخلوقات شرافت می یابند و در کمالاتی سیر می کنند که حتی کرّوبین و مقربین از ملائکه، هیچ گاه به رتبه وجودی ایشان نائل نمی شوند. ازاین رو، ملائکه در اصل خلقت و ادامه حیات خود، به انسان کامل نیازمندند و دائم در محضر و خدمت او می باشند؛ چراکه ایشان شأنی از شئون انسان کامل هستند.
مناجات عارفان: جستاری در چیستی و گستره معرفت خدا (4)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقال به بررسی امکان معرفت خدا می پردازد. در آموزه های دینی، سفارش هایی درباره لزوم شناخت خدا از طریق راه های انفسی و آفاقی مطرح شده است. با این حال، همواره افراط و تفریط هایی در این زمینه صورت گرفته است. واقعیت امر این است که شناخت خدای متعال با دو علم حضوری و حصولی امکان دارد. به تصریح برخی متکلمان و فلاسفه، کنه ذات خدا را نمی توان با علم حصولی شناخت، اما در اینکه علم حضوری انسان به کنه ذات و صفات الهی تعلق می گیرد باید گفت: هرچند با استفاده از آیات و روایات ثابت می شود که انسان ها می توانند علم حضوری به خدا داشته باشند، با این حال هیچ کس حتی اشرف مخلوقات یعنی پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله نیز نمی توانند عالم به کنه ذات و صفات خدا باشند؛ زیرا لازمه علم به کنه ذات، احاطه وجودی بر خداوند است و احاطه موجود محدود بر موجود نامحدود و نامتناهی محال است.
ذات گرایی در عرفان اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
پیوند بین وحدت (وجودی) و کثرت (اعیانی)، از مهم ترین مشکلاتی است که فراروی عارفان قرار دارد. طرح وجود یگانه و نفی وجود از دیگر موجودات، این پندار را به وجود می آورد که در عرفان، وجودات خارجی، چیزی جز هیچ و پوچ بودن، به دست نمی دهند.
با توجه به مبانی مسلم عارفان در هستی شناسی عارفانه و با تکیه بر منابع اصیل عرفانی، به دست می آید که پندار یادشده، با واقعیت همگونی ندارد. در اثبات این مدعا، پس از نگاه اجمالی به دیدگاه های ذات گرایانه برخی مکاتب دیگر، در آغاز، تبیین وجود محض (حق تعالی) مطابق دیدگاه هستی شناسی عرفانی، ضروری می نماید. سپس در مرتبه نازل تر، حیثیات و شؤون آن وجود، یعنی اسماء الاهی، حلقه واسطه میان وجود صرف و ذوات و ماهیات (اعیان ثابته) معرفی می شوند؛ و در نهایت، پیوند و رابطه ذوات و ماهیات با وجود مطلق، تبیین می گردد.
در نتیجه، به دست می آید که عارفان مسلمان با مبانی خاص خود، ذات گرایی را در تفسیر منحصربه فرد می پذیرند؛ که این ذات گرایی، هم با وجود محض بودن حق تعالی (وحدت شخصی وجود) سازگار و هم با لوازم دیدگاه عرفانی، همسو است. عارفان با تبیین دقیق هستی، برای ذوات، نفس الأمر قائل می شوند و آن ها را هیچ و پوچ نمی دانند.
جایگاه کرامات در عرفان اسلامی
حوزه های تخصصی:
«کرامات» موضوع مهمی است که در عرفان اسلامی از آن بحث شده و دارای ابعاد گوناگونی است. یکی از جنبه های آن، جایگاه کرامت در عرفان است؛ یعنی اینکه در عرفان اسلامی، کرامت چه ارزش و اهمیتی دارد و نگاه عارفان به این پدیده چگونه است؟ این مقاله به منظور پاسخ به این سؤال و همچنین برای جلوگیری از آسیب هایی که از این طریق ممکن است دامنگیر انسان شود سامان یافته است؛ مانند مفتون شدن در اثر مشاهدة خرق عادت. این نوشتار با توصیف و تحلیل کلمات عارفان محقق، به بررسی جایگاه کرامات در عرفان اسلامی می پردازد. ازجمله یافته های پژوهش حاضر این است که کرامت حقیقی، معرفت به خدا و تخلّق به اخلاق الله است. اولیای حقیقی خداوند به کرامات و خرق عادات توجه نکرده و حتی آن را کتمان می کنند و تصرف در عالم در محضر خداوند را خلاف ادب می دانند. خرق عادت می تواند مکر و استدراج در حق متصرّف باشد، در صورتی که به آن مشغول شود و از معرفت حق غافل گردد. کرامات موجب استقامت در سلوک و خشوع بیشتر عارف در برابر خدا و زیاد شدن یقین و بصیرت او به حق می شود.
ماهیت خواب و رؤیا از نگاه فارابی، سهروردی و ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه اشراق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات فلسفه تصوف و عرفان
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
معنا و جایگاه خواب و رؤیا در فلسفه بحثی است که کمتر فیلسوف برجسته ای از آن غافل مانده و به بررسی آن از منظر اصول و مبانی فلسفی خود نپرداخته باشد. در نظر حکمای اسلامی، رؤیا حاصل فاصله گرفتن روح از حواس ظاهری و میل آن به قوای باطنی است، به این معنی که انسان گاهی در عالم خواب به ادراک حقایق هستی و وقایع آینده موفق می شود و از این رهگذر، به ادراک و معرفت شهودی دست می یابد. این احوال اگر در عالم خواب طبیعی است و در صورتی که ضعیف و مبهم باشد، پیام آن باید با تأویل و «رؤیای صادقه»، پیش آید، در صورتی که شفاف باشد تعبیر، روشن می شود. سهروردی در تبیین مسأله ی خواب و رؤیای صادقه، جایگاه ظهور صور رؤیا را نفس، و منشأ اصلی آن را نفوس فلکی می داند. از نظر فارابی، رؤیا صورتی ذهنی است که به وسیله ی خیال ایجاد می شود و هنگام خواب و بر اثر قطع رابطه با فعالیت های زمان بیداری، گنجایش آن افزایش می یابد. فارابی به این قائل می شود که شخص به مدد خیال، قادر است با عقل فعال متّحد شود، لاکن چنین قدرتی تنها در دسترس افراد ممتاز و برگزیده است. از نظر ابن عربی، دنیای رؤیا دنیای رمز و نماد است و برای فهم معنای رؤیا باید مآل نمادهای رؤیایی را پیدا کرد. وی خواب را نخستین مبدأ تلقی وحی الاهی برای اهل عنایت می داند.
مطالعه تطبیقی دو طریق عرفانی (طریق وجه خاص و روش شطار)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
دو راه سلوکی در کتب عرفان بیان شده است: طریق «وجه خاص» ابن عربی؛ و طریق «شطار» کبرویه. طریق «شطار» به عنوان برترین راه سلوک، گاه با طریق «وجه خاص»، یکی دانسته شده است. در این مقاله، طریق وجه خاص، به عنوان طریق بی واسطه حق با بنده از طریق عین ثابت، با روش شطار به معنای راه محبت، مقایسه شده است و ضمن برشماری ویژگی های هر کدام، به این نتیجه رسیده که تطبیق این دو روش بر هم، نادرست است و این تطبیق را کبرویه پس از پذیرش اندیشه های ابن عربی، انجام داده اند. البته با طریق وجه خاص، به راحتی می توان روش شطار را تحلیل هستی شناختی کرد.
بررسی و نقد نظریه خطاناپذیری مشاهدات عرفانی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
با توجه به روش عرفان که مبتنی بر دریافت شهودی و علم حضوری است، رسالت مهم عرفان پژوهان و فیلسوفان علم، پرداختن به ماهیت «مشاهدات عرفانى» و پاسخ گویی به پرسش ها و ابهام های فراوان این «روش» دستیابی به حقیقت است. از جمله این مباحث، امکان خطا در مشاهدات عرفانى، و در صورت محتمل بودن خطا، بررسی «میزان»هاى صیانت از خطا در مشاهدات است.
این نوشته بر آن است که ضمن نقد نظریه «خطاناپذیری مشاهدات عرفانی» و با تحلیل و بررسی سخنان بزرگان این وادی، ضرورت وجود «میزان» را برای مشاهدات عرفانی، به اثبات برساند. روشن است که پس از اثبات ضرورت وجود میزان، شمارش و تبیین گستره کارامدی این میزان ها، دارای بحث هاى و فروع فراوان است که باید در جاى دیگرى بدان پرداخت.
بررسی تطبیقی وحدت انسان و جهان در فیزیک و عرفان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از نظر عرفا «خلق» به معنای عرفی آن، وجود حقیقی ندارد و هر آن چه در عرصه گیتی مشاهده می شود، جز تجلی ذات احدی خداوند نیست. همه موجودات «نمود» ند و «بود» حقیقی منحصر در ذات الهی است. به تعبیر دینی هر آن چه در سرای وجود جلوه گری می کند «وجه الله» است. از دیگر سوی، انسان خلیفةالله است و به دلیل جامعیت اسماء الهی و تام بودن مظهریت حق، می تواند سلطه علمی و فعلی بر عالم هستی داشته باشد. از نگاه فیزیک نوین نیز، در بنیاد جهان، یکپارچگی شگفت انگیزی حاکم است و انسان به عنوان تنها ناظر آگاه وبا نگاهی عمیق تر یک «سهیم»، نقش کلیدی و تعیین کننده ای در تبیین و حتی تکوین جهان ایفا می کند، به گونه ای که تصور وجود جهان بدون انسان محال است. در این نوشتار وحدت بنیادین اجزاء جهان و رابطه انسان با جهان هستی در حوزه عرفان و فیزیک به گونه ای تطبیقی طرح و بررسی می شود.
استاد و نقش آن در سیر و سلوک با نگاه آسیب شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل برجسته در عرفان اسلامی، نیاز سالک به مرشد به منظور راهنمایی و دستگیری در سیر و سلوک است. سنّت اهل تصوف این گونه است که سالک، آداب سیر و سلوک خود را نزد استادی فرا گرفته و تحت توجه او سلوک می نماید. این موضوع، موجب طرح رابطه مرشد و سالک، آداب مرید و مراد شده است. این موضوع بستر مناسب پیدایش آسیب هایی در مسیر عرفان و تصوف گردید و تا افراد شیاد در خانقاه ها با فریب دادن انسان های ساده دل، که قصد تهذیب نفس دارند را فریب دهند.
هدف این مقاله ضمن بررسی آیات و روایات، متون عرفانی و کلمات متصوفه، بیان ضرورت وجود استاد شایسته در مسائل معنوی است که وظیفه دارد سالک را در راه رسیدن به معرفت حق راهنمایی و دستگیری کند. در این زمینه آسیب هایی وجود دارد که مهم ترین آن، سرسپردگی به نااهل است که موجب گمراهی از مسیر کمال می شود. برای پیش گیری از این آسیب، شناخت کامل استاد در انتخاب و تبعیت کردن از او لازم است. روش تحقیق تحلیلی توصیفی است.
مکانیسم زبان و عناصر روایی در بیان کرامات عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تبیین سازوکار زبان و عناصر روایی در بیان کرامات اولیا از مباحث مهم در سبک شناسی زبان عرفان است. کرامات اولیا از آن جا که متعلق به جهانی پیچیده و وصف ناپذیرند، راوی در زبانی متفاوت با زبان عادی می کوشد تا در قالب نقل روایاتی به بازسازی عالم لایُدرَک و لایُفهمِ کرامات بپردازد و این دیگر به هنر وی بستگی دارد که تا چه اندازه بتواند به صحنه رؤیت شده شکل ببخشد. نوشتار حاضر می کوشد تا ضمن بحثی در باب مرز میان کرامات و خرافات و تفاوت باور به مسأله کرامات با خرافه پرستی و پرهیز از خلط میان این دو، ابتدا با ذکر شواهدی از مقامات عرفانی، به تحلیل پاره ای از شگردهای روایی و تأثیر آن در حقیقت مانندی کرامات بپردازد و سپس گرایش زبان این گونه روایات را از تمثیل به استعاره بازنمایی کند. برآیند این پژوهش آن است که راوی به نسبت هنر روایتگری خویش، می کوشد با بهره گیری از انواع شگردهای روایی، کرامات شگفت آور را باورپذیر و حقیقت مانند جلوه دهد؛ ولیکن این کوشش در ادوار بعد به موازات انحطاط تصوف و آشفتگی های سیاسی-اجتماعی، به سستی و ابتذال در زبان و محتوا می گراید؛ چنانکه تدریجاً از زبان ساده و تمثیلی مقامات عرفانی در ادوار آغازین تصوف فاصله گرفته و به زبانی بیمارگون و استعاری در ادوار بعد بدل می گردد؛ اما نه استعاره های لفظی و زبان رمزی و نمادین که ناشی از نارسایی زبان در بیان تجارب عرفانی است؛ بلکه کاربرد استعاره های مفهومی در سطحی گسترده در جهت اهداف و منافع گوناگون.
تحلیل اخلاق مدارانه فضلیت مصاحبت در عرفان اسلامی؛ به ویژه در مثنوی (با نگاهی به حوزه انسان شناسی اجتماعی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین مقولات انسان شناسی، مقوله اخلاق است که موجبات تکوین شخصیت و تعالی انسان را فراهم می آورد. مطالعه در زمینه اخلاق، از دیرباز مورد توجه پژوهشگران عرصه های مختلف، به خصوص فلسفه و عرفان بوده است. یکی از حوزه های مطالعات مربوط به اخلاق، اخلاق کاربردی است که به تحلیل مقولاتی به عنوان فضیلت در عملکرد انسان می پردازد و به دلیل جایگاه آن در زوایای مختلف زندگی شخصی و اجتماعی، اهمیت می یابد. عمده ترین فضیلت اخلاقی در مقوله انسان شناسی(چه انسان شناسی اجتماعی و چه انسان شناسی الهی و عرفانی)، فضیلت اخلاقی مصاحبت و معاشرت است که در متون عرفان اسلامی، به ویژه در مثنوی، به عنوان یک اصل و قاعده کلی(جاذب و مجذوب) مطرح شده است. بنا بر این قاعده کلی، رابطه بین مصاحبان بر اساس کاربرد های فضیلت در اخلاق قابل تبیین است. نگارندگان مقاله حاضر می کوشند تا ابتدا به به تبیین مفاهیم کلی مرتبط با موضوع بپردازند. سپس ضمن ارائه تحلیلی نظریات مختلف اندیشمندان، فضیلت مصاحبت را از دیدگاه انسان شناسی اجتماعی و عرفان اسلامی، با نگاه عمیق تری به مثنوی معنوی مورد بررسی قرار دهند.
نظریة «وحدت متعالی ادیان» و ارزیابی انتساب آن به عرفان اسلامی
حوزه های تخصصی:
«وحدت متعالی ادیان» بر آن است که ادیان دارای دو بُعد ظاهری و باطنی اند و اگرچه در ظاهر متعددند، در باطن واحدند. اختلاف در ظاهر ادیان لازم و ضروری است، اما در باطن اختلافی نیست. ادیان زندة دنیا همگی از حقانیت برخوردارند و هر دینی تا زمانی که بدان عمل می شود نسخ نشده و راهی است به سوی حقیقت. قایلان به این نظریه، یعنی سنت گرایان، مدعی اند عارفان نیز بر همین عقیده اند و برای اثبات ادعای خود، شواهدی از گفته های آنان ارائه می کنند. نوشتار حاضر با رویکرد انتقادی نسبت به دیدگاه سنت گرایی، درصدد است با نگاهی جامع به مبانی و نظام فکری هر دو گروه، انتساب اندیشة «وحدت متعالی ادیان» به عارفان را ارزیابی نموده، دیدگاه عارفان را تبیین کند و تحلیل صحیحی از سوءبرداشت ها ارائه نماید.
بررسی ساحت ذات احدیت از منظر عرفان نظری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مرتبه ذات احدیت، نخستین تعین و تجلی ذات غیب الغیوب است که در آن، اسماء و اعیان، اتحاد مفهومی و مصداقی با یکدیگر و با ذات دارند. تلقی از ذات احدیت در لسان عرفا، معمولاً بدین شکل است که آن را مرتبه ظهور حضرت هویت و غیب الغیوب و باطن مقام واحدیت می دانند و این هر سه، مراتب ذات حق تعالی را در مقابل مراتب خارج که عبارت از جبروت، ملکوت و ملک است، شکل می دهند؛ البته اساساً چنین تغایری میان مراتب مذکور بنا به اعتبار است، زیرا این اصل در عرفان پذیرفته شده است که وجود یک حقیقت بیشتر ندارد. ذات احدیت، حقیقت به شرط لا از کثرات و ممکنات است و جایگاه اعتبار اسمای ذاتی الهی می باشد. بنابراین، مرتبه احدیت که خاستگاه تنزیه و عین الجمع است، هرچند اسماء و صفات را مکتوم می دارد، با این حال در قوس نزول، سرآغاز تجلیات و تعینات اسمائی می شود. در این میان، نحوه گشایش تجلیات ذاتی احدی به واسطه فرآیند «فتح مطلق» ترسیم می شود. از این مرتبه در لسان قرآن به «مقام أو أدنی» تعبیر شده است و گهگاه بر آن «بطن سابع» نیز اطلاق می شود.
صورت بندی گفتمانیِ ابن جوزی برابر صوفیان در تلبیس ابلیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگرش و درک انسان نسبت به جهان و پدیده ها متأثر از نظام گفتمان هاست. رویکرد تحلیل انتقادیِ گفتمان امکان دستیابی به مناسبات تأثیرگذار در خلق متون را فراهم می سازد و الگوهای مناسبی برای بررسی، رمزگشایی و تبیین روابط بین زبان، ایدئولوژی و قدرتِ سازنده گفتمان ها ارائه می دهد. مطالعات گفتمانی از این جهت که نسبتی روشمند بین متن و دیدگاه های اجتماعی، سیاسی و مذهبی منتقدان و چگونگیِ مواجهه آنان با گفتمان رقیب را آشکار می کند، حائز اهمیت است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و با رویکرد تحلیل گفتمان، صورت بندی های گفتمانی که عبدالرحمن ابن جوزی در کتاب تلبیس ابلیس علیه صوفیان به کار گرفته است، تحلیل و تبیین می کند. بررسی گفتمان محور تلبیس ابلیس با مشخص کردن شبکه روابط معنابخش متن، امکان به چالش کشیدن گفتمان فراگیر حاکم بر اثر و تحول در نظام تثبیت شده مفاهیم آن را فراهم می سازد. بررسی گفتمانی باب دهم تلبیس ابلیس با سازوکارهای برجسته سازی، تقلیل، حاشیه رانی، سوء تشخیص، رژیم حقیقت و استراتژی های کلامی نشان می دهد که ابن جوزی با تعمیم، تسرّی و کلی گویی و با فضای فکری خصمانه که به طور پنهان، از جانب دو قطب قویِ مذهب و قدرت حاکم تقویت شده، حکم به کفرآمیز بودن و تسلط شیطان بر اندیشه ها، رفتار و گفتار صوفیان داده است.
سیمای عرفانی اسکندر در «آئینه اسکندری» امیرخسرو دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان اسکندر مقدونی و جهانگشایی او در تاریخ و سپس دگرگونی این چهره خون خوار به چهره ای آرمانی، از دیرباز نظر منتقدین زیادی را به خود جلب کرده است. نظامی از این داستان برای بیان اندیشه های حکمت آمیز خویش بهره برده است. امیرخسرو دهلوی به عنوان نخستین نظیره پرداز از خمسه نظامی، داستان اسکندر را در آئینه اسکندری به نظم کشید. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی- تحلیلی جنبه های عرفانی داستان اسکندر را با توجه به دو چهرگی این شخصیت در تاریخ و افسانه مورد بررسی قرار داده است و در نهایت این نتیجه به دست آمد که امیرخسرو دهلوی بخش هایی از داستان را -که ظرفیت معنایی بیشتری برای پروراندن معانی عرفانی داشته است - با تفصیل بیشتری سروده است. چنانکه چهره منفی و جنگ طلب اسکندر در ابتدای داستان، نماد انسان مادّی است و جنگ او با خاقان مبارزه او با نفس است. اسکندر با گذر از منازل، به یاری سروش و خضر و الیاس -که نماد پیر راه شناس هستند به دریای معرفت می رسد. سفر اسکندر در خشکی و دریا -که از منطق الطیر عطار تأثیر پذیرفته است- هفت مرحله سلوک را نشان می دهد. اسکندر با گذر از وادی طلب و عشق در خشکی، در سفر دریایی استغنا و معرفت را پشت سرمی گذارد و به وادی حیرت می رسد و در نهایت با هدایت سروش به ژرف نگری در وجود متعالی خویش، به مرحله فنا هدایت می شود.
بررسی اصول و مبانی تأویل عرفانی از منظر روایات
حوزه های تخصصی:
اهل معرفت برای تفسیر کریمه های وحی از روشی ویژه بهره می برند که از آن در مجامع علمی با نام های گوناگونی همچون تفسیر عرفانی، تفسیر شهودی و تفسیر رمزی یاد می شود. تفسیر عرفانی یا همان تأویل، در کنار تفسیر ظاهری، روشی برای رسیدن به لایه های باطنی کلام وحی است. در میان نظریات گوناگونی که دربارة معنای تأویل قرآن مطرح می شود، اهل معرفت شبیه ترین نظریات را به سخنان اهل بیت دارند.
تأویل عرفانی انواعی دارد که تأویل طولی و عرضی از جملة آنهاست. هریک از این دو نوع تأویل اصول و مبانی گوناگونی دارند. اهل بیت در اثنای سخنانشان به برخی از این روش ها، اصول و مبانی تفسیر باطنی قرآن اشاره می کردند و در تفسیر و تأویل کریمه های قرآنی آنها را جاری می ساختند، لیکن گروهی از محققان به سبب آشنانبودن با اصول و مبانی تفسیر عرفانی، این نوع تفسیر را با روش و مبانی تفسیری اهل بیت مخالف می پندارند. در این نوشتار بر آن شدیم تا با بررسی برخی روایات که دربردارندة موضوع تأویل اند، و نیز تطبیق مبانی و روش های تفسیر عرفانی با مبانی و روش های تفسیری اهل بیت، این پندار را بزداییم.
بررسی و نقد جریان جبرگرایی عرفانی در دفاع از ابلیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش و تحقیق در خصوص مسئلة ابلیس همواره برای متفکران، اهمیت فوق العاده ای داشته است و در این میان، عارفان مسلمان با رویکرد تأویلی و برداشت هایی بر پایة معرفت ذوقی و شهودی و با بیانی رمزی و شطحی جایگاه منحصر به فردی را به خود اختصاص داده اند. رویکرد مبتنی بر قبول جبر و ارادة ازلی در شقاوت ابلیس و نافرمانی او در سجده بر آدم(ع)، رویکردی است که برخی عارفان اسلامی، به ویژه پیروان مکتب سُکر، به جهت توجیه نافرمانی وی، بدان پرداخته اند. از آنجاکه زایش اندیشه نمی تواند صرفاً مرهون تلاش خالص نظری باشد و همواره از مبادی و عوامل برون متنی نیز متأثر است، به نظر نویسنده دست کم می توان چهار مبدأ برای شکل گیری این نظریه در میان برخی عارفان اسلامی برشمرد که عبارت اند از: 1. اعتقاد به جبر اشعری، 2. اعتقاد به وحدت شخصیة وجود، 3. استفاده از ظواهر آیات، 4. تمسک به برخی اخبار و روایات. در این مقاله با بیان نمونه هایی از این رویکرد در آثار منثور و منظوم عارفانی چون منصور حلاج، احمد غزالی، عین القضات همدانی، رشیدالدین میبدی و عطار نیشابوری، به تبیین ریشه ها و مبادی یادشده و سپس به نقد و بررسی آنها می پردازیم.